• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1
تعداد نظرات : 2
زمان آخرین مطلب : 4968روز قبل
اهل بیت
به اسم خداخدا می خواست بعد از غدیر هر روز به بنده هایش عیدی بدهد   درباره اش فقط در کتاب دینی مان نوشتند. از یک برکه نوشتند. از حج آخر پیامبر و از بالا بردن یک دست. ما هم فقط آیه " یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک  من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته " را رو خوانی کردیم و بیست گرفتیم.اما ای کاش صفرمان می دادند ای کاش تنبیه مان می کردند که چرا حفظ این آیه نکردیم؟ چرا این آیه را ننوشتند در کتاب تاریخ و جغرافیمان؟ چرا ننوشتند بالای هر صفحه ادبیات و حسابمان؟ چرا هر روز  املا  نکردیم این آیه را؟ چرا موضوع انشای هر هفته مان نشد؟  مسأله‏ى غدیر، صرفاً یك مسأله‏اى كه ما جمع شیعه به آن اعتقاد داریم و یك عده از مسلمان‏ها هم به آن اعتقاد ندارند، این نیست. در نگاه تاریخى به اسلام و در تحلیل تاریخىِ حوادث صدر اسلام، موضوع غدیر - یعنى نصب جانشین - یك ضرورتى بود كه اگر آن‏چنان كه تدبیر شده بود - تدبیر رحمانى و الهى، و تدبیر نبوى - عمل مى‏شد، بدون تردید مسیر تاریخ بشر عوض مى‏شد.  کاش هر سال در جواب اولین موضوع انشاء که می پرسیدند تابستان خود را چگونه گذراندید؟ می نوشتیم امسال تابستان سرد بود. بهار سرد بود. ای کاش برای معلمان و هم شاگردی هایمان می نوشتیم که همه فصول مان زمستان شده است.و اما این دل بخواه خدا نبود. خدا می خواست فصل های سال بعد از غدیر همه بهار باشد. و هر روزشان نوروز. خدا می خواست بعد از غدیر ، هر روز به بنده هایش  عیدی بدهد. می خواست در زمستان هم برایشان گل برویاند، وسط تابستان برایشان باران نازل کند و کل زمین را سبزه سبز کند. خدا می خواست کویرها همه جنگل شود و هیچ حیوانی دیگر وحشی نباشد. اگر این حادثه اتفاق مى‏افتاد كه حفظ و گسترش كمّى و گسترش كیفى در این موجود خلق شده‏ى الهى - یعنى جامعه‏ى اسلامى نبوى - مى‏توانست به قدر ده، دوازده نسل، پى‏درپى حراست و حفاظت بشود، آن وقت مسلّم بود كه این حركت در طول تاریخ بشر، شكست‏ناپذیر مى‏ماند.اگر این تعاقب معصومین، این دست‏هاى امین و كارآمد، مى‏توانستند این حادثه‏ى ایجاد شده‏ى در واقعیت را حفظ كنند، آن وقت مسیر بشر، مسیر دیگرى مى‏شد. و امروز ما در جایگاه بسیار جلوترى از تاریخ طولانى بشریت قرار داشتیم. حالا خدا صد و بیست و  سه هزار و نهصد و نود نه پیامبرش را فرستاده بود و مانده بود آخری. بشر حالا بزرگ شده بود و لطف خدا بی قرار بعثت آخر. محمد که صلوات خدا بر او و آلش، شد رسول الله. شد خاتم. کارستان کرد نبی خاتم در عصر جاهلیت و عن قریب بود انسانها مایه ی فخر خدا شوند پیش چشم فرشته ها .  حالا هزار و چند قرن است که از آمدن رسول آخر می گذرد و گرگها همچنان گوسفندان را می درند. هنوز شاعران آرزوهای بشر را می سرایند . پدرها هنوز وقت تربیت فرزندانشان را پیدا  نکرده اند و مادران به مضرات روغن جامد برای سلامتی فرزندانشان می اندیشند.  هنوز اساتید سر کلاسهای دانشگاه ، سلسله مراتب نیازهای مازلو را درس می دهند و دانشجویان جزوه می نویسند. دانشجویان عزیز بنویسید ؛ غذا،لباس، پناهگاه ،آسایش ، رفاه  و حفاظت از خود، اینها نیازهای زیستی هستند، اولین نیازهای بشر.  امروز ما و جامعه‏ى بشرى، همچنان در دوران نیازهاى ابتدایى بشرى قرار داریم. در دنیا گرسنگى هست، تبعیض هست - كم هم نیست؛ بلكه گسترده است، به یك جا  هم  تعلق ندارد؛ بلكه همه جا هست - زورگویى هست، ولایت نابحق انسان‏ها بر انسان‏ها هست؛ همان چیزهایى كه چهار هزار سال پیش، دو هزار سال پیش به شكل‏هاى دیگرى وجود داشته است. امروز هم بشر گرفتار همین چیزهاست و فقط رنگ‏ها عوض شده است. اگر آن دست به دست شدن امانت نبوى و گسترش كمّى و كیفىِ متناسب و درست، انجام مى‏گرفت، امروز بشر این نیازها را گذرانده بود (نیازهاى فراوان دیگرى ممكن بود براى بشر پیش بیاید كه امروز ما آن نیازها را حتى نمى‏شناسیم) آن نیازها ممكن بود باشد؛ اما دیگر این‏قدر ابتدایى نبود. «غدیر» شروع آن روندى بود كه مى‏توانست بشر را از این مرحله خارج كند و به یك مرحله‏ى دیگرى وارد كند. آن وقت نیازهاى لطیف‏تر و برترى، و خواهش‏ها و عشق‏هاى به مراتب بالاترى، چالش اصلى بشر را تشكیل مى‏داد.                      

 

سه شنبه 2/9/1389 - 18:47
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته