• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 16
زمان آخرین مطلب : 4751روز قبل
سياست

مجلس خبرگان طبق کدام قاعده؟!

قاعده "تمرکز تکلیف"

               

برگرفته از کتاب "مهندسی سیاست"

   پیرامون این که چرا ولی فقیه که انتخاب آن حق مردم است توسط  مجلس خبرگان انجام می شود؟ در مورد این سوال که مطالبه روز می باشد توضیح و تشریح فراوان داده شده اما این سوال هر بار به شکلی دیگر و البته کاملا به جا و به حق مطرح می شود .
اگر چه علمل و متفکران هر بار سعی در پااسخ همیشگی به این سوال داشته اند اما به دلیل غیر قاعده مند بودن و نیز رسا نبودن و نیز به دلیل بیان آن به شکل تردید آمیز غیر مطمئن،همچنان این مسئله مورد سوال است و مدام ارائه می شود.
از آنجا که امروز نسل برهان گرا و قاعده مند هر پرسشی را به شکل علمی مطرح می نماید انتظار پاسخی علمی و آکادمیک دارد ازا می بایستی مطالبه جامعه را در این مورد و نه بلکه در تمام موارد امری کاملا طبیعی دانست.

آنچه در زیر می خوانید پاسخی قاعده مند و آکادمیک است به بحث چرایی و چگونگی انتخاب ولی فقیه توسط مجلس خبرگان،در حالیکه این وظیفه مردم بوده و مردم باید همه در انتخاب ولی فقیه شرکت داشته باشند!؟شایان ذکر است تا کنون در این رابطه قاعده ای بیان نشده است و برای اولین بار این قاعده توسط استاد امرائی در کتاب "مهندسی سیاست" مطرح شده که در ذیل به تشریح آن خواهین پرداخت.

 انتخاب ولی فقیه اولا به عهده عموم مردم جامعه اسلامی است. ثانیا انتخاب آن یک تکلیلف است. حال نوبت به عمل به تکلیف است و در این تکلیف ، همه مردم مکلفند. سوال اینجاست که ادای تکلیف برای عامه مردم چگونه باید باشد و از چه راهی باید انجام شود ؟در اینجا ذکر چند نکته لازم است :اول یادآوری این نکته ضروری است که این امر یک تکلیف شرعی است و برای ادای آن فقط به طریق شرعی باید ادای دین کرد و طریق بجا آوردن این وظیفه شرعی در خود شریعت آمده است که مهندسی سیاسی آن را سامان می دهد . نکته دوم اینکه این تکلیف یک تکلیف شناختی است و صرف مکلف بودن کافی نیست بلکه نیاز به شناخت و بصیرت دارد . نکته سوم اینکه عدم شناخت رفع تکلیف نمی کند . جمع نکات بالا به ظاهر مشکل به نظر می آید ، چطور عامه مردم مکلف به انتخاب ولی فقیه هستند و این تکلیف باید با شناخت باشد و در صورتی که شناخت نباشد باز تکلیف به قوت خود باقی است ؟حال این سوال پیش می آید که این امر را اگر واگذار به اکثریت آراء کنیم آیا نتیجه مطلوب است ؟جواب این است که ، خیر توضیح اینکه همانطور که در پیش عرض شد این امر احتیاج به تخصص و علم و شناخت دارد و آنهم به این دلیل که موضوع در وهله اول انتخاب یک فقیه است پس نیاز به شناخت فقه و آگاهی از فقیه هست و از آنجا که این شناخت در عده معدودی از افرااد وجود دارد اگر این امر را برای ادای تکلیف عامه مردم به اکثریت آرا بسپاریم ، رای و نظر علمای صاحب شناخت و بصیرت خنثی به رای خواهد شد و این یک اشتباه بزرگ است که اقلیت متخصص محو به اکثریت غیر متخصص می شوند حال آنکه نظر اقلیت متخصص مقدم بر اکثریت غیر متخصص می باشد نه بلکه حتی محق بر این امر هستند و از سوی دیگر نیز هم اقلیت تکلیف دارند هم اکثریت؛ و هر دو گروه دارای تکلیف واحد می باشند که به هیچ روی نمی توان از هیچکدام از دو گروه رفع تکلیف کرد. مهندسی سیاسی براساس اصل اول از اصول دین محور[1]  این مسئله را حل می کند. براساس اصل عدالت  حق همگان باید محفوظ باشد و نیز در مقابل اعطای حق باید منتهی به نتیجه مطلوب شود؛ همانطور که در قبل توضیح دادیم اختیار تشابه حق ختم به عدالت نمی شود و خلاف اصل اول است برای همین منظور و حل این معادله حقوقی مهندسی سیاسی « تمرکز تکلیف» را ارائه می دهد . طبق این راه حل برای رعایت عدالت و احقاق حقوق عامه و حق ولی فقیه جامع الشرایط، عامه مردم تکلیف خود را ادای به عادل می کنند . توضیح اینکه عامه مردم برای رعایت عدالت و نیز انجام تکلیف خطیر خود عادل ترین و عالم ترین افراد مورد اعتماد خود را که طبق مهندسی سیاسی ، راویان حدیث ائمه معصوم و عالمان به دین و شریعت هستند انتخاب می کنند و حق انتخاب ولی فقیه را جهت رعایت عدالت به آنها واگذار می کنند که بدین شکل هم انجام تکلیف کرده اند و هم رعایت عدالت چرا که در تمرکز تکلیف شناخت برای انتخاب ولی فقیه جمع می شود و در کل عدالت برای انتخاب ولی فقیه به کمال می رسد .  


[1] - اصل اول از اصول دین محور عدالت است که شرح و توضیح آن در کتاب "مهندسی سیاست" آمده است.
سه شنبه 7/4/1390 - 15:31
سياست
با سلاماز حسن امرائی عبدُوَلی به دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگیضمن عرض خسته نباشید لازم می دانم بر حسب وظیفه نکته ای را با حضرتعالی در میان گذارم.از آنجا که پروژه های علوم انسانی همچنان در سردرگمی به سر می برند و بنده با قاطعیت عرض مکنم در مدت زمان طولانی هم خروجی مطلوبی از آن حاصل نخواهد شد لزا پیشنهاد می کنم مدیریت مرکزی این پروژه ها را به بنده واگذار نمایید چرا که با شناختی که حقیر از وضعیت موضوع و نیز افراد مرتبط با پروژه های آن دارم ،ناچارم عرض کنم تنها راه نجات از علوم انسانی غربی و اندیشه های بی پایه و اساس و نیز غیر همخوان با نظام ما ،فقط و فقط مدیریت مرکزی آن توسط بنده می باشد چرا که اینجانب تنها شخص آشنا به موضوع و روند تولید آن می باشم و جای هیچ گونه تعارف و  اغماض در علم و تولید علم نمی بینم بر همین اساس به ناچار بی پرده بگویم تنها راه همین است.پیروز باشید.
يکشنبه 12/4/1390 - 0:10
سياست
استاد امرائی:      قانون هدفمندسازی یارانه ها توجیه علمی و شرعی ندارد!؟ آنچه در زیر می خوانید مختصری از دیدگاه استاد امرائی می باشد که از دیدگاه آسیب شناسی سیاسی بیان شده است.  در جامعه پیچیده ی انسان كه با روند روبه رشد معادله های اقتضایی ناشی از پویش طبیعی همراه است،رویكرد علمی به سیاست و راهكارهای مدیریت زمان یك ضرورت كاملا ناگریز و ناگزیراست.دراین بستر پویا كه عنصر اصلی و البته معادله ساز آن انسان است ،مدیریت علاوه بر شكل علمی خود باید مطابق با جهان بینی پذیرفته شده از سوی آن جامعه باشد یعنی سازوكار مدیریتی، ناچارخود را با آن جهان بینی تطیق دهد والبته این یك امر كامل بدیهی است.در نظام جمهوری اسلامی ایران كه از بزرگترین نظام سیاسی – مدیریتی و قابل دفاع به لحاظ پاسخگویی به مطالبات اجتماعی و اعتقادی بهرمند است ،در عرصه عمل مواردی پیش می آید كه در گردابی از شبهبات ، هم به حق می ماند و هم به ناحق كه البته ناگفته نماند این امر با شناخت كامل ازتاریخ،فرهنگ،موقعیت،اعتقاد،اقتضائات زمانی وبا شناخت از مهندسی گذاز از ایستگاه های مختلف تاریخی،پدیده ای است كاملا طبیعی كه راه مدیرت آن فقط شناخت و شناخت شناسی درست نسبت به كلیت هارمونیك آن می باشد.بحث قانون هدفمند سازی یارانه ها در ایران اسلامی یكی از این موارد می باشد كه دارای ظواهر حق نما و شبه ناكی است و همین امر باعث موضع گیری های بسیار گسترده ای در مقابل و یا در دفاع از آن ،چه از سوی مسؤلین وچه از سوی عامه ی مردم شده است.با به كارگیری نگاه علمی و اكادمیك به موضوع و نیز تطبیق دانشی آن با دستگاه وحیانی ،این طرح هیچ گونه توجیه علمی و آكادمیك ندارد.- دانش بومی و جایگاه قانون هدف مند سازی یارانه ها:اصولا یكی از عللی كه باعث تصمیم گیری های آنچنانی و نسنجیده در مدیریت نهاد های جامعه ی ایران شده است عدم دانش تدوین شده در مدیریت سیاسی می باشد.با عنایت به شبهه آفرینی در بسیاری مسائل كه اقتضایی است و نیز هدف بودن نظام ایرانی برای دشمنان خارجی ،این خلاء بنیادی برای مملكت ما بسار گران تمام شده است. نبود یك اصول به روز و كارآمد در مدیریت پدیده های نوظهور،حل مسائل رو به سوی تفسیر به رأی و اعمال نظر از جایگاه قدرت و تفكر استبدادی می رود و گاه یك امر با استفاده از تبلیغات و تلاش های غیر عالمانه بر محور لجاجت ،بر اثر قانون حاكم بر روان محوری تبلیغات ،امری قابل پذیرش جلوه می كند تا جایی كه حتی نمی توان دلیلی برای رد و نپذیرفتن آن پیدا نمود. قانون هدف مند سازی یارانه ها یكی از این موارد است كه ظاهری قابل پذیرش و امید وار كننده دارد اما این طرح در كالبد شكافی علمی فاقد هرگونه توجیه علمی می باشد .محور های بررسی:1- پرداخت یارانه اصولاً از نظر دانش بومی انسانی(كه ایران فاقد آن می باشد) امری است كه از اساس اشتباه می باشد.2-    بر فرض قبول این قانون،باز اجرای آن به این شكل كاملا غیر علمی است.3- مواردی از این قبیل(هدفمند سازی یارانه ها) نشان از ریشه دار بودن تأثیر علوم غیربومی بر نظام مدیریتی جامعه ی ایران است.(1)- در یك نظام (هرنظامی كه باشد) كه حكومتی برآن حاكم است پدیده ای به نام پرداخت یارانه یا هر امر مشابهی كه به صورت قانون در آمده باشد نشانه ی ضعف بنیادی آن نظام در مدیریت آكادمیك است(در ضعیف ترین حالت كه مبتنی بر مقبولیت است) فی نفسه پذیرش این اعتقاد كه نظامی بوجود بیاید كه به مردم یارانه بدهد از نظر رویكرد علمی ،این قانون فقط در صورت مقطعی بودن قابل دفاع است و آن مقطع گذرا هم نشان از یك ضعف اقتصادی است حال اگر این امر به صورت یك قانون هم در بیاید در این اتفاق غیر معقول قشر حمایت شده كه از نظر عقلی و شرعی صاحبان منابع آن مملكت به شمار می آیند بیشترین تحقیر را به نام خود سند شده می بینند و دولت از موضع حامی و "منجی صاحب مكنت" خود را قابل شتایش می داند حال اینكه این مسأله اساً ساً حاكی از ضعف دولت در مدیریت جامعه و منابع آن است كه با در نظر داشتن نوع جهان بینی اعتقادی و نشست آن در زمین با پردازش در قالب مدیریت علمی ، عمق انحراف و خُرد بینی حقوق ملت بیشتر آشكار می شود.(2)- با پذیرش مقطعی بودن این امر(هدف مند سازی یارانه ها) باز اجرای آن به این شكل در نظام جمهوری اسلامی ایران غیر كارشناسانه است. قانون طرح هدف مند سازی یارانه ها یك طرح صرفاً اقتصادی نیست افراد آگاه و بینشمند می دانند كه هیچ اقتصادی به طور كامل از سایر اجزای جامعه مستقل نیست حال این وابستگی در جامعه ی اسلامی ایران به دلایل كاملاً مشهود ،درهم تنیدگی بیشتری دارد كه بدون در نظر گرفتن این ویژگی اجرای آن با این سیاق معمول خسارات زیادی از نظر اقتصادی،اعتقادی،سیاسی،فرهنگی،علمی و مدیریتی ،هم به مردم و هم به نظام وارد می نماید و طبیعتاً آثار مخرب آن را با تبلیغات حمایتی این طرح برای مدت زمان طولانی نمی توان پنهان نمود. عموماً عواقب این گونه طرح های بنیادی كه نسنجیده اجرا می شوند به صورت های دیگر و در زمان های دیگری بروز می یابند(پاتولوژی سیاسی) و وقوع آنها دیگر جلوه های اقتصادی ندارد بلكه بیشتر به صورت عقده های سیاسی و در گستره ای وسیع نمود پیدا می كنند كه در این گونه موارد معمولا ضعف در آسیب شناسی سیاسی قادر به ریشه یابی مسأله نیست سوالات بنیادی:قبل از هرچیز باید به این سؤالات بنیادی پاسخ داد كه:1-اساساً یارانه یعنی چه؟2- اصولاً چرا یارانه پرداخت می شود؟ (چه هدفمند،چه غیره هدفمند)جواب:پرداخت یارانه معلول ضعف بنیادی در یك نظام اقتصادی و مدیریتی كلان است كه در ایران این قضیه توجیه دیگری دارد وآن این كه،در نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخت یارانه یك الگوبرداری از نظام اقتصادی غرب است.البته واقعیت امر به این ایجاز گویی نیست بلكه بحثی گسترده دارد.پس از پاسخ به این سؤال و توضیح پیرامون آن،نوبت به این سؤال می رسد كه پس:تكلیف حمایت دولت از قشر ضعیف و كم درآمد چه می شود؟پاسخ:دولت موظف است كه بیت المال را برای حمایت و كمك به قشر كم درآمد و آسیب پذیر به شكل عادلانه مدیریت كند.(البته كم درآمد و آسیب پذیر دارای توضیح خاص می باشد).این مدیریت باید محصول تفقّه و تدبر باشد كه از دو دستگاه فقه و دانش سیاست صادر شود. در دانش سیاست این امراز روانشناسی سیاسی،فرهنگ،جامعه شناسی و...عبور كرده ودر ساختارشناسی سیاسی تدبیرشده آنگاه به ساختارشناسی اقتصادی وارد و انتاج می شود و...شبهه:حال این شبه پیش می آید كه چطور پرداخت های حمایتی دولت به قوت خود باقی باشد اما یارانه ها پرداخت نشود؟ به نظر می رسد كه با یك تضاد روبرو هستیم!توضیح:پرداخت یارانه ها در نظام های فعلی دنیا یك قانون بنیادی است كه از بنیاد، غیر علمی می باشد.حال می ماند حمایت دولت از قشر كم درآمد و آسیب پذیر:برای پاسخ به این پرسش از اصلی به نام "اصل دولت مرجع قصور[1]" استفاده می كنیم. این اصل فرض اُولی می باشد كه جدای از علمی بودن،سندیت شرعی دارد. درگام بعد،شكل حمایت دولت از "ملت[2]"،اجرایی كردن "اصل مشاركت[3]" است. در اجرایی شدن اصل مشاركت،"اصل عدالت[4]" اجرای ضمنی پیدا می كند كه نتیجه ی آن محو شدن دست"مسكین نوازی" دولت است(روانشناسی سیاسی،جامعه شناسی سیاسی،فرهنگ،دین شناسی روانی و...)."دولت[5]"یك نهاد اعتباری است كه حق رفتار ترحم آمیز نسبت به ملت را ندارد. این امر در اندیشه ی امام خمینی(ره) یعنی اسلام آمریكایی[6]بارزترین شاخصه ی اصل مشاركت،"ساختاراشتغال[7]" است.نكته:محور اجرایی شدن اصل مشاركت،"بستر تكوین[8]" است.عدالت:اصولا "عدالت[9]" اجرا كردنی نیست بلكه یك ذات و یك سنجه ی صواب و یك حد مطلوب است كه نزدیكی به آن مراد استالف: "جمهوری اسلامی"ب: "اصل مشاركت"ج: "ساختار اشتغال[10]"جمهوری اسلامی كه بعنوان یك نظام  توسط حضرت امام(ره)تأسیس شد،مفهومی بسیار متراكم دارد كه زیر فصل های زیادی را شامل می شود. بزرگترین و كلیدی ترین مبحثی كه در زیر فصل "جمهوری" قرار می گیرد،مشاركت است. پس از این تأسیس،بخش علمی كشور می بایست درون مایه و محتوای آن را پردازش آكادمیك نمایند تا این مفهوم در همراهی با اقتضائات پاسخگویی خود را نمایان كند. متأسفانه به علت ضعف بنیادی كشور در تولید دانش های بومی در حوزه انسانی،این مفهوم بلند(جمهوری اسلامی)همچنان در حد یك نام باقی ماند و دانشگاه های ایران در پردازش علمی محتوای آن فلج ماندند اگرچه تعبیرهایی احساسی و گاه به زعم برخی علمی و دانشگاهی از آن ارائه می شد اما در نهایت بخاطر غیر علمی بودن،فقط در حد تعاریف عرفی و عامیانه باقی ماند. این امر تا پایان جنگ تحمیلی می تواند امری كاملاً طبیعی باشد اما پس از آن ضرورت داشت كه برای شكافتن این مفهوم و استفاده از جزئیات آن برای ابزارسازی علمی در مدیریت،آزاد سازی انرژی آن را آغاز می نمودیم اما اینگونه نشد چرا؟هرچند این عقب ماندگی از آرمان بزرگ امام (ره) زیان های بسیاری در حوزه های سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و... برای جامعه ی ما به دنبال داشته است اما پاسخ این پرسش مجالی دیگر می طلبد.اصل مشاركت یك اصل راهبردی است كه در زیر مجموعه ی "جمهوری" قرار می گیرد و اساسی ترین زیر فصل آن است. در جامعه ی فعلی ما مشاركت در "انتخابات" خلاصه شده در حالی كه انتخابات جزئی ناچیز(البته كلیدی) از اصل مشاركت است.وسیع ترین زیر فصل مشاركت "ساختاراشتغال" بوده كه قوام دهنده ی تمام پیكره ی "جمهوری" می باشد."اصل مشاركت"كه برای اولین بار در كتاب مهندسی سیاست ارائه گردیده،یك اصل جامع و راهبردی است كه در راستای آكادمیك كردن سرفصل های نظام و اركان كلیدی انقلاب امام و امت تدوین شده است.این صل بنیاد مدیریت را توسعه می دهد.ساختار اشتغال:ساختار اشتغال مفهومی است بنیادی در جهت امری بنیادی.لزا هدفمند سازی یارانه ها فقط یک ذوق و شوق است که در پس خود تاسف به دنبال دارد. 1-  اینکه بسیاری بسترهای بنیادی درست مدیریت نشده اند چه ربطی به هدفمند سازی یارانه ها دارد.2-  اگر فرهنگ مصرف در اثر ضعف مدیریت وضعیت خوبی ندارد چه ربطی می تواند با یارانه داشته باشد؟3-  اگر یک نانوا کیفیت را به دلیل ضعف نظارت نادیده می گیرد آیا این نهایت بیسوادی نیست که آن را به هدفمند سازی یارانه نسبت دهیم ؟4-    و نه ده ها بلکه هزاران سوال دیگر که :اگرچه به ظاهر می توان آنها را ربط داد اما هیچ ارتباط داتی ای وجود ندارد. فرهنگ مصرف مردم یک امر کاملا بهنجار و طبیعی است که نتیجه مدیریت ناهمگون و غیر کارشناسانه کلیه بخش های مدیریتی است اما اینکه یک مقصر به نام یارانه ها راه گریزی باشد برای عدم توانایی در مدیریت بستر های بنیادی، فقط نشانه یک ضعف بزرگ و یک خلاء شناخت نشده می باشد.   این یك مخالفت نیست بلكه یك گفتمان است كه استاد امرائی همگان را برای پاسخگویی علمی به آن دعوت می کند.ایشان(استاد امرائی) معتقد است که اگر کسی توانایی پاسخ و توجیه علمی برای این قانون(هدفمند سازی یارانه ها) را داشته باشد، علامه دهراست و باید به سواد او آفرین گفت.هرکس می تواند پاسخ دهد. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟قابل ذکر است که تشریح جزئیات این بحث بسیار مفصل بوده که در قالب این مطلب کوتاه جای نمی گرفت.


[1] -  مراجعه شود به،مهندسی سیاست/نشرشوكا/1388[2] - همان/تعریف "ملت"[3] - همان/"اصل مشاركت"     3- participation                                                                                         [4] - همان"اصل عدالت"[5] - همان تعریف"دولت"[6] - اسلام آمریكایی بزرگترین هشدار حضرت امام(ره) در آسیب شناسی نظام  و انقلاب بود.[7] - همان "ساختار اشتغال"[8] - همان"بستر تكوین"[9] - همان"اصل عدالت"[10] -همان "ساختار اشتغال"      10- business structure                                                                             
يکشنبه 4/2/1390 - 12:23
اخبار

نقل از: سایت غیر رسمی استاد امرائی 

استاد امرائی: دکتر سروش چند قدم عقب تر از من قرار دارد.

 در حوزه تولید اندیشه با موضوع علوم انسانی حرف و نظر بسیار است البته این امر در ایران از آن جهت که علوم انسانی بومی وجود ندارد حالتی خاص به شمار می رود و البته اگر موضوع را گسترده تر ببینیم این امر در کل جهان اسلام صادق است.نکته ای که نمی توان آنرا انکار کرد عدم نظریه پردازی عمده در این حوزه و افراد نظریه پرداز است که معضل بسیار بزرگی محسوب می شود.اگرچه اشخاص زیادی تحصیل کرده این عرصه می باشند و بسیاری از آنها در این مورد فعالیت می نمایند اما شاید به راحتی نتوان دو نفر نظریه پرداز نام برد و این خود دلیلی بر پیچیدگی موضوع می باشد.در این میان افراد معدودی هستند که به ارائه نظریات قابل تامل و تعمق همت گماشته اند که هر کدام ضمن دارا بودن تشابهات،اختلافات عمیق و دامنه داری با هم دارند. از جمله افرادی که در این کشاکش فکری می توان نام برد می توان به استاد امرائی و دکتر سروش اشاره نمود که نظریاتی بسیار دور و در پاره ای نکات نزدیک به هم دارند.استاد امرائی که خود را اولین وتنها صاحب نظر نزدیک به یقین در این موضوع می داند در تبیین اشاره وار این امر ،تنها شخصی را که نزدیک به خود می داند دکتر سروش است والبته ایشان دکتر سروش را ضمن این استثناء بودن ،در مسیری انحرافی قلمداد می کند.وی معتقد است که دکتر سروش اگر چه تا حدودی به روند تولید دانش در عرصه علوم انسانی نزدیک شده است اما هنوز چند درس را در این زمینه نیاموخته است و او را چند قدم دور تر از خود می داند.این اندیشمند جوان که بر یکه تاز بودن خود در این میدان صحه می گذارد ،تفکر دکتر سروش را در فرایند تولید اندیشه ،جمع بسته در یک سیستم رتبه پایین می داند ایشان ضمن اعتقاد به اینکه دکتر سروش یک روشنفکر است که تلاش و فعالیت زیادی در این مورد داشته اما علت انحراف او را عدم توانایی در شناخت به رتبه های بالای سیستمی می داند که از جمله مصادیق مورد بحث در آسیب شناسی این جریان است. استاد امرائی در تشریح رتبه های سیستمی تعمد در کلی گویی دارند که بیشتر می تواند متاثر از وضعیت نامطلوب این جریا در ایران باشد که به گفته ایشان در شرایط ناشایستی قرار دارد.نکته دیگری که نمی توان به سادگی از کنار آن عبور کرد فاصله و اختلاف سط که بین صحبت های امرائی و جریان فعالیت های موسوم به این موضوع در داخل کشور است که اصلا قابل مقایسه نیست. در نگاهی گذرا به فعالیت های انجام شده و نظریات استاد امرائی هیچ تشابه و تقاربی وجود ندارد و باید این حقیقت را پذیرفت که جریانی که در حال حاضر در داخل کشور وجود دارد اصالتا از نظر علمی قابل توجیه نیست در واقع افرادی که در راس این جریان قرار گرفته اند فاقد شناخت علمی و آکادمیک به موضوع هستند این واقعیت را می توان در محتویات فعالیت ها به وضوح مشاهده نمود و اینکه استاد امرائی تنها شخص را دکتر سروش می داند که تا حدودی به پله های نزدیک به او پیش آمده است اشاره به فقر بزرگی در تولید اندیشه انسانی دارد که در ایران وجود دارد. هرچند وی سروش را در مسیری می داند که به بن بست سیسمتی رسیده، اما نباید از این نکته غافل شد این سخن اشاره دارد به اینکه بومی سازی علوم انسانی در کشور هنوز فقط در حد یک شعار است.    

جمعه 2/2/1390 - 5:4
سياست

25/1/90

« بسمه تعالی شأنه »

نامه ای سرگشاده خطاب به مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی)

از عبد خدا حسن امرائی عبدُوَلی به فقیه زعیم و رهبر عالی مقام ،حضرت آیت الله خامنه ای.


اینجانب حسن امرائی عبدُوَلی بر اساس وظیفه شرعی و رسالت حرفه ای خویش و به عنوان سرباز ولایت بر خود فرض دانسته که مواردی را با حضرت عالی در میان گذارم.
ابتدا لازم می دانم بنا برضرورت، مختصری از توانایی حرفه ای خود را خدمت شما بیان نمایم.
حقیر، نویسنده،محقق و پژوهشگر در زمینه های علوم سیاسی ،تاریخ،فلسفه،روانشناسی،روانشناسی سیاسی،فقه سیاسی و پاتولوژی سیاسی و روند سیستماتیک حاکم بر تولید دانش در حوزه علوم انسانی (با محوریت مدیریت کلان مکتبی- سیاسی) می باشم. البته ناگفته نماند که تسلط بر علوم یاد شده به طور همزمان، بر خلاف تمام معیار ها و ملاک های مرسوم می باشد که دلیل آن ذاتی نوع روند تولید دانش است و تشریح آن در قاعده ی "جزء از کل "با حفظ سنخیت جنس سیستمی و هارمونیک ذاتی جای می گیرد که این روش اتخاذ شده معلول عدم دانش انسانی بومی و نیز عدم صراط واحد در مشی شاخه های متعدد با زیر ساخت و هدف واحد می باشد و از نظر سیستمی کاملا ذاتی موضوع است (اینکه امروز بر تفکیک شاخه ای علوم تاکید می شود راهکاری مناسب است اما این امر در صورتی قابل توجیه است که بستر هویتی شناخت شده ی واحدی به شکل نهادی و مدیریت شونده موجود باشد).
شایان ذکر است که بنده در هر کدام از زمینه های یاد شده، بخصوص سیاست ،روانشناسی سیاسی و روند تولید دانش های انسانی ،دارای دیدگاه و نظریات علمیِ قابل دفاع می باشم بطوریکه تمام پیکره علمی کشور در حوزه علوم انسانی را گام ها عقب تر از خود می دانم و البته این نه منیت حقیر بلکه شفافیت در کلام به جهت دوری از اطاله سخن و معرفی خود به حضور حضرت عالی می باشد.
حقیر از سالها پیش بر خلاف جریان ترجمه ایِ علوم در حوزه انسانی و سیاست که نسخه وارداتی شومی بوده ،به بررسی و پژوهش در چراییِ نبود علوم انسانی بومی پرداخته و پس از حدود چهارده سال با وجود تمام مسائل و مشکلات عدیده در این راه پر پیچ و خم ،امروز بیش از هر کسی این عرصه را می شناسم و با قاطعیت کامل عرض می نمایم که حقیر تنها کسی می باشم که به روند تولید دانش در حوزه علوم انسانی تسلط دارد.
در ابتدا سعی بر آن بود که تمام تجربیات و اندوخته های خود را در اختیار مراکز و پژوهشکده ها یا نهاد هایی که به این نیت تاسیس شده اند قرار دهم اما با کمال تاسف با شناخت از وضعیت افراد دخیل در این امر و بستر نامناسب،این کار را خلاف شرع،عقل،عرف و خلاف تمام هنجارهای انسانی دانسته و خود را از این کار منع نمودم.
در واقع حقیر که سالها فقط به کنکاش امور بدون ارتباط با جریان های مرتبط با این امرمی پرداختم در اولین تلاش برای ورود به این نهاد های سازمان یافته، برای خود و جامعه ی خود بسیار متاسف شدم ؛بنده نمی دانستم که وضعیت ما به جایی رسیده که حتی تولید اندیشه در جامعه ی ما به یک امر کاملا بی هویت تبدیل شده و آنچه را که مدعی آن هستیم فقط یک توهم است؛ چون کسانی که در جامعه ما در حوزه علوم انسانی خود را با سواد می دانند در واقع بی سوادانی هستند که اندیشه های غربی را با زبان فارسی بیان می کنند. بنده وظیفه شرعی دارم که عرض کنم تمام پیکره علوم انسانی کشور را فقط یک سری مدرک تشکیل داده که در قبال دانستن یک مشت قواعد و چهارچوب های تعریف شده ی غربی کسب شده اند و افراد با سواد کشور ما در حوزه علوم انسانی افرادی هستند که فقط مدرک دارند یعنی آن قواعد را خوب حفظ کرده اند. با کمال تاسف امروز هم که شعار رهایی از این جریان تقلید و ترجمه داده می شود همچنان راه اجرایی کردن آن باز خوانی هرچه بیشتر همان قواعد غربی است !!! اگرچه سمینارها برگزار می شود،همایش ها ترتیب داده می شود،فراخوان مقالات داده می شود،تبلیغات آنچنانی به راه میافتد ،اما همان نوشته های قبلی، جملاتشان جابجا می شود و کلمات من درآوردیِ جدیدی همان تفکر غربی را پوشش می دهند تا لعابی بومی به خود بگیرد غافل از اینکه / از کوزه همان تراود که در اوست /.
جالب تر اینکه گروه هایی که مسولیت این پروژه ی علمی را در اختیار گرفته اند حتی با آن علم غربی هم نمی توانند تعریف درستی از موضوع ارائه دهند.

حقیر با شناخت کامل از موضوع ،وضعیت فعلی و این روال معمول را اصلا قابل توجیه نمی دانم و با این وضعیت هرگز نمی توان به خروجی مطلوبی از این جریان امید داشت چرا که از اساس بی اساس است.
خدمت حضرت عالی عرض می نمایم که بسیاری از مطالب در قالب این نامه سرگشاده قابل مطرح کردن نبوده و نیز پاره ای مباحث فرصتی بیش از این می طلبد که از حوصله ی این مختصر خارج است.
با این حال اینجانب با آگاهی کامل به موضوع با علمی بالاتر از مدرک و تسلط کامل به روند تولید علوم انسانی آمادگی خود را برای مدیریت مرکزی این پروژه زیربنایی اعلام می نمایم و در صورت صلاحدید حضرتعالی با اقتدار کامل توانایی خود را برای رفع این بحران به کار خواهم گرفت.

باشد که خدای تعالی مدد رسان بوده و این سرباز ولایت انجام وظیفه نموده باشد.

وسلام علی فقیه الزعیم

حسن امرائی عبدُوَلی

يکشنبه 28/1/1390 - 13:26
شخصیت ها و بزرگان
سخنی از استاد امرائی  کریم خان زند بنیانگذار اقتصاد نوین در ایران کریم خان زند جدای از تمام خصایل انسانی و ایران دوستی که داشت نبوغی در تمام مسائل مملکتی داشت که  در پاره ای از آنها انسان بی اختیار مقام این دلاور را شایسته ی کرنش می بیند. یکی از این موارد مباحث اقتصادی است که کریم خان زند نگاهی کاملا بنیادی به آن داشت. کریم خان زند در مسائل صادرات و واردات نکته ای را در دستور کار کارگزاران قرار می دهد که امروز  محور تمام تبادلات اقتصادی به حساب می آید. این نابغه ی کم نظیر در امر واردات دستور دادند که بجای خروج ارز از کشور کالای ایرانی در قبال کالا  های وارداتی به خارج صادر شود و این نکته ظریف و بنیادی اولین بار بود که اقتصاد ایران را وزین نمود از این روی کریم خان زند را باید بنیانگذاز اقتصاد نوین در ایران دانست.درورد بر شرافت پارسیان بلند آوازه.
جمعه 12/1/1390 - 12:45
آموزش و تحقيقات

نقل از : سیاست پرداز

پیام استاد امرائی به همایش تحول در علوم انسانی 

تحول در علوم انسانی  واژه شناسی "تحول" و زیر ساخت فنی ـ فلسفی موضوع 

بنا بر ذاتی بودن تفكر فلسفی در آفرینش اندیشه ی انسانی و نیز سیستمی بودن آن ،كلمه ی "تحول" پاسخگوی زیرساخت فنی و فلسفی موضوع نیست.

کلمه "تحول" و این همایش از سه جهت ایراد اساسی دارد :1

1 -فنی

2 -فلسفی

3-منطقی

با عنایت به روند تولید یک دانش انسانی ، به کار بردن لفظ تحول ، یک خواسته ی متناقض محسوب می شود که در مدار "دور" سیر می کند.

 یک دانش انسانی به علت امتناع ذاتی در شکل بنیادی خود قابل تحول نیست.آنچه تناسب دارد تولید و آفرینش است. 

تذکر اساسی :

آنچه در فراخوان با عنوان محور های موضوع ارائه شده است با چهارچوبهای منطقی و ابتدایی همخوانی ندارد.   

                                        ؟       

يکشنبه 1/12/1389 - 1:59
سياست
  حسن امرائی عبدُوَلی                    بومی سازی علوم انسانی،ضرورتی بر بستر انحراف تولید اندیشه،ناخواسته از مبانی فكری و اعتقادی حاكم بر بسترهای اجتماعی و ذاتیات شخصی متأثر است.البته این امری است كه سوای از هر اظهار نظری دارای توجیه علمی می باشد.بحث بومی سازی علوم انسانی كه پس از حوادث ناهنجار انتخابات ریاست جمهوری و در یك رویكرد علمی كاملا بهنجار،توسط شخص حقیربا ارائه ی یك نظریه در آسیب شناسی آن حوادث مطرح گردید،از سوی دیگران به شكل یك جریان پر افاده دنبال و به بازار پر رونقی برای عرضه ی "منیت" برخی افراد تبدیل شد تا جایی كه چنان با شتاب و طمطراق بسیار از آن صحبت می كنند كه گویی همین روزها علوم انسانی به یكباره  بومی خواهد شد.اگر چه این حركت و استقبال گسترده رویكردی ضروری و بایسته بود اما آنچه جای بحث و بررسی دارد این است كه این جریان به صورت حركتی افاده محور و بدون شناخت،سؤالات و مطالبات فكری بسیاری را در جامعه بوجود آورد و شیرینی شروع آن را به تلخی انحراف و سردرگمی مبدل ساخت. * اسلامی سازی علوم انسانی به كلی یك سخن نسنجیده و ناشی از عدم اگاهی است!* دانش بومی انسانی توسط فرد تولید می شود نه تألیف اندیشه ها!* دانستن قواعد علوم و رعایت اسلوب جمله بندی هیچ ارتباطی به تولید دانش بومی انسانی ندارد!* بومیسازی علوم انسانی یك ضرورت جزئی و مقطعی است آنچه باید مد نظر باشد وهدف كلی تعریف شود،تولید علوم انسانی نه بومی سازی ان!*مرض قاعده اندیشی و طرح تحقیق نگاری،سد بزرگی است كه پیش روی تولید دانش بومی انسانی قرار دارد!و...  نخستین ابزار كه اساس این حركت می باشد شناخت است. متأسفانه برخی افراد بدون شناخت با ارائه ی نظرات خودمحور و مستبدانه ،متأثر از حس جایگاه طلبی و جنگ برسر تصاحب تریبون های به ظاهر علمی ،برای ارضاء خود خواهی هایشان،این اندیشه ی بجا و درست را قربانی نموده اند به طوریكه هیچ امیدی به خروجی های مطلوب از این داده های فكری نیست.اهل خرد می دانند آفرینش اندیشه و ارائه ی یك تفكر بنیادی كه دست آوردهای كاربردی و راهبردی به همراه داشته باشد، دارای دو ویژگی پایه است: یك- كار هركسی نیست ولو كسانی كه تمام قواعد این علوم را از بر باشند. دو- حاصل یك بازه ی زمانی كوتاه مدت نیست. به صرف در اختیار داشتن یك تریبون، تصاحب یك پست و حتی داشتن مدرك علمی نمی توان تولید اندیشه كرد.از آنجا كه بیماری ریشه داری به نام "غرب اندیشی شرطی" همچنان قالب و سنت حاكم بر خلق فكری در كشور جمهوری اسلامی ایران می باشد،جریان بومی سازی علوم انسانی كه ابزار تحقق آن از دیدگاه این افراد، فكر و ابزار فكری غرب است، فقط در حد یك شعارباقی مانده و این واقعیتی است بدیهی. مصداق این امر را در كشور زیاد می توان مشاهده نمود. از نمونه های بارز آن  می توان به جشنواره فارابی اشاره كرد كه با هدف تولید علم فعالیت می نماید، اما در عمل فقط  درس های آموخته ی غرب در آن مشق می شود. بنده شخصاً این امر را به مسؤلین جشنواره فارابی تذكر داده و حتی آنان را به همراه داوران بخش سیاسی به مناظره  و پاسخگویی دعوت كردم ولی در عوض جواب با سكوت پر معنای آنها روبرو شدم. البته این فقط یك نمونه ی آن است. در تمام نهاد هایی كه به این مناسبت تعریف شده اند همچنان به سیاق گذشته،اندیشه ی غربی ابزار فعالیت آنهاست و تمام این مراكز و افراد مسؤل فقط در هیاهوی این شعار(بومی سازی) باقی مانده اند بی آنكه موضوع را بدرستی شناخت كرده باشند.امروز در ایران اسلامی،بزرگترین دست آورد تفحص در كتب و مكاتب غربی برای طبقه تحصیل كرده ی ما فقط و فقط جمله سازی است.با دقتی گذرا در تمام نوشته های نویسندگان كشور متوجه می شویم كه جامعه ی اندیشمند ما از غرب فقط پاراگراف بندی و جمله سازی را یاد گرفته است.تمام همایش ها، پژوهشگاه ها و جشنواره ها چنان مریض وار و ندانسته و حتی با افتخار به جمله بندی و رعایت نگارش اهمیت می دهند گویی كه همه چیز فقط با نگارش و رعایت قواعد نگارشی درست می شود. در واقع بزرگترین هنر نویسندگان ما ،رعایت كردن اصول حاكم بر روش تحقیق و نقد و بررسی قالب های نگارشی است. حال سؤال این است كه رعایت اصول نگارشی چه ربطی به تولید دانش دارد؟! دانشی كه برگرفته از همان اسلوب غرب است!!! قطعا این افراد پاسخ درستی حتی برای خودشان هم ندارند .باعث تأسف بسیار و شرمساری فراوان است كه برخی از اساتید ما  فقط درست نوشتن را بلدند و به جرأت باید گفت كه این یعنی سواد كامل به دانش غربی و بی سوادی به دانش بومی. جای بسی خجلت است كه سرزمین پارسی ما كه سكان دار مقتدر علمی زمانه ها بوده، الان استادش،نویسنده اش وپژوهشگرش باید فقط یك مقلد چشم و گوش بسته باشد تا آنجا كه حتی اگر بخواهد از بومی سازی حرف بزند حرف بزند،حرف زدنش هم باید به سیاق اندیشه ی غرب باشد.حقیر كه سالهاست در بومی سازی علوم انسانی سیر می كنم زمانیكه در آسیب شناسی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری نظریه ی عدم دانش بومی انسانی را مطرح نمودم به شخصه این واهمه را داشتم كه بعداً مجبور به بیان این شوم كه:                       هركسی از ظن خود شد یار منكس نجست از درون من اسرار من با كمال تأسف انحراف بزرگی را كه پیش بینی می كردم اتفاق افتاده.  البته زیاد هم جای شگفتی و تعجب ندارد. بنده این نظریه را در حدود چهارده سال پیش فی نفسه مطرح نمودم اما در جامعه ای كه بستر اجتماع و پیكره ی فكری آن را متدگرایی و متد شناسی فكر و اندیشه ی غرب فرا گرفته، مطرح كردن آن از سوی حقیر، تمسخر دانش آموختگان و مقلدان اندیشه غربی را در پی داشت. پس از حوادث انتخابات نیز بعد ازمطرح آن انتظار استقبالی نمی رفت اما پذیرش گسترده و مشتاقانه ی آن جای بسی امیدواری بود كه انحرافات بعدی این جریان باعث تأسف شد.هرچند باز امید ان داریم كه :این سر شوریده باز آْید به سامان...تولید بومی دانش های انسانی و حتی بومی سازی ان یك اتفاق شاذ است كه هیچ تناسبی با دانستن قواعد و رعایت اسلوب حاكم بر طرح تحقیق و امثال این معیار های قراردادی ندارد  اما در نهایت دانش تولید شده كاملا بر این قواعد منطبق است و این یعنی اینكه این اتفاق قاعده پذیر نیست و دلیل شاذ بودن آن هم در همین است.لزا حقیر روند تولید دانش بومی در ایران را در مسیری كاملا انحرافی می بینم كه ناشی از عدم شناخت كامل به موضوع است.                                      حسن امرائی عبدُوَلی                                             
يکشنبه 12/10/1389 - 14:36
سياست
علم بومی روانشناسی سیاسی روانشناسی سیاسی در دنیای روبه پیچیدگی سیاست ،بیش از پیش نیاز به فراخوان علوم مختلف برای باروری خود و پاسخگویی به مطالبات بستر اجتماع و عرصه جهانی است.در این میان رفتار انسان و بررسی متناسب آن با علم مدیریت كلان پدیده ای است كه امروز نمی توان از آن غافل شد كه ناگزیر پای روانشناسی سیاسی به میان می آید.حسن امرائی پایه گذارروانشناسی سیاسی(با رویكرد بومی) در ایران این خلاء را در نگاه كلی نگرِ گستره پیمای خود مورد رصد قرار داد كه نتایح به كا گیری آن در پردازش سیاست در دیدگاه ایشان بسیار تامل برانگیز است.این در حالی است كه بحث روانشناسی سیاسی به تازگی در ممالك غربی و از سوی اندیشمندان این نظام ها مطرح شده است. نكته ی قابل اندیشه اینكه آنچه كه در نگاه آنان بررسی شده است بسیار جزئی و سطحی است در حالیكه در دستگاه مهندسی سیاسی استاد امرائی عبدولی بسیار عمیق و پاسخگو پردازش شده است.در این مبحث آنچه كه ایشان ارائه می دند با تمام پیكره ی سیاست در گیر است و به شكلی بنیادی در جایگاه خود عمق اثر گذاری را به تصویر می كشد. روانشناسی سیاسی كه اگر چه امروزه همچنان به یك مبحث گفتگو بیشتر شباهت دارد اما استاد عبدولی در شكل بومی آن و مستقل از مهندسی معكوس ،سنگ بنای نخستین آنرا با مطرح كردن "بستر تكوین"به روشی كاملا آكادمیك و بنیادی ،جاگذاری كردند.روانشناسی سیاسی بیشتر یك روش تحلیل و تجزیه ی رفتار است كه البته نمی توان ان را یك دانش دانست بلكه فقط اسم یك دانش را یدك می كشد و هدف تعریف شده ی آن،تشریح   چرایی برای یك رفتار سیاسی می باشد یعنی در بستر سیاست، رفتار عنصر انسانی را تحلیل تشریح می كند بی انكه در آن سیاست انسان و جایگاه او در یك جهان بینی مشخص رصد شده باشد؛به عبارت شفاف تر، در ساختار سیاسی چه به لحاظ هندسی و چه به لحاظ محتوایی،به ویژگی های روانی انسان توجه نشده است بلكه فقط سیاست ،پردازش و تدوین شده است یعنی سیاست برای سیاست كه شكلی از مكتب پارناسین است.[1]با چنین روشی رفتار های بستر سیاست بدون توجه به انسان و جایگاه او در تدوین سیاست آنالیز می شود كه نوعی دفاع از سیاست می باشد نه انسان. قطعا چنین روشی فقط یك روش است نه یك دانش و همانگونه كه گفته شد فقط اسم یك دانش را به همراه دارد.در روانشناسی سیاسی بومی كه استاد امرائی پایه گذار ان است با یك روش صرف مواجه نیستیم بلكه با یك دانشِ دارای پی و اساس كه در بنیاد سیاست حضور دارد ، روبرو هستیم ،دانشی كه از زمان تولید دانش سیاست حضور ذاتی دارد و بعد از آن در مرحله ی اجرا بخش دوم وظیفه ی خود را انجام می دهد اما دانشی یا بهتر بگوییم روشی كه غرب ان را دانش روانشناسی سیاسی می داند فقط یك مرحله است یعنی آنه مرحله دوم را به تنهایی معادل ان دانش قلمداد می كنند در حالیكه اساس و عقبه ای آنرا پشتیبانی نمی كند كه بیشتر می توان انرا ابزاری از یك دانش دانست.در روانشناسی سیاسی بومی كه استاد عبدولی به تشریح آن می پردازد،شناخت شناسی و سپس شناخت انسان در تعامل با شناخت سیاست ،دانشی می شود مجزا و تدوین شده .بدیهی است دانش سیاست با حضور چنین دانشی ،نمی تواند فقط برای سیاست تدوین شود بلكه هدف سیاست در این میان برای خود سیاست ضرورت پیدا می كند.این دانش كه با طرح شناخت "بستر تكوین "در مهندسی و پردازش سیاست پایه گذاری شد، بستر تشریع را همچنان متصل به تكوین می داند یا به عبارت روشن،در عرصه سیاست ،انفصال تشریع از تكوین را مساوی می داند با سیاست برای سیاست كه در نتیجه ی این امر،رفتارهای نا متعارف سیاسی بدون عنایت به عدم جایگاه روانی تعریف شده در دانش سیاست،به تجزیه و تحلیل كشانده می شود.یعنی نسخه روانی عنصر انسانی در تدوین دانش سیاست بارگذاری نشده است كه در نتیجه ی آن رفتار سیاسی نا متعارف، با خود سیاست در تضاد و تناقض تفسیر می شود. یعنی دقیقا آنچه كه امروز در قالب یك روش و یك نگاه به عنوان یك دانش از سوی غرب ارائه می شود.   

برداشتی آزاد از كتاب "مهندسی سیاست"


[1] -مكتبی هنری  كه معتقد است هنر فقط باید برای هنر باشد نه در خدمت ارزش ها
جمعه 3/10/1389 - 1:37
سياست
بومی سازی علوم انسانی و یك نظریه كه ماندگار شد. تولید اندیشه در محیط علوم انسانی از جمله سخت ترین كارهایی است كه از پیچیدگی های منحصر به فردی برخوردار می باشد و ورود در آن بدون عمق اندیشه، منتج به نتیجه ی مطلوب نمی شود.سختی كار در این عرصه به حدی است كه حتی پیرامون آن به راحتی نمی توان نظریه ای قابل دفاع ارائه نمود به همین دلیل،فعالان این جرگه در بیان نظر و ارائه ی دیدگاه ،بسیار با احتیاط عمل می كنند ،البته كار درست هم همین است چرا كه ارائه ی یك نظر فقط به ارائه ی آن ختم نمی شود ،از این گذشته اصولا ارائه نظر در حوضه علوم انسانی یك امر شاذ و بكر است كه نیاز به پشتوانه ی عظیمی از شناخت موضوع وعلوم مرتبط با آن دارد،كه صد البته فراهم شدن این ملزومات،فقط در قالب استثنائات،نوادر،نخبگان و عناصرمتمایز،قابل نمود است. با این حال هر عرصه ای جدای از نوادر خود ،فعالانی دیگر را شامل می شود كه البته این هم اقتضای طعبیعت امر است.در جمهوری اسلامی ایران،پس از انتخابات پر تشنج ریاست جمهوری ،حوادثی رخ داد كه باعث ناآرامی ها و خیزش های بسیاری شد كه بطور طبیعی ،آحادی از مسؤلان ،كارشناسان و فعالان سیاسی،به نقد و آسیب شناسی موضوع پرداختند كه این آسیب شناسی،حالتی كاملا كلیشه ای و قالبی داشت و در صدد بود كه غائله را فقط پایان دهد اما در بیرون از این سنت اندیشی و این قالب فكری ،استاد حسن امرائی عبدُوَلی با پشتوانه ی بیست سال تجربه ،تحقیق،پژوهش و مطالعه ی راهبردی در علوم انسانی،نظریه ای را ارائه دادند كه باعث انفجاری بزرگ در عرصه اندیشه ی سیاسی –اجتماعی كشور شدند.این نظریه كه همگان را متوجه خود كرد،شالوده ی تمام گمانه زنی ها و راهكارهای ارائه شده را از هم پاشید، بطوریكه تمام قلم ها و اندیشه ها را در مسیری متفاوت هدایت كرد،تا جاییكه بحث بومی سازی علوم انسانی هجم زیادی از مقالات ،نوشته ها و موضوع بحث بسیاری از میزگردها،همایش ها،كنفرانس ها و سمینارها را به خود اختصاص داده و به راهكاری نوین برای مسؤلان سیاسی جهت بسترسازی مدیریت آتی جامعه بر اساس موازین آكادمیك تبدیل شده است. استاد عبدولی به پشتوانه آنچه در طول بیست سال غور در عمق اندیشه و تفكر به دست آورده بود ،پس از وقوع حوادث انتخاباتی ،با نگاهی سوا از تمام نگاه ها،عدم دانش بومی و تدوین شده ی انسانی را ریشه ی این معضل دانست و با ارائه ی این نظریه،موجی از جنب و جوش را در پیكره ی قشر اندیشمند كشور به راه انداخت كه صد البته بركات زیادی به دنبال داشته وخواهد داشت.اما آنچه از این پس دارای اهمیت بسیار می باشد،شكل مدیریت در روند تولید است كه نیاز به شناخت كافی از موضوع دارد.مسأله ی مهم در تولید بومی علوم انسانی،شناخت ماهوی موضوع است كه این امر نمی تواند بدون شناخت از جامعه ی بومی میسر شود.با تمام این تفاسیر، پروسه ی تولید بومی علوم انسانی،پروسه ای است زمانبر كه نیاز به دقت نظر بسیار و حمایت همه جانبه از طرف اشخاص حقیقی وحقوقی مرتبط با موضوع  دارد كه در این میان دو نهاد علمی كشور (حوزه و دانشگاه) می توانند نقش عمده ای داشته باشند والبته همایت های مالی دولت در روند پیشرفت این امر بسیار تأثیرگذار خواهد بود.    سیاست پردازwww.siasatpardaz.emodiran.com
شنبه 27/9/1389 - 9:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته