• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 136
زمان آخرین مطلب : 4866روز قبل
شخصیت ها و بزرگان

زندگینامه سهراب سپهریسهراب سپهری نقاش و شاعر ، 15 مهرماه سال 1307 در كاشان متولد شد.خود سهراب می گوید:.....مادرم میداند كه من روز 14 مهر به دنیا آمده‌ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را می شنیده‌است.....پدر سهراب ، اسداله سپهری ، كارمند اداره پست و تلگراف كاشان ، اهل ذوق و هنر بود ، وقتی سهراب خردسال بود ، پدر به بیماری فلج مبتلا شد و تا پایان زندگی بیمار ماند ، او در طراحی دست داشت. خوش‌خط بود ، تار مینواخت ، پدر، سهراب را به نقاشی عادت داد....مادر سهراب ، ماه جبین ، اهل شعر و ادب كه در خرداد سال 1373 درگذشت.تنها برادر سهراب ، منوچهر در سال 1369 درگذشت. خواهران سهراب : همایوندخت ، پریدخت و پروانه.محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.سهراب از محل تولدش چنین می گوید:....خانه ، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن ، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود. تمام رویاهایم به بیابان راه داشت...سهراب در سال 1312 به دبستان خیام (مدرس) كاشان وارد شد.سهراب درباره ورودش به مدرسه چنین می‌گوید:....مدرسه ، خواب های مرا قیچی كرده بود. نماز مرا شكسته بود. مدرسه ، عروسك مرا رنجانده بود. روز ورود ، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازی هایم ربودند و به كابوس مدرسه بردند. خودم را تنها دیدم و غریب... از آن پس و هر بار دلهره بود كه به جای من راهی مدرسه میشد....سهراب از معلم كلاس اولش چنین می گوید:...آدمی بی رویا بود. پیدا بود كه زنجره را نمی فهمد. در پیش او خیالات من چروك می خورد...در خرداد ماه سال 1319 ، سهراب دوره شش ساله ابتدایی را به پایان رسانید ، تابستان همان سال در كارخانه ریسندگی كاشان به مدت یكی دو ماه به عنوان كارگر كارخانه مشغول به كار شد.دوره متوسطه را در مهر ماه همان سال در دبیرستان پهلوی كاشان آغاز كرد.....در دبیرستان ، نقاشی كار جدی‌تری شد. زنگ نقاشی ، نقطه روشنی در تاریكی هفته بود....از دوستان این دوره : محمود فیلسوفی و احمد مدیحی بودند.در سال 1320 ، سهراب و خانواده به خانه‌ای در محله سرپله كاشان نقل مكان كردند.سال 1322 ، پس از پایان دوره اول متوسطه ، به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی شبانه‌روزی تهران ثبت نام كرد.در سال 1324 سهراب دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی را به پایان رسانید و مجددا به كاشان بازگشت.آذر ماه 1325 به پیشنهاد مشفق كاشانی در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) كاشان استخدام شد.سال 1326 و در سن نوزده سالگی ، منظومه‌ای عاشقانه و لطیف از سهراب ، با نام در كنار چمن یا آرامگاه عشق در 36 صفحه منتشر شد.سال 1327 ، هنگامی كه سهراب در تپه‌های اطراف قمصر مشغول نقاشی بود ، با منصور شیبانی كه در آن سالها دانشجوی نقاشی دانشكده هنرهای زیبا بود ، آشنا شد. این برخورد سهراب را دگرگون كرد.مهر ماه ، به همراه خانواده جهت تحصیل در دانشكده هنرهای زیبا در رشته نقاشی به تهران ایاید.در خلال این سال ها ، سهراب بارها به دیدار نیما یوشیج می رفت.در سال 1330 مجموعه شعر مرگ رنگ منتشر گردید . برخی از اشعار موجود در این مجموعه بعدها با تغییراتی در هشت كتاب تجدید چاپ شد.سال 1332 ، پایان دوره نقاشی دانشكده هنرهای زیبا و دریافت مدرك لیسانس و دریافت مدال درجه اول فرهنگ از شاه برای سهراب بود.اواخر سال 1332 ، دومین مجموعه شعر سهراب با عنوان زندگی خواب ها با طراحی جلد خود او و با كاغذی ارزان قیمت در 63 صفحه منتشر شد.تا سال 1336 ، چندین شعر سهراب و ترجمه‌هایی از اشعار شاعران خارجی در نشریات آن زمان به چاپ رسید.در مرداد ماه 1336 از راه زمینی به پاریس و لندن جهت نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی سفر می كند.فروردین ماه سال 1337 ، شركت در نخستین بی ینال تهران ، خرداد همان سال شركت در بی ینال ونیز و پس از دو ماه اقامت در ایتالیا به ایران باز می گردد.در سال 1339 ، ضمن شركت در دومین بی ینال تهران ، موفق به دریافت جایزه اول هنرهای زیبا گردید.در همین سال ، شخصی علاقه‌مند به نقاشی های سهراب ، همه تابلوهایش را یكجا خرید تا مقدمات سفر سهراب به ژاپن فراهم شود.مرداد این سال ، سهراب به توكیو سفر می كند و در آنجا فنون حكاكی روی چوب را می آموزد.در آخرین روزهای اسفند سال 1339 به دهلی سفر می كند. پس از اقامتی دو هفته‌ای در هند به تهران باز می گردد.در اواخر این سال ، سهراب و خانواده‌اش به خانه‌ای در خیابان گیشا ، خیابان بیست و چهارم نقل مكان می كند.در همین سال در ساخت یك فیلم كوتاه تبلیغاتی انیمیشن ، با فروغ فرخزاد همكاری نمود.تا سال 1343 تعدادی از آثار نقاشی سهراب در كشورهای ایران ، فرانسه ، سوئیس ، فلسطین و برزیل به نمایش در آمد.فروردین سال 1343 ، سفر به هند و دیدار از دهلی و كشمیر و در راه بازگشت در پاكستان ، بازدید از لاهور و پیشاور و در افغانستان ، بازدید از كابل.در آبان ماه این سال ، پس از بازگشت به ایران طراحی صحنه یك نمایش به كارگردانی خانم خجسته كیا را انجام داد.منظومه صدای پای آب در تابستان همین سال در روستای چنار آفریده می شود.تا سال 1348 ضمن سفر به كشورهای آلمان ، انگلیس ، فرانسه ، هلند ، ایتالیا و اتریش ، آثار نقاشی او در نمایشگاه های متعددی به نمایش در آمد.سال 1349 ، سفر به آمریكا و اقامت در لانگ آیلند و پس از 7 ماه اقامت در نیویورك ، به ایران باز می گردد.سال 1351 برگذاری نمایشگاه های متعدد در پاریس و ایران.تا سال 1357 ، چندین نمایشگاه از آثار نقاشی سهراب در سوئیس ، مصر و یونان برگذار گردید.سال 1358 ، آغاز ناراحتی جسمی و آشكار شدن علائم سرطان خون، دی ماه همان سال جهت درمان به انگلستان سفر می كند و اسفند ماه به ایران باز می گردد.سهراب در اول اردیبهشت ماه سال 1359 ، ساعت 6 بعدازظهر به بیمارستان پارس تهران منتقل شد.فردای آن روز با همراهی چند تن از اقوام و دوستش محمود فیلسوفی ، صحن امامزاده سلطان علی ، روستای مشهد اردهال واقع در اطراف كاشان میزبان ابدی سهراب گردید.آرامگاهش در ابتدا با قطعه آجر فیروزه‌ای رنگ مشخص بود و سپس سنگ نبشته‌ای از هنرمند معاصر ، رضا متفی با قطعه شعری از سهراب جایگزین شد:به سراغ من اگر میاییدنرم و آهسته بیاییدمبادا كه ترك برداردچینی نازك تنهایی من.....كاشان تنها جایی است كه به من آرامش می دهد و میدانم كه سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد......و سهراب ........ ماندگار شد..............                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                سفرهای خارج از کشور

سفر به ایتالیا (وی از پاریس به ایتالیا می‌رود)؛
*
سفر به ژاپن (توکیو در مرداد ۱۳۳۹) برای آموختن فنون حکاکی روی چوب که موفق به بازدید از شهرها و مراکز هنری ژاپن نیز می‌شود؛
*
سفر به هندوستان (۱۳۴۰)؛
*
سفر مجدد به هندوستان (۱۳۴۲، بازدید از بمبئی، بنارس، دهلی، اگره، غارهای آجانتا، کشمیر)؛
*
سفر به پاکستان (۱۳۴۲، تماشای لاهور و پیشاور)؛
*
سفر به افغانستان (۱۳۴۲، اقامت در کابل)؛
*
سفر به اروپا (۱۳۴۴، مونیخ و لندن)؛
*
سفر به اروپا (۱۳۴۵، فرانسه، اسپانیا، هلند، ایتالیا، اتریش)؛
*
سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند (۱۳۴۹ و شرکت در یک نمایشگاه گروهی و سپس سفر به نیویورک)؛
*
سفر به پاریس و اقامت در «کوی بین المللی هنرها» (۱۳۵۲)؛
*
سفر به یونان و مصر (۱۳۵۳)؛
.*) سفر به بریتانیا برای درمان بیماری اش سرطان خون (دی ۱۳۵۸

نمایشگاه‌های نقاشی
صحنه غروب، اثر سهراب سپهری

از جمله نمایشگاه‌های نقاشی که سهراب سپهری در آن‌ها حضور داشت، یا نمایشگاه انفرادی وی بودند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

*
اولین دوسالانهٔ تهران (فروردین ۱۳۳۷)؛
*
دوسالانهٔ ونیز (خرداد ۱۳۳۷)؛
*
دو سالانهٔ دوم تهران (فروردین ۱۳۳۹، برندهٔ جایزهٔ اول هنرهای زیبا)؛
*
نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی تهران (اردیبهشت ۱۳۴۰)؛
*
نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران (خرداد ۱۳۴۱، دی ۱۳۴۱)؛
*
نمایشگاه گروهی در نگارخانه گیل گمش (تهران، ۱۳۴۲)؛
*
نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان (تهران، تیر ۱۳۴۲)؛
*
دوسالانهٔ سان پاولو (برزیل، ۱۳۴۲)؛
*
نمایشگاه گروهی هنرهای معاصر ایران (موزه بندر لوهار، فرانسه، ۱۳۴۲)؛
*
نمایشگاه گروهی در نگارخانه نیالا (تهران، ۱۳۴۲)؛
*
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه صبا (تهران، ۱۳۴۲)؛
*
نمایشگاه گروهی در نگارخانه بورگز (تهران، ۱۳۴۴)؛
*
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بورگز (تهران، ۱۳۴۴)؛
*
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون (تهران، بهمن ۱۳۴۶)؛
*
نمایشگاه گروهی در نگارخانه مس تهران (۱۳۴۷)؛
*
نمایشگاه جشنوارهٔ روایان (فرانسه، ۱۳۴۷)؛
*
نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ موسسه گوته (تهران، خرداد ۱۳۴۷)؛
*
نمایشگاه دانشگاه شیراز (شهریور ۱۳۴۷)؛
*
جشنوارهٔ بین المللی نقاشی در فرانسه (اخذ امتیاز مخصوص، ۱۳۴۸)؛
*
نمایشگاه گروهی در بریج همپتن آمریکا (۱۳۴۹)؛
*
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بنسن نیویورک (۱۳۵۰)؛
*
نمایشگاهانفرادی در نگارخانه لیتو (تهران، ۱۳۵۰)؛
*
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیروس (پاریس، ۱۳۵۱)؛
*
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۱)؛
*
اولین نمایشگاه هنری بین المللی تهران (دی ۱۳۵۳)؛
*
نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۴)؛
*
نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازار هنر» (بال، سوییس، خرداد ۱۳۵۵)؛
.*) نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۷

آثار ادبی

سهراب در آغاز کار شاعری تحت تأثیر شعرهای نیما بود و این تأثیر در «مرگ رنگ» به خوبی مشهود است. بعدها سبک او دستخوش تغییراتی می‌شود و شعرش با دیگر شاعران هم دورهٔ خویش متمایز می‌گردد. از جمله مجموعه شعرهای دیگر سهراب سپهری می‌توان به این عنوان‌ها اشاره نمود:

*
مرگ رنگ (۱۳۳۰) ؛
*
زندگی خواب‌ها (۱۳۳۲) ؛
*
آوار آفتاب (۱۳۴۰) ؛
*
شرق اندوه (۱۳۴۰) ؛
*
صدای پای آب (۱۳۴۴) ؛
*
مسافر (۱۳۴۵) ؛
*
حجم سبز (۱۳۴۶) ؛
*
ما هیچ ما نگاه (۱۳۵۶) ؛
*
هشت کتاب (۱۳۵۶) ؛


.* برخی از اشعار وی در سال‌های ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ در فصلنامهٔ آرش به چاپ رسید

                                     
چهارشنبه 8/10/1389 - 15:5
شخصیت ها و بزرگان
بهاییبهاءالدین محمد عاملی در 26 ذی الحجه سال 953 هجری قمری در جبل عامل لبنان در خانواده ای شیعی مذهب چشم به جهان گشود. پدرش عزالدین حسین از شاگردان شهید ثانی بود كه پس از قتل شهید ثانی تصمیم به ترك وطن گرفت و عازم ایران شد. خاندان شیخ بهایی در قزوین، پایتخت صفوی، مورد توجه و عنایت دربار شاه طهماسب قرار گرفتند و شاه در نكو داشت بهاء الدین و فراهم نمودن اسباب تعلیم و معیشت وی توصیه و سفارش بسیار نمود. با ظهور شاه عباس اول در سال 966ه ق. و برقراری نظم و امنیت دركشور و تغییر پایتخت از قزوین به اصفهان، شیخ بهایی به اصفهان فراخوانده شد. در نیمه اول قرن یازدهم هجری، حوزه علمیه اصفهان از وجود نوادری چون شیخ بهایی، مجلسی اول، مجلسی دوم، میرداماد، ملا صدرا و میرفندرسكی بهره می برد. از این میان نزدیكترین علمای زمان به شاه عباس، شیخ بهایی بود. شیخ بهایی از جمله نادر دانشمندان و علمایی است كه علاوه بر علوم دینی و حكمی و عرفانی بر علومی همچون ریاضی، هندسه و فیزیك تسلط داشت. از شیخ آثار و تالیفات بسیاری در علوم گوناگون بر جای مانده و نام بیش از صد اثر وی در كتب ذكر شده است.كه بعضی از آنها عبارتند از:"نان و حلوا"،"شیر و شكر"،"جامع عباسی"،"كشكول"،"خلاصه الحساب"،"تشریح الافلاك". این دانشمند بزرگ در زمینه معماری نیز منشاء آثار گرانقدری شد كه عمده ترین آنها عبارتند از: مسجد امام: كه ساخت آن در سال 1612میلادی آغاز شد و در سال 1618 پایان یافت. گفته می شود طرح بنا و نظارت بر ساختمان را شیخ بهائی بر عهده داشت و حتی مشكل زاویه بین ضلع جنوبی میدان با قبله را به درایت حل نمود. حمام شیخ:از پدیده های معماری دیگر كه شیخ بهایی بنا نمود و هنوز آثار ساختمان آن در كنار مسجد جامع اصفهان موجود است، حمام شیخ بهایی است. معروف است كه گرمای گلخن حمام را از طریق استفاده از گاز فاضلاب حمام تامین نموده و شمع سوزان زیر دیگ گلخن حمام تا چند دهه قبل روشن بوده است. ساعت شاخص اوقات شرعی: این سنگ نشانه در مسجد امام اصفهان و از جمله آثار به جای مانده از شیخ بهایی است كه اوقات شرعی را نشان می دهد. شهر نجف آباد: طراحی و فكر ایجاد شهر نجف آباد در 30 كیلومتری غرب اصفهان نیز از شیخ بهایی می باشد. این شهر اكنون بعد از حدود 400 سال همچنان از نظر اصول شهرسازی و رعایت مسیر معابر و ایجاد محلات، از سایر شهرها متمایز است. تقسیم آب زاینده رود معروف به طومار شیخ بهایی: از شگفتیهای كارهای شیخ بهایی طومار تقسیم آب زاینده رود است. این چشمه جوشان و مارپیچ از زردكوه بختیاری تا مرداب گاوخونی را مشروب می سازد و در این راه هشتاد فرسنگی، همواره جیره بلوكات و مزارع مختلف را داده است. شیخ بهایی در پی پیداكردن راه علاجی برای تقسیم عادلانه این آب، به تنظیم طومار تقسیم آب زاینده رود پرداخت وكل آن را به 33 سهم و 275 سهم جزئی ترتقسیم نمود و با طراحی 13 نهر آن را توزیع نمود. شیخ بهایی در دوازدهم شوال سال 1031 قمری در سن هفتاد و هفت سالگی بر اثر بیماری در گذشت. پیكر شیخ به وصیت او و فرمان شاه عباس در مشهد و در جوار امام هشتم به خاك سپرده شد. استادان شیخ بهاییمعلم و استاد، در زندگی هر كس نقشی سرنوشت ساز دارد. چه بسیار دانش آموزان و دانشجویان و طلابی كه در پرتو هدایت استادی گرانقدر و معلمی دلسوز و دبیری دانشمند، آفاق بلند پیشرفت و نیكبختی را فتح كرده و خدماتی بزرگ انجام داده اند؛ و عكس این ماجرا نیز فراوان است.شیخ بهایی در پیشرفت علمی و اخلاقی از محضر معلمانی بزرگ بهره ها برد و از مجلس درس عالمانی پاك و پرتلاش، توشه ها بر گرفت.نخستین استاد شیخ، پدرش "عزالدّین حسین" است. او كه خود فقیهی بزرگوار و متعهد و مبارز بود نسبت به تربیت فرزندان خویش كوشش فراوان داشت؛ از كودكی فرزند را به تحصیل دانش و كسب اخلاق الهی و معنوی و رعایت دستورهای زندگی ساز دین تشویق می كرد و مدتها خود وی مسوولیت تدریس برای فرزند را بر عهده داشت. قرابت و بستگی این پدر و پسر، تنها خویشاوندی نژادی و نسبی نبود، بلكه "شیخ بهاءالدین" پدر را به عنوان استاد و راهنما و هادی خویش می شناخت. او پدر را دریایی از دانش و اخلاق و فقاهت می دانست و علاوه بر احترام پدری، به وی به دیده استاد و فقیه و راهنمای معنوی جامعه بزرگ اسلامی می نگریست. - ملا عبدالله مدرس یزدی"ملاعبدالله" یكی دیگر از اساتید شیخ بهایی است. شیخ از محضر وی علوم عقلی را فرا گرفت؛ منطق و فلسفه و كلام، بهره ای بود كه شیخ از درس ملاعبدالله آموخت شیخ بهایی و هنر دانش و هنر دو گوهر گرانبها هستند كه با هم پیوند نزدیك دارند.دانش بیشتر رنگ تئوری و اندیشه دارد، و هنر رنگ كار و عمل. ایمان و عرفان ضلع سوّم این دو، بلكه قلب حیات بخش و هدایتگر آن است؛ ایمان استوار و عرفان الهی، این دو ابزار كارآمد را به كار می گیرد.و شیخ بهاء الدین، دانش و هنر را به خدمت آرمان های مكتبی و ایمان مذهبی گرفته بود و به راستی او نمونه تخصص مكتبی و هنر متعهد بود.گرچه برترین هنر، فتح قله های بلند "عرفان" و "زهد" و "جهاد" و "آزادی" است كه شیخ با فتح آن نیاز به هنرنمائی دیگر نداشت. امّا توان و تلاش این فقیه فرزانه و زاهد سیاستمدار در استفاده از روش ها و ابزارهای گسترش اندیشه های اسلامی، شایان الگو گرفتن است.شیخ در داستان نویسی،معماری، شعر،خوشنویسی، و برخی دیگر از هنرها مهارت داشت.او شعر و شاعری را به دو زبان عربی و فارسی دنبال می كرد و مثنوی های اخلاقی و  عرفانی "نان و پنیر"، "نان و حلوا" و "شیر و شكر" را پدید آورد.هنر معماری شیخ یادگارهای زیادی دارد كه در تاریخ اصفهان و ایران، بلكه جهان، پرآوازه است.حمام معروف شیخ بهایی، كاریز نجف آباد اصفهان، قنات زرین كمر، تعیین سمت قبله مسجد شاه اصفهان، تقسیم آب زاینده رود و دهها كار دیگر، آوازه هنری شیخ را در جهان گسترده است.هنر داستان نویسی شیخ در كتاب شیرین "پند اهل دانش و هوش" به زبان "گربه و موش" جلوه كرده است. این كتاب را می توان از نمونه های آموزنده داستان از زبان حیوانات حساب كرد و شاید یكی از منابع الهام سازندگان فیلم های كارتونی "مدرسه موشها" و امثال آن بوده است. شیخ بهایی در كتاب معروف به "گربه و موش" نظریات اجتماعی-  اخلاقی مفیدی را به زبان حیوانات بیان كرده است، او در یك فصل موش را "نفس امّاره" و هوس های بی حد و مرز انسان گرفته و گربه را در نقش "نیروی تخیل" و خیال پرداز به كار گرفته است.در فصلی دیگر، شیخ از سطح مسائل اخلاق فردی فراتر رفته و موش را الگوی صوفی منشی و درویش مآبی حاكم بر قرن 11 و گربه را مظهر جستجوگران علم و دانش شناخته است و از مناظرات این صوفی "موش منشی" و دانش پژوه "گربه رفتار" نصایح سودمندی خلق كرده است. شیخ بهایی و تفسیر قرآنقرآن مجید، چشمه جوشان علوم اسلامی است و شیخ از كودكی با این چشمه شیرین و گوارا آشنایی  داشت. او آب گوارای وحی را فراوان نوشیده و علم تفسیر قرآن را به خوبی آموخته بود. او دانش تفسیر را در سینه محدود نكرد و با خود به گور نبرد. بلكه از راه تدریس و نگارش به نشر و گسترش دانش تفسیر، كمك فراوان كرد.برخی از كتب تفسیری و قرآنی این عالم ربّانی - كه اكثراً به زبان عربی است-  به شرح ذیل می باشد:1- عروة الوثقی- كه تفسیر سوره حمد است.2- عین الحیاة- این كتاب، تفسیری است فشرده كه شباهت زیادی به تفسیر صافی "ملامحسن فیض كاشانی" دارد.3- شرح تفسیر بیضاوی.4- حاشیه بر تفسیر بیضاوی.5- حل حروف القرآن.6- حواشی تفسیر كشاف.7- مشرق الشمسین و اكسیر السعادتین.وی در این كتاب، آیات قرآنی مربوط به احكام شرعی را آورده و آن را تفسیر كرده است و در زمینه موضوع آیه، احادیث صحیح را نقل نموده است؛ ولی دریغا كه این اثر فقهی قرآنی ناتمام مانده است.  خدمات شیخ بهائی: در عرف مردم ایران، شیخ بهائی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانكه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت می دهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه می گویند وی ساخته است. در احاطه وی در مهندسی مساحی تردید نیست و بهترین نمونه كه هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است كه معروف است هیئتی در آن زمان از جانب شاه عباس به ریاست شیخ بهائی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب و ساختن مادیها داده اند كه هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست. دیگر از كارهای علمی كه به بهائی نسبت می دهند طرح ریزی كاریز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرین كمر، یكی از بزرگترین كاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوی بسیار بزرگ تقسیم می شود و طرح ریزی این كاریز را نیز از مرحوم بهائی می دانند. دیگر از كارهای شیخ بهائی، تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یك سلسله اختلاف نظر بود كه مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یك قرن و نیم اختلاف داشته اند. یكی دیگر از كارهای شگفت كه به بهائی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار كهنه نزدیك بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته كه با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه كرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدیدهمچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود كه اگر روزی آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنین طراحی منارجنبان اصفهان كه هم اكنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود   
چهارشنبه 8/10/1389 - 15:2
قرآن
حقیقت بهشت و جهنم چیست؟
حقیقت بهشت تجلّى رحمت و مغفرت خداست و جهنم تجلّى غضب و لعنت خداست. توضیح مطلب اینكه؛
اولاً گاهى این چنین گمان مى‏شود كه «بهشت» و «جهنم» دو موضوع جداگانه بوده، مستقلاً مطرح است. امّا این پندارى بیش نیست؛ بلكه حقیقت آن است كه بهشت و جهنم، جدا از مسأله لقاى پروردگار نمى‏باشد.
به عبارت دیگر، بهشت و بهشت‏ها و جهنم و جهنم‏ها مقصد و مقصود، در سیر و حركت نیستند و حركت‏ها به سوى پروردگار و منتهى به لقاى پروردگار است؛ نه اینكه حركت‏ها به سوى بهشت‏ها و جهنم‏ها باشد و به آنها منتهى گردد.
هر حركتى در نهایت به مبدأ متعال منتهى مى‏گردد و بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار چگونگى لقاءها و رسیدن‏ها است؛ یعنى، بهشت و بهشت‏ها، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با «اسماى رحمت و مغفرت» و جهنم و جهنم‏ها هم از آثار و تبعات لقاىِ پروردگار با «اسماى غضب و سخط» است.
ثانیاً براى روشن شدن حقیقت بهشت و جهنم لازم است، به صورت مقدمه، مطالبى را در حقایق اسماى ربوبى مطرح كنیم تا معناى آنكه بهشت از آثار «لقاى حضرت حق با اسماى رحمت» و جهنم از آثار «لقاى پروردگار با اسماى غضب» بوده، درست تحلیل و تفهیم شود.
«
اسماى حسنى» یك سلسله عناوین محض و اعتبارى نیست؛ بلكه آنها منشأ آثارند و اصولاً هر وجودى و هر موجودى در دنیا و نظام‏هاى دیگر و عوالم برتر و حتى آخرت، از آثار اسماى حسنى‏ است.
عوالم وجود، همه جلوه‏هاى اسما بوده، هر اسمى آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلى مى‏كند. به بیان دیگر، ذات مقدس حق در مقام ربوبیت موجودات، هر موجودى را، با اسم و صفت خاص ربوبیت مى‏كند. اسم «رب» داراى شاخه‏ها و انشعاباتى است و در واقع اسماى حسنى‏ شاخه‏هاى اسم «ربّ»اند: ربّ رزاق، ربّ مصوّر، ربّ قدیر، ربّ علیم، ربّ هادى، ربّ غفور، ربّ منتقم، ربّ شدید العقاب و ... .
خداوند متعال در مقام ربوبیت، داراى اسما و صفات مختلف بوده، همه را با این اسماى گوناگون تربیت مى‏كند؛ مثلاً در مقام ربوبیتش به شیطان با «منتقم» و «شدیدالعذاب» تجلّى مى‏كند و به حضرت رسول‏اكرم(ص) با «هادى»، «رحیم» و «غفور» تجلى مى‏كند.
گیاهى كه صورت و شكلى به خود مى‏گیرد، با اسم «مصوّر» پیش مى‏آید و هنگامى كه خاك را مى‏شكافد و بیرون مى‏آید، با ربّ «خالق» پیش مى‏آید. به هر صورت، هر موجودى در این نظام هستى، با عوالم گوناگون خود و با موجودات متفاوت - كه در درون خود دارد - در مقام ربوبیّت با اسمى از اسماى حسناى الهى، در ارتباط است.
آدمى اگر در مقام طاعت خداوند باشد، با ربّ «هادى» روبه‏رو است و خداوند با این اسم او را ربوبیت مى‏كند؛ امّا اگر انسان در مقام طغیان و مخالفت با حضرت حق باشد، ربّى كه او را تربیت مى‏كند، ربّ «هادى» نخواهد بود؛ بلكه ربّ «منتقم» و «شدید العذاب» خواهد بود.
نتیجه آنكه، هر كسى از مسیر خود با اسمى از اسماى ربوبى در ارتباط است و از این رو، من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصى از خداوند متعال، با او در ارتباط هستیم و به همین دلیل است كه خداوند با لحن خاصى گفته است كه از مقام ربوبیّت بترسید: (مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ)؛نگاه كنید به: الرحمن (55)، آیه 46 و نازعات (79)، آیه 40.
به هر روى، تمام هستى و از جمله انسان لحظه به لحظه با «ربّ» با چهره‏هاى مختلف در ارتباط است و هر یك از اسماى حسنى، انسان را بسته به نوع عمل، فكر، صفت و اخلاق، ربوبیت مى‏كند.
در حقیقت این انسان است كه با انتخاب مسیر، راه، عملكرد و مقصد، خود را در تحت یكى از اسماى ربوى مى‏اندازد، چرا كه اسماى الهى، واسطه‏هاى فیض بوده و كل وجود و هستى به آنها منتهى مى‏شود و از آنها نشأت مى‏گیرد.
اگر به دقت به اطراف و جوانب وجود نگاه كنیم، همه جا آثار و جلوه‏هاى اسماء را خواهیم یافت: «وَ بَأَسْمائِكَ الّتى‏ مَلَأَتْ اَرْكانَ كُلِّ شَىْ»؛دعاى كمیل. «[ بارالها! به درستى من مى‏خواهم از تو ]به نام‏هایت و به اسمائت كه اركان هر چیز را پر كرده است».
آیا روبه رو شدن با اسماى ربوبى، آثار دارد یا خیر؟ قطعاً اثر دارد، اینكه انسان در دعاهاى خود و در خواسته‏هایش و در هر نیازى، به اسم متناسب با آن احتیاج متوجه گشته، خداى متعال را با همان اسم مى‏خواند؛ دلالت بر همین حقیقت دارد كه: گویا آدمى به طور فطرى متوجه همین واقعیت است كه هر چیزى متأثر از اسمى از اسماى خدا است.
شخصى كه مریض است، به اسم «شافى» متوجه مى‏شود و شفاى خود را از خداوند متعال با این اسم مى‏خواهد؛ چرا كه شفا را اثر این اسم مى‏داند. كسى كه رزق و وسعت رزق مى‏طلبد، به اسم «خیرالرازقین» توجه دارد. فردى كه مغفرت مى‏خواهد، با اسم «غفور»؛ كسى كه نصرت مى‏خواهد با اسم «نصیر» و «ناصر»؛ كسى كه هدایت مى‏طلبد، به اسم «هادى»؛ محفوظ ماندن از خطرات را مى‏خواهد، به اسم «حافظ» و «حفیظ» و كسى كه روشنایى باطن مى‏خواهد، به اسم «نور» متوجه مى‏گردد و خداى سبحان را با آن مى‏خواند، چرا كه هر یك از اینها را آثار اسماى ربوبى مى‏داند.
از صفت و زنام چه زاید خیال و آن خیالش هست دلال وصال‏
دیده‏اى دلال بى مدلول هیچ تا نباشد جاده نبود غول هیچ‏
هیچ نامى بى‏حقیقت دیده‏اى یا زگاف و لام گل، گل چیده‏اى‏
اسم خواندى رومسمّا را بجو مه به بالا دان نه اندر آب جو
مثنوى معنوى، دفتر اول، ابیات 3454 - 3457.
با توجه به توضیحات بالا، مشخص مى‏گردد كه بهشت‏ها، از آثار و جلوه‏هاى اسماى «رحمت» بوده و جهنم‏ها هم از آثار «غضب و سخط» است؛ چرا كه وقتى همه وجود و همه عوالم هستى، از آثار و مظاهر اسماى حسناى الهى باشد، قهراً بهشت و جهنم نیز به عنوان نظام و عالم خاصى از وجود، از این حقیقت مستثنا نیست. حال براى روشن شدن اینكه بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار اسماى «رحمت» و «غضب» حضرت حق است، به بعضى از آیات قرآنى اشاره مى‏كنیم.
1. (
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ)؛آل‏عمران (3)، آیه 132 و 133.
«
و اطاعت كنید خدا و رسول او را شاید مشمول رحمت شوید و سرعت و شتاب كنید، به سوى مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنایش [ به قدر ]آسمان‏ها و زمین است و براى پرهیزكاران آماده شده است».
این آیات، انتهاى سیر و حركت اطاعت‏كنندگان از خدا و رسول را، رحمت حق و رسیدن به رحمت او و لقاى او با اسماى «رحمت» مى‏داند (لعلكم ترحمون) و نیز دستور مى‏دهد كه به سوى مغفرت و غفران الهى، شتاب كنید و بكوشید كه با غفران او مواجه گشته و به مغفرت او برسید؛ یعنى، او را با اسم «غفور» ملاقات كنید كه از آثار این لقا، بهشت است با آن خصوصیات كه در ادامه آیه فرموده است.
2. (
یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكُمْ نُوراً مُبِیناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً)؛نساء (4)، آیه 174 و 175.
«
اى مردم: حقیقت این است كه براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده و ما به طرف شما نور روشنگرى را فروفرستاده‏ایم و امّا آنانى كه به خداى متعال ایمان آورده و به این [ برهان و نور الهى ]تمسّك جستند، به زودى خداوند آنان را در جوار رحمت فضل خاص خویش داخل كرده، ایشان را به سوى خود، به راهى راست [ كه به سوى او نزدیك‏تر مى‏كند ]هدایت كند».
این آیات به روشنى گویاى این حقیقت است كه خداوند متعال، مؤمنان و پیروان قرآن و رسول اكرم(ص) را به زودى در رحمت و فضل خود داخل مى‏گرداند؛ به این معنا كه به لقاى او با اسماى رحمت و فضل رسیده، در عالمى كه جلوه‏گاه رحمت و فضل او است، وارد مى‏شوند. این تعبیر بیانگر این است كه لقاى خداوند با اسماى رحمت، ورود به عالم رحمت و فضل - كه همان بهشت‏ها است - مى‏باشد.
از دیدگاه قرآن، جهنم و جهنم‏ها نیز از آثار لقاى پروردگار با اسماى غضب، سخط، انتقام، طرد و ردّ است. در این باب نیز آیات زیادى وجود دارد كه به دو مورد اشاره مى‏كنیم:
1. (
أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ)؛آل‏عمران (3)، آیه 87 و 88. «آنان، سزایشان این است كه لعنت [ و طرد ]خداوند و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها است، در آن [ لعنت و طرد حق همیشه و] جاودانه بمانند [ و هیچ‏گاه‏] نه عذاب از آنان كاسته گردد و نه مهلتى یابند (یا نظرى به آنان شود)».
این آیات مى‏فرماید كافران و ستمگران مشمول لعن و غضب الهى مى‏شوند و بعد از آن مى‏فرماید. در این طرد و ردّ الهى جاودانه مى‏مانند و سپس اشاره مى‏كند: هیچ وقت عذاب آنان تخفیف نمى‏یابد. پس اوّلاً، آنان به خداوند متعال در حالى كه او، آنان را لعن و طرد مى‏كند، مى‏رسند (لقا با اسماى غضب) و ثانیاً، غضب و لعن همیشگى است و ثالثاً، این روبه‏رو شدن با اسماى غضب همان جهنم است؛ یعنى، عذاب و جهنم از آثار لقا با اسماى غضب خداوند است.
2. (
أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ)؛همان، آیه 162. «آیا كسى كه خشنودى خدا را پیروى مى‏كند [ و طالب رضوان است ]مانند كسى است كه روى به خشمى از خدا آورده [ و دچار غضب و سخط از خداگردیده‏] و جایگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهى [ و نقطه برگشت بدى‏] است».
این آیه به روشنى گویاى این حقیقت است كه عده‏اى از انسان‏ها، رو به غضب الهى مى‏آورند و او را با اسماى غضب ملاقات مى‏كنند كه از آثار آن جهنم است و آنان را در آنجا جاى مى‏دهند. 
دوشنبه 5/7/1389 - 20:57
شخصیت ها و بزرگان

 هشت موضوع شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتین، كه شما هیچ گاه آنان را نمی دانستید. بله،همگی ما می دانیم كه انیشتن این  فرمول [e=mc2] را كشف كرد. اما واقعیت آن است كه چیز های كمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم،خودتان را با این هشت مورد، شگفت زده كنید! 

1- اوبا سر بزرگ متولد شد

وقتی انیشتن به دنیا آمد او خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی كه مادر وی تصور می كرد، فرزندش ناقص است، اما بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت

.2 - حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود، نبود

مطمئناً انیشتن می توانسته كتاب های مملو از فرمول و قوانین را حفظ كند،اما برای به یادآوری چیزهای معمولی واقعاً حافظه ضعیفی داشته است. او یكی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموشكاری، مختص دانستن آن [تولد ] برای بچه های كوچك بود

3 - او از داستان های علمی- تخیلی متنفر بود

انیشتن از داستان های تخیلی بیزار بود. زیرا كه احساس می كرد، آنها باعث تغییر درك عامه مردم از علم می شوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیز هایی كه حقیقتاً نمی توانند اتفاق بیفتند می دهد. به بیان او "من هرگز در مورد آینده فكر نمی كنم، زیرا كه آن به زودی می آید. به این دلیل او احساس می كرد كسانی كه مثلاً بشقاب پرنده ها را می بینند باید تجربه هایشان را برای خود نگه دارند.

4 - او در آزمون ورودی دانشگاه اش رد شد

در سال 1895 در سن 17 سالگی، انیشتن كه قطعاً یكی از بزرگ ترین نوابغی است، كه تاكنون متولد شده، در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تكنیك سوییس رد شد. در واقع او بخش علوم و ریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد. وقتی كه بعدها از او در این رابطه سوال شد؛ او گفت: آنها بی نهایت كسل كننده بودند و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود آحساس نمی كرد

.5 - علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت

انیشتن در سنین جوانی یافته بود كه شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود. سپس تصمیم گرفت كه دیگر جوراب به پا نكند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت. علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی پوشید، او عقیده داشت یا مردم او را می شناسند و یا نمی شناسند.پس این مورد قبول واقع شدن[آن هم از روی پوشش] چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟

6 - او فقط یكبار رانندگی كرد

انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینان اش كمك می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می كرد، بلكه همیشه در طول سخنرانی ها در میان، شنوندگان حضور داشت. انیشتن، سخنرانی مخصوص به خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش، به طور دقیقی آنها را حفظ می كرد.یك روز انیشتن در حالی كه در راه دانشگاه بود، با صدای بلند در ماشین پرسید: چه كسی احساس خستگی می كند؟راننده اش پیشنهاد داد كه آنها جایشان را عوض كنند و او جای انیشتن سخنرانی كند،سپس انیشتن به عنوان راننده او را به خانه بازگرداند.عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود. انیشتن تنها در یك دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهی كه وقتی برای سخنرانی داشت، كسی او را نمی شناخت و طبعاً نمی توانست او را از راننده اصلی تمیز دهد. او قبول كرد، اما كمی تردید در مورد اینكه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از راننده اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، در درونش داشت.به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انشتین درست از آب در آمد. دانشجویان در پایان سخنرانی انیتشن جعلی شروع به مطرح كردن سوالات خود كردند.در این حین راننده باهوش گفت "سوالات به قدری ساده هستند كه حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید"سپس انیشتن از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد،به حدی كه باعث شگفتی حضار شد

.7 - الهام گر او یك قطب نما بود

انیشتن در سنین نوجوانی یك قطب نمابه عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت كرده بود. وقتی كه او طرز كار قطب نما را مشاهده می نمود، سعی می كرد طرز كار آن را درك كند. او بعد از انجام این كار بسیار شگفت زده شد.بنابر این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درك كند

.8 - راز نهفته در نبوغ او

بعد از مرگ انیشتن در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروی برای تحقیقات برداشته شد. اما این كار به صورت غیر قانونی انجام شد. بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.هاروی تكه هایی از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافت می شود كه مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسان ها، مقدار بسیار زیادی سلول های گلیال كه مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است. همچنین مغز انیشتن مقدار كمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته، كه این مسئله امكان ارتباط آسان تر سلول های عصبی را بایكدیگر فراهم می سازد.علاوه بر اینها مغز او دارای تراكم و چگالی زیادی بوده است و همین طور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همكاری بیشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است. 

دوشنبه 5/7/1389 - 20:47
شخصیت ها و بزرگان

 نام اصلی میرزا تقی خان، "محمد تقی" است. زادگاهش فراهان است. فراهان مانند تفرش و آشتیان مجموعا کانون فرهنگ دیوانی و اهل قلم بود.   ر 

خانواده پدری و مادری میرزا تقی خان از طبقه پیشه ور بودند. پدرش به تصریح قائم مقام "کربلائی محمد قربان" بود که در خطاب او را "کربلائی" می گفت. سجع مهرش "پیرو دین محمد قربان" بود. کربلائی قربان نخست آشپز میرزا عیسی (میرزا بزرگ) قائم مقام اول بود. پس از او همین شغل را در دستگاه پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام ثانی داشت.    رکربلائی قربان بعدها ناظر و در واقع ریش سفید خانه قائم مقام گردید، و همیشه مورد لطف مخدوم خود بود. آنچه بنظر می رسد کربلائی قربان خیلی هم بی چیز نبوده، بلکه آب و ملکی داشته و دست کم یک دانگه قریه حرآباد مال او بوده است.  و نیز آنقدرها استطاعت داشته که به سفر حج برود.  رسال تولد میرزا تقی خان را تا اندازه ای که جستجو کردیم، هیچ مؤلف خودی و بیگانه ای ثبت نکرده است. در حل این مجهول تاریخی، ما یک مأخذ اصلی و دو دلیل در تأیید آن مأخذ بدست می دهیم: زیر تصویر اصیلی که به زمان صدارت امیر کشیده اند می خوانیم: "شبیه صورت... اتابک اعظم، شخص اول ایران، امیر نظام در سن چهل و پنج سالگی". امیر از 22 ذیقعده 1264 تا 20 محرم 1268 صدارت کرد. اشعاری که در ستایش مقام تاریخی او در کنار همان تصویر نگاشته شده، و تصریح به اینکه کارهای سترگ از پیش برده است، نشان میدهد که تصویر مزبور را در اعتلای قدرت و شهرت امیر کشیده اند. و آن سال 1267 است. با این حساب و به فرض صحت رقم چهل و پنج سالگی تولد او به سال 1222، یا حداکثر یکی دو سال پیشتر بوده است.  راما دلیل معتبر تاریخی اینکه: در کاغذ قائم مقام خواهیم خواند که میرزا تقی همدرس دو پسر او محمد و علی بوده است. می دانیم که میرزا محمد پسر اول قائم قام در 1301 در هفتاد سالگی درگذشت، و پسر دیگرش میرزا علی در شصت و هفت سالگی درگذشت به سال 1300.  یعنی هر کدام از آن دو پسر قائم مقام، سی و یکی دو سال پس از امیر زنده بوده اند. اختلاف سال تولد میرزا تقی با دو همدرس خود هر چه باشد، به هر حسابی، امیر در آخرین سال صدارتش 1268 بیش از پنجاه سال نداشته است.   رامیر دو زن گرفته است. زن اولش، دختر عمویش بود یعنی دختر حاج شهباز خان. نام او را "جان جان خانوم" ذکر کرده اند. از او سه فرزند داشت: میرزا احمد خان مشهور به "امیرزاده" و دو دختر که بعدها یکی زن عزیز خان آجودان باشی سردار کل، دوست قدیم امیر، گردید. و دیگری به عقد میرزا رفیع خان مؤتمن درآمد. زن امیر در 1285 با دختر بزرگش سلطان خانم به زیارت مکه رفت، و ظاهرا یکی دو سال بعد، در آذربایجان درگذشت.  رزن دوم امیر، "ملکزاده خانم" ملقب به عزت الدوله یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه بود. به گفته دکتر پلاک میرزا تقی خان در زمان صدارت از زن اول خود جدا شد. عقد ازدواج با عزت الدوله روز جمعه 22 ربیع الاول 1265 انجام گرفت. ترتیب جشن عقد و عروسی را میرزا نبی خان امیرتومان (پدر میرزا حسین خان سپهسالار) بعهده داشت. عزت الدوله شانزده ساله بود. چنانکه قباله عقد زناشوئی می نماید، مهر عزت الدوله هشت هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی هجده نخودی، و یک جلد قرآن بود. راجع به ازدواج با عزت الدوله ضمن نامه امیر به شاه خواهیم خواند که گفته بود: "از اول بر خود قبله عالم... معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم...." فداکاریهای این شاهزاده خانم در دوره تبعید و آخرین روزهای زندگی شوهرش، در خور ستایش است.   رمحیط خصوصی تربیت میرزا تقی خان را دستگاه میرزا بزرگ قائم مقام و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام، آن دو وزیر بزرگ عباس میرزا، می ساخت. میرزا بزرگ در سال 1237 درگذشت. با حسابی که راجع به سن میرزا تقی خان بدست دادیم، ظاهراً در آن زمان هجده ساله بود. پس محضر میرزا بزرگ را خوب درک کرده بود، و شاید هم پاره ای کارهای دبیری او را می کرد. امین الدوله هم به خدمت امیر در "دایره میرزا بزرگ قائم مقام" تصریح دارد.  ردر استحکام اخلاقی او تردید نیست، و مظاهر عینی آن گوناگون است. یک جنبه اش اینکه در عزمش پایدار بود. نویسنده صدرالتواریخ که زیر نظر اعتمادالسلطنه این کتاب را پرداخته می گوید: "این وزیر هم در وزارت مثل نادر شاه بود.... هم مانند نادر عزم ثابت و اصالت رأی داشته است". در موردی که نماینده انگلیس خواست رأی امیر را عوض کند، خود اعتراف دارد که "... سعی من و کوشش نماینده روسیه، و تلاش مشترک ما همه باطل است. کسی نمیتواند میرزا تقی خان را از تصمیمش باز دارد". برهان استقلال فکر او همین بس که در کنفرانس ارزتةالروم بارها دستور حاجی میرزا آقاسی را که مصلحت دولت نمی دانست، زیر پا نهاد. شگفت اینکه حتی امر محمد شاه را نیز نادیده می گرفت و آنچه را که خیر مملکت تشخیص می داد، همان را می کرد. بی اثر بودن پافشاریهای روس و انگلیس و عثمانی در رأی او، جای خود دارد. اما یک دندگی بی خردانه نمی کرد. حد شناسی از خصوصیات سیاسی اوست و چون می دید سیاستی پیشرفت ندارد، روش خود را تغییر می داد.   ردرستی و راست کرداری از مظاهر دیگر استحکام اخلاقی اوست؛ از این نظر فساد ناپذیر بود. قضاوت وزیر مختار انگلیس این است: "پول دوستی که خوی ملی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است". به قول رضاقلی خان هدایت که او را نیک می شناخت: "به رشوه و عشوهً  کسی فریفته نمی شد".  دکتر پلاک اتریشی می نویسد: "پولهایی که می خواستند به او بدهند و نمی گرفت؛ خرج کشتنش شد".  رجنبه دیگر خوی استوار امیر اینکه به گفته و نوشته خویش اعتبار می نهاد. واتسون می نویسد: "امیر نظام به آسانی به کسی قول نمی دهد. اما هر آینه انجام کاری را وعده می کرد، باید به سخنش اعتماد نمود و انجام آن کار را متحقق شمرد". امیر خود به این خصلت خود می بالید.  به قول نویسنده صدرالتواریخ "از برای حکم خود ناسخ قرار نمی داد. هر چه می گفت بجا می آورد، بهیچ وجه حکم او ناسخ نداشت".   ردلیر و جسور بود. پسر کربلائی قربان زمانی که به مکتب می رفت، از مخدوش تقاضای قلمتراشی کرد. چون خواهش او برآورده نشد، چنان نامه ای به قائم مقام فرستاد که او خود می گوید:"ببین چه تنبیهی از من کرده است. عجبتر اینکه بقال نشده ترازو وزنی آموخته". اگر داستانهائی که از دوران جوانی و خدمت دیوانی او آورده اند، افسانه سازی صرف هم باشند، باز روشنگر همان فطرت او هستند.  ررفتاری متین و سنگین داشت. به شخصیت خویش مغرور بود و نسبت به کاردانی و صفات برجسته اش آگاه. اما تعجب اینکه نامجو و شهرت خواه نبود. دلیل ما این است: هر چه که به حکام ولایات و نمایندگان سیاسی بیگانه در اصلاح امور مملکت نگاشته، همه را به نام شاه و امر او قلمداد کرده است. مهمتر اینکه در سرتاسر روزنامه وقایع اتفاقیه زمان صدارتش، از تجلیل میرزا تقی خان خبری نیست. فقط چهار جا اسمش آمده و آن هم به حکم ضرورت. او را به مناعت طبع می شناختند که از مظاهر غرور نفسانی اش بود، و به خواری تن در نمی داد. نماینده انگلیس ضمن اینکه به حیثیت خواهی و حساسیت میرزا تقی خان در روابط با بیگانگان اشاره می کند، می گوید: "هیچ گاه حاضر نیست رفتار متکبرانه کسی را تحمل کند". حتی وقتی که مورد بی مهری شاه واقع گشت و زمان عزلش فرا رسید، حیثیت پرستی خود را از دست نداد. به شاه نوشت: "اگر حقیقة مقصودی دارند، چرا آشکار فرمایش نمیفرمایند... بدیهی است این غلام طالب این خدمات نبوده و نیست و برای خود سوای زحمت و تمام شدن عمر حاصلی نمی داند. تا هر طور دلخواه شماست؛ به خدا با کمال رضا طالب آنست".  ر ماموریت های سیاسیمیرزا تقی خان از زمانی که منشی دستگاه قائم مقام بود تا وقتی که به صدارت رسید، به سه مأموریت سیاسی رفت. به روسیه، ایروان و به عثمانی. این سفرها از نظر ماهیت و مقام و مسئولیت او بکلی متفاوت بودند. در سفر روسیه که همراه خسرو میرزا رفت (45-1244) جوان بیست و دو ساله و در زمره دبیران بود. نه سال بعد که با ناصرالدین میرزای ولیعهد، برای ملاقات تزار روس روانه ایروان شد (1253) وزارت نظام آذربایجان را برعهده داشت. پس از شش سال که به سفارت فوق العاده ارزنةالروم برگزیده شد، با مقام وزارت، به نمایندگی مختار دولت در آن کنفرانس (63-1259) شرکت جست.  ر دارالفنوناندیشه امیر در بنای دارالفنون از یک سرچشمه الهام نگرفته بود، بلکه حاصل مجموع آموخته های او بود. آکادمی و مدرسه های مختلف روسیه را دیده بود؛ در کتاب جهان نمای جدید که به ابتکار و زیر نظر خودش ترجمه و تدوین شد، شرح دارالعلمهای همه کشورهای غربی را در رشته های گوناگون علم و هنر با آمار شاگردان آنها خوانده بود؛ و از بنیادهای فرهنگی دنیای جدید خبر داشت.    روجهه نظر امیر را در ایجاد دارالفنون باید بدرستی بشناسیم. ذهن امیر در اینجا در درجه اول معطوف به دانش و فن جدید بود، و بعد به علوم نظامی توجه داشت. این معنی از مطالعه تطبیقی برنامه درسهای دارالفنون، و نامه های امیر راجع به رشته تدریس استادانی که استخدام شدند، روشن می گردد.  رشته های اصلی تعلیمات دارالفنون بنحوی که او در نظر گرفته بود عبارت بودند از: پیاده نظام و فرماندهی، توپخانه، سواره نظام، مهندسی، ریاضیات، نقشه کشی، معدن شناسی، فیزیک و کیمیای فرنگی و داروسازی، طب و تشریح و جراحی، تاریخ و جغرافیا، و زبان های خارجی. مدرسه هفت شعبه داشت، و پاره ای مواد مزبور مشترک بود.  در ضمن باید دانسته شود که برای فنون نظامی دستگاه تعلیماتی جداگانه ای در خود تشکیلات لشکری تعبیه نهاد، و شعبه علوم جنگی دارالفنون مکمل آن بشمار می رفت.   رسنگ بنای دارالفنون در اوائل 1266 در زمین واقع در شمال شرقی ارک سلطنتی که پیش از آن سربازخانه بود نهاده شد. نقشه آن را میرزا رضای مهندس که از شاگردانی بود که در زمان عباس میرزا برای تحصیل به انگلستان رفته بود کشید؛ و محمدتقی خان معمارباشی دولت آن را ساخت. و شاهزاده بهرام میرزا به کار بنائی آن رسیدگی می کرد. ساختمان قسمت شرقی دارالفنون تا اواخر 1267 به انجام رسید و مورد استفاده قرار گرفت. بـقـیـه آن تا اوایــل سـال 1269 پایان یافت. چهار طرف مدرسه را پنجاه اطاق "منقش مذهب" هر کدام به طول و عرض چهار ذرع ساخته جلو آنها را ایوانهای وسیع بنا نمودند. در گوشه شمال شرقی تالار تئاتر احداث شد. در پشت دارالفنون کارخانه شمع کافوری و آزمایشگاه فیزیک و شیمی و دواسازی برپا نمودند. چاپخانه ای هم ضمیمه آن گردید، به علاوه کتابخانه و سفره خانه ای ساختند. در ورودی دارالفنون به طرف خیابان ارک "باب همایون" باز می شد؛ در کنونی آن در خیابان ناصریه به سال 1292 ساخته شد.   ر روزنامه وقایع اتفاقیهبنای روزنامه ی وقایع اتفاقیه به سال ۱۲۶۷ از ارزنده ترین کارهای اجتماعی امیر کبیر است.  رذهن امیر درباره روزنامه و ارزش سیاسی و مدنی آن خوب روشن بود، و از روزنامه های فرنگستان آگاهی داشت. حتی خوانده بود که: در شهر فرانکفورت آلمان (امیر اساساً به دولتهای آلمانی توجه خاص داشت) باسمه کردن کاغذ اخبار که از تاریخ 1651 مسیحی.. بنا شده، الی حال مطلقاً بسته نشده، و همیشه در کار باسمه اخبار است. توجه میرزا تقی خان معطوف به دو معنی بود: یکی اطلاع یافتن دولت از اوضاع جهان، و دیگر پرورش عقلانی مردم و آشنا کردن آنها به دانش جدید و احوال دیگر کشورها.  رشماره اول روزنامه وقایع اتفاقیه روز جمعه پنجم ربیع الثانی 1267 (هفتم فوریه 1851) انتشار یافت. در صفحه اول علامت شیر و خورشید ایران و عبارت "یا اسدالله الغالب" نگاشته شده بود. این شماره به عنوان "روزنامچه اخبار دارالخلافه تهران" منتشر گردید. از شمارهً دوم به نام "وقایع اتفاقیه" خوانده شد. و تا ده سال بعد (1277 ه.ق.) به همین اسم نشر می شد. در این سال هنگام تصدی میرزا ابوالحسن خان غفاری کاشانی صنیع الملک، نام آن تغییر کرد و از شماره 474 به روزنامه "دولت علیه ایران" مبدل شد؛ و ضمناً به شکل روزنامه مصور درآمد. این نخستین روزنامه مصوری است که در ایران انتشار یافت. دیری نگذشت که دوباره اسم آن تغییر کرد و به روزنامه "دولتی" بدل شد. پس از آن به نام "روزنامه ایران" منتشر گردید و تا انقلاب مشروط همین اسم را حفظ کرد.  روقایع اتفاقیه روزنامه هفتگی بود، با چاپ سنگی بطبع می رسید. شیوه نگارش آن ساده و روشن و بکلی خالی از تقلید و تکلف بود. تا شماره هفدهم آن روزهای جمعه پیش از ظهر انتشار می یافت، از شماره هجدهم به بعد انتشارش به روزهای پنجشنبه موکول گردید. تا شماره 656 انتشار هفتگی آن مرتب بود، از آن پس گرفتار بی نظمی شد. بهای تک شماره آن در سرتاسر ایران ده شاهی، و اشتراک سالیانه اش 24 ریال بود. چون به گوش دولت رسید که کارکنان ولایات سوای بهای روزنامه چیزی از مردم به نام"خدمتانه" گرفته اند؛ اعلام شد که قیمت آن "در کل شهرهای ممالک محروسه بدون اخراجات دیگر" همان ده شاهی است، و مطالبه کردن چیزی بیش از آن "بسیار خلاف رأی امنای دولت" است.  رمدیر روزنامه، حاجی میرزا جبار ناظم المهام کنسول سابق ایران در بغداد بود. "مباشر" روزنامه "ادوارد برجیس"ر انگلیسی، و نویسنده آن "عبدالله ترجمه نویس" بود.  روزنامه در مطبعه حاجی عبدالمحمد استاد مطبعه چی چاپ می گردید. حیف که میرزا صالح دوست دیرین امیر درگذشته بود، وگرنه هیچ کس شایسته تر از او برای کار روزنامه نبود.  ر سقوطفرمان شاه بر عزل امیر صادر شد. نخست از صدارت و پیشکاری شاه برکنار گشت، ولی مقام امارت نظام همچنان در دست او ماند. پیام شاه در چهارشنبه هجدهم محرم 1268 (سیزدهم نوامبر 1851) شب هنگام به میرزا تقی خان ابلاغ گردید، و دستخط عزل فردا صبح (پنجشنبه نوزدهم محرم) به امیر رسید. عین دستخط به ما نرسیده؛ اما آنچه میرزا احمد وقایع نگار آورده، درست و نزدیک به اصل است؛ و مضمون آن در اسناد رسمی نیز منعکس می باشد:« چون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد، و تحمل این مشقت بر شما دشوار است، شما را از آن کار معاف کردیم. باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید. و یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت ریاست کل عساکر است، فرستادیم و به آن کار اقدام نمائید؛ تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگران از چاکران که قابل باشند واگذاریم».  گزارش برکنار شدن امیر را از وزیر مختار انگلیس بشنویم:« در نامه های سابق اطلاع داده بودم که اوضاع عمومی حکایت از این می کند که نفوذ امیر نظام کاهش گرفته است. ولی بعید بود که دولتش به این زودیها ساقط گردد. دیشب به فرمان شاه گارد سلطنتی که از چهارصد نفر تشکیل می شود، احضار گردیدند و امنای دربار نیز به کاخ پادشاه آمدند. به دنبال آن به امیر نظام پیغام رفت که: از مسئولیت وزارت معاف است، ولی همچنان امارت نظام را به عهده خواهد داشت. در نظر مردم حادثه ای نامنتظر بود، همچنین برای خود امیر نابهنگام؛ چه تا دیروز مقامش استوار بود. برانداختن دولت امیر نظام بیشتر نتیجه توطئه و نیرنگ اندرون شاه است که در رأس آن مهدعلیا مادر شاه قرار دارد، گر چه امیر داماد اوست. برخی کیفیات خارجی نیز در آن مؤثر افتاد. صدراعظم تازه هنوز گمارده نشده، اما چنانکه چند ماه پیش اطلاع داده بودم، و حالا محرمانه آگاه گردیدم، میرزا آقاخان اعتمادالدوله به جای امیر نظام خواهد نشست.... نامزد دیگر صدارت مستوفی الممالک است؛ رفتارش محترمانه است و در فن مالیه مهارت دارد. اما از جهات دیگر شخصی نیست که بتواند مقام صدارت را به عهده بگیرد».  گزارش شیل در حد خود درست است. ضمناً عزل امیر غیر منتظره نبود. در نامه های امیر به شاه دیدیم که زمینه عزلش فراهم گشته و او خود در انتظارش بود. نکته دیگر اینکه در آن گزارش و دیگر گزارشهایی که وزیر مختار به لندن فرستاده، پاره ای حقایق را اصلا متذکر نگردیده است. در این مورد خانوم وزیر مختار می نویسد: همان وقتی که شاه دستور احضار چهارصد تن گارد شاهی را داده بود، یکی از دوستان شوهرش شبانه نامه ای فرستاد و آن خبر سهمناک را رساند. یک ساعت بعد کاغذ دومش رسید که همه آن تدابیر احتیاطی علیه امیر نظام بوده است. اما تدابیری که هیچ ضرورت نداشت. به علاوه شیل توضیح نمی دهد که "برخی کیفیات خارجی که در عزل امیر مؤثر افتاد"، چه بوده است. علاوه بر مهدعلیا و میرزا آقا خان نوری که ارکان توطئه عزل امیر را می ساختند - در صدرالتواریخ نام میرزا یوسف مستوفی الممالک نیز برده شده است. و مأخذ نوشته صدرالتواریخ گفته میرزا جبار پیشخدمت مخصوص است؛ این اندازه می دانم که مستوفی الممالک چندان میانه خوبی با میرزا تقی خان نداشت، گر چه امیر نسبت به او مهربان بود. اما شرکت او در قضیه عزل امیر بر ما روشن نیست. شاه به یاد وزیرش می گریست. چون از دیدارش شرمنده می گشت، از او پرهیز می جست. به او می گوید: «قلب من آرزوی شما را می کند»، تا هستم و هستی دوستت دارم، اگر کسی بد شما را بگوید «پدرسوخته ام اگر او را جلو توپ نگذارم»؛ بیا «من و شما یکی باشیم و با هم کار کنیم»! شمشیر خود و حمایل گردنش را باز کرد به او فرستاد: «برای خدا آنها را قبول کنید و فردا بیائید مرا ببینید». این بیان به عواطف شاه و وزیر نمی ماند، اما سخنانی است که شاه نوشته. معلوم است در درونش خلجانی بود زاده جنگ شور و عاطفه و ادراک با سیاست و تلقینات ذهنی درباریان. اینکه می نویسد: « ای کاش هرگز پادشاه نبودم... که چنین کاری بکنم »، نشانه ای است از ناتوانی نفسانی شاه که نمی توانست اراده خود را بر اطرافیانش تحمیل گرداند. میرزا آقاخان نوری اعتمادالدوله به صدارت گمارده شد. این انتصاب در 22 محرم 1268 (17 نوامبر 1851) چهار روز پس از عزل میرزاتقی خان انجام گرفت. تا اینجا دانستیم که امیر هنوز در دل شاه جای داشت، و او نسبت به وزیر سابق خود مهربان بود. حتی احتمال می رفت که امیر از نو به مقام صدارت باز گردد. با تعیین صدراعظم جدید کار امیر به مرحله تازه ای افتاد، یک قدم به سقوط نزدیکتر شد؛ اما چنانکه خواهیم دید احتمال بازگشت امیر به زمامداری منتفی نبود. سابقه میرزا آقاخان را از گزارش سفیر انگلیس می آوریم: « میرزا آقاخان همان کسی است که در زمان محمد شاه بر اثر حرفهای ناشایسته ای که از او شنیده شد و اختلاس و دستبردی که به مال دیوان زده بود، به چوبش بستند و به کاشان تبعیدش کردند. پیش از جلوس ناصرالدین شاه از کاشان فرار کرد، و آمد در نزدیکی تهران بست نشست. سرهنگ فرانت به مهد علیا که که در آن زمان همه کاره بود، سفارش نمود که از وجود او در امور کشور استفاده نماید و اجازه دهد به سرای مهد علیا وارد گردد. مادر شاه در پاسخ کتبی خود گفت که: حرمت میرزا آقاخان را نگاه خواهد داشت. پس از آن از تحصن بیرون آمد و یکسره به این سفارتخانه آمد؛ از اینجا به همراه یکی از کارکنان سفارت به خانه مهد علیا رفت. فرانت نامه ای به ناصرالدین شاه نگاشت و شفاعت او را نمود. شاه نیز برای خاطر کاردار سفارت ما او را عفو کرد. مهدعلیا نیز اطمینان کتبی سپرد که میرزا آقا خان از هر جهت ایمن خواهد زیست. از این تاریخ به بعد میرزا آقا خان تحت حمایت سفارت انگلیس می باشد، و این حقیقت را همه شهر می دانند».  شیل درباره میرزا آقاخان به پالمرستون می نویسد: « دامنش ملوث به پول پرستی است و مطلقاً در قید آن نیست که از چه راهی بدست آورد ».باری با پشتیبانی آشکار وزیر مختار انگلیس و مادر شاه، میرزا آقاخان به صدارت رسید. نفوذ خارجی و اندرون شاه رأی خود را بر مقام سلطنت تحمیل کرد؛ موضوع بازگشت امیر به وزارت فعلا منتفی گشت. انتخاب اعتمادالدوله به صدارت، در 24 محرم 1268 از طرف میرزا محمدعلی خان وزیر امور خارجه به نمایندگان روس، انگلیس، و عثمانی به یک مضمون اعلام شد. سرنوشت امیر بازیچه سیاست انگلیس و روس است و ملعبه دسیسه دربار. معلوم است که زدوبندی میان شیل و میرزا آقاخان در کار بوده است. در وهله اول عزل امیر، جهت اصلی فعالیت شیل و مذاکره او با میرزا آقاخان و پیامی که مهدعلیا به شیل فرستاد - تنها این بود که وسائل برکنار ساختن امیر را از امارت نظام فراهم کنند و او را از تهران خارج گردانند. عمل دالگوروکی (وزیر مختار روس) گره مشکل آنان را گشود، و از هر حیله ای حتی مکر زنانه مهدعلیا مؤثرتر افتاد. پس همینکه خشم شاه برافروخته شد، و کار امیر خراب گشت و امیر از همه مناصب خلع گردید - شیل که تا دیروز آن همه مداخله سماجت آمیز داشت، یکباره پای خود را از میدان بیرون کشید. بعلاوه گفتگوی خود را با میرزا آقاخان برای انتصاب میرزاتقی خان به حکومت کاشان که بهانه ای برای بیرون کرد امیر از پایتخت بود، از وزیر مختار روس پنهان داشت. در دغلی و دوروئی و سوءنیت شیل تردید نیست، همانطور که در بی تدبیری دالگوروکی شبهه نمی باشد. توطئه کشتن میرزا تقی خان اوج گرفت. شاه را دشمنان امیر محاصره کردند. عوامل اصلی توطئه بنا بر اسنادی که به دست خواهیم داد عبارت بودند از: مهدعلیا، میرزا آقاخان نوری، پسر دائیهای شاه از جمله شیرخان عین الملک ایلخان طایفه قاجار، و سردار محمدحسن خان ایروانی داماد محمد شاه. این کسان همدست بودند و با هم در کنکاش.فرمان شاه بر اعدام امیر صادر گشت:« چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید. و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد». بنابر آنچه از قول ناصرالدین شاه آورده اند، میرزا آقاخان نوری بود که فرمان قتل را از شاه گرفت و به حاج علی خان سپرد. مخبرالسلطنه می نویسد: « از غلامحسین خان صاحب اختیار شنیدم که ناصرالدین شاه گفته بوده است که به قتل امیر راضی نبودم. میرزا آقاخان تدلیس کرد و دستخط را از من گرفت. دستخط دیگر فرستادم  که میرزا علی خان نرود، گفت رفته است و معاذیر آورد». روزگار تبعید به چهل روز رسید. جنایت بزرگ تاریخ روز جمعه هفدهم ربیع الاول 1268 (دهم ژانویه 1852) در حمام فین کاشان صورت گرفت. چون حاج علی خان با همراهانش به باغ فین رسیدند، علی اکبر بیک چاپار دولتی را دیدند که منتظر بیرون آمدن امیر از حمام بود؛ که جواب نامه مهدعلیان را به عزت الدوله بگیرد. فراشباشی دست علی اکبر بیک را گرفت، با خود به حمام برد که زن امیر را از آمدن او مطلع نسازد. فراشباشی با مأموران خود وارد حمام گشتند، دیدند خواجه حرمسرا مشغول جمع آوری لباسهای امیر است. اعتماد السلطنه یکی از آن کسان را بر سر او گماشت که از آنجا بیرون نرود. سپس پشت در دیگر حمام را نیز سنگچین کردند که کسی از آن راه داخل نگردد. وارد صحن حمام شدند. فراشباشی فرمان شاه را ارائه داد. امیر خواسته بود عزت الدوله را ملاقات کند یا پیغام برای او بفرستد، و وصیت کند. اعتماد السلطنه اجازه نداده بود. پس امیر به دلاک دستور داد، رگهای هر دو بازویش را بزند؛ و دو کف دستش را بر روی زمین نهاد در حالی که خون از بازوانش فوران داشت. در این وقت میر غضب به امر فراشباشی با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت. چون امیر درغلتید، دستمالی را لوله کرد، به حلق امیر فرو برد و گلویش را فشرد تا جان داد. بلند شد؛ گفت: دیگر کاری نداریم. از حمام بیرون آمدند و با اسبهای تندرو به تهران بازگشتند. رفتار عزت الدوله نسبت به شوهرش بزرگوارانه بود. خوی و منش این شاهزاده خانم هجده ساله زیبا، هیچ شباهتی به اخلاق پست مادر افسونگر، و برادر درمانده اش نداشت. از آغاز تباهی کار امیر سپر بلای او بود، و تا دم آخر در وفاداری پایدار ماند. بر خلاف میل شاه و مهدعلیا، با امیر به تبعید گاه رفت؛ همه جا همراه او بود و از شوهرش جدا نمی گشت. 

مهم‌ترین اقدامات امیرکبیر

  • تأسیس مدرسه دارالفنون: مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسه جدید ایران بود. شاهزاده‌های قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانش‌های مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده می‌شد و بسیاری از معلم‌هاب آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. پس از برکناری امیرکبیر، با وجود مخالفت‌های میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد.
  • انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه: اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ خورشیدی (برابر با ۷ فوریه ۱۸۵۱ میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق می‌گرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصب‌ها، اعطای مقام‌ها، نشان‌ها و امتیازات چاپ می‌شد. در برخی شماره‌ها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ می‌رسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ می‌رسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود.
  • رسیدگی به وضع مالیه: امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه خاست. او دستور داد دریافتی‌های بی‌حساب و قطع مواجب بی‌جهتی که از دستگاه‌های دولتی می‌گرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بی‌حسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. وی سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. تیولدارانی که حق دیوان را نمی‌دادند، امیر تیول آن‌ها را ضبط کرد. او همچنین برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.
  • اصلاحات اجتماعی: امیرکبیر، دستور داد که رسم قمه‌کشی و لوطی‌بازی از شهرها و راه‌ها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بست‌نشینی را لغو کرد. این کار امیرکبیر، مخالفت بسیاری از روحانیون را برانگیخت.
  • سر و سامان دادن به ارتش: امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آن‌ها و برکشیدن صاحب‌منصبان بی‌طرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بی‌فایده در نظام سازمانی را پایه‌گذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بی‌شغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحب‌منصبان، شایستگی ایشان گشت.[۱۳] مهمات‌سازی در زمان او رشد کرد و توپ‌ریزی و باروت‌سازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.
  • اصلاحات مذهبی: امیرکبیر، در پی منع قمه‌زنی و اصلاح امور روضه‌خوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد می‌کرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.
  • حذف القاب و عناوین: امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیان‌های اجتماعی می‌دانست[۱۷] و در نامیدن دیگران به گفتن واژه «جناب» اکتفا می‌کرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
  • فرمان قتل سالار پسر آصف‌الدوله: سالار والی خراسان که طرفدار تجزیه‌طلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدین‌شاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد. سرانجام، امیر دستور داد که سالار و همراهانش کشته شوند.
آوردن سیدصالح عرب به ایران: آقاسیدصالح در کربلا با فرستادگان امپراتوری عثمانی روبه‌رو گردید. وی شش روز با عثمانی جنگید تا این که دستگیر شد و سلطان عثمانی به دستگیر کردن وی فرمان داد. امیرکبیر تلاش کرد تا سید را به تهران برگرداند
دوشنبه 5/7/1389 - 20:43
بیماری ها
درمان پوکی استخواناگر پس از سنجش تراکم استخوان، معلوم شد که مبتلا به پوکی استخوان هستید، با نظر پزشک خود می توانید تحت درمان های زیر قراربگیرید: درمان های متفاوتی هم اکنون برای پوکی استخوان وجود دارد که هر کدام با توجه به شرایط بیمار برای وی انجام می گیرد. از جمله تجویز ترکیبات حاوی کلسیم و ویتامینD، تجویز ترکیبات فلوراید و دارو های کاهنده سرعت پوکی استخوان مانندEtidronale &Alendronale و... که تمام موارد ذکر شده بسیار پر خرج و گران هستند و تنها موارد اول یعنی کلسیم و ویتامینD قابل دسترس تر، کم هزینه تر و برای عموم قابل استفاده تراست.در نهایت در نظر داشته باشید که تغذیه مناسب سرشار از کلسیم و پروتئین، فعالیت و دوری ازعدم تحرک و انجام ورزش های مناسب از زمان کودکی و نوجوانی، بهترین و کم خرج ترین توشه و روش پیشگیری برای جلوگیری از پوکی استخوان است.توصیه طلاییمصرف روزانه نیم لیتر شیر 50 درصد نیاز افراد بالغ به پروتئین و 100 درصد نیاز افراد به کلسیم را برآورده می کندجلوگیری از پدیده پوکی استخوانمی توان با روش های بسیار ساده ای خطر پوکی استخوان را کاهش داد:· با اطلاع از وضعیت استخوان ها به ویژه در خانم ها دردوران نزدیک به یائسگی، به وسیله مشورت با پزشک، به کار بردن روش تشخیص مناسب و در صورت نیاز تجویز دارو های ویژه می توان از پیشرفت بیماری و عوارض حاصل از آن پیش گیری کرد.·تغذیه مناسب ، از روشهای موثر برای پیش گیری پوکی استخوان است. غذای انسان باید محتوی پروتئین ، املاح کافی و ویتامین های لازم باشد، تا روند پوکی استخوان کندتر شود.نقش تغذیه در پیش گیری از پوکی استخوانپوکی استخوان یا استئوپوروز حالتی است که در آن استخوان شکننده شده و احتمال شکستگی با ضربات کوچک افزایش می یابد . پوکی استخوان از گرفتاری های شایع ، در جوامع بشری است ، که بعد از سن 35 سالگی روند آن در انسان آغاز می شود. حدود نیمی از زنان مسن تر از 45 سال و 90درصد زنان مسن تر از 75 سال به بیماری پوکی استخوان مبتلا می شوند. مردان مسن نیز به پوکی استخوان دچار می شوند که البته میزان ابتلای آنان کم تر از زنان است. به طور تقریبی از هر 3 زن یک نفر و ازهر دوازده مرد یکی به پوکی استخوان دچارمی شوند . این امر در سال ، منجربه ده ها هزار شکستگی ناتوان کننده ، در مبتلایان می شود که متاسفانه تعداد اندکی از مبتلایان به پوکی استخوان مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرند .این شکستگی ها به طور عمده دراین نواحی رخ می دهد : گردن ، استخوان ران ، مهره های ستون فقرات و استخوان های مچ دست ، حتی گاهی شکستگی های خود به خود مهره ها ، گردن و استخوان ران هم دیده می شود.می توان بافت استخوانی را به زبان ساده به صورت زیر تقسیم کرد: استخوان انسان همانند یک ساختمان است که دارای اسکلت بندی ، دیوار چینی و ملات بین آجرهاست. اسکلت این استخوان ها از رشته های قوی و محکمی به نام رشته های کلاژن تشکیل شده که مابین رشته ها را املاح کلسیم پرمی کند. همچنین از آنجا که استخوان ، بافتی زنده است ، محتوی مقدار زیادی سلول های جوان و بالغ استخوانی است که وظیفه ساختن بافت استخوان ها را به عهده دارند.پوکی استخوان عارضه ای است که با بالا رفتن سن به وجود می آید ، در نتیجه از استحکام بافت و املاح استخوانی کم شده و از مقاومت آن کاسته می شود. استخوان انسان در دوران کودکی از خاصیت ارتجاعی برخوردار است و تحمل فشار زیاد را دارد و به تدریج سفت و محکم می شود ، این مسئله در سن 20 سالگی به اوج خود می رسد ، بین سن 20 تا 35 سالگی استحکام استخوان ها به همان قوت باقی می ماند. به همین دلیل ضربات شدید ، مثل تصادفات می تواند منجر به شکستگی استخوان شود. اما از این سن به بعد ، به تدریج و با سرعتی کم ، از تراکم استخوان ها کم شده و با بالارفتن سن ، پوک می شوند. در زنان، بعد از سن یائسگی به علت توقف ترشح هورمون های زنانه و نقش مهم این هورمون ها در استحکام استخوان ها ، شیوع پوکی استخوان زیادتر می شود.چه کسانی در معرض پوکی استخوان قرار دارند؟به طور تقریبی و با احتمال زیاد همه ما در معرض پدیده ناخوشایند پوکی استخوان قرار داریم.·افراد مسن در معرض ابتلای بیشتری قرار دارند.·عارضه پوکی استخوان در نزد خانم ها بعد از سن یائسگی بسیار شایع و زنان ، بیش از مردان به پوکی استخوان مبتلا می شوند ، به ویژه اگر یائسگی زودرس در خانم ها ایجاد شده باشد.·تحرک بدنی و ورزش ، باعث استحکام استخوان ها در هر سنی می شود. عدم تحرک و استراحت زیاد باعث تحلیل و پوکی سریع استخوان ها می شود و شکستگی استخوانی را بیشتر می کند.·گاه پوکی استخوان در برخی ازخانواده ها بیشتر دیده می شود. همچنین در بعضی از نژادها مثل بعضی از نژادهای آسیایی این پوکی بیشتر است.·تغذیه ، نقش مهمی در پوکی استخوان به عهده دارد. افرادی که کلسیم کافی در رژیم غذایی آنها وجود ندارد و یا ویتامینDکافی دریافت نمی کنند، در معرض ابتلا بیشتری هستند.· همچنین نتایج حاصل از مصرف سیگار و قهوه زیاد هم ، در پوکی استخوان ثبت شده است.کسانی که خود سیگار می کشند، یاهمنشین سیگاری هاهستند، در معرض پوکی استخوان زودرس قراردارند و زنانی که سیگارمی کشند، دچار پوکی استخوان شدیدتری هستند.· استفاده طولانی از کورتن ها و یا داروهای ادرارآور، می تواند باعث پوکی استخوان شود. البته قابل ذکر است که مصرف یک یا چند آمپول کورتن در سال چنین اختلالی را ایجاد نمی کند.· افرادی که از بعضی اختلالات هورمونی مشخص رنج می برند ، مثل پرکاری تیروئید وپارا تیروئید، کم کاری غددجنسی و بیماری کوشینگ در معرض ابتلای بالاتری به پوکی استخوان هستند.
پنج شنبه 27/3/1389 - 16:25
دنیای گیاهان و حیوانات
شیوه ی زندگی زنبور عسل  بررسی زندگی آن از جنبه های مختلف در تمام مراحل تاریخ به صورت یک منبع غنی از نظر پدیده های بیولوژیک بوده است۰ در طبیعت و مخصوصا جنگلها و کوهستانها ؛ زنبور عسل معمولا تنه تو خالی درختها و شکاف سنگها را برای زندگی خود انتخاب میکند و در آن لانه هایی بنام کندو مرکب از شانهای عمودی از موم میسازد ۰ هر شان در دو سطح خود از حجره های متعدد و شش گوش بطور منظم تشکیل شده است که در داخل آنها عسل و گرده ذخیره می شودو نیز در بعضی از حجره ها تخم گذاری می گردد و لاروها و شفیره ها در داخل آنها پرورش داده میشوند۰ کندوی زنبور عسل یک اجتماع تک ماده ای است و در هر کندو از هر ده هزار تا صد هزار زنبوری که در آن زندگی میکنند فقط یک زنبور بارور بنام ملکه و درحدود هفتصد زنبور نر و بقیه ماده های عقیم بنام کارگر میباشند۰
در کلنی زنبور عسل روابط ملکه ؛ نر و کارگر از نظر پدیده های تبادل غذایی ؛ تقسیم کار و غیره فو ق العاده جالب توجه است۰ کارگرها هرگز تخم نمیگذارند و تمام کارهای کندو را انجام می دهند ۰ جمع آوری گرده و نوش از روی گلها ؛ تهیه عسل و موم ؛تهیه شان ؛ مواظبت از لاروها ؛ غذا دادن به ملکه و نرها و لاروها ؛ دفاع از کندو و تهویه و تمیز کردن آن ؛ همه این کارها به عهده کارگر است ۰ کارگرها در بهار فعالیت خود را با پرواز روی گلها و جمع آوری گرده و نوش و ذخیره آن در کندو شروع می کنند و این کار در تمام بهار و تابستان ادامه میابد۰ در کلنی زنبور عسل ؛ کارگر یک فرد اجتماعی منظم و تربیت شده ای است که در مدت ۵ هفته از زندگی فعال خود به ترتیب وظایف معین و مشخصی را در اداره کندو بعهده می گیرد مثلا کارگرهای جوان در سه روز اول زندگی خود فقط به تمیز کردن حجره های خالی شان می پردازند ۰ فضولات ؛ پوست لاروی و باقیمانده مواد غذایی را خارج میکنندو این حجره هارا برای پذیرفتن تخم های جدید آماده میسازند۰ از روز چهارم این کارگرها شغل پرستاری را بعهده می گیرند ولی در این کار ابتدا فقط به دادن عسل و گرده به لاروهای کامل اکتفا می کنند زیرا غدد گلویی آنها فقط از روز ششم شروع به ترشح ژله رویال ( Gele Royale ) می کنند و در این موقع کارگرها آماده غذا دادن به لاروهای جوان می شوند ۰ روز دهم کارگرها برای اولین بار از کندو خارج میشوند و به یک پرواز کوتاه جهت یابی می پردازند و بعد دو باره و برای ده روز دیگر به داخل کندو برمی گردند و مجددا به کارهای کندو می پردازند ولی این بار به علت از کار افتادن غدد گلویی پرستاری لاروها را کنار می گذارندو کار انبار کردن عسل و گرده )پولن= pollen ) را در حجره های خالی به عهده می گیرند ولی بعد از چند روز با رشد غدد شکمی ترشح کننده موم به ساختمان حجره های جدید و توسعه کندو می پردازند و نیز در ضمن این کار بعضی از افراد در جلوی سوراخ خروجی کندو وظیفه محافظت کندو را به عهده می گیرند و این آخرین مرحله از فعالیت آنها در داخل کندو است زیرا به زودی کار جمع آوری نوش و گرده را شروع میکنند و به این منظور به پروازهای بزرگ از گلی به گل دیگر می پردازند ۰ کار جمع آوری و آوردن غذا و آب بوسیله کارگرها و ذخیره کردن آن در کندو از سه تا چهار هفته طول می کشد ۰ زنبورهای کارگر در مرحله پرواز برای جستجوی غذا دارای قدرت تبادل نظر و خبر دهی در مورد کشف منبع غذا و مشخصات آن و هدایت سایر همکاران برای جمع آوری هر بیشتر شیره و گرده می باشند و این کار به وسیله رقصهای مخصوص به نام رقص دورانی و رقص شکم جنبانی انجام می گیرد ۰ وظیفه زنبورهای نر فقط جفت گیری با ملکه جوان است واینکار ضمن یک پرواز دسته جمعی بنام پرواز آمیزشی یا پرواز عروسی صورت می گیرد۰ بدین ترتیب که ابتدا ملکه یک پروازجهت یابی برای شناسایی موقعیت کندو در محل انجام می دهد ودر پرواز بعدی با تعدادی نر از کندو خارج می شودو در هوا اوج میگیرد و طی آن با نری که از سایرین قوی تر است و ضمن پرواز به آن میرسد جفت گیری میکند( جفتگیری مکرر در ملکه زنبورها ممکن بوده لیکن خیلی نادر است )۰
پرواز عروسی در ساعات گرم و آفتابی روز معمولا بین ساعتهای ۱۲ تا ۱۶ صورت میگیرد و ملکه در تمام عمر خود فقط یکبار و آن هم در روزهای بیست و پنجم تا سی ام زندگی در جریان پرواز عروسی جفتگیری میکند و در حالیکه دستگاه تناسلی نر به انتهای شکم آن قلاب شده است از نر خود جدا و به کندو باز می گردد۰ نر بلافاصله بعد از جفتگیری می میرد و ملکه بیوه بتدریج و طی چند سال تخم ریزی میکند و تکثیر کندو را به عهده می گیرد ۰ از این جهت در این حشره دستگاه تناسلی دارای عضو مخصوص برای ذخیره و نگهداری اسپرماتوزوئید می باشدو تلقیح تخمها بوسیله اسپرم ها به میل ملکه صورت می گیرد۰ ملکه در تمام بهار و تابستان و به طور مداوم شب و روز مشغول تخم ریزی است و روزانه حدود ۳۰۰ تا۳۰۰۰ تخم می گذارد و این بستگی به حرارت ؛ غذا ؛ وسعت کندو و سن ملکه دارد۰ هر ملکه حدود ۵ سال عمر میکند و در ۳ تا ۴ سالگی ذخایر اسپرم و تعداد تخم آن کم می شود۰ در این حشره از تخم های تلقیح شده افراد دیپلوئید ( ۳۲ کروموزومی ) که عموما ماده می باشند بوجود می آیند۰ این افراد منشا ملکه و کارگر هستند و تنظیم پیدایش آنها در کندو بعهده کارگرها و مربوط به طرز غذا دادن آنها به لاروها است ۰ بدین ترتیب که در صورت تغذیه لاروها بطور مداوم و به مدت ۵ روز از ژله رویال دستگاه تناسلی آنها رشد کرده و در مرحله کمال تبدیل به ملکه یا ماده های بارور می شوند ولی در صورتیکه لاروها فقط سه روز با ژله رویال و بقیه مدت بوسیله عسل تغذیه شوند ماده های عقیم یا کارگر خواهند شد ۰ تخم های تلقیح نشده هاپلوئید ( ۱۶ کروموزومی ) و عموما تبدیل به نر می شوند ۰ از این جهت در جریان تخم ریزی تنظیم تعداد تخم های تلقیح نشده به عهده ملکه است ولی در ملکه های پیر معمولا ذخیره اسپرماتوزوئید کم یا بکلی تمام میشود و در این صورت بیشتر افراد و یا تمام آنها که در سالهای آخر عمر ملکه بوجود می آیند نر می باشند که از نظر تولید عسل ارزشی ندارند و در این صورت باید مبادرت به تعویض ملکه نمود۰ بطور کلی در پرورش زنبور از نظرجلوگیری از چنین پیشامدی باید هر دو سال یکبار ملکه کندو را عوض کرد و ملکه جوانی در کندو قرار داد ۰ همچنین برای افزایش قدرت باروری ملکه باید آنرا از سرما محفوظ داشت و کندوی وسیع یا ذخیره غذایی کافی در اختیارش گذاشت ۰
وجود ملکه های جوان در کندو برای ملکه مادر خوش آیند نیست و از این جهت ملکه همیشه در جستجوی این افراد و از بین بردن آنها می باشد ولی در مواقع ضروری از نظر تکثیر کندو ، کارگرها از این تصادم جلوگیری می کنند و ملکه های جوان را در حمایت خود قرار می دهند و در این صورت ملکه مادر جای خود را به ملکه های جوان می دهد و باتفاق تعدادی از کارگرها و نرها کندو را ترک می کنند ۰ بنا براین ملکه در اجتماع زنبور عسل بر خلاف اکثر زنبورهای وحشی ماده موسس نیست و کندو یک اجتماع دائمی است که در فواصل معین تکثیر پیدا میکند و دسته ای از افراد آن تحت غریزه خاصی و بدنبال ملکه از کندو خارج می شوند و در حالیکه به آن می چسبند و از هم متفرق نمی شوند ، در تهیه لانه دیگری بر می آیند ۰ چنین دسته زنبور را بچه کندو یا بره کندو می نامند ۰ طی زمستان زنبورها عموما در مرکز کندو جمع می شوند و به استراحت می پردازند و در این مدت از عسلی که در طول بهار و تابستان ذخیره شده است تغذیه می کنند ۰ در مناطق سردسیر و زمستان کندوها را باید از سرما و یخبندان محفوظ داشت ودر صورت کمی ذخیره داخل آن ، مقداری شیره قند برای تغذیه زنبورها قرار داد۰  زنبور عسل در یک نگاهزنبور عسل از راسته نازک بالان (Hymenoptera) است. زنبور عسل قسمت‌های دهانی جونده و مکنده ، هر دو را داراست. دگریسی آن کامل است و بطور دسته جمعی زندگی می‌کند و شامل سه دسته هستند.

1.        ملکه (Queen) که تخم می‌گذارد. 2.        نرها (prones) کارشان فقط بارور کردن ملکه‌های جدید است. 3.        کارگرها (Worker) که ماده عقیم هستند و اغلب متعددی دارند.کندوی زنبور عسل یا به صورت جعبه‌های مکعبی به ابعاد 50cm که کندوی modern می‌گویند و یا به بصورت سبد که کندوی بومی می‌گویند.

زنبور عسل در قرآن

کلمه نحل به معنی زنبور عسل در آیات 68, 69 سوره نحل در جز 14 قرآن کریم آمده است. در تفسیر آیه 68 چنین آمده است؛ پروردگارت به زنبور عسل وحی فرستاد! در اینجا لحن قرآن به طرز شگفت انگیزی تغییر می‌یابد، در عین ادامه دادن بحث‌ها در زمینه نعمت‌های مختلف الهی و بیان اسرار آفرینش در این سوره ، سخن از زنبور عسل و سپس خود عسل به میان می‌آورد. اما شکل یک ماموریت الهی و الهام مرموز که نام وحی بر آن گذارده شده است. نخست می‌گوید: "و پروردگار تو به زنبور عسل ، وحی کرد که خانه‌هایی از کوهها و درختان و داربست‌هایی که مردم می‌سازند ا نتخاب کن."
  • نخستین ماموریت زنبوران در این آیه ماموریت در این آیه ماموریت خانه سازی ذکر شده است. و این شاید به خاطر آن است که مساله مسکن مناسب نخستین شرط زندگی است و به دنبال آن فعالیت‌های دیگر ، امکانپذیر است.
  • در آیه 69 سوره "نحل" ، دومین ماموریت زنبورعسل شروع می‌شود، چنانکه قرآن می‌فرماید: "ما به او الهام کردیم که سپس از تمام ثمرات تناول کن و راههایی که پرودگارت برای تو تعیین کرده ، به راحتی بپیما." سرانجام ، آخرین مرحله ماموریت آنها را بصورت یک نتیجه ، این چنین بیان می‌کند،" از درون زنبوران عسل ، نوشیدنی مخصوص خارج می‌شود که رنگ‌های مختلفی دارد." نهفته است، جالب این که دانشمندان از طریق تجربه به این حقیقت رسیده‌اند که زنبوران به هنگام ساختن عسل آن چنان ماهرانه ، عمل می‌کنند که خواص درمانی و دارویی گیاهان کاملا محفوظ مانده و به عسل منتقل می‌شود.
  • و در ماجرای برنامه زندگی زنبوران عسل و ارمغانی که آنها برای جهان انسانیت می‌آورند، که هم غذاست و هم شفا و هم درس زندگی ، نشانه روشنی از عظمت و قدرت پروردگار است، برای جمعیتی که می‌اندیشند.

ساختمان مورفولوژیکی زنبور عسل

  • بدن زنبور عسل بطور متراکم از موهایی پوشیده است که دارای تارهای (Barbs) جانبی کوتاهی می‌باشد. و به راحتی دانه‌ها گرده را می‌گیرند. در چشم‌های مرکب و پاها ، موهای صاف وجود دارد پاهای جلویی در حاشیه ساق (tibia) موهای راست و خشن و کوتاهی را دارد و برای تمیز کردن چشم‌ها از گرده گل بکار می‌رود و برس چشمی (Eye bursh) می‌گویند.
  • بالهای زنبور در هنگام رواز بوسیله قلاب‌هایی بهم درگیر می‌شوند و یا بال به نظر می‌رسند. و نوک این بالها مسیر شکل را طی می‌کند. ممکن است 400 بار در ثانیه مرتعش شوند. آرواره‌های زیرین mandibles در کارگران صاف برای جمع آوری گرده و ساختن شاخه‌ها بکار می‌رود. آرواره‌های زیرین maxillae مانند قاشقک‌های طویلی بوده و برای جمع آوری گرده‌های گل بکار می‌رود.
  • لب تحتانی تبدیل به خرطوم شده و ضمایم حسی - بی (Cabialplas) در اطراف آن قرار دارد. مایع شهد در اثر عمل مکنده حلق به درون چینه‌دان بزرگ یا معده عسل (Money Stomash) کشیده می‌شود. چهار لب مثلثی دریچه‌ای را درست می‌کند و از ورود عسل به معده جلوگیری می‌کند. بجز موقعی که جهت تغذیه مورد نیاز است. روده زنبور عسل باریک و دراز است. و تقریبا به 100 لوله کوچک ، مالپیکی اتصال دارد و روده راست ، بزرگ است و به مخرج ختم می‌شود. در انتهای بدن سوزن وجود دارد که فقط در کارگرها و ملکه‌ها دیده می‌شود. حس بویایی در زنبوران عسل بسیار قوی و تیز است و چشم‌ها دارای تعداد فراوانی واحدهای بینایی است و دارای مغز نسبتا بزرگ است: زنبوران عسل قادر به تشخیص رنگ قرمز و سیاه از هم نمی‌باشند.

گونه و نژادهای زنبور عسل

1.        زنبور هندی (Apis Indiea) 2.        زنبور درشت (Apis drostata) 3.        زنبور ریز (Apis florae) 4.        زنبور عسل معمولی (Apis mellifera).

محصولات زنبور عسل و نحوه گردآوری آنها

می‌توان به شهد یا عسل و گرده زنبور عسل و بره "موم" که از صمغ‌ها بوجود می‌آید، اشاره کرد. گرده زنبور عسل دارای انواع مواد الی و ویتامین‌ها می‌باشد. گرده شامل قندهای احیا کننده می‌باشد که در کل 31% در گروه کربوهیدرات وجود دارد. میزان متوسط پروتئین گروه حدود 22% است و تمام اسیدهای آمینه ضروری مورد نیاز انسان در ترکیب پروتئینی دانه گروه وجود دارد. عصاره اتری گروه حاوی چربی‌ها و روغن‌ها ، پیگمان‌ها ، دونین‌ها ، ویتامین‌ها و هورمون رشد می‌باشد. گروه حاوی 13 نوع اسید چرب و دو استدول عمده بنام‌های 24- متیلن کلسترول "و بی سی توسترول" است. برای جمع آوری دانه گرده می‌توان از تله گرده ، استفاده کرد، ولی اینکار توصیه می‌شود، چون جمعیت زنبورها را تضعیف می‌کند.

بعضی از مصارف گرده زنبور عسل

دانه گرده در پزشکی اهمیت خاصی دارد. در درمان بیماری‌های پروستات و آلرژی و در حال بی‌اشتهایی از داروهایی که از دانه گرده ساخته می‌شوند، استفاده می‌کنند. دانه گرده بعنوان مکمل غذایی بکار می‌رود و از آن در رفع چین و چروک و لکه‌های صورت استفاده می‌گردد. از داروهای مشهور می‌توان به Prostaflor , Ofilorex اشاره کرد.

نیش زنبور

از نیش زنبور عسل بعلت خاصیت قلیایی و اسیدی بودن آن در درمان بیماریها ، استفاده می‌کنند.

تولید مثل

  • در کارگرها تنها اثری دیده می‌شود و ولی در ملکه به خوبی توسعه یافته است. ملکه جوان 6 روز بعد از بیرون آمدن ، با یک زنبور نر جفتگیری می‌کند، اندام‌های جفت گیری نر پاره شده و در کیسه تناسلی ماده باقی می‌ماند و تا اینکه بعد از بازگشتن به کندو ، کارگرها آنرا از بین می‌برند. اسپرماتوزوئیدهایی که بدین صورت در کیسه ذخیره اسپرم ، جای می‌گیرد، بکار همه تخم‌های لقاح یافته‌ای که ملکه خواهد گذاشت، بکار می‌رود. تخمدان‌های ملکه پر شده و شکم را پر می‌کند و ظرف دو روز ، شروع به تخم گذاری می‌کند.
  • از تخم‌های لقاح نیافته ، زنبورهای‌نر (هاپلوئید 16 کروموزوم) و از لقاح یافته‌ها ، زنبورهای ماده (دیپلوئید و دارای 32 کروموزوم) تولید می‌شود. تخم‌ها تبدیل به لاروکرمی شکل کوچک فاقد پاها و چشم می‌شوند و از ژله شاهانه که توسط غده‌های حلقی کارگران جوان تولید می‌گردد، تغذیه می‌کنند. ولی لاروهای ملکه بیشتر به تغذیه شاهانه می‌پردازند و به همین جهت با سرعت زیاد بزرگ و تمایز می‌یابند.
  • دم لارو چندین بار ، پوست اندازی می‌کند روی سلول بوسیله موم پوشیده می‌شود. و لارو در داخل آن قرار گرفته و شفیره نام دارد و دگردیسی را کامل نموده و به کمک آرواره‌های زبرین ، سرپوش حجره را پاره کرده و به شکل یک نوزاد جوان بیرون می‌آید. بعد از عمل جفت گیری زنبوران نر ، به بی‌غذایی می‌افتند و می‌میرند. 
اسراری از زندگی زنبور عسل

با نگاههایی پرسشگرانه به جهان پیرامون - می توان به گوشه هایی از حقایق و رازهای زیبای هستی دست یافت البته همه اذعان دارند كه آدمی در عصرحاضر علیرغم دستیابی به علوم و اكتشافات مختلف هنوز در ابتدای راهی طولانی است هرجا كه مسئله كشف اسرار هستی مطرح می شود بزرگی و كوچكی پدیده مورد بررسی چندان مهم نیست شاید تلاش تحقیقاتی یك حشره شناس از لحاظ ارزش و اهمیت از فعالیت یك اخترشناس - كمتر نباشد به همین دلیل حضرت علی ( ع ) در سخنی می فرماید :
مخلوقات خداوند بزرك و كوچك سنگین و سبك نیرومند و ناتوان هریك با نظام دقیق و كامل ما را به آفریننده آنها متوجه می كند.
در ادامه مباحثی كه درمورد جلوه های آفرینش داشتیم به شگفتیهای هستی در دنیای جانوران رسیدیم و این هفته به دنبال بیان اسرار زندگی جانوران از حشره ای پرتلاش با شما سخن می گوییم حشره ای كه نقش مهمی در طبیعت و همچنین در زندگی انسانها دارد حتما حدس زده اید كه منظور ما چیست ؟ بله زنبور عسل این موجود كوچك اما بسیار سودمند.
***
اگر ساعاتی در زندگی زنبور عسل این حشره باهوش دقت كنیم دنیای عظیمی مشاهده می كنیم سازمانی وسیع یك زندگی منظم صنعتی دقیق هوش فوق العاده و بالاخره كار و فعالیتی خستگی ناپذیر زنبوران عسل به قانون طبیعت بسیار وفادارند و هیچگاه حاضر نیستند از مرز قانون قدمی فراتر بگذارند اینجاست كه حشره شناسان در اینكه این قانون دقیق و كامل ازكجا سرچشمه گرفته و چگونه از سوی زنبور عسل اجرا
می شود حیران مانده اند حال قبل ازاینكه به دنیای پراز شگفتی زنبوران عسل وارد شویم خوب است كه به كلامی از قرآن كریم گوش فرا دهیم كه به زیبایی از زندگی زنبوران عسل در سوره نحل آیات 68 و 69 چنین می گوید :
پروردگار تو به زنبور عسل وحی ( الهام غریزی ) فرستاد كه از كوهها و درختان و داربستهایی كه مردم می سازندخانه هایی برگزین سپس از تمام ثمرات تناول كن و راههایی را كه پروردگارت برای تو تعیین كرده به راحتی بپیما، از درون شكم آنها نوشیدنی خاصی خارج می شود به رنگهای مختلف كه در آن شفای مردم است در این امر نشانه روشنی است برای جمعی كه اهل تفكر هستند.
***
نخستین ماموریت زنبورهای عسل طبق آیه ای كه ذكر شد ماموریت خانه سازی است حتما شما خانه های شش ضلعی زنبوران عسل را دیده اید این خانه ها با ظرافت و مهندسی فوق العاده ای ساخته می شوند خانه هایی كه نقشه آن بسیار حساب شده و زوایای آن كاملا دقیق و یكسان است این نوع خانه ها از استحكام خاصی نیز برخوردار است مصالح ساختمانی شهر زنبورها نیز ماده ای بسیار ساده به نام موم است موریس مترلینك دانشمند زیست شناس می گوید : برای ما مشكل است كه بدانیم این موم چگونه و به چه ترتیب میان زنبوران عسل تراوش می شود.
***
زنبورهای عسل تقسیم كاری جالب و بسیار دقیق و منظم درمیان خود دارند؛
كار ملكه زنبور عسل تخم ریزی است ملكه از لحاظ جثه از زنبوران دیگر درشت تر است و دارای موقعیت مخصوص است برخی از زنبورها مامورند تا درجه حرارت داخل كندو را درحال تعادل نگه دارند برخی از آنها مامور ساخت و مرمت كندو هستند كارگرانی نیز كه مسئول نوشیدن شهد گلها هستند از كندو بیرون می روند و هركدام از نوع مخصوصی از گلها استفاده می كنند.
براستی این همه كارهای حیرت انگیز با این نظام دقیق ازكجا سرچشمه گرفته است ؟ زنبورها برای رسیدن به منطقه گلها گاهی راه خود را نشانه گذاری می كنند و ازطریق پراكندن بوهای مختلف در مسیر راه را چنان مشخص می كنند كه كمتر امكان دارد زنبوری سرگردان شود زنبورها شیره گلها را به بعضی از حفره های داخل بدن خود می فرستند و درآنجا كه حكم یك كارخانه كوچك مواد شیمیایی دارد شهد گل تغییر و طی تحولات مختلف به عسل تبدیل می شود زنبورها مجددا عسل ساخته شده را از بدن خود بیرون می فرستند رنك عسل برحسب آنكه زنبور بر روی كدام گل یا میوه نشسته و از آن بهره
گیری كرده متفاوت است.
***
می دانیم كه در گلها و گیاهان داروهای حیات بخش نهفته است دانشمندان به این حقیقت رسیده اند كه زنبورها به هنگام ساختن عسل آنچنان ماهرانه عمل می كنند كه خواص درمانی و دارویی گیاهان كاملا به عسل منتقل میشود و محفوظ می ماند به همین دلیل عسل دارای بسیاری از خواص درمانی گلها و گیاهان روی زمین است عسل فرآورده ای حیات بخش و نیرو دهنده است زود جذب خون می شود و از ایجاد عفونت در معده و روده جلوگیری می كند.
از آنجا كه عسل به سرعت وارد مرحله سوخت و ساز بدن می شود می تواند فوری انرژی ایجاد كرده و قوا را ترمیم نماید مواد مصرفی و ویتامینهایی زیادی در عسل وجود دارد در عسل آهن منیزیم پتاسیم به مقدار قابل توجهی موجود است و ویتامینهای آ ب ت و كا نیز در این ماده مفید یافت می شود عسل هرگز فاسد نمی شود برخی از كارشناسان توصیه می كنند كه عسل را نباید درظرفهای فلزی ذخیره كرد و جالب این است كه قرآن هنگامیكه از زنبوران عسل سخن می گوید از خانه آنها تنها در سنگها و چوبها یاد می كند.
***
سخن درمورد زنبور عسل بسیار است و شاید بتوان چند برنامه را به زندگی این موجود اسرار آمیز اختصاص داد اما به چند نكته دیگر از زندگی این حشره مفید بسنده می كنیم كار و فعالیت در نظر زنبورهای عسل بسیار مهم است آنها چنان كار می كنند كه هیچ چیز نمی تواند جلوی فعالیت خستگی ناپذیر آنها را بگیرد بطور مسلم گرسنگی و نیاز - آنها را مجبور به كار نمی كند دو یا سه گل برای تغذیه شبانه روز این حشره قانع كافی است و در ظرف یك ساعت می تواند آذوقه چند هفته را از سیصد گل تهیه كند به همین دلیل باید گفت عشق به كار و فعالیت آنها را وادار به تحرك می كند و در سایه این فعالیت است كه موجودات دیگر از دسترنج آن بهره مند می شوند بطوریكه از یك كندو شاید بتوان تا چهل كیلو عسل تهیه كرد .
خدمتی كه زنبور عسل برای محیط زیست و انسان انجام می دهد به همین ختم نمی شود زیرا نقش این موجود كوچك در دستگاه عظیم آفرینش بیش از اینها است چنانچه یكی از خدمات این حشره گرده افشانی و تكثیر گیاهان است زنبور عسل بیش از حشرات دیگر عامل نقل و انتقال گرده گلهاست كشاورزان و باغداران با تجربه - همیشه در گوشه و كنار كشتزار و باغ خود چند كندو از زنبور عسل دارند تا آنان را در كار گرده افشانی گلها و گیاهان یاری دهند تحقیقات زیست شناسان بیانگر آن است كه اگر زنبور عسل از بین برود هزاران نوع از گیاهان و گلها و میوه ها از بین خواهند رفت.
***
موضوع جالب دیگر در زندگی زنبوران عسل این است كه آنها نسبت به نظافت
و پاكیزگی بسیار حساس هستند بطوریكه هیچگاه روی نقاط آلوده و كثیف نمی نشینند اگر یكی از آنها روی نقطه آلوده ای نشسته باشد وقتی كه بخواهد وارد كندو شود زنبورهای محافظ از ورود آن جلوگیری می كنند و در مواردی زنبور آلوده را با خشونت می كشند به همین جهت دسته ای از زنبورهای كارگر ماموریت پاكیزگی كندو را برعهده دارند.
***
با سختی از امام صادق (ع) درمورد زندگی اسرارآمیز زنبور عسل گفتار خود را به پایان می بریم :
در زنبور عسل دقت كنید و در زندگی اجتماعی آن فكر كنید اگر در بدست آوردن ذخایر غذایی و ساختن خانه شش گوشه منظم و اعمال حیرت انگیز این حیوان درست دقت كنید موضوع بسیار جالبی خواهید دید نتایج فعالیت این حشره بسیار گرانبها حیرت انگیز است و عجیب تر اینكه موجودی كه این همه عجائب را انجام می دهد حیوانی است كه حتی نمی تواند به وجود و موقعیت خود پی ببرد تا چه رسد به نتایج این اعمال شگفت انگیز این خود دلیلی است روشن كه اینها همه به الهام خداوند دانا و تواناست و این حشره فعال مسخر قدرت لایزال الهی است.  
پنج شنبه 27/3/1389 - 16:6
شخصیت ها و بزرگان

تولد بوهر
"نیلز هنریک دیوید بوهر" در سال 1885 و در کپنهاک و دانمارک به دنیا آمد. پدر او ، "کریستیان بوهر" استاد فیزیولوژی دانشگاه کپنهاک و مادرش "الن آلدر بوهر" دختر یک خانواده یهودی دانمارکی سرشناس در مراکز بانکی و پارلمانی بود. خانواده بوهر کلیسارو نبودند. ولی زن خانواده بر خلاف یهودی بودنش توافق کرده بود که بچه‌ها مسیحی بار آورده شوند.

ورود به دانشگاه
بوهر در سال 1903 در رشته فیزیک دانشگاه کپنهاک نام‌نویسی کرد.

فعالیتهای علمی بوهر در دانشگاه
در دانشگاه ، نیلز با انجام آزمایشهایی درباره نیروی کشش سطحی آب و اندازه گیری آن نیرو خود را ممتاز کرد و توانست به پاس انجام آن کار ، مدال طلای آکادمی علوم و ادبیات دانمارک را به دست آورد. وی در سال 1911 با نوشتن تزی درباره نظریه الکتروی فلزات ( که تاکید آن بر نارسایی‌های فیزیک کلاسیک در توضیح رفتار ماده در سطح اتمی بود )، درجه دکترای خود را دریافت کرد.

آشنایی با رادرفورد
نوشتن آن تز ، آغاز تمرکز اندیشه وی بر روی موضوع تحقیق بقیه دوره زندگی خود بود. بوهر در انگلستان ، پس از همکاری مختصری با "ج.ج تامسون" در کمبریج ، رهسپار آزمایشگاه "رادرفورد" در منچستر شد. داشتن رابطه با رادرفورد ، سرمشق حیات علمی بعدی او شد. آن دو از همان نخستین ملاقات با یکدیگر دوست شدند و تا پایان عمر ، دوستانی نزدیک باقی ماندند.

در واقع رادرفورد بود که بوهر را به بالاترین تراز پژوهش در زمینه فیزیک آورد.

استفاده از الگوی هسته‌ای اتم

بوهر که در درک اهمیت نظری شگرف و ارزش انکشافی الگوی هسته‌ای اتم که در سال 1910 توسط رادرفورد وضع شده بود، ذهنی تند و تیز داشت، از آن استفاده کرد تا نکات زیر را روشن سازد:



خواص شیمیایی یک اتم از جمله جای آْن در جدول تناوبی ، بستگی به آرایش الکترونهای آن دارد.


خواص رادیو اکتیو (پرتوزا) با هسته مرتبط است.


ایزوتوپها متناظرند با اتم‌هایی که دارای الکترونهای یکسان اما هسته‌های جرمی متفاوتند.


فروپاشی پرتوزا ، بار هسته و در نتیجه تعداد الکترونها و هویت شیمیایی اتم را تغییر می‌دهد.
کشف رابطه میان عدد اتمی و تعداد الکترونها
بوهر سپس به نحوه تعیین ماهیت دقیق رابطه میان عدد اتمی یک عنصر که فشرده و خلاصه ای از رفتار شیمیایی آن به شمار می‌رود و تعداد الکترونهای موجود در اتم پی برد.

بازگشت به دانمارک

بوهر در سال 1912 به دانمارک بازگشت و به سمت دانشیاری فیزیک دانشگاه کپنهاک منصوب شد.

ازدواج
او پس از شکل گیری حرفه آینده اش در کپنهاک با "مارگارت نورلند" ازدواج کرد. ازدواج آن دو ، پیوندی محکم و پر از خوشبختی از آب درآمد و برای بوهر ، منبع مادام‌العمر وفاق و قوت شد. زن و شوهر ، شش فرزند پسر پیدا کردند که چهار تن از آنها به سن بلوغ و بالاتر از آن رسیدند.

مدل اتمی بوهر
بوهر در پی استقرار در کپنهاک به اندیشه درباره جنبه های نظری مدل اتم هسته‌دار رادرفورد ادامه داد. این مدل ، مانند منظومه شمسی بسیار کوچک با هسته ‌ای در میان به مثابه خورشید و الکترونهایی در حال گردش به گرد آن به مثابه سیارات بود. فیزیکدانان ، آن را در کل پذیرفته بودند. اما در آن اشکال بزرگی هم که امروزه آن را یک ناهنجاری می‌خوانند، می‌دیدند.

به موجب نظریه الکترومغناطیس ، ذره باردار و چرخانی مانند الکترون ، باید در هر دوره گردش مقداری انرژی به صورت تابش پخش و در نتیجه بخشی از انرژی خود را از دست بدهد. طبق تئوری ، در چنین حالتی دایره مسیر باید مارپیچ وار تنگ و تنگتر شده ، الکترون سرانجام به درون هسته سقوط می‌کند. اما این وضع پیش نمی‌آید و الکترونها به داخل هسته فرو نمی ریزند و اتم به مدت نامحدود پایدار باقی می‌ماند. ناهنجاری بدین سان ، در مغایرت رفتار الکترون با پیش‌بینی نظریه الکترومغناطیس بود.

بوهر برای یافتن توضیح مسئله ، شیوه تازه ای بکار برد و گفت: تئوری بی‌تئوری. الکترون تا زمانی که به چرخش ادامه می‌دهد، هیچ تابشی از خود به بیرون نمی‌فرستد. او این را در حالی می گفت که نظریه و شواهد آزمایشگاهی ، هر دو نشان می دادند که وقتی هیدروژن حرارت ببیند، از خود نور تابش می‌کند و عقیده این بود که آن نور ، از الکترون اتم هم تابش می‌شود. بوهر در سال 1913 ، با آن روش به تجسم ساختاری برای اتم دست یافت.



چگونگی رفتار الکترون از دیدگاه بوهر
بوهر در توضیح چگونگی رفتار الکترون ، از وجود رابطه جدیدی بین ماده و نور سخن به میان آورد و گفت که الکترون در رفتن از مداری به مدار دیگر انرژی ، بصورت بسته یا پیمانه‌هایی از انرژی تشعشعی جذب یا تابش می‌کند ( چیزی که امروزه فوتون یا کوانتوم نور نامیده می‌شود ). هر چه طول موج نور تابیده کمتر باشد، انرژی فوتون آن بیشتر است.

هیدروژن ، سه خط طیفی روشن به رنگهای قرمز ، سبز متمایل به آبی و آبی دارد. بوهر تشریح کرد که خطوط رنگی واضح طیف ، همان تابشهای اتم هیدروژن هستند. نور قرمز هنگامی تابش می‌شود که الکترون از مدار سوم به مدار دوم بجهد و نور سبز متمایل به آبی مربوط به جهش الکترون از مدار چهارم به دوم است. در آغاز ، بسیاری از فیزیکدانان مسن‌تر ، از جمله ج.ج. تامسون در باره درستی نظریه بوهر تردید کردند. اما رادرفورد ، از حامیان آن شد، بطوریکه نظریه جدید سرانجام پذیرفته شد.

سایر فعالیتهای علمی بوهر
بوهر در سال 1913 ، سه مقاله در باره ساختار اتم منتشر کرد که یکی از آنها مقاله درباره ساختمان اتم و مولکول بود. او سالهای 1914 تا 1916 را در منچستر گذارنید و یکبار دیگر در آنجا تحت حمایت رادرفورد بکار پرداخت. پس از آن در سال 1916 ، تصدی کرسی استادی فیزیک دانشگاه کپنهاک به او پیشنهاد شد. وی به قصد قبول آن به دانمارک بازگشت و تا پایان عمر ، مدیر آن مؤسسه باقی ماند.

 
يکشنبه 22/1/1389 - 1:5
شخصیت ها و بزرگان
خواجه عبدالله انصاری

 

ابو اسماعیل عبدالله پسر ابومنصور محمد انصاری هروی غروب روز جمعه دوم شعبان 396 هـ.ق در كهندز هرات از مادری كه اهل بلخ بود تولد یافت. خانواده‏اش نسب به ابوایوب خالد بن یزید انصاری (وفات: 5 هـ.ق) صحابی معروف می‏رسانید. این ابوایوب همان كسی است كه رسو ل اكرم (ص) هنگام هجرت از مكه به مدینه در خانه‏آش فرود آمد و به همین مناسبت میزبان خوشبخت را صاحب رحل خواندند.

عبدالله كه فرزند محبوب خانواده بود، از همان سالهای كودكی از استادان فن، علم حدیث و تفسیر آموخت. از جمله استادانش یحیی بن عمار شیبانی را نام برده‏اند كه از شیراز به هرات آمده و به تعلیم و تدریس مشغول بود و سعی داشت كه سنت عرفا را با شریعت تطبیق دهد و این راه و روش در مشرب شاگردش نیز اثری پایدار به جا گذاشت. بنا بر مشهور در همان سنین، به یمن حافظه قوی جلب نظر كرد و در كسب مقدمات و حفظ قرآن و اشعار عربی امتیازی یافت.

هر چند استادانش شافعی مذهب بودند دیری نگذشت كه مذهب حنبلی اختیار كرد. به سال 417 هـ.ق در 21 سالگی برای تكمیل تحصیلات به نیشابور رفت. سپس به طوس و بسطام سفر كرد و به سماع و ضبط حدیث همت گماشت. در سال 423 هـ.ق عازم سفر حج شد و بر سر راه مكه در بغداد توقف كرد تا مجلس درس ابومحمد خلال بغدادی (وفات: 439 هـ .ق) را درك كند. در بازگشت از سفر حج به زیارت ابوالحسن خرقانی (وفات: 425 هـ.ق) صوفی نامور نایل شد. این ملاقات در وی سخت مؤثر افتاد و ذوق عرفانی او را كه به بركت تلقین پدر در وجودش جوانه زده بود به بار آورد. از دیگر مشایخ صوفیه عصر خود مانند شیخ ابوسعید ابوخیر نیز درك فیض كرد.

سرانجام به زادگاه خود بازگشت و در آنجا مقیم شد و تعلیم مریدان مشغول گردید. در روزگاری كه امام الحرمین، فقیه شافعی مشهور، در نظامیه نیشابور فقه شافعی و كلام اشعری درس می‏داد با علم كلام مخالفت ورزید و درذم آن، كتاب نوشت. به همین سبب چند بار تهدید به قتل شد و حتی به فرمان خواجه نظام الملك از آن شهر تبعید گردید. وزیر پركفایت سلجوقیان هرچند به پاس تقوا و دانش پیرهرات، حفظ حرمت وی می‏كرد و او را از تعرض معاندان مصون می‏داشت، اجازه نمی‏داد بر اثر وجود وی در شهر آتش فتنه برانگیخته شود.

خواجه عبدالله كه شیخ الاسلام لقب گرفته و مریدان بسیاری در هرات به هم زده بود در پایان عمر نابینا گردید. وی صبح روز جمعه 22 ذی الحجه سال 481 هـ.ق به سن 85 سالگی در گذشت و در گازرگاه (ده كیلومتری هرات) به خاك سپرده شد. آرامگاهش در همان محل برجاست.

مشرب فكری

در قرن چهارم و پنجم هجری، خراسان كانون علم و تصوف اسلامی بود و شیوخ صوفی از بلاد عراق عرب و ماوراءالنهر به شهرهای پررونق آن روی می‏آوردند و از كتابخانه‏های مهم آنها كه از كتابهای علمی و عرفانی پر بود استفاده می‏كردند. در این مكتب، صوفیان بزرگی چون ابونصر سراج (وفات: 378 هـ.ق) نویسنده كتاب اللمع فی التصوف، ابوبكر محمد كلاباذی (وفات:380 هـ.ق) صاحب كتاب التعرف، ابوعبدالرحمن سلمی (325 ـ 412 هـ.ق) مؤلف طبقات الصوفیه، و امام ابوالقاسم قشیری (376 ـ465 هـ.ق) مؤلف رساله القشریه درخشنده بودند و هر یك به سهم خود گنجینه عرفان اسلامی را غنی تر ساخته بودند. اساس مكتب تصوف خراسان كه شهر پررونق و جو علمی نیشابور كانون مهم آن شده بود، جمع شریعت و طریقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود؛ حتی ابونصرسراج و شاگردش سلمی و شاگرد او قشیری مدرسه‏های خاصی به همین منظور در آن شهر بنیاد نهاده بودند. این مكتب به ویژه بر نقل اقوال مشایخ تكیه داشت. خواجه عبدالله انصاری در همین مكتب پرورش یافته و به مبادی و اصول آن وفادار مانده بود.

خدمت مهم پیرهرات به مكتب عرفانی خراسان این شد كه منازل طریقت و مقامات سلوك عرفانی را مدون ساخت و در درجه بندی مقامات ترتیب تازه‏ای آورد و در این ترتیب بر كیفیات باطنی و اشراقی انحصار نكرد بلكه اخلاق و آداب زندگی متعارف را نیز دخالت داد تا هر فرد صوفی، در عین حفظ پیوند با زندگی، سیر معنوی داشته باشد و طریقت را با شریعت همراه سازد

يکشنبه 22/1/1389 - 1:3
بیماری ها

 

علایم بیماری

در صورت دیدن سرفه ، توکسیک ، تب کم شدت و دیدن راش بر روی صورت و تنه و اندامها باید به بیماری سرخک مشکوک شد. که این راشها بعدا بصورت لکه‌های قهوه‌ای در‌می‌آید. بیماری سرخک شدیدا مسری است و سرایت آن اغلب بطور مستقیم یعنی از راه تماس صورت گرفته و کمتر اتفاق می‌افتد که بیماری بطور غیرمستقیم یعنی بوسیله اسباب بازی و وسائل بکار رفته بیمار به دیگر کودکان سرایت کند. علت آن این است که میکروب سرخک در خارج از محیط بدن استقامت کمی دارد. دوران نهفتگی مرض 8 تا 19 روز (بطور متوسط 12 روز) است یعنی افراد سالم 8 تا 19 روز بعد از این که به بیماران نزدیک شده و تماس گرفتند علائم بیماری را هویدا می‌سازند. در دوره نهفتگی معمولا علامت مهمی وجود ندارد. ممکن است در اخر دوران نهفتگی مختصر تبی وجود داشته باشد. ویروس در خون بیماران و ترشحات گلو و بینی و چشم آنان وجود دارد.

برخلاف تصور عوام ، سرخک بو ندارد یعنی سرعت انتشار آن در نقاط دور دست شدید نیست. در بیمارستان از یک تخت به تخت دیگر به توسط پرستار و پزشک یا خود بیماران می‌تواند انتقال یابد، انتقال آن از یک اطاق به اطاق دیگر نیز امکان‌پذیر است ولی انتقال از یک عمارت به عمارت دیگر و از همسایه به همسایه دیگر نادر است و بعبارت دیگر اگر مادر از یک طفل سرخکی در همسایگی خود دیدار کند نمی‌تواند ناخوشی را به فرزند خود پس از مراجعت در منزل انتقال بدهد برای اینکه عامل بیماری بزودی در محیط خارج از بین می‌رود. تلفات سرخک بیشتر در اطفال 3 تا 5 سال در گروه فقرا با شرایط تغذیه و زندگی بد است. بیماری بیشتر در فصل سرما دیده می‌شود تمام ملل و نژادها به این ناخوشی مبتلا می‌گردند.

سرخک قبل از پیدایش علائم بطور واضح و کامل ، مسری است ولی در دوران پوسته‌ریزی قابل سرایت نیست. در کلاسها آموزگاران باید دقت کنند اطفالی را که دچار آبریزش بینی و چشم باشند و یا اینکه سرفه و عطسه کنند اگر سابقه ابتلا به سرخک نداشته بطور موقت از آموزشگاه خارج نمایند و سپس در منزل چگونگی بیماری آنها را تحقیق کنند در صورتی که علائم سرخک تظاهر کند تا شانزده روز از ورود آنان به کودکستان یا آموزشگاه ممانعت نمایند.

مراحل بیماری

دوران پنهانی

چنانکه گفته شد در حدود 15 تا 12 روز است و علامتی در آن وجود ندارد.

مرحله گلگونه‌ها

قریب 2 روز بعد از ظاهر شدن دانه‌های خاک قندی دانه‌های قرمز رنگی در روی پوست پیدا می‌شود. قبل از پیدا شدن این دانه‌ها معمولا شب هنگام همان روز تب بالا رفته و حالت عمومی مریض بدتر می‌شود. گلگونه‌ها هنگام شب در پشت گوش ظاهر شده سپس در صورت ، پیشانی ، گردن ، شانه ، دست‌ها ، شکم و سرانجام در پاها منتشر می‌شود. گلگونه‌ها معمولا روی تنه زیادتر بوده و در دست و پا کم‌تر است دانه‌های سرخکی کمی برجسته و نرم بوده و قرمز رنگ می‌باشد، با فشار انگشت از بین رفته و مجددا ظاهر می شود، در فاصله بین گلگونه‌ها پوست سالم است در پشت و کفل لکه‌های سرخکی تیره‌تر می‌باشد، دانه‌ها در عرض 5 تا 6 روز از بین می‌روند. ابتدا از صورت پریده و سپس از تنها و در مرحله آخر از پاها محو می‌گردد ولی تا چند روز در روی بدن بیمار لکه‌های قهوه‌ای رنگی بعد از محو شدن گلگونه‌ها مشاهده می‌شود که ممکن است تا مدت زیادی پس از خاتمه بیماری برقرار بماند. بعد از بروز بثورات علائم عمومی تا حدی تخفیف می‌یابد و تب در عرض 3 تا 4 روز پائین می‌آید و علائم نزله بینی و چشم از بین می‌روند.

دوران پوست ریزی

پنج تا 6 روز پس از برآمدگی گلگونه‌ها پوست‌ریزی شروع می‌شود. پوسته‌هائی که می‌ریزند خیلی ریز بوده (آردی شکل) و ظاهرا پیدا نیستند ولی اگر دقت شود در صورت و تنه می‌توان تا حدی آنها را تشخیص داد از طرفی اگر ملافه سیاهی زیر بیمار پهن کنیم پوست‌ریزی بخوبی آشکار خواهد شد. بیماری سرخک پس از خوب شدن ایمنی دائمی می‌دهد یعنی دیگر ابتلای مجدد به این بیماری امکان ندارد. بندرت سرخک مادرزاد هم دیده می‌شود که عاقبت وخیمی دارد. در افراد سالمند سرخک با بثورات زیاد و حالت عمومی خوب همراه است. گاهی اوقات سرخک شکل خونی (دانه‌های خونریزی) بخود می‌گیرد و سبب مرگ می‌شود. سرخک ممکن است یا بیماریهای دیگر مانند آبله مرغان ، سیاه سرفه ، دیفتری و غیره همراه باشند. سرانجام یادآوری می‌کنیم که سرخک بیماری ضعیف کننده‌ای است و کودک را برای ابتلای به سل و امراض دیگر آماده می‌سازد و گاهی اوقات هم عوارض سختی دربردارد مانند ، ورم حنجره ، آماس گوش ، ورم مغز ، اسهال‌های وبائی شکل ، خونریزی از بینی ، عوارض ششی ، چشمی (کوری) و عفونتهای متعدد ثانوی.

پیشگیری و درمان

بیماران سرخکی باید از شروع بیماری تا شانزده روز از دیگران مجزا بوده در این مدت مانع به مدرسه رفتن آنها شد. بستری کردن بیماران سرخکی در بیمارستان دور از احتیاط است. سرخک را ممکن است با تزریق 25/0 میلی‌لیتر بر حسب هر کیلوگرم وزن بدن گاماگلوبین تا 5 روز بعد از قرار گرفتن در معرض آلودگی متوقف ساخت با مصرف واکسن بدست آمده از ویروس زنده یا ضعیف شده سرخک بدون آلوده کردن محیط می‌توان ایمنی فعال ایجاد کرد.

واکسن سویه‌های ضعیف شده (Attenovax ,Schwarz) که از پاساژ سویه B ادمونیتون اولیه در کشت سلولی جوجه تهیه شده اخیرات توصیه شده است آنتی واکسن با چند واکنش موضعی یا عمومی همراه است. واکسیناسیون حداقل 20 سال مصونیت می‌دهد ولی دوره کامل ایمنی معلوم نمی‌باشد. واکسن زنده سرخک را نباید به زنان باردار ، مسئولیت درمان نشده بیماران مبتلا به لوسمی یا لنفوما و یا افرادی که داروهای متوقف کننده واکنش ایمنی دریافت می‌دارند تجویز کرد.
مهیا ساختن مایعات ، تجویز داروهای ضد تب در صورت بستری شدن در بیمارستان ، ایمنی‌سازی بیمار الزامی است.
جز در موارد خاص واکسن سرخک را می‌باید در 15 ماه اول زندگی کودک تزریق کرد معهذا در صورت اپیدمی مرض می‌توان واکسن را در سن کمتر از 15 ماه تزریق کرد ولی لازم است تزریق دوم در سن 24-15 ماهگی انجام گیرد.

هنگامی که واکسن به تنهائی یا همزمان همراه با واکسن سرخجه و اوریون تزریق شود اثر یکسان خواهد داشت. در میان افراد واکسینه نشده که غالبا از طبقه پائین اجتماعی ، اقتصادی می‌باشند سرخک شایع می‌باشد. بیماری بندرت در افراد واکسینه شده گزارش شده است. علت شکست واکسیناسیون را به تزریق زودتر بچه‌ها یعنی هنگامی که هنوز آنها دارای آنتی‌کور خنثی کننده مادری هستند و یا واکسن کهنه و نامطلوب نسبت می‌دهند
شنبه 21/1/1389 - 0:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته