• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 6
زمان آخرین مطلب : 3872روز قبل
كودك

**** بهترین خوراکی های بچگانه:
تخم مرغ حاوی پروتئین است و یکی از خوراکی هایی است که بطور طبیعی پر از ویتامین د است و باعث می شود که بدن کلسیم جذب کند. خوردن پروتئین در وعده صبحانه به بچه ها کمک می کند که مدت زمان طولانی تری سیر بمانند.

مجله اینترنتی برترین ها


برترین ها:

تخم مرغ

تخم مرغ حاوی پروتئین است و یکی از خوراکی هایی است که بطور طبیعی پر از ویتامین د است و باعث می شود که بدن کلسیم جذب کند. خوردن پروتئین در وعده صبحانه به بچه ها کمک می کند که مدت زمان طولانی تری سیر بمانند.

جو دوسر

تحقیقات نشان می دهند که بچه هایی که جو دو سر می خورند بهتر می توانند در مدرسه به درس توجه و دقت کنند. حبوباتی که غنی از فیبر هستند، مانند جو دو سر، به آرامی هضم می شوند و به بچه ها انرژی بیشتری می دهند.

میوه ها

هر میوه ای برای بچه مفید است و مواد معدنی و ویتامین های لازم برای بدنش را تأمین می کند. میوه ها فیبر هم دارند و دستگاه گوارشی بدن را سالم نگه می دارند.

شیر

پروتئین و کلسیم موجود در شیر و لبنیات برای مغز و بدن بچه سوخت کافی فراهم می کند. پروتئین به ساخت بافت مغزی کمک می کند و کلسیم استخوان ها و دندان های او را محکم نگه می دارد.

بلوبری

سالهاست که بلوبری جزو سالم ترین میوه ها شناخته می شود و آنتی اکسیدان فراوانی دارد. حالا پژوهشگران می گویند که علاوه بر محافظت در برابر بیماری قلبی و دیابت و بهبود کارکرد مغز، به کاهش چربی سمی هم کمک می کند.

توفو

غذاهایی که از سویا درست می شوند منبع خوبی از پروتئین هستند و مزایای ضدسرطانی دارند. توفو برای دختران خوب است، زیرا تأثیر محافظتی بر بدن آنها و بافت های سینه دارد.

گوجه فرنگی

این گیاه پر از لیکوپین است. لیکوپین در برابر بسیاری از سرطان ها از بدن محافظت می کند. پختن گوجه فرنگی آن را سالم تر می کند، زیرا حرارت موجب آزاد شدن لیکوپین می شود. همراه کردن آن با چربی های سالمی همچون روغن زیتون باعث می شود که جذب آن بالا برود.

کلم

بچه ها بخاطر ترد بودن و طعم کلم شاید آن را بیشتر از سبزیجات و کاهو دوست داشته باشند. خانواده کلم مانند کلم پیچ، بروکلی و کلم برگ دارای موادی هستند که ریسک ابتلا به انواع سرطان را کاهش می دهند و گوارش را بهتر می کنند. همچنین سموم بدن را با آزاد کردن آنزیم هایی دفع می کنند.

سالمون

سالمون حاوی چربی های سالم امگا سه است و رشد مغزی را افزایش می دهد و افسردگی را کاهش می دهد. همچنین خواص ضدالتهابی خیلی خوبی دارد. سعی کنید سالمون های وحشی مصرف کنید که جیوه کمتری دارند و امگا سه آنها بیشتر است.

کاکائو

پودر کاکائو یکی از منابع سرشار فلاوونوئید است که فشار خون را تنظیم می کند و برای قلب و دهان مفید است. همچنین از پوست کودک در مقابل آفتاب محافظت می کند.

لوبیای سیاه

لوبیا و حبوبات منابعی غنی از پروتئین هستند و فیبر و کلسیم زیادی دارند. هرچه رنگ لوبیا تیره تر باشد، بهتر است. همچنین در مقابل بیماری قلبی و کلسترول بالا از بدن محافظت می کند.

ریحان

این گیاه پر از آنتی اکسیدان، ویتامین آ، ث و کا است و آهن، پتاسیم و کلسیم بالایی دارد و به گوارش کمک می کند. همچنین سر درد را خوب می کند.

ماست یونانی کم چرب

این ماست ها باکتری های مفیدی دارند که ایمنی را تقویت می کنند و به هضم و گوارش کمک می کنند. دو تا سه برابر بیشتر پروتئین دارند و قند آنها کمتر از ماست های معمولی است.

دارچین

تحقیقات نشان داده است که این ادویه به تنظیم قند خون کمک می کند و به بچه ها انرژی می دهد. می توانید آن را در غذای حبوبات، پنکیک، صبحانه و ماست بچه بریزید.

مغزها

مغزهایی مانند بادام و گردو چربی های سالم دارند و به رشد بچه ها و سلامت قلب آنها کمک می کنند. کمی مغز بادام یا گردو در صبحانه به بچه انرژی زیادی می دهد.


***** 6  خوراکی مفید برای زنگ تفریح کودکان :

مجموعه: تغذیه کودک اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت

خوراکی مفید برای زنگ تفریح کودکان,تغذیه کودکان

در این مقاله به معرفی 6 خوراکی مغذی و خوشمزه برای زنگ تفریح بچه‌ها پرداخته‌ایم .

براساس اعلام مسوولان اداره سلامت وزارت آموزش و پرورش، قرار شده از امسال طرح توزیع غذای گرم در بوفه مدرسه‌ها، به‌خصوص مدارس تهران،‌ اجرا شود، با این حال، کم نیستند والدینی که ترجیح می‌دهند خودشان خوراکی زنگ تفریح فرزندشان را تهیه کنند تا مشکلی از نظر بهداشت و سلامت موادغذایی او را تهدید نکند.

به همین دلیل این هفته، به معرفی 6 خوراکی مغذی و خوشمزه برای زنگ تفریح بچه‌ها پرداخته‌ایم.

نان و مربا
گاهی به‌جای نان و پنیر برای فرزند خود لقمه نان و مربا بگیرید. حواستان باشد که شهد مربا را داخل لقمه نریزید و کره را هم از این لقمه مخصوص زنگ تفریح، حذف کنید. در عوض، مقداری گردو یا پسته را بکوبید و روی مربا بپاشید. با این کار، هم از نشت مربا به بیرون لقمه جلوگیری می‌‌شود و هم ارزش تغذیه‌ای این ساندویچ خانگی بالا می‌‌رود. شکر غلیظ‌ شده موجود در مربا می‌تواند یکی از بهترین منابع تامین سوخت مغز بچه‌ها در طول مدتی که در مدرسه هستند، باشد.

اسنک گوشت
معمولا اسنک‌هایی که با نان تست و مقداری مایه گوشتی در دستگاه‌های ساندویچ‌ساز خانگی تهیه می‌شوند، بسیار مورد علاقه و توجه بچه‌ها هستند. به همین دلیل می‌توانید هفته‌ای یکی دو مرتبه به‌جای ساندویچ نان و پنیر، یک یا 2 اسنک که با ترکیبی از نان تست، گوشت چرخ‌کرده و پخته قرمز یا گوشت پخته مرغ یا گوشت پخته بوقلمون همراه گوجه و کمی کنجد تهیه شده است، برای زنگ تفریح بچه‌ها کنار بگذارید.

از آنجا که اجزای این اسنک‌‌ها با کمک دستگاه ساندویچ‌ساز خوب به هم می‌چسبند، خوردن آنها برای بچه‌ها بسیار راحت است. برای افزایش ارزش تغذیه‌ای و انرژی این خوراکی نیز می‌توانید انواع مغزهای آسیاب‌شده را هم به ترکیبات آن اضافه کنید. به علاوه، اگر فرزندتان کمبود وزن دارد، می‌توانید یک برگه پنیر پیتزا هم به ترکیب اسنک اضافه کنید.

آبمیوه‌های طبیعی
هرچند که طولانی شدن مدت زمان نگهداری آبمیوه‌ها باعث کاهش ارزش تغذیه‌ای آنها می‌شود، اما می‌توانید صبح‌ها یک لیوان آبمیوه طبیعی موجود در هر فصل (مانند آب مرکبات، هویج، سیب، انبه، کیوی و...) برای فرزندتان بگیرید و آن را در قمقمه‌اش بریزید تا بتواند زنگ تفریح یک نوشیدنی سالم که هنوز هم مقدار زیادی موادمغذی در آن باقی‌مانده است، بنوشد.


خوردن آبمیوه‌های طبیعی، هم انرژی بیشتری به بچه‌ها می‌دهد و هم باعث افزایش اشتهای آنها برای خوردن خوراکی اصلی‌شان که شاید یک لقمه نان و پنیر یا یک تکه کیک خانگی سالم باشد، بشود.

گردو و کشمش
معمولا بچه‌ها به خوردن خوراکی‌های ترکیبی مانند کشمش و نخودچی، گردو و کشمش، گندم و شاه‌دانه یا حتی کنجد و شاه‌دانه، علاقه زیادی دارند.


پس بهتر است یک ظرف کوچک برای آنها تهیه کنید و هر روز مقداری از این خوراکی‌های ترکیبی را به‌عنوان اغذیه زنگ تفریح در آن بریزید. مغزها و دانه‌ها، سرشار از انرژی هستند و کشمش هم به‌عنوان یک ماده غذایی شیرین، می‌تواند انرژی از دست رفته مغز را سریع تامین کند. در ضمن، خوردن روزانه 15 کشمش با 2 گردوی کامل در زنگ تفریح، می‌تواند انرژی و قدرت یادگیری بچه‌ها را بالا ببرد.

میوه‌ و عسل
می‌توانید برای افزایش انرژی و قدرت تمرکز بچه‌ها، مقداری میوه مانند سیب، گلابی، انگور، هلو یا مرکبات شیرین را پوست کنید، تکه‌تکه کنید، آنها را در کمی عسل بغلتانید و سپس داخل ظرفی دربسته قرار دهید. کنار ظرف هم یک چنگال کوچک بگذارید تا بچه‌ها بتوانند به‌سادگی این خوراکی سرشار از ویتامین و انرژی را هنگام زنگ تفریح، نوش جان کنند.

ساندویچ کوکو و کتلت
انواع کوکو، کتلت و شامی، جزو غذاهای مورد علاقه بچه‌ها هستند. گاهی می‌توانید یک لقمه کتلت همراه خیار و گوجه برای بچه‌ها آماده کنید تا با خوردن آن در زنگ تفریح، هم انرژی کافی به دست آورند و هم قدری از موادمغذی مورد نیاز بدنشان را در طول روز دریافت کنند. البته برای سرخ کردن کتلت‌ها یا کوکوها از روغن زیادی استفاده نکنید تا خوردن آنها به‌صورت سرد هم برای بچه‌ها مطلوب باشد.

منبع : salamat


شنبه 2/9/1392 - 18:8
اهل بیت
احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع):

مجموعه: احادیث و سخنان بزرگان

احادیث محرم,حدیث در مورد محرم,حدیث درباره محرم

 

احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)
احادیث پیامبر در مورد امام حسین (ع )
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :
براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .
منبع : کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556


************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند :
الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا .
حسن و حسین در همه احوال امام و پیشوایند ؛ چه بایستند و چه بنشینند .
منبع : کتاب بحار الانوار 43/291 و 44/2

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند :
ان الحسین باب من اءبواب الجنة
بى گمان حسین درى از درهاى بهشت است .
منبع : کتاب احقاق الحق 9/202

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************


قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :
براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .
منبع : ( کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

ان الحسین باب من ابواب الجنة .
بى گمان حسین درى از در هاى بهشت است .
منبع : کتاب احقاق الحق 9/202)

**************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

من عائده ، حرم الله علیه رایحة الجنة.
کسى که با او ( حسین ) عناد ورزد ، خداوند رایحه بهشت را بر او حرام گرداند.
( کتاب بحار الانوار 35/405 و احقاق الحق 9/202)

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

ان الحسین بن على فى السماء اکبر منه فى الارض.
بطور یقین حسین بن على در آسمان والاتر از زمین است .
( کتاب عیون اخبار الرضا 1/60 و بحار الانوار 36/204)

***********احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

حسین منى و أنا من حسین احب الله من احب حسینا حسین سبط من الاسباط .
حسین از من و من از حسینم ؛ دوستدار حسین محبوب خداست ؛ حسین امتى از امت ها است .
منبع : ( کتاب ذخائر العقبى /124 و کتاب سنن ترمذى 2/307 و کتاب کنزالعمال 6/221 و 7/107 کتاب الفصول المهمة /171 و کتاب فضائل الخمسة 3/264 - 262.)

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

حریم پاک :
عن النبى (ص) قال :
... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة .
پیامبر اسلام ( صلى الله علیه و آله ) در ضمن حدیث بلندى مى‏ فرماید :
کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ‏ها است و الحق که کربلا از بساط هاى بهشت است .
منبع : کتاب بحار الانوار ، ج 98، ص 115 و نیز کتاب کامل الزیارات ، ص 264

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

شوق زیارت‏ :
قال الامام باقر ( علیه السلام ):
لو یعلم الناس ما فى زیارة قبر الحسین ( علیه السلام ) من الفضل ، لماتوا شوق
امام باقر ( علیه السلام ) فرمود :
اگر مردم می دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین ( علیه السلام ) است از شوق زیارت میمردند .
منبع : کتاب ثواب الاعمال ، ص 319؛ به نقل از کتاب کامل الزیارات .

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

ستاره سرخ محشر :
قال على بن الحسین ( علیه السلام ):
تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى وتنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة .
امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود :
زمین کربلا ، در روز رستاخیز ، چون ستاره مرواریدى مى ‏درخشد و ندا مى ‏دهد که من زمین مقدس خدایم ، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است .
منبع : کتاب ادب الطف ، ج 1، ص 236، به نقل از کتاب کامل الزیارات، ص 268.

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

زیارت مداوم‏ :
قال الصادق ( علیه السلام ) :
زوروا کربلا و لا تقطعوه فاءن خیر أولاد الانبیاء ضمنته...
امام صادق (ع) فرمود :
کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید ، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است .
منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 269

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

کربلا حرم امن‏ :
قال ابو عبدالله ( علیه السلام ):
ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرم
امام صادق (ع) فرمود :
به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم قرار دهد .
منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 267 بحار، ج،98، ص 110

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

سفره ‏هاى نور :
قال الامام الصادق ( علیه السلام ) :
من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن على ( علیهما السلام )
امام صادق (ع) فرمود :
هر کس دوست دارد روز قیامت ، بر سر سفره ‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین ( علیه السلام ) باشد .
منبع : کتاب وسائل الشیعه ، ج 10، ص 330، بحار الانوار، ج 98، ص 72.

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

از زیارت تا شهادت‏ :
قال ابو عبدالله ( علیه السلام ) :
لا تدع زیارة الحسین بن على علیهما السلام و مر أصحابک بذلک یمد الله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک‏ء الله سعیدا و لا تموت الا شهیدا .
امام صادق (ع) فرمود :
زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن ! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر شهید .
منبع : کتاب وسائل الشیعه ، چ 10 ص335

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

نشان شیعه بودن‏ :
قال الصادق ( علیه السلام ) :
من لم یأت قبر الحسین ( علیه السلام ) و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة .
امام صادق ( علیه السلام ) فرمود :
کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود .
منبع : کتاب کامل الزیارات ، ص 193، بحار الانوار، ج 98 ص4

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

حدیث محبت‏ :
عن ابى عبد الله قال :
من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین ( علیه السلام ) و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین ( علیه السلام ) و بغض زیارته .
امام صادق (ع) فرمود :
هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى ‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏ اندازد .
منبع : کتاب وسائل الشیعه ، ج 10 ص 388، بحار الانوار ، ج 98، ص76

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

زیارت عاشورا :
قال الصادق ( علیه السلام ) :
من زار الحسین ( علیه السلام ) یوم عاشورا وجبت له الجنة
امام صادق (ع) فرمود :
هر کس که امام حسین ( علیه السلام ) را در روز عاشوار زیارت کند بهشت بر او واجب می شود .
منبع : کتاب اقبال الاعمال ، ص568

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

تربت شفا بخش :
عن موسى بن جعفر ( علیه السلام ) قال :
و لا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهما السلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا .
حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبرى مى ‏داد فرمود :
چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید چراکه خودرن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است ، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است .
منبع : کتاب جامع الاحادیث الشیعه ، ج 12، ص533

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

احادیث دیگر :
امام صادق علیه السلام فرمودند :
نفس کشیدن کسى که بخاطر مظلومیت ما محزون باشد ، ذکر و تسبیح است .
منبع : کتاب نفس المهموم شیخ عباس قمى (ره)

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************


امام صادق علیه السلام به یکى از گریه ‏کنان امام حسین علیه السلام فرمودند :
رَحِمَ‏اللَّهُ دَمْعَتَک ....خداوند این اشک هایت را رحمت نماید .
منبع : کتاب اشک حسینی سرمایه شیعه به نقل از کامل ‏الزیارات

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
گریه کننده جدَّم از جاى خود برنمى‏ خیزد مگر اینکه مانند روزى که از مادر متولد شده از گناهان پاک است.
منبع : کتاب الکسیر العبادات به نقل از منتخب

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

حضرت زهرا علیها السلام فرمودند :
هرگاه گریه کنندگان بر حسینم داخل بهشت شوند ، من هم داخل بهشت مى‏شوم .
منبع : کتاب اشک حسینی سرمایه شیعه به نقل از البکا ص 86

***************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)****************

حضرت صادق علیه السلام فرمودند :
خدا حیا مى‏ کند گریه کننده بر حسین ابن على علیه السلام را عذاب نماید .
منبع : کتاب اشک حسینی سرمایه شیعه به نقل از البکا ص 94

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

حضرت صادق علیه السلام فرمودند :
امام حسین علیه السلام دائماً به زوّار و گریه کنندگان و اقامه کنندگان عزایش نظر ( رحمت ) دارد .
منبع : کتاب الکسیر العبادات به نقل از منتخب

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
براى هر چیزى ثوابى معین است جز اشکى که براى ما ریخته مى ‏شود . ( که ثواب آن با خداست )
منبع : کتاب الکسیر العبادات فى اسرار الشهادات ص 99

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
جدِّ ما حسین علیه السلام هنگامى که به گریه کنندگان خود نگاه مى‏ کند براى آنان استغفار مى‏ کند و از جدّ و پدر و مادر و برادر خویش مى‏ خواهد که آنها هم براى گریه کنندگان و اقامه کنندگان عزاى او استغفار کنند .
منبع : کتاب الکسیر العبادات به نقل از منتخب

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
حضرت امام حسین علیه السلام با حالى حزین و اندوه کشته شدند و سزاوار است بر خدا که هیچ حزین و اندوهگینى به زیارت آن جناب نرود مگر آنکه حق تعالى وى را مسرور و شادمان به اهلش برگرداند .
منبع : کتاب کامل الزیارات باب 39

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************


امام صادق علیه السلام فرمودند :
هر کسى هنگام یاد ما اشک از چشمانش جارى شود خدا آتش را بر صورت او حرام مى‏ کند .
منبع : کتاب الکسیر العبادات به نقل از کتاب کامل ‏الزیارات

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************


امام باقر علیه السلام بعد از آموختن زیارت عاشورا به علقمه فرمودند :
هر کس این زیارت را بخواند ( از دور یا نزدیک ) و بر حسین علیه السلام ناله کند و امر کند اهل خود را که بدون تقیه بر حسین علیه السلام گریه کنند و اقامه کنند عز را در خانه ‏اش به اظهار جزع و همدیگر را بر مصیبت حسین علیه السلام تعزیت گویند من ضامن او مى‏ شوم نزد خدا که ثواب هزار حج ، هزار عمره و هزار غزوه براى او بنویسند .
منبع : کتاب الکسیر العبادات فى اسرارالشهادات ص 91

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

امام رضا علیه السلام فرمودند :
بر همچو حسینى گریه کنندگان گریه کنند که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین مى‏ برد .
منبع : کتاب العیون العبری

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

امام رضا علیه السلام فرمودند :
اى پسر شبیب هر وقت بر هر چیز گریه کردى بر مصیبت حسین بن على علیه السلام گریه کن .
منبع : کتاب العیون العبری

**************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

امام رضا علیه السلام فرمودند :
همانا روز حسین چشم هاى ما را زخم و اشک هاى ما را جارى کرده است و عزیز ما را در کربلا خوار شمردند و ما را وارث محنت و بلا کرده است تا روز قیامت .
منبع : کتاب العیون العبری

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
چهار هزار فرشته ژولیده و گرفته تا قیامت بر آن حضرت گریه مى‏ کنند .
منبع : کتاب کامل الزیارات باب 27

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
حضرت فاطمه علیها السلام به کسانى که از شما به زیارت سیدالشهدا علیه السلام روند نظر فرموده و از خداوند منّان براى ایشان هر خیر و خوبى را مسئلت مى‏ نمایند ، مبادا در رفتن به زیارت آن حضرت بى رغبت باشید چرا که خیرى که در زیارت آن حضرت است بیشتر از آن است که بتوان احصاء و شمارش نمود .
منبع : کتاب کامل الزیارات باب 27

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

امام باقر علیه السلام فرمودند :
امر کنید شیعیان ما را به زیارت قبر حسین ابن على ‏علیه السلام چه آنکه زیارت آن حضرت رزق و روزى را زیاد و عمر را طولانى کرده و امورى که بدى و شر را جلب کنند دفع مى ‏نماید .
منبع : کتاب کامل الزیارات باب 61

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
کسى که قبر حسین علیه السلام را زیارت نکند پس از خیر کثیر محروم مانده و از عمرش یک سال کسر مى ‏شود .
منبع : کتاب کامل الزیارات باب 61 حدیث سوّم

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
رسول اکرم صلى الله علیه وآله خطاب به زوّار امام حسین علیه السلام مى‏ فرماید :
اى مسافرین خدا بشارت باد شما را که با من در بهشت همراه خواهید بود .
منبع : کتاب کامل الزیارات باب 62

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)*************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
پدرم از جدّم نقل کردند که فرمودند : کسى که آن حضرت را صرفاً براى خدا و به قصد قربت زیارت کند خداوند متعال از گناهان رهایش نموده و او را همچون نوزادى که مادر زاییده قرار مى‏ دهد .
منبع : کتاب کامل الزیارات باب 62

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
زائر امام حسین علیه السلام در روز قیامت صد نفر که همگى اهل دوزخ بوده و در دنیا از مسرفین بودند را شفاعت مى‏ کند .
منبع : کتاب کامل الزیارات باب 62

**************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
کسى که تسبیح تربت امام حسین علیه السلام را همراه داشته باشد خداوند او را ذاکر و تسبیح کننده محسوب کند ، گر چه با آن ذکر نگوید .
منبع : کتاب خاک بهشت به نقل از بحار ج 85

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
سجده بر تربت حسین علیه السلام حجاب هاى هفتگانه را پاره کرده و از بین مى‏ برد .
منبع : کتاب خاک بهشت به نقل از مصباح المتهجد

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

شیخ دیلمى مى‏ فرماید :
امام صادق علیه السلام براى اظهار خشوع و خضوع نزد خداى تعالى بر غیر تربت امام حسین علیه السلام سجده نمى‏ کرد .
منبع : کتاب خاک بهشت به نقل از ارشاد القلوب

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
خاک قبر امام حسین علیه السلام شفاى هر دردى است آن تربت بالاترین داروهاست .
منبع : کتاب خاک بهشت به نقل از کتاب کامل الزیارات

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)**************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
خاک حرم امام حسین علیه السلام شفاى هر درد و امان از هر ترس است .
منبع : کتاب خاک بهشت به نقل از کتاب کامل الزیارات

*************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)************

امام صادق علیه السلام فرمودند :
کام فرزندانتان را به تربت برگیرید که سبب امنیت و باعث محفوظ ماندن آنهاست .
منبع : کتاب خاک بهشت به نقل از کتاب کامل الزیارات

************احادیثی در مورد محرم و امام حسین (ع)***********

امام رضا علیه السلام فرمودند :
چرا وقتى میت را دفن مى ‏کنید و سرش را بر خاک مى ‏گذارید در مقابل صورتش و زیر سرش مهرى از خاک ( قبر امام حسین علیه السلام ) نمى ‏گذارید ؟
منبع : کتاب خاک بهشت به نقل از وسایل ج 2

منبع:nenba.blogfa.com

شنبه 2/9/1392 - 18:2
شعر و قطعات ادبی
باز هم هر روز عاشورا و هر جا کربلا

ای حسین فاطمه این کینه هامان را ببین
قلب مجروح درون سینه هامان را ببین
یازده خورشید را کشتند و داغ تو فزون
تکه تکه زین ستم آیینه هامان را ببین
گرچه شد خورشید ما در پرده ی غیبت ولی
می رسد نورش ز ماه حضرت سید علی*
باز هم هر روز عاشورا و هر جا کربلا**
باز هم فتنه، اگرچه هست حجت ها جلی
ترس ما کشته شدن یا غارت این خانه نیست
بلکه دنیایی شدن با مسلک کوفی گری ست
گر که بگذاریم امام خویش را تنها به تشویق هوا
فرق ما با آن جنایت پیشگان سفله چیست؟***
ای حسین فاطمه داغت درون قلب ماست
نهضتت رسواگر روی تمام فتنه هاست
شمر را در هر زمان نومید از قتلی کنیم****
که پی خورشید و مه دشنه به دست و بی حیاست
شعر كوتاه یا پیامك برای محرم خونین امسال برای كربلای امروز غزه
غزه محك است عیارتان پیدا شد.
وقت عمل است، شعارتان پیدا شد؟
امروز میان كوفه و كرب و بلا
با امر ولی، تبارتان پیدا شد

************

پنداشته اند كه ما ز خاموشانیم
همرنگ جماعت فراموشانیم
ما آرزوی كرب و بلا را داریم
با یاد حسینمان كفن پوشانیم

************

می خواند زیارت و تو را یاد آمد
قلبش بشكست و لیتنا یاد آمد
ای خون خدا ! دوباره لبیك بخواه
از غزه شنید و كربلا یاد آمد

************

با اسلحه و اشک و دعا می آئیم
وقتی که عزا تمام شد می آئیم
فعلا سرمان به کار هیئت گرم است
غزه تو صبور باش ، ما می آئیم

************

شمریم اگر روز ستم خاموشیم
خون است اگر آب خنک می نوشیم
آنسوی جهان کرب و بلایی بر پاست
ما هم دلمان خوش است مشکی پوشیم

************

با پرچم سرخ کربلا می آئیم
با جامه مشکی عزا می آئیم
ای غزه! به خون کشتگانت سوگند
با منتقم دشت بلا می آئییم

************

بگذار بساط آه و واویلا را
اینك كه گرفته ایم اذن مولا را
آغشته به خون است محرم،امسال
بایست به غزه برد هیئت ها را

************

عصر عاشورا خدایا باز هم تکرار شد
بر سر غزه تمام کینه ها آوار شد
کودکان و دختران خونین وگریان می دوند
از غم غزه دل صاحب زمان غمدار شد

************

این غزه همان یوسف كنعانی ماست
با دست برادران به چه افتاده ست

 

شنبه 2/9/1392 - 17:59
اعتیاد و سیگار

با روش های درمان اعتیاد آشنا شویم:
سم زدایی و پاك كردن مواد افیونی از بدن نخستین گام برای بیمارانی است كه وارد برنامه های درمان و توانبخشی ترك اعتیاد میشوند. به همراه آن باید بیمار به شركت فعال در گروههای خودیاری و درمان های غیردارویی تشویق شود چرا كه سم زدایی تنها در دراز مدت با موفقیت چندانی همراه نخواهد بود. ِ
سم‌زدایی به شیوه های ساده با داروهای مسكن و آرام بخش و نیز به اشکال پیچیده كه نیاز به بستری شدن و بیهوشی دارد، امكانپذیر است.
سم زدایی سرپایی :
در این روش از داروهایی استفاده میشود كه باعث رفع برخی از علائم ترك میشوند (مانند كلونیدین، بوپرنورفین، ....) به همراه این داروها از داروهای ضدافسردگی، داروهای ضد درد غیر مخدر، داروهای ضد تهوع، داروهای خواب آور نیز استفاده میشود. با توجه به اینكه مصرف هركدام از داروهای ذكر شده فواید و عوارض خاص خود را دارد ، نظارت حرفه ای و تخصصی در طول انجام سم‌زدایی ضروری است.
سم زدایی سریع :
در مـــوارد مقاوم، در افراد جوان و در افرادی كه از سایر روشهای درمانی فایده نبرده‌اند از این روش استفاده می‌شود. در این روش با كمك امكانات بیهوشی و مراقبت های ویژه و بستری شدن بیمار، سرویس های تخصصی دارویی ارائه میشود.
سم زدایی فوق سریع :
در كسانی كه به سایر روشهای سم زدایی مقاوم بوده و تحمل علائم شدید ترك را نداشته و یا قادر به تكمیل كردن برنامه های ترك نبوده اند از این روش استفاده میشود . در این روش ابتدا بیمار تحت بیهوشی سبك قرار میگیرد. و در طول این مدت (5 الی 6 ساعت) با كمك داروهای ضدافیونی، مواد افیونی از بدن بیمار پاك شده و تنها برخی از بیماران ممكن است پس از اتمام بیهوشی علائم خفیف ترك را تجربه كنند. البته در برخی دیگر تا 72 ساعت كماكان احساسات درد و ناخوشی ادامه خواهد داشت .
پس از سم زادیی با هركدام از روشهای فوق برای پیشگیری از عود دو كار اصلی باید انجام گیرد.
1) استفاده از داروی پیشگیری از عود (نالتروكسون )
2) درمان های غیردارویی
برای شروع داروی پیشگیری از عود (نالتركسون ) حتماً دوره سم زدایی باید به اتمام رسیده باشد.
درمان های غیر دارویی :
• گروه درمانی: امكان صحبت در مورد مشكلات و بررسی و بحث و تبادل نظر در مورد مسائل مربوط به فرآیند درمان را فراهم میكند.
بعضی معتقدند گروه درمانی بهترین روش برای درمان معتادان است.
• خانواده درمانی: پیرامون هر فرد معتاد، خانواده ای در رنج است. در درمان یا ادامه اعتیاد خانواده نقش بسزایی دارد.
• درمان های شناختی - رفتاری: در این روش كه بر مبنای یادگیری شكل گرفته است، بر توانایی انسان بر آموختن رفتارهای سازگار و ناسازگار و چگونگی تغییر آن تأكید میشود.
• روان درمانی روانپوشی: در این روش به انگیزه های فردی، ارتباطی و اجتماعی كه در طی دوران رشد بر فرد حادث شده و زمینه ساز پیدایش اعتیاد شده است، اشاره میشود.
• گروه خودیاری معتادان گمنام(NA): گروههایی هستند كه توسط خود معتادان به منظور حمایت از یکدیگر، گفتگو، راهنمایی و ارائه راه‌حل تشكیل میشود. این گروهها فاقد درمانگر بوده و خود معتادان آنها را اداره میكنند . در این گروهها بر مسئولیت خود فرد در ارتباط با اعتیاد تأكید میشود. این گروه بر اساس دوازده قدم و دوازده سنت كه نمایانگر قاعده و اصول این گروههاست، اداره میشود.
• جامعه درمان مدار(TC): برنامه های اقامتی طولانی مدتی هستند كه 9-12 ماه طول میكشند و بر مبنای خودیاری اند.

منبع:اینترنت

شنبه 2/9/1392 - 17:56
اعتیاد و سیگار
آیا میدانستید که ۸۰ درصد سیگاری های جهان در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند ؟

آیا میدانستید که در کشورهای صنعتی روزانه ۶تا۷ کیلوگرم مواد افزودنی وارد بدن انسان ها می شود ؟

آیا میدانستید که سیگاری ها موقع بیماری ۸ روز دیرتر از افراد عادی خوب می شوند ؟

آیا میدانستید که سیگار حجم اکسیژن ریه‌ها را کاهش می‌دهد ؟

آیا میدانستید که سیگار ۴ هزار ماده سمی و ۴۰ عنصر سرطان زا دارد ؟

آیا میدانستید که مصرف هر یک نخ سیگار ، ۵٫۵ دقیقه از عمر انسان می کاهد ؟

آیا میدانستید که افراد سیگاری ۲ برابر غیر سیگاری ها احتمال ابتلا به زخم معده را دارند ؟

آیا میدانستید که میزان کل تولید برگ تنباکوی جهان در سال ۲۰۰۵ به ۶٫۳۸ میلیون تن بالغ میگردد ؟

آیا میدانستید که روزانه هشت تا ده هزار نفر از نوجوانان در جهان کشیدن سیگار را آغاز می‌کنند ؟

آیا میدانستید که استعمال سیگار در زنان باردار سبب مرگ تقریبا ۴.۰۰۰ نوزاد در سال می شود ؟

آیا میدانستید که دود سیگار موجود در محیط بیش‌‌تر از مصرف مواد قندی در پوسیدگی دندان‌های کودکان نقش دارد ؟

آیا میدانستید که درآمد سالانه یک کارخانه سیگار آمریکایی معادل ۱۵ سال فروش نفت ایران است ؟

آیا میدانستید که دود سیگار حاوی ۴.۰۰۰ نوع ماده با آثار آنتی ژنی، جهش زایی و سرطان زایی، دارویی و ضد سلولی است ؟

آیا میدانستید که روزانه ۱۵ میلیارد نخ سیگار در سراسر جهان خریداری میشود، به عبارت دیگر هر دقیقه ۱۰ میلیون نخ و یا ۵٫۶ تریلیون نخ در سال ؟

آیا میدانستید که مصرف مواد دخانی در هر ۸ ثانیه یک نفر را می‌کشد و سالانه ۴ میلیون مرگ و یا حدود ۱۰ هزار مرگ روزانه در پی دارد ؟

آیا میدانستید که تا سال ۲۰۲۰ دخانیات سالی ۱۰ میلیون قربانی در جهان خواهد داشت که ۷ میلیون آن در کشورهای در حال توسعه است ؟

آیا میدانستید که سیگار کشیدن خطراتی وخیم برای سلامت مادر و جنین ایجاد می‌کند و می‌تواند باعث زایمان زودرس، وزن کم هنگام تولد و مرگ ناگهانی نوزاد شود ؟

آیا میدانستید که در افرادی که فشارخون یا کلسترول بالا دارند، مصرف سیگار احتمال مرگ را به ۲ برابر افزایش میدهد؟

آیا میدانستید که افراد سیگاری به طور متوسط ۸-۵ سال زودتر از افراد غیر سیگاری (در شرایط یکسان)، جان خود را از دست می دهند ؟

آیا میدانستید که در سال ۱۹۹۶ از کل زباله های جمع آوری شده در امریکا ۲۰ درصد مربوط به ته سیگار بوده است ؟

آیا میدانستید که دود سیگار موجود در محیط بیش‌‌تر از مصرف مواد قندی در پوسیدگی دندان‌های کودکان نقش دارد ؟

آیا میدانستید که خطر بیماری‌ قلبی و سرطان ریه در افراد سیگاری که در خانه در معرض دود سیگار اطرافیان خود هستند، ۲۵‌‌درصد بیش‌تر از دیگران است ؟

آیا میدانستید که آمار افراد سیگاری در دنیا حدود یک میلیارد و۲۰۰ میلیون نفر است که ۸۰۰ میلیون نفر آنها شهروندان کشورهای در حال توسعه هستند ؟

آیا میدانستید که بر طبق تخمین دپارتمان تحقیق اقتصادی و کشاورزی آمریکا متجاوز از ۵ بیلیون نخ سیگار در سال ۲۰۰۶ مصرف شده است ؟

آیا میدانستید که خطر بیماری‌ قلبی و سرطان ریه در افراد سیگاری که در خانه در معرض دود سیگار اطرافیان خود هستند، ۲۵‌‌درصد بیش‌تر از دیگران است ؟

آیا میدانستید که نیکوتین ماده موثر و اصلی توتون و جزء کوچکی از دود سیگار است و بیش از ۴۳ ماده سرطان زای دیگر نیز در دود سیگار وجود دارد ؟

آیا میدانستید که طبق اطلاعات منتشره توسط سازمان جهانی بهداشت سالیانه از ۳۰۰ میلیارد دلار درآمد کمپانی های دخانیات ۲۰۰ میلیارد دلار آن سود خالص می باشد ؟

آیا میدانستید که پنجاه درصد از زنان سیگاری که بخاطر مضرات سیگار جان خود را از دست میدهند بر اثر حمله قلبی میباشد ؟

آیا میدانستید که سیگار کشیدن فقط باعث سرطان نیست بلکه حمله قلبی نیز ناشی از آن میباشد ؟

آیا میدانستید که سالیانه نزدیک به 6۰.۰۰۰ نفر بعلت عوارض سیگار در ایران فوت می شوند ؟

آیا میدانستید که مصرف سیگار در ایران سالانه حدود ۶۰ میلیارد نخ میباشد و از این میزان در حدود ۱۳ تا ۱۵ میلیارد آن متعلق به شرکت دخانیات ایران و الباقی محصولات خارجی است ؟

آیا میدانستید که در ایران سالانه بیش از 60 میلیارد نخ سیگار دود می‌شود که این میزان رقمی بالغ بر "هزار و هفتصد میلیارد" تومان هزینه را در بر می‌گیرد ؟

شنبه 2/9/1392 - 17:53
شهدا و دفاع مقدس
  تاریخ شهادت محل شهادت نام شهید ردیف
  2/فروردین/1361 شوش شیرعلی سلطانی 1
  27/اسفند/1362 جزیره مجنون محمد ابراهیم همت 2
  7/بهمن/1359 سومار  عظیم صدیقی 3
  28/مهر/1363 میمك  مهدی میرزایی صفی‌آبادی 4
  1362 حاج عمران حسین سرافراز 5
  7/بهمن/1365   گلستان فردوس جهرم محمدمهدی حكمت‌پور 6
  1365 - سیدحمید داوودی 7
  25/دی/1365   ماووت عراق اسدالله الهیاری شیخ درآبادی 8
  15/مرداد/1362   كردستان محسن جوزدانی 9
  دی/1365 اروندكنار فیض الله مهربانی 10
  1365 حاج عمران عبدالمناف كاویان‌پور 11
  27/بهمن/1364   - علی‌اكبر رحمانیان 12
  12/مرداد/1360 - حسین بابایی مقدم 13
  28/اسفند/1365 - علی رضایی شهرایی 14
  - - مهدی تهامی 15
  3/اسفند/1365 شلمچه محمدرضا ایزدی 16
  21/فروردین/1366 شلمچه حسین فلاح 17
  24/دی/1365 شلمچه احمدرضا سلطانی 18
  4/اسفند/1362 پل القرنه علی عرب پور 19
  6/بهمن/1365 شلمچه محمدعلی عرب مؤذن 20
 
شنبه 27/9/1389 - 7:17
سخنان ماندگار

دنیایش مثل آخرت یزید است.

آخرت یزید، به سبب پدید آوردن واقعة عاشورا ، با دردناك‌ترین مجازات‌ها همراه است. این مثل به گذراندن زندگی با سختی و بدبختی اشاره دارد. گونه های دیگر آن عبارتند از:
الف) دنیای ما بدتر از آخرت یزید است.
ب) عاقبتش مثل عاقبت یزید شده است.

آش یزید را می‌‌خوری و برای امام حسین(ع) سینه می‌زنی؟

خطاب به كسی گفته می‌شود كه در ظاهر ادعای دوستی می‌‌كند و در نهان دشمنی می‌ورزد. این مثل با مثل‌های زیر هم معناست: الف) نماز علی را می‌خواند و پلوی معاویه را می‌خورد.
ب) هم طبال یزید است و هم علم دار حسین(ع)

مثل مادر وهب

وهب یكی از دلاوران كربلا بود كه به دست سپاه یزید به شهادت رسید. مادرش زنی بسیار شجاع بود. او از شدت خشم‌، عمود خیمه را كشید، به میدان رفت و قاتل پسرش را با یك ضربه به قتل رساند. مثل بدین واقعه نظر دارد و برای بیان شجاعت ، زبان آموزی، ایثارگری و ارادت به اهل بیت (ع) به كار می‌‌رود.

ما اهل كوفه نیستیم، امام تنها بماند.

تناقض در رفتار ، نیرنگ و تزلزل، سركشی در برابر فرمانروایان، فرصت طلبی، اخلاق ناپسند، آزمندی و شایعه پذیری بخشی از ویژگی‌های مردم كوفه است. امام علی(ع)، امام مجتبی (ع)، مسلم بن عقیل و سیدالشهدا(ع) هر یك به گونه‌ای بی‌وفایی و سست عهدی كوفیان را تجربه كردند. این عبارت از شعرهای مردم ما است و در زمان انقلاب و جنگ تحمیلی زیاد به كار برده می‌شد.

هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله!

این مصرع كه در چاووش خوانی‌‌های مسافران كربلا خوانده می‌شد، از خطبه‌ امام حسین (ع) هنگام خروج از مكه برگرفته شده است. حضرت در آن موقعیت فرمود: «هر كه می‌خواهد خون خود را در راه ما نثار كند و آماده حركت است، همراه ما در مسیر كوچ گام نهد. این مثل به زیارت، ایثار، جانبازی و آمادگی اشاره دارد.

مگر پول ما سكه یزید دارد؟

سكه یزید در برابر سكه امام علی(ع) قرار دارد. سكه علی(ع) از رونق و ارزش برخوردار است و مسلمانان با جان و دل آن را می‌پذیرند. ولی سكه یزید، به سبب ستم‌های فراوانش، نزد مؤمنان جایگاهی ندارد و از پذیرش آن سرباز می‌زنند. این مثل به بی‌ارزش بودن پول اشاره دارد و در برابر كسی كه حاضر نیست حتی با گرفتن پول كاری انجام دهد و انسان را از ثمره حرفه‌اش بهره‌مند سازد،‌ به كار می‌رود.

منبع :www.kanoonparvaresh.com       

شنبه 27/9/1389 - 7:13
اهل بیت

عجیب بود رابطه‌ی میان این پدر و پسر. من گمان نمی‌کردم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر این همه عاطفه، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت، حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه‌ام.
گاهی احساس می‌کردم که رابطه حسین با علی‌اکبر فقط رابطه‌ی یک پدر و پسر نیست. رابطه‌ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است.
رابطه‌ی عاشق و معشوق است. رابطه‌ی دو انیس و همدلِ جدایی‌ناپذیر است.
احساس می‌کردم رابطه‌ی علی‌اکبر با حسین فقط رابطه یک پسر با پدر نیست؛ رابطه‌ی مأموم و امام است. رابطه مرید و مراد است.
رابطه‌ی عاشق و معشوق است. رابطه‌ی مُحِبّ و محبوب است و اگر کفر نبود، می‌گفتم رابطه ی عابد و معبود است. نه ...
چگونه می‌توانم با این زبان اَلکَن به شرح رابطه‌ی این دو اسم اعظم بپردازم؟ بارها در کوچه پس کوچه‌های این رابطه، گیج و منگ و گم می‌شدم. می‌ماندم که کدام یک از این مرادند و کدام یک مرید؟ مراد حسین است یا علی‌اکبر؟
اگر مراد حسین است – که هست – پس این نگاه مریدانه‌ی او به قامت علی‌اکبر، به راه رفتن او، به کردار او و حتی به لغزش مژگان او از کجا آمده است؟! و اگر محبوب، علی‌اکبر است پس این بال گستردن و سر ساییدن در آستان حسین چگونه است؟
با همه‌ی دوری‌ام از این وادی رسیدم به اینجا که بحث عاشق و معشوق در میان نیست. هر دو یکی است و آن یکی عشق است.
بگذار تا روشن‌تر برایت بگویم:
در میانه‌ی راه وقتی امام بر روی اسب به خوابی کوتاه فرو رفت و برخاست، فرمود: « انا لله و انا الیه راجعون والحمدالله رب العالمین » سوار من بی‌تاب پرسید: « جان من به فداتان پدرجان ! چرا استرجاع فرمودید و چرا خدای را سپاس گفتید؟ »
امام نگاهش را به نگاه علی‌اکبر دوخت و فرمود: « لحظه‌ای خواب، مرا درربود و سواری را دیدم که پیام مرگمان را با خود داشت. می‌گفت: این قوم روانند و مرگ نیز در پی ایشان. دریافتم که جانمان بشارت رحیل می‌دهد. »
سوار من، علی‌اکبر من، مژگان سیاهش را فرو افکند. با نگاه، به دست‌های پدر بوسه زد و گفت: « پدر جان ! خدا هماره نگهبانتان باد ! مگر نه ما بر حقیم؟! »
پدر فرمود: « چرا پسرم ! قسم به آن که جانمان در ید قوت اوست و بازگشتمان به سوی او، ما حقیقت محضیم. »
پسر عرضه داشت: « پس چه باک از مرگ، پدرجان ! »
از این کلامِ باصلابتِ پسر، لبخندی شیرین بر لب‌های پدر نشست. نه؛ تمام صورت پدر خندید، حتی چشم‌هایش و فرمود: « خداوند برترین پاداش پدر به فرزند را به تو عنایت کند ای روشنای چشم من ! » گریه نکن لیلا ! آرام باش تا بگویم. این فقط یک رابطه از آن همه ارتباط بود، رابطه پدر با فرزند. اما چه پدری ! و چه فرزندی ! پدری که خود در برترین نقطه هستی ایستاده است و با غرور و تحسین به پرواز فرزند در فراترین نقطه‌ی تعالی نگاه می‌کند.
پیوستن حُرّبن یزید ریاحی به امام در آن برهوت حقیقت و غربت معنویت، یک آیه بود، در اثبات حقانیت اسلام. چرا که حُرّ برای جنگ آمده بود، یا لااقل بستن راه بر امام. اما ارتباط امام را با پیامبر و مقام امام را در نزد خداوند و شأن امام را در مسیر هدایت انکار نمی‌کرد.
هنوز در جبهه مقابل بود که به امام گفت: « نماز را به امامت شما می‌خوانیم »
و امام به علی‌اکبر فرمود: « اذان بگو ! »
چرا میان این همه قاری و موذن و نمازگزار، علی‌اکبر اذان بگوید؟ چه رابطه‌ای بود میان او و علی‌اکبر در این اذان ؟ چه حسی را طلب می‌کرد از اذان گفتن علی‌اکبر؟ من که این لحن و رابطه را هیچ نفهمیدم.
گفتم شاید امام می‌خواهد خاطره حضور رسول الله را تجدید کند؟ شاید امام می‌خواهد اعتلای هماره اسلام را در قامت علی‌اکبرش ببیند. شاید امام می‌خواهد این روشن‌ترین نشانه‌ی جدش را به رخ خلایق بکشد. شاید امام می‌خواهد آخرین اذان این دنیا را از زبان محبوب‌ترین عزیزش بشنود. شاید امام می‌خواهد ...
من چه می‌فهمم ! من چگونه می توانم بفهمم که وقتی علی اکبر نگاه در نگاه پدر، فریاد الله اکبر سر می‌دهد، از چه حکایت می‌کند.
من چگونه می‌توانم بفهمم که این دو با نگاه، از هم چه می‌ستانند و به هم چه می‌دهند.
اما ... اما کاش بودی به وقت لباس رزم‌پوشاندن علی.
داماد را این‌طور به حجله نمی‌فرستند که امام، علی‌اکبر را مهیای میدان می‌کرد. با چه وسواسی هدیه‌اش را برای خدا آذین می‌بست.
صحابی همه رفته بودند. امام، خود مهیای میدان شده بود، اهل بیت و بنی‌هاشم، پروانه‌وار گردش حلقه زده بودند و هر یک به لحن و تعبیر و بیانی، جان خویش را سد راه او کرده بودند و او را از رفتن بازداشته بودند. او اما نزدیک‌ترین، محبوب‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین هدیه را برای این مرحله از معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوبترهایش را اول فدای معشوق کند.
شاید فکر کرده بود که تا وقتی پسر هست چرا برادرزاده؟ چرا خواهرزاده؟ تا وقتی هنوز حسین فرزند دارد، چرا فرزند حسن؟ چرا فرزند عباس؟ چرا فرزند زینب !
و شاید این کلام علی‌اکبر دلش را آتش زده بود که « یا ابه لاابقانی الله بعدک طرفه عین.»
« پدرجان ! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم‌زدنی زنده نگذارد. پدر جان ! دنیای من آنی پس از تو دوام نیارد ! چشم‌های من، جهان را پس از تو نبیند. »
در این جا باز من رابطه‌ی میان این دو را گم کردم. کلام قربانی را پسر به پدر می‌گفت، اما نگاه طواف‌آمیز را پدر به پسر می ‌رد. علی‌اکبر بوسه لب‌هایش را به دست پدر می‌سپرد و حسین اما سرتا پای پسر را با نگاه غرق در بوسه می‌کرد.
اهل خیام که فهمیدند علی اکبر، پروانه رفتن گرفته است، ناگهان در هم شکستند و فرو ریختند.
کاش می‌بودی لیلا! اما ... اما نه ...
چه خوب می‌شد که نبودی لیلا ! تو کجا زَهره‌ی به میدان فرستادن پسر داشتی ؟ پسر ... چه می‌گویم علی‌اکبر ! انگار کن تمام جوان‌های عالم را در یک جوان متجلی کرده باشند. انگار کن زیبایی و عطر تمامی گل‌ها را به یک گل بخشیده باشند. انگار کن تمامی سرودهای عالم را به تمامی لاله‌های جهان پیوند زده باشند. انگار کن خدا در یک قامت، قیامت کرده باشد. چه خوب شد که نبودی لیلا در این لحظات جانسوز وداع.
سکینه آمده بود و دست‌هایش را دور کمر برادر حلقه کرده بود. رقیّه گرد کفش‌های برادر را می‌سترد. عباس؛ عباس انگار قرآن پیدا کرده بود. علی را نوازش نمی‌کرد، ستایش می‌کرد. علی را نمی‌بوسید، می‌پرستید. جانش را سر دست گرفته بود و پروانه‌وار گرد او می‌گشت.
من گفتم هم الان است که عباس بر علی‌اکبر سجده کند. چه دنیایی بود میان این‌ها.
چه خوب شد که نبودی لیلا ! کدام جان می‌توانست در مقابل این مناسبات عاشقانه دوام بیاورد؟ بگذار از زینب چیزی نگویم. یاد او تمام رگ‌های مرا به آتش می‌کشد.
تو می‌خواستی کربلا باشی که چه کنی؟ که برای علی‌اکبر مادری کنی؟ که زبان بگیری؟ گریبان چاک دهی؟ که سینه بکوبی؟ که صورت بخراشی؟ که وقت رفتن از مهر مادری سرشارش کنی؟ که قدم‌هایش را به اشک چشم بشویی؟ ...
ببین لیلا ! تو می‌خواستی چه کنی که زینب برای این دسته گل نکرد؟ به اشک چشم تمامی مادران سوگند که تو هم اگر در کربلا بودی، باز همه می‌گفتند: مادر این جوان زینب است. اما بگویم؟ ... بگذار بگویم لیلا ! جانم فدای عظمت زینب. با گفتن این کلام اگر قرار است جانم آتش بگیرد، بگیرد.
در کربلا می‌گفتند که آیا این دو نوجوان، این عون و محمد، این خواهرزاده‌های حسین، مادر ندارند؟ چرا هیچ زنی مشایعتشان نمی‌کند؟ چرا هیچ مادری صورت نمی‌خراشد؟ چرا هیچ زنی زمین را با ناخن‌هایش نمی‌کند؟ چرا هیچ زنی شیون و هلهله نمی‌کند؟ خاک زمین را به آسمان نمی‌پاشد؟ چرا حسین تنها مشایعت‌کننده‌ی این دو نوجوان است ؟! فقط همین قدر بگویم که زینب با علی‌اکبر کاری کرد که حسین پا به میدان گذاشت و میان این دو آغوش مفارقت انداخت.
پیش از این هر گاه زنان و دختران خیام بی‌تابی می‌کردند، امام، علی‌اکبر را به تسلّی و آرامش می‌فرستاد؛ اما اکنون خودِ تسلّی و آرامش بود که از میان می‌رفت. اکنون که را به تسلّای که می‌فرستاد؟ با دست و دل مجروح، کدام مرهم بر زخم که می‌گذاشت؟
زینب و دیگر دختران و زنان حرم، مانع بودند برای به میدان رفتن علی. یکی کمربندش را گرفته بود، یکی به ردایش آویخته بود، یکی دست در گردنش انداخته بود، یکی پاهایش را در بغل گرفته بود و او با این همه بند عاطفه بر دست و پا و ردا و گردن و کمر و شانه و دل، چگونه می‌توانست راهی میدان شود؟!
این بود که حسین، کار را با یک کلام یکسره کرد و آب پاکی را بر دست‌های لرزان زینب و دیگران ریخت:
- رهایش کنید عزیزانم ! که او آمیخته به خدا شده است، به مقام فنا رسیده است و به امتزاج با پروردگار خویش درآمده است. از هم الان او را کشته عشق خدا ببینید. او را پرپر شده، به خون آغشته، زخم بر بدن نشسته و به معبود پیوسته بدانید. او این را گفت و دست‌های لرزان دختران و زنان فرو افتاد و صیهه زینب به آسمان رفت و دل‌ها شکسته شد و روی‌ها خراشیده شد و موی‌ها پریشان و چشم‌ها گریان و جان‌ها آشفته و نگاه‌ها حیران.
اما نمی‌دانم که وقتی او لباس رزم بر تن علی می‌کرد، هم توانسته بود دست دل از او بشوید و او را رفته و رها شده و به حق پیوسته ببیند؟ اگر چنین بود پس چرا وقتی او کمربند « ادیم » به یادگار مانده از پیامبر را بر کمر فرزند، محکم می‌کرد، به وضوح کمر خودش انحنا برمی‌داشت؟ اگر چنین بود پس چرا وقتی او مغز فولادی را بر سر او می‌نهاد و محاسن و گیسوان او را مرتب می‌کرد، محاسن و گیسوان خودش آشکارا به سپیدی می‌نشست؟ اگرچنین بود پس چرا وقتی او شمشیر مصری را به اندام استوار پسر حمایل می‌کرد، چهار ستون بدنش می‌لرزید؟ اگر چنین بود، پس چرا وقتی او رکاب گرفت برای پسر و پسر دست بر شانه‌ی او گذاشت برای سوار شدن بر من، چرا پاهای حسین تاب نیاورد؟ چرا زانوهایش خم شد و چرا از من کمک گرفت برای ایستادن؟
این چه رابطه‌ای بود میان این دو که به هم توان می‌بخشیدند و از هم توان می‌زدودند؟
این چه رابطه ای بود میان این دو که دل به هم می‌دادند و از هم دل می‌ربودند؟
این چه رابطه‌ای بود میان این دو که با نگاه، جان هم را به آتش می‌کشیدند و با نگاه بر جان هم مرهم می‌نهادند؟ نمی‌دانم ! شاید هم قصه همان بود که حسین گفته بود. شاید هم حسین به واقع دست از او شسته بود.
من آن‌جا ایستاده بودم. پدر به علی‌اکبر گفت: « پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو ! » و او راه رفت. چه می‌گویم؟ راه نرفت. ماه را دیده‌ای که در آسمان چگونه راه می‌رود؟ چطور بگویم؟ طاووس خیلی کم دارد. اصلاً گمان کن که سرو، پای رفتن داشته باشد ! نه، پای راه رفتن نه، قصد خرامیدن داشته باشد ...
و حسین سر به آسمان بلند کرد و گفت: « شاهد باش خدای من ! جوانی را به میدان می‌فرستم که شبیه‌ترین خلق به پیامبر توست در صورت، در سیرت، در کردار، در گفتار و حتی در گام‌های رفتار.
تو شاهدی خدای من که هر بار برای پیامبر دلتنگ می‌شدیم، هر بار دلمان سرشار از مهر پیامبر می‌شد، هر بار جای خالی پیامبر جانمان را به لب می‌رساند، هر بار آتش عشق پیامبر، خرمن دلمان را به آتش می‌کشید، به او نگاه می‌کردیم. به این جوان که اکنون پیش روی تو راه می‌رود و در بستر نگاه تو راهی میدان می‌شود. »
اما نه، گمان نمی‌کنم که حسین توانسته بود دست دل از او بشوید. دلیل محکم دارم برای این تعلق مستحکم. اما ...
اما وقتی تو این‌طور بی‌تابی می‌کنی، من چگونه می‌توانم حرف بزنم؟ ببین لیلا ! اگر بی‌قراری کنی، اگر آرام نگیری، بقیه‌ی قصه را آن چنان از تو پنهان می‌کنم که حتی از چشم‌هایم هم کلامی نتوانی بخوانی. آرام باش لیلا ! من هنوز از رابطه‌ی میان این دو محبوب تو چیزی نگفته‌ام.
 

نویسنده:سیدمهدی شجاعی

شنبه 27/9/1389 - 7:7
اهل بیت

نپایید که اسبها همه در خون تپیدند و یلان، آنان که از تیر دشمن رهیده بودند، پیاده به لشکریان شیطان حمله بردند. از «ایوب بن مشرح» نقل کرده‌اند که همواره می‌گفت: اسب حر بن ریاحی را من کشتم، تیری به سوی مرکبش روانه کردم که در دل اسب نشست، اسب لرزشی به خود داد و شیهه‌ای کشید و به رو درافتاد، ولکن خود حر کنار جست و با شمشیر برهنه در کف حمله آورد ....
عمر سعد در این اندیشه ی حیله‌گرانه بود که اصحاب امام را در محاصره بگیرد،‌ اما خیمه‌ها مانع بود. فرمان داد که خیمه‌ها را آتش بزنند و اهل حرم آل الله همه در سراپرده ی امام حسین (ع) جمع بودند. خیمه‌ها آتش گرفت و شمر و همراهانش به سوی خیمه سرای امام حمله بردند. شهر نهیب زد که آتش بیاورید تا این خیمه را بر سر خیمه نشینانش بسوزانم. اهل حرم از نهیب شمر هراسان شدند و از خیمه بیرون ریختند. امام فریاد کشید :«ای شمر، این تویی که آتش می‌خواهی تا سراپرده‌ی مرا با خیمه‌ نشینانش بسوزانی؟ خدایت به آتش بسوزاند.» «حمید بن مسلم» می‌گوید:« من به شمر گفتم ‌: سبحان الله! آیا می‌خواهی خویشتن را به کارهایی واداری که جز تو کسی در جهان نکرده باشد؟ سوزاندن به آتشی که جز آفریدگار، کسی را حقی بر آن نیست و دیگر، کشتن بچه‌ها و زنان؟ والله در کشتن این مردان برای تو آن همه حسن خدمت هست که مایه خرسندی امیرت باشد». شمر پرسید :«تو کیستی؟» و من او را جواب نگفتم. در این اثناء شبث بن ربعی سر رسید و به شمر گفت:«من گفتاری بدتر از گفتار تو و عملی زشت‌تر از عمل ندیده‌ام. مگر تو زنی ترسو شده‌ای؟» زهیر بن قین با ده نفر از اصحاب خود رسیدند و به شمر و یارانش حمله آوردند و آنان را از اطراف خیمه‌ها پراکنده ساختند و :«ابوغره ضبابی» را کشتند.
با کشتن او یاوران شمر فزونی گرفتند و آخرالامر بجز زهیر همه ی آن ده تن به شهادت رسیده بودند.
امام نگاهی به ظاهر کرد و نظری در باطن و گفت:«غضب خداوند بر یهود آنگاه شدت گرفت که عزیر را فرزند خدا گرفتند و غضب خدا بر نصاری آنگاه، که او را یکی از ثلاثه انگاشتند و بر این قوم، اکنون که بر قتل فرزند رسول خود اتفاق کرده‌اند...» و همچنان که محاسن خویش را در دست داشت گفت :‌«والله آنان را در آنچه می‌خواهند اجابت نخواهم کرد تا خداوند را آن‌سان ملاقات کنم که با خون خضاب کرده باشم ...» و سپس با فریاد بلند فرمود:«آیا فریادرسی نیست که به فریاد ما برسد؟ آیا دیگر کسی نیست که ما را یاری کند؟ کجاست آنکه از حرم رسول خدا دفاع کند؟» ... و صدای گریه از خیمه سرای آل الله برخاست.
ابوثمامه صائدی وقت زوال رایادآوری کرد. امام در آسمان تأملی کرد و گفت:«ذکر نماز کردی، خداوند تو را از نمازگزاران و ذاکرین قرار دهد. آری، اول وقت نماز است. بخواهید از این قوم که دست از ما بدارند تا نماز بگذاریم.»
لشگر اعداء آن همه نزدیک آمده بودند که صدای آنان را می‌شنیدند. حصین بن تمیم عربده کشید:«این نماز مقبول درگاه خدا نیست.» و این گفته بر حبیب بن مظاهر بسیار گران نشست :« نماز از فرزند پیامبر قبول نباشد و از شما شرابخواران ابله قبول باشد؟» حصین بن تمیم به حبیب بن مظاهر حمله‌ور شد و آن صحابی کرامتمند پیر عشق نیز شیر شد و با شمشیر بر او تاخت و ضربه‌ای زد که بر صورت اسب او فرود آمد و حصین بن تمیم بر خاک افتاد و یارانش او را از آن میانه در ربودند
حبیب سخت می‌جنگید و آنان را به خاک و خون می‌افکند که دوره‌اش کردند و مردی از بنی تمیم ضربه‌ای با شمشیر بر سر او زد و دیگری نیزه‌ای که از کارش انداخت .«بدیل بن صریم» از مرکب فرود آمد و سرش ....  
راازبدن جداکرد.حصین بن تمیم اوراگفت:«من در قتل اوشریکم.سرش را بده تا بر گردن اسب خود بیاویزم و در میان لشکر جولان دهم، تا بدانند که من نیز در قتل او شرکت کرده‌ام. اما جایزه عبیدالله بن زیاد از آن تو باشد.» پس سر حبیب را گرفت و بر گردن اسب آویخت و در میان لشکر جولان داد و بازگشت و سر را به بدیل بن صریم رد کرد. حربن یزید ریاحی و زهیر بن قین با پشتیبانی یکدیگر به دریای لشگر عمر سعد زدند تا امام و باقیمانده ی اصحاب فرصت نماز خواندن بیابند، چون یکی در لجه ی حرب غوطه‌ور می‌شد دیگری می‌آمد و او را از گیر و دار خلاص می‌کرد. تا آنکه پیادگان دشمن اطراف او را گرفتند و «ایوب بن مشرح خیوانی» با مردی دیگر از سواران کوفی در قتل او با یکدیگر شریک شدند و یاران، پیکر نیمه‌جان او را به نزد امام آوردند. حر گفته بود که در آخر، کارم به پیاده شدن خواهد کشید. امام با دست خویش خاک از سر و روی او می‌زدود و می‌فرمود:« تو به راستی حری، همان سان که مادرت بر تو نام نهاد، به راستی حری، چه در دنیا و چه در آخرت».
حسین دیگر هیچ نداشت که فدا کند، جز جان که میان او و اداء امانت ازلی فاصله بود ... و اینجا سدره المنتهی است. نه ... که او سدره المنتهی را آنگاه پشت سر نهاده بود که از مکه پای در طریق کربلا نهاد .... و جبرئیل تنها تا سدره‌المنتهی همسفر معراج انسان است. او آنگاه که اراده کرد تا از مکه خارج شود گفته بود:«من کان فینا باذلاً مهجته و موطنا علی لقاء‌الله نفسه فلیر حل معنا، فانی راحل مصبحاً ان‌شاء‌الله تعالی.»
سدره المنتهی مرزدار قلمرو فرشتگان عقل است، عقل بی‌اختیار. اما قلمرو آل کساء، ساحت امانتداری و اختیار است و جبرائیل را آنجا بار نمی‌دهند که هیچ، بال می‌سوزانند، آنجا ساحت «انی اعلم ما لا تعلمون» است، آنجا ساحت علم لدنی است، رازداری خزائن غیب آسمانها و زمین،‌ آنجا سبحات فناء فی الله است و بقا بالله، و مرد این میدان کسی است که با اختیار از اختیار خویش درگذرد و طفل اراده‌اش را در آستان ارادت قربان کند .... و چون اینچنین کرد درمی‌یابد که غیر او را در عالم، اختیار و اراده‌ای نیست و هرچه هست اوست. اما چه دشوار می‌نماید، طی این عرصات! آنان که به مقصد رسیده‌اند می‌گویند میان ما و شما تنها همین «خون» فاصله است، تا سدره المنتهی را با پای عقل آمده‌ای اما از این پس جاذبه ی جنون تو را خواهد برد ...طی این مرحله دیگر با پای پیاده میسور نیست، بال می‌خواهد، و بال را به عباس می‌دهند که دستانش را در راه خدا قربان کرد. این حسین است که عرصات غایی خلافت تکوینی انسان را تا آنجا پیموده است که دیگر جز میان او مقصود فاصله نیست.
آنان که با چشم ظاهر می‌نگرند او را دیده‌اند که بر بالین علی‌اکبر «علی الدنیا بعدک العفا» گفته است و بر بالین قاسم «عزوالله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک ثم لا ینفعک.» و اکنون بر بالین ابوالفضل عباس می‌گوید:«الان قد انکسر ظهری و قلت حیلتی» ، اما حجابهای نور را که نمی‌بینند چه سان از هم دریده و رشته‌های پیوند روح را به ماسوی الله، چه سان از هم گسسته! نه ماسوی الله، که اینجا کلام نیز فرشته‌سان فرو می‌ماند.
مردانگی و وفای انسان نیز بتمامی ظهور یافت و آن قامت مردانه‌ ی عباس بن علی با دستان بریده بر شریعه فرات آیتی است که روح از این منزلگاه نیز گذشته است و عجیب آن است که آن باطن چگونه در این ظاهر جلوه می‌کند. بعدها ام‌البنین (س) در رثای عباس سرود :
یا من رأی العباس کر علی جماهیرالنقد
و وراه من ابناء حیدرکل لیث ذی لبد
انبئت ان ابنی اصیب برأسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی امال برأسه ضرب العمد
لو کان سیفک فی یدیک لمادنی منه احد
دستان عباس بن علی قطع شده بود که آن ملعون توانست گرز بر سر او بکوبد، اما تا دستان ظاهر بریده نشود، بالهای بهشتی نخواهد رست. اگر آسمان دنیا بهشت است، آسمان بهشت کجاست که عباس بن علی (ع) پرنده آن آسمان باشد؟
فرشتگان عقل به تماشاگه‌ راز آمده‌اند و مبهوت از تجلیات علم لدنی انسان به سجده درافتاده‌اند تا آسمانها و زمین،‌ کران تا کران به تسخیر انسان کامل درآید و رشته ی اختیار دهر به او سپرده شود، اما انسان تا کامل نشود، درنخواهد یافت که دهر بر همین شیوه که می‌چرخد، احسن است. چشم عقل خطابین است که می‌پرسد : اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء .... اما چشم دل خطاپوش است. نه آنکه خطائی باشد و او نبیند ... نه، می‌بیند که خطایی نیست و هرچه هست وجهی است که بی‌حجاب، حق را می‌نماید. هیچ پرسیده‌ای که عالم شهادت بر چه شهادت می‌دهد که نامی اینچنین بر او نهاده‌اند؟  

 

رو در رویی نخست تن به تن بود و اولین شهیدی که بر خاک افتاد مسلم بن عوسجه بود، صحابی پیر کوفی.
در زیارت الشهدای ناحیه ی مقدسه خطاب به او آمده است:«تو نخستین شهید از شهیدانی هستی که جانشان را بر سر اداء پیمان نهادند و به خدای کعبه قسم رستگار شدی. خداوند حق شکر بر استقامت و مساوات تو را در راه امامت،‌ ادا کند؛ او که بر بالین تو آمد آنگاه که به خاک افتاده بودی و گفت : «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» حبیب بن مظاهر که همراه امام بر بالین مسلم بود گفت:«چه دشوار است بر من به خاک افتادن تو، اگرچه بشارت بهشت آن را سهل می‌کند. اگر نمی‌دانستم که لختی دیگر به تو ملحق خواهم شد، دوست می‌داشتم که مرا وصی خود بگیری...» و مسلم جواب داد:«با این همه وصیتی دارم.» و با دو دست به حسین (ع) اشاره کرد و فرشتگان به صبر و وفای او سلام گفتند :«سلام علیکم بما صبرتم.»
دومین شهیدی که بر خاک افتاد، عبدالله بن عمیر کلبی بوده است، آن جوان بلند بالای گندم گون و فراخ سینه‌ای که همراه مادر و همسرش از بئرالجعد همدان خود را به کربلا رسانده بود ... همسر او نیز مرد میدان بود و تنها زنی است که در صحرای کربلا، به اصحاب عاشورایی امام عشق الحاق یافته است.
مزاحم بن حریث در آن بحبوحه با گستاخی سخنی گفت که نافع به او حمله آورد. مزاحم خواست بگریزد که نافع بن هلال رسید و او را به هلاکت رساند.
عمروبن حجاج که امیر لشکر راست بود عربده کشید:«ای ابلهان! آیا هنوز درنیافته‌اید که با چه کسانی در جنگ هستید؟ شما اکنون با یکه‌سواران دلاور کوفه و رودررویید، با شجاعانی که مرگ را به جان خریده‌اند و از هیچ چیز باک ندارند. مبادا احدی از شما به جنگ تن به تن با آنها بیرون روید. اما تعدادشان، آن همه قلیل است که اگر شما با هم شوید و آنان را تنها سنگباران کنید از بین خواهند رفت».
عمرسعد این اندیشه را پسندید و دیگر اجازه نداد که کسی به جنگ تن به تن اقدام کند. افراد تحت فرماندهی شمر بن ذی الجوشن، نافع بن هلال را محاصره کردند و بر سرش ریختند. با این همه نافع تا هنگامی که بازوانش نشکست از پای نیفتاد. آنگاه او را به اسارت گرفتند و نزد عمر سعد بردند. عمر سعد و اطرافیانش می‌انگاشتند که می‌توانند او را به ذلت بکشانند و سخنانی در ملامت او گفتند. نافع به هلال گفت:« والله من جهد خویش را به تمامی کرده‌ام، جز آنان که با شمشیر من جراحت برداشته‌اند دوازده تن از شما را کشته‌ام. من خودم را ملامت نمی‌کنم، که اگر هنوز دست و بازویی برایم نمانده بود نمی‌توانستید مرا به اسارت بگیرید...» و شمر بن ذی الجوشن او را به شهادت رساند. آنگاه فرمان حمله عمومی رسید و همه لشکریان عمر سعد با هم به سپاه عشق یورش بردند. شمر بن ذی الجوشن با لشکر چپ، عمرو بن حجاج با لشکر راست از جانب فرات و عزره بن قیس با سوارکاران ... و کار جنگ آن همه بالا گرفت که دیگر در چشم اهل حرم، جز گردبادی که به هوا برخاسته بود و در میانه‌اش جبنشی عظیم، چیزی به چشم نمی‌آمد. «عزره بن قیس» که دید سواران او از هر سوی که با اصحاب امام حسین روبرو می‌شوند، شکست می‌خوردند،‌ چاره‌ای ندید جز آنکه «عبدالرحمن بن حصین» را نزد عمر سعد روانه کند که:« مگر نمی‌بینی سواران من از آغاز روز،‌ چه می‌کشند از این عده ی اندک؟ ما را با فوج پیادگان کماندار و تیرانداز امداد کن.»... و اینگونه شد. عمر سعد «حصین بن تمیم» را با سوارکارانش و پانصد تیرانداز به یاری عزره بن قیس فرستاد و ناگاه باران تیر از هر سوی بر اصحاب امام عشق باریدن گرفت و آنان یکایک در خون خویش فرو غلتیدند.   

نویسنده:سید مرتضی آوینی

شنبه 27/9/1389 - 7:5
اهل بیت

بوسه وداع

اما چه روبه‌رو شدنی ! پسری زخم خورده، مجروح، خون‌آلود و لب‌ها از تشنگی به سان کویر عطش دیده و چاک‌چاک؛ با پدری که انگار همه‌ی دنیاست و همین یک پسر.
سوار من، دلاور من، علی اکبر من، از من فرود آمد و بال بر زمین گسترد تا پاهای به پیشواز آمده‌ی پدر را ببوسد. امام نیز با همه‌ی عظمتش بر زمین نزول کرد. دو دست به زیر بغل‌های پسر بود و او را ایستاند و در آغوش گرفت. احساس کردم بهانه‌ای به دست آمده تا امام این دردانه‌ی خویش را گرم در آغوش بگیرد و عطشی را که از کودکی فرزند، تاکنون تاب آورده است، فرو بنشاند.
اما علی اکبر نیز کم از پدر نیازمند این آغوش نبود. تشنه‌ای بود که به چشمه‌سار رسیده بود ... و مگر دل می‌کند؟
ناگهان شنیدم که با پدر از تشنگی حرف می‌زند و ... آب
حیرت، سرتاپای وجودم را فرا گرفت. اصلاً قصدم این نیست که بگویم تشنگی نبود و یا علی اکبر تشنه نبود. تشنگی با تمام وسعتش حضور داشت و با تمام بی‌رحمی‌اش تا اعماق جگر نفوذ کرده بود.
حالا که گذشته است به تو می‌گویم لیلا که من خودم گُر گرفته بودم از شدت عطش. من که اسبم و بیابان‌ها قدر طاقتم را می‌دانند، کف کرده بودم از شدت تشنگی.
تشنگی گاهی تشنگی لب و دهان است که حتی به مضمضه آبی برطرف می‌شود.
تشنگی گاهی، تشنگی معده و روده است که به دو جرعه آب فرو می‌نشیند.
اما تشنگی گاهی به جگر چنگ می‌اندازد، قلب را کباب می‌کند و رگ و پی را می‌سوزاند.
در این تشنگی، فکر می‌کنی که تمام رودخانه‌های عالم هم سیرابت نمی‌کند. چه می‌گویم؟ در این عطشناکی اصلاً فکر نمی‌کنی، نمی‌توانی به هیچ چیز فکر کنی. در این حال، هر سرابی را، چشم، آب می‌بیند و هر کلامی را گوش، آب می‌شنود.
وقتی که در اوج قله‌ی عطش ایستاده باشی، همه چیز را در مقابل آب، پست و کوچک و بی‌مقدار می‌بینی. جان چه قابل دارد در مقابل آب؟ ایمان چه محلی .... اما نه، این همان چیزی است که ارزش کربلایی‌ها را هزار چندان می‌کند.
دشمن درست محاسبه کرده بود. در بیابان برهوت، در کویر لم‌یزرع که خورشید به خاک چسبیده است که از آسمان حرارت می‌بارد و از زمین آتش می‌جوشد، تشنگی آبدیده‌ترین فولادها را هم ذوب می‌کند. عطش، سخت‌ترین اراده‌ها را هم به سستی می‌کشد. نیاز، آهنین‌ترین ایمان‌ها را هم نرم می‌کند. اما یک چیز را فقط دشمن نفهمیده بود و آن این که جنس این ایمان‌ها، جنس این عزم‌ها و اراده‌ها با جنس همه‌ی ایمان‌ها و عزم‌ها و اراده‌ها متفاوت بود.
آن که امام بود و این که علی اکبر. دختر بچه‌ها را بگو. بر رطوبت جای مشک‌های روز قبل چنگ می‌زدند و سینه بر این خاک می‌خواباندند، اما سر فرود نمی‌آوردند؛ اما اظهار عجز نمی‌کردند؛ اما حرف از تسلیم نمی‌زدند.
و در این میانه، زینب، حکایتی دیگر بود. در آن بیابانی که قدم از قدم نمی‌شد برداشت، در آن کربلای آتشناک، زینب به اندازه‌ی تمام عمرش پیاده راه رفت و حرفی از عطش نزد؛ کلامی از تشنگی نگفت. غریب بود این زن ! اگر زنی می‌خواست با آن حجاب تمام و کمال که گرمای مضاعف را دامن می‌زد، در زیر آن آفتاب نیزه‌وار، دمی بنشیند، دوام نمی‌آورد. این زن چه‌قدر راه رفت، چه‌قدر دوید، چه‌قدر هروله کرد، چه قدر گریست، چه‌قدر فریاد زد، چه‌قدر جنازه بر دوش کشید، چه‌قدر بچه در آغوش گرفت، چه‌قدر زمین خورد، چه‌قدر فرا رفت و چه‌قدر فرود آمد ...
اما ... اما ... خم به ابرو نیاورد.
کجایی بود این زن؟ چه صولتی ! چه جبروتی ! چه فخری ! چه فخامتی !
چه شکوهی ! چه عظمتی !
بگذرم لیلا ! هر وقت به یاد این زن می‌افتم، با تمام وجود احساس کوچکی می‌کنم و به خودم می‌گویم خوشا به حال آن خاک که گام‌های این زن را بر دوش می‌کشد. خاکِ گام‌های او را به چشم باید کشید.
حرف، سر تشنگی بود که به این جا کشیده شدم. می‌خواستم بگویم که تشنگی به شدیدترین وجه خود وجود داشت، اما سوار من کسی نبود که پیش پدر از تشنگی ناله کند. گمان کردم شاید با اشاره به غیب، آب می‌طلبد. معجزه‌ای، کرامتی .... چرا که سابقه داشت.
یک بار در غیر فصل، او از پدر، انگور طلب کرد و پدر دست دراز کرد و از عالم غیب خوشه‌ای انگور چید و در مشت‌های ذوق زده‌ی پسر نهاد. من آن انگور را به چشم دیدم و هم از آن خوردم ... چه گفتن دارد. خودت مگر از آن انگور بی‌بهره ماندی ؟! انگار همان آن از درخت چیده شده بود.
رشحات شبنم‌وار آب بر روی دانه‌های آن تلألو داشت.
گمان کردم شاید علی اکبر با قربت و قدرتی که از پدر می‌داند و معجزه و کرامتی که از دست‌های او دیده است، توقّع کرده است که پدر دست به درون پرده غیب ببرد ... و اصلاً مگر نه کوثر، مُلک جاودانی پدر و مادر همین پدر است؛ شاید ...
اما به خودم نهیب زدم که محال است بیان چنین توقعی از زبان چنان زاده‌ی امامی. وقتی که پدر، خود در نهایت تشنگی است، وقتی که کودکان، دختران و زنان، با جگرهای تفته، مُهر سکوت بر لب زده‌اند، چگونه ممکن است او برای خودش آب طلب کند؟!
نزدیک‌تر رفتم. آن‌چنان که سرم و دوگوشم در میانه‌ی دو محبوب قرار گرفت. با خود گفتم اگر من این راز را بفهمم، کربلا را فهمیده‌ام و گرنه هیچ یک از اسب‌های دیگر، بیش ندارم و دیدم که دنیای دیگری است در میانه‌ی این دو محبوب. دنیایی که عقل آدم‌ها به آن قد نمی‌دهد چه رسد به اسب. دنیا که دنیای عقل نبود، عشق زلال و خالص بود. علی به امام گفت که : « پدرجان عطش دارد مرا می‌کشد. »
اما آن عطش کجا و تشنگی آب کجا ؟
ماجرا، ماجرای وصال و دیدار بود.
ماجرا، ماجرای این فاصله‌ی مقدر بود. ماجرای این زمان لَخت، این ساعات سنگین، این لحظه‌های کند.
روح او به خدا پیوند خورده بود، با خدا در هم آمیخته بود، در خدا ممزوج شده بود. روح او با خدا یکی شده بود و جسم این فاصله را برنمی‌تافت. جسم این کثرت را تاب نمی‌آورد. اما مشکل او این پیوند نبود. پیوند دیگری از این سمت بود. پیوندی که باز غیرخدایی نبود. عین خدایی بود، اما کار را برای کندن و رفتن، مشکل می‌کرد.
علی در میدان می‌جنگید، اما چشم به پدر داشت. با شمشیر نه، که با برق نگاه پدر بازی می‌کرد. اصلاً او زخم چه می‌فهمید، چیست. نیزه چه بود در مقابل آن مژگانی که فرا می‌رفت و فرود می‌آمد. میدان چه بود در مقابل آن مردمکی که با منظومه‌ی عرش حرکت می‌کرد.
از آن سو هم ماجرا چنین بود و این همان رابطه‌ای است که گفتم هیچ کس نمی‌تواند، بفهمد. یادت هست لیلا ! یکی از این شب‌ها را که گفتم: « به گمانم امام، دل از علی نکنده بود. »
به دیگران می‌گفت دل بکنید و رهایش کنید اما هنوز خودش دل نکنده بود ! اینجا، همان جا بود که گمان و حدس مرا تشدید کرد.
اگر علی این‌همه وقت، در میدان چرخید و جنگید و زخم خورد و نیفتاد، اگر علی این همه، وقت تا مرز شهادت رفت و بازگشت، اگر علی این همه، جان را را گرفت و جان نداد، اگر علی آن همه را کشت و و کشته نشد، اگر از علی به قاعده‌ی دو انسان خون رفت و همچنان ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود.
پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه‌ی زمین بگریزد؟! قلب کسی در دست امام زمانش باشد و قابض ارواح بتواند جان او را بستاند؟ نمی‌شود و این بود که نمی‌شد. و ... حالا این دو می‌خواستند از هم دل بکنند.
امام برای التیام خاطر علی، جمله‌ای گفت. جمله‌ای که علی را به این دل کندن ترغیب کند یا لااقل به او در این دل کندن تحمل ببخشد:
« پسرم ! عزیزم! نور چشمم ! سرچشمه‌ی رسول الله در چند قدمی است. چشم بپوش از این چشمه ! »
این برای التیام علی بود. حسین را چه کسی باید التیام می‌داد؟ برای این دل کندن، به حسین چه کسی باید دل می‌داد؟ کدام کلام بود که بتواند حسین را به این دل کندن ترغیب کند؟ یا لااقل در این دل کندن تحمل ببخشد؟
باز هم خود او و باز هم کلام خود او:
« به زودی من نیز به شما می‌پیوندم. »
آبی بر آتش ! انگار هر دو قدری آرام گرفتند. اما یک چیز مانده بود که اگر محقق نمی‌شد، کار به انجام نمی‌رسید. شهادت سامان نمی‌گرفت و آن بوسه وداع بود. هر دو عطشناکِ این بوسه بودند و هیچ کدام از حیا پا پیش نمی‌نهادند.
نیاز و انتظار. انتظار و نیاز. لرزش لب‌ها و گونه‌ها. تلفیق نگاه‌ها و تار شدن چشم‌ها و ...
عاقبت پدر بود که دست گشود؛ صورت پیش آورد و لب‌های علی را در میان لب‌های خود گرفت.
زمان انگار ایستاده بود و بر زمین انگار آرامش و رخوت، سایه انداخته بود. هیچ صدایی نمی‌آمد و هیچ نسیمی نمی‌ورزید. انگار هیچ تحرکی در آفرینش صورت نمی‌گرفت.
من از هوش رفتم به خلسه‌ای که در عمرم نچشیده بودم و دیگر نفهمیدم چه شد.
 

نویسنده:سیدمهدی شجاعی

شنبه 27/9/1389 - 7:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته