• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 230
تعداد نظرات : 520
زمان آخرین مطلب : 4599روز قبل
خاطرات و روز نوشت

فقط 48 ساعت وقت دارید!!

 

  تا به حال به این فکر کردین که: اگه بهتون بگن فقط  48 ساعت تا پایان عمرتون باقیه..چی کار می کنید!!؟؟عکس العملتون چیه!!؟؟

توی این 48 ساعت چه کارهایی می خواید انجام بدید...   ؟؟!!

شنبه 7/8/1390 - 21:53
خاطرات و روز نوشت

قحطی زدگان امروزبیش از آن که به داشته ها بنگرند،

نگران نداشته هایند...

--

التماس دعا

یا علی

جمعه 22/7/1390 - 20:13
خاطرات و روز نوشت

--

... خیلی دوست دارم رامین جوابم را بدهد.

رامین روی صندلی اش تکان می خورد.به زحمت. انگار می خواهد چیزی بگوید .

شاید مازیار را قبلا جایی دیده باشد.خیلی تقلا می کند که حرف بزند. انگار

می خواهد در مورد مازیار چیزی بگوید.دهانش را به سختی باز می کند.

توانایی کنترل بزاقش را ندارد. اصواتی بی معنی از حنجره اش خارج می شود.الان

هشت سالی هست که رامین حرف نمی زند.از شصت و شش تا حالا .تارهای صوتی اش شیمیایی شده اند. قطع نخاعی هم هست.به جز گردن  هیچ جای بدنش را نمی تواند تکان بدهد.راستش را بخواهید فکر نمی کنم درست چیزی بشنود..

روزهای هفته را با بچه ها تقسیم کردیم.هرکسی یک روز از او مراقبت می کند.حرف که نمی زند.چیزی هم نمی تواند بنویسد.

فقط با چشمهایش جوری ادم را نگاه می کند که انگار از همه گرفتاریهای ادم

اطلاع دارد.خدا نگهش دارد.همین جوری که هم شده نگهش دارد....

اگر رامین نباشد آدم با چه کسی دو کلمه درد دلش را بگوید!

--

پ.ن ۱:گاهی فکر می کنم واقعا چه بزرگ مردانی بودند آنهایی که رفتند تا ما باشیم

چه شجاع بودند ..چه با غیرت ..بهشون خیلی حسودیم می شه..

پ.ن ۲:متن بالا قسمتی یک داستان کوتاه .. نکته جالب این داستان نوع شمیایی شدن شخصیت داستان..شیمیایی شدن تارهای صوتی! فکر کردن بهش ادمو دیوانه می کنه.. خدایا این چه جنگی بوده آخه!

گاهی اوقات که توی تهران قدم می زنم ..با دیدن صحنه هایی نابهنجار دوروبرم آرزو می کنم کاش می شد زمین دهن وا می کرد و منو می بلعید ..

همت ها ..باکری ها..چمران ها...زین الدین هاو.. رفتند که ما آسوده و توی امنیت زندگی کنیم..اونا از جونشون گذشتن که ما...

که ما اینی هستیم باشیم؟!

بعد اونا ما چه کردیم؟

دینشو ادا کردیم؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تا ابد به آنهایی که در تشنگی شدید و بی آبی قمقمه ها را خاک کردند تا کمتر یاد اب بیفتند مدیونیم..

هفته دفاع مقدس گرامی باد..

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

دوشنبه 4/7/1390 - 15:18
خاطرات و روز نوشت

--

تنهایی

گاه محصول نقص است و گاه کمال 

 آنان که بر اثر نقص درونی ،هیچ کس را به رسمیت نمی شناسند تنها می شوند

آنان که در اوج ،تنها خدا را در هستی به رسمیت می شناسند نیز تنها می شوند.

--

سلام

سلام به همه ی تبیانی های عزیز!

طاعات و عباداتتون قبول باشه ان شا اله

بالاخره اومدم بعد از مدتها...

یه بغضی توی گلومه که تو وجودم سنگینی می کنه..

 شبای قدر نزدیکه..

دعا کنید شبای قدر سبک شم..

التماس دعا

یا علی  *عروس*

پنج شنبه 27/5/1390 - 15:9
شهدا و دفاع مقدس

--

راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در ان یادداشت کرده بود.

گناهان یک روز او عبارت بودند از:

..

.

.

سجده نماز ظهر طولانی نبود.

زیاد خندیدم

هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.

راوی در سطر آخر افزوده بود که:دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر 16 ساله کوچکترم...!

------------------------------------------------------------

و بنده حقیر خدا هم می گوید:

وای بر من

وای بر من

وای بر من

الهی به رحمتت امیدوارم فقط

شرمنده ام خدایا..

--

 

 

جمعه 23/7/1389 - 10:30
شهدا و دفاع مقدس
بر چهره‌ی ماه شهدا پا بگذار
 

با غم، تقدیم به قلب ِ زخمی ِ فاطمه امیرانی و ژیلا بدیهیان و تمام بسیجیان واقعی... که همت و باکری بودن، این روزها سخت است!

میم . الف


دلداده که دلدار شود کم دیدم
یاری که خودش یار شود کم دیدم
در بین ِسپاه حق (علیه الرحمه)
سردار که بیدار شود کم دیدم 

از آن چک و سفته‌ها بپرسید فقط
از آخر هفته‌ها بپرسید فقط
از جنگ اگر سؤال سختی دارید
از جبهه نرفته‌ها بپرسید فقط

حاجی! رفقای جبهه را جا بگذار
سردار و سپهبد همه را وا بگذار
تا دست بر آن ستاره‌ها بگذاری
بر چهره‌ی ماه شهدا پا بگذار

خط خورده‌ی جنگ و جبهه بالا می‌رفت
از مرده‌ی جنگ و جبهه بالا می‌رفت
تا روی دو دوشش درجه بگذارد
از گرده‌ی جنگ و جبهه بالا می‌رفت 

حاجی دو سه تا فیل هوا کرد رسید!
در ساحل عافیت شنا کرد... رسید!
می‌گفت که راه شهدا را رفتم
پا داخل پوتین شما کرد... رسید؟! 

ته ریش شبیه ِحاج همت دارد
بیش از همه‌ی محله غیرت دارد
سرباز ِفراری از سر ِخدمت بود
این بنده خدا که عشق ِخدمت دارد 

انگار که تقدیر ِجهان بر می‌گشت
با برگ ِبرنده، قهرمان بر می‌گشت
او در جهت کمک به پشت ِجبهه
در موقع ِحمله ناگهان بر می‌گشت 

با اسپری و رنگ به جنگ آمده است
با رتبه‌ی سرهنگ به جنگ آمده است
تا خط مقدم آمده، البته
ده سال پس از جنگ به جنگ آمده است

دیدیم همه‌ی متانتش را در جنگ
ثابت کرده دیانتش را در جنگ
هی سنگ ِمزار شهدا را می‌شست
تا پاک کند خیانتش را در جنگ 

از بی‌پدری بچه‌ی جنگ است... ولی
یک جور ِبدی مایه‌ی ننگ است... ولی
پیراهن و شلوار پلنگی پوشید
در بیشه‌ی بی‌شیر پلنگ است ولی 

مشتی کلمه برای ِحرفش مانده
یک نقطه در انتهای ِحرفش مانده
از پای ِخودش به راحتی دست کشید
مردی که هنوز پای حرفش مانده 

از حوصله‌ی پیاده‌ها سر رفتند
از راه میانبر ِخدا در رفتند
دیدند که راه کربلا نزدیک است
پاهای تو از کفش جلوتر رفتند

و تواصعو بالصبر

جمعه 16/7/1389 - 18:23
شعر و قطعات ادبی
 
 
                                                                     
زنده‌یاد قیصر امین پور


حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟
با توام، با تو  خدا را! بزنم یا نزنم؟

همه حرف دلم با تو همین است که دوست...
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میوه‌ی حوا بزنم یا نزنم ؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم:
بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟
جمعه 16/7/1389 - 18:21
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی

پرسشنامه برای آزمودن دانش شما طراحی نشده بلکه می خواهد شما را تشویق کند تا در مورد نگرش فعلی‌تان نسبت به مرگ و شیوه شکل‌گیری آن فکر کنید. این سوالات فقط برای تلنگر زدن به ذهن شما و برای تفکر به مرگ است که به آن به‌عنوان یک فرآیند مهم معنوی و اعتقادی در زندگی توجه داشته باشید و اینکه مرگ، یک زندگی جدید و شروعی دوباره است و به خودتان بیایید...حالا با توجه به نوع نگرشی که دارید از ده راه پایین کمک بگیرید تا بر احساس ناگوار و سخت خودتان از مرگ غلبه کنید: سوالات در ادامه مطلب....

1) اولین تجربه‌تان از مرگ با مرگ چه کسی رقم خورد؟


الف) پدربزرگ و مادربزرگ


ب) والدین


ج) برادر یا خواهر


د) دوست یا فامیل


هـ ) فردی در خیابان


و) حیوانات


2) در چه سنی برای اولین بار از موضوع مرگ آگاه شدید؟


الف) زیر 3 سال ب) 3 تا 5 سال


ج) 5 تا 10 سال د)10سال یا بالاتر


3) در هنگام کودکی، در خانواده‌تان در مورد مرگ چگونه صحبت می‌شد؟


الف) به صورت باز و خیلی راحت


ب) با قدری ناراحتی


ج) فقط هنگام لزوم و آن هم با بیرون کردن بچه‌ها


د) این موضوع یک قلمرو ممنوع محسوب می‌شد


هـ ) اصولا هیچ بحثی در این خصوص را به یاد نمی‌آورید


4) کدام یک از موارد زیر، مفهوم مرگ در دوران کودکی را به بهترین شکل بیان می‌کند؟


الف) مفهوم بهشت و جهنم


ب) مسایل پس از زندگی


ج) مرگ به عنوان نوعی خواب


د) رهایی از تمام فعالیت‌های جسمی و ذهنی


هـ ) رازآلوده و ناشناخته


و) مواردی غیر از مسایل اشاره شده در فوق


ز) هیچ‌گونه مفهومی وجود ندارد


ح) به خاطر نمی‌آورم


5) تا چه حد به زندگی پس از مرگ اعتقاد و باور دارید؟


الف) کاملا معتقدم


ب) تمایل به اعتقاد دارم


ج) نامطمئن


د) تمایل به تردید در خصوص آن دارم


6) آرزوی شما، بدون توجه به باورتان در مورد زندگی پس از مرگ، در مورد مرگ چیست؟


الف) امیدوارم زندگی پس از مرگ واقعی باشد


ب) در مورد زندگی پس از مرگ،‌ بی‌تفاوت هستم


ج) ترجیح می‌دهم که زندگی پس از مرگ وجود نداشته باشد


7) آیا تاکنون در زندگی‌، اوقاتی بوده که بخواهید بمیرید؟


الف) بله، بیشتر به علت دردهای جسمی شدید


ب) بله، بیشتر به علت ناراحتی‌های روانی و عاطفی شدید


ج) بله، بیشتر به علت یک موقعیت اجتماعی یا درونی غیرقابل تحمل


د) بله، بیشتر به علت آشفتگی‌های شدید


هـ) بله، بنا به دلایل غیر از آنچه که در بالا به آن اشاره شده است


و) خیر


8) مرگ به نظرتان چه معنی دارد؟


الف) پایان فرآیند نهایی زندگی


ب) شروع زندگی پس از مرگ، نوعی انتقال و شروع جدید


ج) الحاق روح با یک آگاهی و هوشیاری از نظام هستی جهانی


د) نوعی خواب، استراحت و یا آرامش بی‌پایان


هـ ) یک دوره موقتی پیش از اینکه دوباره متولد شویم


و) از بین رفتن این زندگی اما بقای روح


ز) نمی‌دانم


ح) سایر موارد (بیان کنید)


9) کدام جنبه از مرگ خودتان، برایتان ناگوارترین مساله است؟


الف) دیگر نمی‌توانم هیچ تجربه‌ای داشته باشم


ب) نگرانم که چه مسایلی ممکن است پس از مرگ درمورد بدن من اتفاق بیفتد


ج) از این مساله دچار تردیدم که اگر زندگی پس از مرگ وجود داشته باشد، چه اتفاقی ممکن است برایم بیفتد؟


د) دیگر نمی‌توانم کاری برای افراد و خویشاوندانم انجام دهم


هـ) موجب ناراحتی و اندوه اقوام و دوستانم می‌شود


و) تمام برنامه‌ها و طرح‌هایم به پایان می‌رسند


ز) فرآیند مرگ ممکن است دردناک باشد


ح) سایر موارد (مشخص کنید)


10) به سلامت جسمی فعلی‌تان، چه رتبه‌ای می‌دهید؟


الف) عالی


ب) بسیار خوب


ج) نسبتا خوب


د) نسبتا ضعیف


هـ ) کاملا ضعیف


12) با توجه به احساس فعلی‌تان، احتمال اینکه در آینده نزدیک، اقدام به خودکشی کنید چه قدر است؟


الف) بسیار بالا (خیلی احساس می‌کنم که می‌خواهم خودم را بکشم)


ب) نسبتا بالا


ج) بین زیاد و کم


د) نسبتا کم


هـ ) به شدت کم (بسیار بعید است کهa بخواهم خودم را بکشم)


13) به نظر شما افراد در چه سنی، اغلب از مرگ می‌هراسند؟


الف) بالاتر از 12 سال


ب) 13 تا 19 سال


ج) 20 تا 29


د) 30 تا 39 سال


هـ)40 تا 49 سال


و) 50 تا 59 سال


ز) 60 تا 69 سال


ح) 70 سال و بالاتر


14) هنگامی که به مردن خودتان فکر می‌کنید (یا هنگامی که شرایط، موجب می‌شود که شما به مردن‌تان فکر کنید)، چه حسی دارید؟


الف) ترس و وحشت


ب) ناامیدی


ج) افسردگی


د) بی‌هدف و انگیزه


هـ) مصمم به ادامه زندگی


و) شادی و شعف، از زنده بودن


ز) سایر موارد (مشخص کنید)


15) دیدگاه فعلی شما نسmبت به مرگ‌تان چیست؟


الف) کسی که در جستجوی مرگ است


ب) کسی که برای مرگ عجله دارد


ج) کسی که مرگ را پذیرفته است


د) کسی که از مرگ استقبال می‌کند


هـ ) کسی که در صدد به تعویق انداختی مرگ است


و) کسی که از مرگ می‌هراسد


16) اگر به شما گفته شود که به بیماری کشنده‌ای مبتلا هستید و زمان اندکی زنده خواهید بود، در این صورت دوست دارید که زمان باقی‌مانده تا مرگ را چگونه بگذرانید؟


الف) تغییر چشمگیری در شیوهi زندگی‌ام برای ارضای نیازهایم ایجاد می‌کردم (مسافرت و خوش‌گذرانی، کارهایی که تا حالا انجام نداده‌ام و سایر تجارب دیگر...)


ب) بیشتر خودم را به کناری می‌کشیدم و عقب‌نشینی می‌کردم (خواندن دعا و نماز و عبادت، تفکر و اندیشه)


ج) بیش از نیازهای خودم به نیازهای سایرین توجه می‌کردم (خانواده و دوستانم)


د) تلاش می‌کردم تا پروژه‌ها و برنامه‌هایم را کامل کنم


هـ) در شیوه زندگی‌ام، تغییر اندک و یا هیچ‌گونه تغییری صورت نمی‌دادم


و) سعی می‌کردم تا یک کار خیلی مهم انجام دهم


ز) شاید به خودکشی فکر می‌کردم


ح) هیچ یک از کارهای فوق را انجام نمی‌دادم


17) در مورد انجام پیوند اعضای بدنتان چه نظری دارید؟


الف) موافق


ب) اهمیتی نمی‌دهم که انجام شود یا خیر


ج) مخالف


د) کاملا مخاiلف

منبع:راسخون

جمعه 16/7/1389 - 18:13
شعر و قطعات ادبی

--

وقتی تنهاییم

دنبال دوست می گردیم

وقتی پیدایش کردیم

دنبال عیب هاش می گردیم

وقتی از دستش دادیم

دنبال خاطراتش می گردیم

و باز هم تنهاییم..

--

جمعه 16/7/1389 - 17:47
اخبار

خبر آنلاین : شب آفتابی بیننده را یک لحظه هم به خود وانمی‌گذارد
 

روایت غلامعلی حداد عادل از «شب آفتابی»

غلامعلی حداد عادل، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس در یادداشتی به توصیف «شب آفتابی» که این شب‌ها در تهران برگزار می‌شود پرداخته است و این نمایش دیدنی را روایتی جذاب برای مخاطب خوانده است.

به گزارش خبرآنلاین، در بخشی از این یادداشت که در دفترچه معرفی «شب آفتابی» منتشر شده است، می‌خوانیم:

از صندلی خبری نیست. زن و مرد در دو سمت به صورت مسجدی و بسیار فشرده می‌نشینند و جمعیت انبوه دیگری در بیرون این سالن و در بیرون پادگان سرک می‌کشند تا چیزی ببینند. «سن» یا صحنه اصلی نمایش کوه مقابل است، منطقه ای وسیع با چشم اندازی گسترده و پستی ها و بلندی های متعدد و متنوع. دو ضلع جانبی سالن که اضلاع طولی مستطیل سوله را را تشکیل می دهند با چادر برزنتی پوشیده شده است.

کارگردان هر وقت لازم بداند این دو پرده بزرگ را از دو سوی سالن پایین می آورد و دو خیابان را از بیرون سالن و در سمت راست و چپ تماشاگران به به سن و صحنه مقابل اضافه می کند. با این خیابان ها که در مجاورت کوه قرار دارند، صحنه نمایش چند برابر بزرگتر می شود. وقتی این پرده های جانبی پایین نیامده، کارگردان با انداختن سایه و نور پردازی روی این پرده ها تصویر و حرکت ایجاد می کند و مردم از بلندگو های قوی داخل سالن صدای گفتگوی سایه ها را همزمان با تحرک آنها روی پرده ها می بینند.

علاوه بر این فضای پهناور پر امکان، دو چیز از آغاز تا انجام دائما تاثیرگذار است، موسیقی و نور، انواع آهنگ ها و نغمه ها و صدا ها از تلاوت قرآن، موسیقی فیلم محمد رسول الله و نوحه خوانی و صدای توپ و تانک متناسب با موضوع ها و مضمون نمایش و نیز انواع نور ها و رنگ ها، بیننده را یک لحظه به خود نمی‌گذارد.

شایان ذکر است، نمایش ترکیبی و سه بعدی «شب آفتابی» که بارها در اقصی نقاط کشور به اجرا در آمده است از 17 رمضان در تهران آغاز شده و در روزهای ماه شوال نیز ادامه خواهد یافت.

محل اجرای این نمایش لشگر 27 محمد رسول الله(ص) در بزرگراه بسیج است و بلیطهای آن در نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم توزیع خواهد شد.

برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت شب آفتابی مراجعه کنید

یاعلی

جمعه 2/7/1389 - 17:16
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته