• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4
تعداد نظرات : 4
زمان آخرین مطلب : 4969روز قبل
معرفی کتاب و بازی های آموزشی

لطفا کتابتان را جا بگذارید !!!

 

جا گذاشتن کتاب در مکان‌های عمومی رفتاری است که اکنون در ایتالیا و فرانسه هم رو به فزونی گذاشته.
کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها می‌کند، هویت خود را آشکار نمی‌کند و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد، اما یک درخواست از
خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد: "شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند.
" رول هورنباکر نخستین کسی بود که این حرکت را انجام داد. او یک فروشنده کامپیوتر در ایالت میسوری امریکا بود و نام این رفتار را Book Crossingگذاشت؛ یعنی کتاب در گردش.

در فرانسه کتاب‌های در حال گردش از 10 هزار جلد فراتر رفته است. این رفتار جدید را می‌شود به نوعی "کمپین کتابخوانی" یا "کمپین به اشتراک گذاشتن کتاب" در نظر گرفت؛ کمپینی که می‌تواند به مثابه یک پروژه فرهنگی قابل تامل باشد.



حالا رفتار مذکور به قدری در غرب رواج یافته که کم‌کم از ترکیه نیز سر درآورده است. در ترک‌بوکو – یکی از شهرهای ساحلی ترکیه – کنار دریا قدم می‌زدم که کتابی روی شن‌ها توجهم را جلب کرد. فکر کردم حتما صاحب کتاب‌ فراموش کرده آن را با خود ببرد. برش داشتم و همین‌که چشمم به صفحه اولش افتاد؛ از خوشحالی در پوست خود نگنجیدم. در صفحه اول کتاب یک نفر متن زیر را نوشته بود:
"من این کتاب را با علاقه خواندم و آن را در همان مکانی که به آخر رسانده بودم رها کردم. امیدوارم شما هم از این کتاب خوش‌تان بیاید. اگر از آن خوش‌تان آمد بخوانید و گرنه در همان نقطه‌ای که پیدایش کرده‌اید، بگذارید بماند اگر کتاب را خواندید شماره‌ای به تعداد خوانندگان اضافه کنید و با ذکر محل پایان مطالعه، در جایی رهایش کنید."

در همان صفحه دستخط سومین خواننده توجهم را جلب کرد: "خواننده شماره سه در ترک‌بوکو". پس تا به‌حال سه نفر که همدیگر را نمی‌شناسند این کتاب را خوانده‌اند. طبق اصلاعا
ت موجود در همان صفحه، خواننده اول کتاب را در استانبول و خواننده دوم در شهر بُدروم مطالعه‌ی آن را به پایان رسانده و رهایش کرده بود.

برای این سنت جدید کتابخوانی سایت اینترنتی‌ای راه‌اندازی شده تا علاقمندان بتوانند با عضویت در آن به رهگیری کتاب‌هایی که رها کرده‌اند، بپردازند. توصیه می‌کنم سری به سایت bookcrossing.com بزنید.
طبق اطلاعات موجود در ح
ال حاضر بیش از 2 میلیون و 500 هزار جلد کتاب که اطلاعات‌شان در این سایت ثبت شده در حال گردش هستند.
هدف گردانندگان سایت یاد
شده، تبدیل کردن دنیا به یک کتابخانه‌ی بزرگ است. از این به بعد اگر در کافه، در لابی هتل، یا سالن انتظار سینما کتابی را پیدا کردید، تعجب نکنید چون ممکن است با یک جلد "کتاب در گردش" روبرو شده باشید ..

پس لطفا کتابتان را جا بگذارید !!!

 

 

دوشنبه 1/9/1389 - 18:28
شعر و قطعات ادبی

کل کل شاعران !!!! ...

اتفاقی چشمم به یه مطلبی خورد که خیلی خوندنی و جالب بود، گفتم واسه بقیه هم بفرستم
یه جور کل کل شاعرانه ست که شاعرا جواب همدیگه رو دادن با شعراشون بخونی ضرر نمی کنی :


شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن :



تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت


بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:



من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت


و از اونا جالب تر واسه من جوابیه که یه شاعر جوون به اسم جواد نوروزی بعد از سالها به این دو تا شاعر داده
که خیلی جالبه ( این مطلب رو اتفاقی توی وبلاگ همین آقا خوندم ) بخونید :


دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت


جالب بود نه ؟

دوشنبه 1/9/1389 - 18:13
فلسفه و عرفان

با اعتقاد، اعتماد و امید زندگی کنید !!!! ...

1- Confidence ( اعتقاد ) :
اهالی روستایی تصمیم گرفتند که برای نزول باران دعا کنند.
روزی که تمام اهالی برای دعا در محل مقرر جمع شدند،فقط یک پسربچه با چتر آمده بود،
این یعنی اعتقاد.

2- Trust ( اعتماد ) :
اعتماد را می توان به احساس یک کودک یکساله تشبیه کرد،وقتی که شما آنرا به بالا پرتاب می کنید،او میخندد ..... چراکه یقین دارد که شما او را خواهید گرفت،
این یعنی اعتماد.

3- Hope ( امید ) :
هر شب ما به رختخواب می رویم بدون اطمینان از اینکه روز بعد زنده از خواب بیدار شویم.ولی شما همیشه برای روز بعد خود برنامه دارید،
این یعنی امید.

با اعتقاد،اعتماد و امید زندگی کنید.

دوشنبه 1/9/1389 - 17:49
دانستنی های علمی

ضرب المثلهای فارسی و ترجمه انگلیسی آنها !!!! ...


*My father came out, and I will take out your father!
(پدرم در آمد و پدر تورا هم در میارم)

May they take away your "dead washer"! (مرده شورتو ببرن!)

Ghosts of your stomach! (ارواح شکمت!)

Don"t put a hat on my head! (سرم کلاه نگذار!)

Why are you selling me wet wood?? (چراهیزم تر بمن می فروشی?)

Light up my homework! (تکلیفم رو روشن کن!)

His donkey passed the bridge. (خرش از پل گذشت)

Cut tail! (دم بریده)

What kind of dirt shall I put on my head? (چه خاکی بر سرم بکنم?)

Pull your carpet out of the water! (گلیمتو از آب بکش!)

Happiness has hit you under your stomach! (خوشی زده زیر دلش!)

Punch you so hard that electricity will come out of your eyes!
(چنان بزنم که برق از چشمت بپره!)

Snake Venom! (زهر مار !)

Disease! (مرض!)

Pain without a cure! (درد بی درمون!)

He thinks he has fallen out of an elephant"s nose?!
(فکر می کنه از دماغ فیل افتاده?!)

Dog"s mustache (سگ سبیل)

I"ll take out your eyes! (چشتو در میارم!)

Your step on my eye! (قدمت روی چشمم!)

May I be sacrificed for you! (قربونت برم!)

You have seen camel; you haven"t seen. (شتر دیدی ندیدی.)

Don"t drop worms! (کرم نریز!)

He does long tongue!! (زبون درازی می کنه!!)

Donkey into donkey!!! (خرتوخره!!!)

They are like an elephant and a tea cup! (مثل فیل و فنجون می مونن)

Don"t put watermelon under my arms! (هندونه زیر بغلم نده!)

I"ll make you one with the wall! با دیوار یکیت می کنم)!)

I wanted to see who my nosey person is?! (میخواست ببنم فضولم کیه?!)

Don"t look at me left left!! ( بهم چپ چپ نگاه نکن )

*Took the water from my face! (Aabeh roomo bord!)

Painted us black! (مارو رو سیاه کرد!)

*The door to the pot is open, where is the integrity of the cat? (در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته?)

You can"t ride a camel bending, bending! (شتر سواری دلا دلا نمی شه!)

The blind read! (کور خونده!)

The dog was hitting, the cat was dancing! (سگ میزدگربه می رقصید!)

You brought my life up to my lip! (جونم و بلبم رسوندی!)

My soul reached my lips! (جونم بلبم رسید!)

Inside head eater!! (توسری خور!!)

It"s hit my head! (زده به سرم!)

Blind cat! ("گربه کوره!)

My head whistled! (سرم سوت کشید!)

My job is done. (کارم تمومه.)

Burnt father! (پدر سوخته!)

His mouth still smells like milk! (هنوز دهنش بوی شیر میده!)

I haven"t said anything to her and she has grown a tongue! (هیچه بهش نگفتم، زبون در آورده)

I hope your eyes go blind! (چشمت کور!)

I grabbed it out of his belly. (از دلش در آوردم.)

One is too little, two is sad, the third is sure. (یکی کمه دوتا غمه سومی خاطر جمعه.)

It was hitting and banging! (بزن بکوب بود!)

May your hand not hurt. (دستت دردنکنه.)

May your head not hurt. (سرت درد نکنه.)

Don"t be tired! (خسته نباشی!)

Choke!!! (خفه شو!!!)

*Not coming not coming, when coming, two two coming!! ( نمیاد نمیاد وقتی میاد دوتا دوتا میاد!)

No daddy!!! (نه بابــــــا!!!)

Go daddy!!! (برو بابــــــــْآ !!!)

Let"s hit and go! (بزن بریم!)

One pot tells the other pot your face is black?! (دیگ به دیگ میگه روت سیاه?!)

Make him a donkey! (خرش کن!)

Come short! (کوتاه بیا!)

Money is not the bear"s grass!! (پول علف خرس نیست!!)

A hundred years to these years! (سد سال به این سال ها!)

Your warm breath! (دمت گرم!)

Her stomach is happy. (دلش خوشه.)

My stomach is tight. (دلم تنگه.)

My stomach burned for her! (دلم براش سوخت!)

Stomach to stomach has a path! (دل به دل راه داره!)

Big bear! (خرس گنده!)

Stomach is not in his stomach!! (دل تو دلش نیست!)

It doesn"t have math or books! (حساب کتاب نداره!)

I"ll eat your liver! (جیگرتو بخورم!)

Sink your teeth into liver a little bit! (یک کمی دندو رو جیگر بذار!)

It"s raining dogs here! (اینجا سگ سارونه!)

One gear! (یک دنده!)

Dirt on your head!! (خاک برسرت!!)

My stomach is making salt! (دلم شور می زنه!)

I died from laughter. (از خنده مردم.)

It is from my God! (از خدامه!)

He was stuck between the earth and the sky. (مونده بود بین زمین و آسمون.)

From each of her fingers a talent rains! (از هر انگشتش هنر میباره!)

Make your hat the judge! (کلاهتو قاضی کن!)

I won"t even give you a non-curing disease! (درد بی درمون هم بهت نمیدم!)

A flower has no front or back! (گل پشت رو نداره!)

Without dad and mom! (بی پدر مادر!)

He put a finishing stone! (سنگ تمام گذاشت!)

His health is a ball! (حالش توپه!)

I know him like the palm of my hand. (مثل کفت دستم می شناسمش.)

Have I smelled the palm of my hand?? (مگه کف دستموبو کردم??)

She hits one handed! (یک دستی می زنه!)

Without back of work! (پشتکارنداره!)

Donkey head! (کله خر!)

Hat lifter! (کلاه بردار!)

*You are the darling of my stomach.(عزیز دلمی)

She is very heavy and colourful! (خیلی سنگین رنگینه!)

Don"t make yourself spoiled!! (خودتو لوس نکن!!)

Drink of life! (نوش جان!)

Unknowledgeable in salt!! (نمک نشناس!!)

Without salt! (بی نمک!)

With salt! (با نمک!)

Without steam! (بی بخار !)

Don"t be narrow and orange!! (نازک نارنجی نباش!!)

Again the same soup and the same bowl!! (بازهم همان آش و همان کاسه!!)

Your eyes see beautiful! (چشمتون قشنگ می بینه!)

May your eyes be bright! (چشمتون روشن!)

The patient stone. (سنگ صبور.)

Your place is very empty! (جات خیلی خالیه!)

I want the donkey and the dates. (هم خرو میخواد هم خرمارو.)

My new sleeve, eat rice!! (آستین نو بخور پلو!!)

Her friendship is like the friendship of Auntie Bear! (دوستیش مثل دوستی خاله خرسه اس!)

She still has two and a half swallows left!!! (هنوز دوقورت و نیمش باقیه!!!)

Don"t see how tiny the pepper is, break it and see how sharp it is! (فلفل نبین چه ریشه بشکن ببین چه تیزه!)

One crow, forty crows! (یک کلاغ چهل کلاغ!)

Hear and don"t believe! (بشنو و باور نکن!)

If you"re a crow, then I"m a baby crow! (اگه تو کلاغی من بچه کلاغم!)

The onion has been hanging out with the fruit!! (پیاز هم خودشو قاطی میوه ها کرده!!)

Which instrument of yours should I dance to?? (با کدوم سازت برقصم??)

May God never subtract you from brotherhood! (خدا از برادری کمت نکنه!)

My stomach became a kabob! (دلم کباب شد!)

Die for someone who will have a fever for you! (برای کسی بمیر که برات بمیره!)

Fartnose! (گوز دماغ!)

Ouch life/soul!! (آخ جوووون!!)

My veins and roots came out!! (رگ و ریشه ام در اومد)

دوشنبه 1/9/1389 - 17:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته