• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 19
تعداد نظرات : 124
زمان آخرین مطلب : 5351روز قبل
دانستنی های علمی
چند هفته قبل شنیدیم که جومونگ می خاد بیاد ایران ، حال بعد از چند هفته می یاد ایران و همه مشتاق دیدارش .
 چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ؟
چرا باید جومونگ حالا بیاد اسطوره ی ایرانیان آریایی بشه که قدمت چندین هزار ساله داره ، قدمتی که شاید سه برابر قدمت کره هست ( البته اگه از ورود آریایی ها حساب کنیم ) . 
سلسله گوگوریو دقیقا همزمان با ایجاد و گسترش سلسله عظیم و جهانی هخوامنشیان با فرمانروایی داریوش کبیر هست . سلسله ای که توانست آنقدر بزرگ شود و از اروپای شرقی و شمال آفریقا تا مرکز چین کنونی کشیده شود . این یعنی تقریبا بیست برابر مساحت ایران کنونی و ده برای مساحت گوگوریو .
حال ما در خانه هایمان همه روزه منتظر سریال نه چندان افسانه ای جومونگ هستیم و تاریخ ایران را به کلی فراموش کرده ایم !!!! آیا در این سرزمین کهن ایران کسی پیدا نمی شود که فیلمی با همان 81 قسمت با نام "کروش کبیر" بسازد . 
در حال حاظر ایران در بخش ساخت فیلم پس از کشور های بزرگی همچون هند و آمریکا و ژاپن و انگلیس و ... در رده 13 جهان هست و کره در رده 9 جهان که طبق آمار جدید در سال 2008 از هر 1000 فیلم ایران یکی از آن ها تاریخی هست که اونم معلوم نیست منظورش تاریخ ایران هست یا اسرائیل در حالی که از هر 2000 فیلم کره 390 فیلم آن مربوط به تاریخ کره هست .
* به یه ایرانی که میگن فیلم تاریخی بساز میره فیلم اسرائیلی ها رو می سازه . مثلا : یوسف نبی ، ابراهیم خلیل الله ، عیسی مسیح و ...
* به یه ایرانی میگن از تاریخ ایران هر چی میتونی بگو ، شروع می کنه از تاریخ کره هر چی میتونه میگه . مثلا : "یانگوم توانست با جومونگ ازدواج کند و همین باعث شد جنگ جهانی دوم شروع شده و کره به دو قسمت شمال و جنوبی تقسمیم شود و سان ایل گوک از ترس آن به ایران بباید !!!! "
* به یه ایرانی میگن شاه کی با فرح ازدواج کرد ؟ ، میگه جومونگ در 13 سال پس از میلاد مسیح با سوسانو ازدواج کرد .

اما خودمونیم اینو به شما میگم که منم از اون آدمایی هستم که تونستن پس از تلاش های فراوان تمامی قسمت ها و دی وی دی های جومونگ 1 ، جومونگ 2 و جومونگ 3 رو فتح کنم تا سینمای کره را در این امر یاری کرده باشم .
با نظرات خود نیز می توانید در این امر به سینمای کره کمک کنید
منتظر یاری سبزتان هستیم
مرکز روانشناسی سانگ ایل گوک در ایران



سه شنبه 3/6/1388 - 21:45
ادبی هنری
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس / دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس 

گفتم: سلام حافظ گفتا علیک جانم / گفتم: کجا روی؟ گفت والله خود ندانم 

گفتم: بگیر فالی گفتا نمانده حالی / گفتم: چگونه ای؟ گفت در بند بی خیالی 

گفتم: که تازه تازه شعر وغزل چه داری؟ / گفتا: که می‌سرایم شعر سپید باری 

گفتم: ز دولت عشق گفتا که: کودتا شد / گفتم: رقیب گفتا: او نیز کله پا شد 

گفتم: کجاست لیلی؟ مشغول دلربایی؟ / گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایی 

گفتم: بگو زخالش، آن خال آتش افروز؟ / گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز 

گفتم: بگو زمویش گفتا که مش نموده / گفتم: بگو ز یارش گفتا ولش نموده 

گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟ / گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون 

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ / گفتا: خرید قسطی تلویزیون به جایش 

گفتم: بگو زساقی، حالا شده چه کاره؟ / گفتا: شدست منشی در دفتر اداره 

 گفتم: بگو ز زاهد آن رهنمای منزل / گفتا: که دست خود را بردار از سر دل 

گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم ها / گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا 

گفتم: بگو ز محمل یا از کجاوه یادی / گفتا: پژو، دوو، بنز یا گلف نوک مدادی 

گفتم که: قاصدت کو آن باد صبح شرقی / گفتا: که جای خود را، داده به فاکس برقی 

گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره / گفتا: به جای هدهد، دیش است و ماهواره 

گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد؟ / گفتا: به پست داده آورد یا نیاورد؟ 

گفتم: بگو ز مشک آهوی دشت زنگی / گفتا که: ادکلن شد در شیشه های رنگی 

گفتم: سراغ داری میخانه‌ای حسابی / گفت: آنچه بود از دم گشته چلو کبابی 

گفتم: بیا دو تایی لب تر کنیم پنهان / گفتا: نمی‌هراسی از چوب پاسبانان 

گفتم: شراب نابی تو دست و پا نداری؟ / گفتا: که جاش دارم وافور با نگاری 

گفتم: بلند بوده موی تو آن زمان ها / گفتا: به حبس بودم از ته زدند آنها 

گفتم: شما و زندان؟ حافظ مارو گرفتی؟ / گفتا: ندیده بودم هالو به این خرفتی!!!


دوشنبه 12/5/1388 - 17:4
دانستنی های علمی
چی بگیم… چی نگیم!!!

نگوییم نوت بوک ………. بگوییم رایانه رو
نگوییم لینک ………. بگوییم چسبانک
نگوییم مایکروسافت ………. بگوییم کوچک نرم یا نرم بچه
نگوییم اکانت ………. بگوییم برات
نگوییم ماوس پد ………. بگوییم خرش گاه
نگوییم فوتوشاپ ………. بگوییم عکاسخانه
نگوییم اینترنت ………. بگوییم جهان شبکه
نگوییم اینترانت ………. بگوییم درون شبکه
نگوییم اینترنت اکسپلورر ………. بگوییم جهانگرد شبکه
نگوییم وب براوزر ………. بگوییم تاریاب
نگوییم کرسر ………. بگوییم ریزینه
نگوییم بیل گیتس ………. بگوییم حساب دروازه
نگوییم هات میل ………. بگوییم داغنامه
نگوییم وب سایت ………. بگوییم رایانه جا یا تارانه
نگوییم وب ………. بگوییم جایانه یا تار
نگوییم وب مستر ………. بگوییم صاحب تار یا تارزن
نگوییم ایمیل ………. بگوییم نامه برقی
نگوییم ایمیل آدرس ………. بگوییم نشان نامه برقی
نگوییم چت ………. بگوییم زرستان
نگوییم مانیتور ………. بگوییم نمایانه
نگوییم کی بورد ………. بگوییم دکمه گاه
نگوییم اسکنر ………. بگوییم عکس برگردان
نگوییم پرینتر ………. بگوییم چاپانه یا چاپگر
نگوییم ماوس ………. بگوییم موش
نگوییم دیسک ………. بگوییم گردالی
نگوییم سی دی (کامپکت دیسک) ………. بگوییم کامل گردانه یا کاف گاف
نگوییم دیسکت ………. بگوییم گردکی

يکشنبه 11/5/1388 - 12:44
دانستنی های علمی

برنامه روزانه ملتهای مختلف!

پس از ساعتها تحقیق ، برنامه روزانه ملتهای مختلف به شرح زیر اعلام می شود :

امریکا: ۸ ساعت کار ، ۸ ساعت استراحت ، ۲ ساعت ماندن در ترافیک ، ۲ ساعت تفریح ناسالم ، ۲ ساعت تماشای تلویزیون ، ۲ ساعت کار با اینترنت

فرانسه: ۸ ساعت کار ، ۶ ساعت استراحت ، ۲ ساعت قدم زدن در خیابان ، ۴ ساعت کتاب خواندن ، ۲ ساعت حرف زدن علیه تلویزیون ، ۲ ساعت خندیدن

ایتالیا: ۴ ساعت کار ، ۸ ساعت خواب ، ۴ ساعت غذا خوردن ، ۶ ساعت حرف زدن ، ۲ساعت خیابان گردی

آلمان: ۸ ساعت کار ، ۸ ساعت خواب ، ۲ ساعت اضافه کار ، ۲ ساعت تماشای مسابقات تلویزِیونی ، ۲ ساعت مطالعه ، ۲ ساعت فکر کردن به خودکشی

کوبا: ۸ ساعت کار ، ۸ ساعت تفریح ، ۴ ساعت خواب ، ۴ ساعت گوش کردن به سخنرانی کاسترو

عربستان سعودی: ۸ ساعت تفریح همراه با کار ، ۶ ساعت تفریح همراه با خرید در خیابان ، ۱۰ ساعت خواب

هندوستان: ۸ ساعت جستجوی کار ، ۶ ساعت خواب ، ۶ ساعت تماشای فیلم ، ۲ ساعت جستجو برای محل خواب ، ۲ ساعت برای رد شدن از خیابان

پاکستان: ۴ ساعت کار غیر مجاز ، ۸ ساعت خواب در حین کودتا ، ۸ ساعت اعتراض علیه کودتا ، ۴ ساعت فرا ر از دست پلیس

ایران: ۸ ساعت خواب ، ۸ ساعت استراحت ، ۲ ساعت حرکت در ترافیک ، ۱ ساعت کار ،۳ ساعت بحث در مورد گذران اوقات فراغت ، ۲ ساعت بحث در مورد فوتبال




يکشنبه 11/5/1388 - 12:42
طنز و سرگرمی

زن‌ ها از مردها چه‌ می‌ خواهند؟

لیست اصلی در سن ۲۵ سالگی :
۱- خوش قیافه باشه… ۲- جذاب باشه… ۳- موقعیت شغلی خوبی داشته باشه… ۴- شنونده ی خوبی باشه… ۵- شوخ و بذله گو باشه… ۶- قامت برازنده ای داشته باشه… ۷- خوش لباس باشه… ۸- قدرشناس باشه… ۹- توی ذهنش اندیشه های شگفت آور داشته باشه… ۱۰- عاشق خوبی باشه و اهل خیالپردازی باشه…

لیست بازنویسی شده در سن ۳۵ سالگی :
۱- قیافه ش بد نباشه! (اولویت با کسانی که دچار کچلی یا کم مویی نیستن!)… ۲- در ماشین رو برای خانم باز کنه و صندلی رو برای خانم از پشت میز عقب بکشه…! ۳- به قدر کافی برای خوردن یک شام گرون قیمت رستوران پول داشته باشه…! ۴- بیش تر از اونچه حرف می زنه ، گوش کنه…! ۵- به لطیفه های خانم بخنده…! ۶- راحت بتونه ساکهای سنگین مواد خوراکی رو حمل کنه…! ۷- حداقل یه کراوات داشته باشه…! ۸- در قبال خوردن یه غذای خوب خونگی تشکر کنه…! ۹- تاریخ تولد خانم و سالروز ازدواج رو به خاطر داشته باشه…! ۱۰- حداقل یه بار در هفته حرفهای عاشقانه بزنه…!

لیست بازنویسی شده در سن ۴۵ سالگی :
۱- خیلی زشت نباشه…! ۲- قبل از اومدن خانم ، با ماشین به راه نیفته…! ۳- یه کار ثابت داشته باشه و بتونه حداقل یه بار در سال خرج شام رستوران رو بپردازه…! ۴- وقتی خانم حرف می زنه بتونه سرش رو تکون بده…! ۵- لطیفه های کهنه و قدیمی رو به خاطر داشته باشه…! ۶- به قدر کافی توانایی داشته باشه تا بتونه توی جابه جا کردن مبلمان کمک کنه…! ۷- پیراهنی بپوشه که برآمدگی شکمش رو بپوشونه…! ۸- شیشه آبلیمویی رو که نوار اطمینان درش باز شده ، تشخیص بده و اون رو نخره…! ۹-  آخر هر هفته صورتش رو اصلاح کنه…!

…در سن ۵۵ سالگی :
۱- موهای گوش و بینی ش رو کوتاه کنه…! ۲- توی اماکن عمومی خرخر نکنه…! ۳- خیلی زیاد پول قرض نگیره…! ۴- وقتی خانم ابراز محبت می کنه ، خوابش نبره…! ۵- لطیفه های تکراری رو هفته ای چند بار نگه…! ۶- ظاهرش به قدر کافی مناسب باشد که گاهی آخر هفته ها بشه باهاش به پیک نیک رفت و البته حال و حوصله ی بیرون رفتن رو داشته باشه…! ۷- کمتر جوراب لنگه به لنگه بپوشه…! ۸- در قبال خوردن یه شام حاضری تشکر کنه…! ۹- آدرس و شماره تلفن منزلش رو به خاطر داشته باشه…! ۱۰- چند هفته یه بار توی تعطیلات آخر هفته صورتش رو اصلاح کنه…!

…در سن ۶۵ سالگی :
۱- از بچه های کوچیک نترسه…! ۲- به خاطر داشته باشه که حمام خونه کجاست…! ۳- برای منظم و با قاعده بودنش ، نیاز به خرج کردن پول زیادی نباشه…! ۴- فقط موقع خواب آروم خرخر کنه…! ۵- به خاطر داشته باشه که چرا می خنده…! ۶- اونقدر توانایی داشته باشه که بدون کمک بتونه بایسته…! ۷- معمولا” بتونه بعضی از لباسهاش رو بدون کمک دیگرون بپوشه…! ۸- غذاهای سبک رو دوست داشته باشه…! ۹- به یاد بیاره که دندونهای مصنوعی ش رو کجا گذاشته …! ۱۰- به خاطر داشته باشه که کی آخر هفته ست…!

… در سن ۷۵ سالگی :
۱- نفس بکشه…! ۲- کنترل خودش رو از دست نداده باشه…! ۳- همین
 

يکشنبه 11/5/1388 - 12:39
دانستنی های علمی
کوئیز زیر از چهار سؤال تشکیل شده که به شما خواهد گفت آیا برای این که یک مدیر حرفه‌ای باشید، شایستگی لازم را دارید یا نه؟

سؤال‌ها مشکل نیستند، در مورد هر سؤال اول سعی کنید خودتان پاسخ بدهید و بعد پاسخ را بخوانید تا ببینید درست جواب داده‌اید یا خیر:

۱- از شما خواسته شده یک زرافه را در یخچال قرار دهید. چطور این کار را انجام می‌دهید؟

.

.

.

.

.

.

پاسخ: درب یخچال را باز می‌کنیم. زرافه را داخل یخچال می‌گذاریم و سپس درب آن را می‌بندیم. هدف از این سؤال این است که مشخص شود آیا شما از آن دسته افرادی هستید که تمایل دارند مسائل ساده را خیلی پیچیده ببینند یا خیر!

۲- حال از شما خواسته شده یک فیل را در یخچال قرار دهید. چه می‌کنید؟

.

.

.

.

.

.

پاسخ: آیا پاسخ شما این است که درب یخچال را باز می‌کنیم و فیل را در یخچال می‌گذاریم و درب آن را می‌بندیم؟

نه! این درست نیست!

پاسخ صحیح این است که درب یخچال را باز می‌کنیم. زرافه را از یخچال خارج می‌کنیم. فیل را در یخچال می‌گذاریم و درب آن را می‌بندیم. این سؤال برای این است که مشخص شود آیا شما به نتایج کار های قبلی خود و تأثیر آن برتصمیم گیری‌های بعدی‌تان فکر می‌کنید یا خیر.

۳- شیرشاه یک کنفرانس برای حیوانات جنگل ترتیب داده است که به جز یک حیوان، همگی حیوانات در آن حضور دارند. آن یک حیوان غایب کیست؟

.

.

.

.

.

.

پاسخ:‌ یادتان رفته که فیل الان در یخچال است؟ پس حیوان غایب این جلسه باید فیل باشد! هدف از این سؤال این است که حافظه شما در به خاطر سپردن اطلاعات سنجیده شود.

اگر تا این جا به سؤالات پاسخ درست نداده‌اید نگران نباشید، هنوز یک سؤال دیگر مانده است.

۴- باید از یک رودخانه عبور کنید که محل سکونت کروکودیل هاست. شما قایق ندارید. چه می‌کنید؟

.

.

.

.

.

.

پاسخ: خیلی ساده است! به داخل رودخانه پریده و با شنا کردن از آن عبور می کنید.

.

.

کروکودیل‌ها؟ آنها الان در جلسه‌ای هستند که شیرشاه ترتیب داده! هدف از این سؤال این است که مشخص شود آیا از اشتباه‌های قبلی خود درس می‌گیرید که دوباره آن ها را تکرار نکنید یا خیر.


يکشنبه 11/5/1388 - 12:35
ورزش و تحرک
رائول؛تاریخ تکرار نشدنی رئال مادرید
رائول حالا به تاریخ فوتبال اسپانیا پیوسته است. گلزن نامدار لیگ قهرمانان، دارای همسری خوب و مهربان و حساب بانكی ای نجومی، پس چرا او تا این حد زندگی را دشوار میبیند؟ 

رائول گونزالس (Raul Gonzalez) از مشهورترین مردان قهرمان و ورزشكار در جهان است. او گلهای فراوانی در لیگ قهرمانان به ثمر رسانده و سه بار جام پر افتخار آن را بر بالای سر خود گرفته است. او در اسپانیا از شهرت فراوانی برخوردار است. زمانی كه سر آلكس فرگوسن (Sir Alex Ferguson) او را بهترین بازیكن دنیا نامید، خیلی ها در مورد اهانتها و تهمت های عجیب و غریبی که به او نسبت داده میشد، سكوت اختیار كردند. 

او خیلی جدی كار می كند و در سختی ها همواره می خندد. در رئال مادرید یك بازیكن ثابت و حیاتی است. او از 17 سالگی به یكباره در دنیای فوتبال شناخته شده و همگان بازی پا به توپ او را تحسین كردند.
فلورنتینو پرز هر سال یك ستاره بزرگ خریداری می كند اما كدام ستاره پس از این همه سال، جای رائول را در قلب هواداران رئال مادرید و اسپانیا گرفته است؟ 

هرچند زیاد در محافل خبری و ورزشی حاضر نمی شود و دوست ندارد زیاد مصاحبه كند و از حاشیه متنفر است، اما معتقد است: "احتیاجی به توجه سایرین ندارم. دوستان من مرا به خاطر خودم دوست دارند، نه به خاطر شهرت، ثروت و قیافه!!"

او خیلی ساكت است، بسیار مؤدب است، تانگوی او همان قدر زیباست كه حركات پا به توپش. اما برخلاف این همه روحیه مثبت همراه با خنده و شادی كه از او شنیده بودم، وقتی وارد دفتر مجله 4-4-2 شد خیلی غمگین به نظر رسید. از او پرسیده شد كه آیا مشکلی برایت پیش آمده؟ ولی او فقط سكوت كرد. و كمی خندید.

ستاره ای که با همه فرق دارد
او همانطور كه توپ را كنترل می كند، زبانش را نیز كنترل می كند. بسیار منطقی و ساكت است. در زمین لاس روساس كه رئال مادرید از فدراسیون فوتبال اسپانیا اجاره كرده است، همیشه آخرین نفری است كه از زمین خارج می شود و در حالی كه سایر بازیكنان با بی. ام. و. های خود به سرعت و با سر و صدا از میان جمعیت عبور می كنند، او صبر می كند تا هیجانها فروكش كند و سپس از درهای زرد پشتی زمین تمرین به آرامی و غرق در سكوت از آنجا خارج می شود.

رائول با همه فرق دارد. وقتی می خواهم از كارلوس بنویسم می روم به سراغ صحرای افریقا؟ یا نه...سر بدون موی او و یا داندانهای جالبش، درباره رونالدو از چیزهایی مثل هویج یا زانوی شكسته یا مردی كه ماهی یك بار زنش را طلاق می دهد، درباره زیدان، خروسی كه گاهی عصبی می شود، درباره بكهام، هواپیمای جتی كه او را در عرض سه ثانیه به كره ماه می رساند تا به همه ثابت شود او ثروتمندترین است، اما راستش را بخواهید نمی دانم كه باید درباره رائول چه بنویسیم!

او دوست ندارد فیلم بازی كند یا در برنامه های تبلیغاتی شركت داشته باشد. وقتی از او می پرسم كه دوست داری اوقات گرانبهایت را چگونه بگذرانی تا شاید سوژه ای به دستم بیاید او می گوید: "دوست دارم پهلوی گرانبهاترین موجود دنیا یعنی همسر زیبایم نشسته باشم و با او صحبت كنم. دیگر هیچ چیزی نمی خواهم"...خوب، با این همه احساسات كه نمی شود حاشیه نویسی کرد! سعی می كنم با ترفند های ژورنالیستی او را تحت فشار قرار دهم تا شاید بشود مصاحبه را جنجالی كرد! اما سكوت او ربطی به مظلومیت او ندارد و خیلی هم روانشناسی می داند و اجازه نمی دهد كسی او را تحت فشار قرار دهد. 

یك چیزی شبیه بیوگرافی  
او در سال 1977 ماه ژوئن در شهر مادرید به دنیا آمده است. ستاره رئال از آتلتیكو مادرید شروع كرد و خسوس خیل تا زمانی كه ریاست آن باشگاه را به عهده داشت، رائول را در تیم جوانان آتلتیكو تمرین میداد. 

او به همراه خانواده اش در سن 15 سالگی مجبور شد به خاطر شغل پدرش به كاستیانا نقل مكان كند. شخصا" در این باره می گوید: "خیلی شانس آوردم. سفر به كاستیانا باعث شد از آتلتیكوی فاصله بگیرم و به رئال مادرید پناه بیاورم. جایی كه خانه اول و آخرم شد و برای همیشه آرامش خود را یافتم."

خانواده رائول هنوز هم از هواداران رسمی و بزرگ آتلتیكو مادرید هستند و در بازیهای بزرگ مادرید، آنها با وجود بازی رائول در رئال، هواداران آتلتیكومادرید هستند. 

رائول در اولین دیدار مادرید و آتلتیكو در خط حمله مادرید، پیروزی 4 بر 3 رئال را تجربه كرد. او در آن دیدار سه گل زد! و خب سران رئال مادرید را شگفت زده ساخت. رائول از 17 سالگی وارد رئال مادرید شد و اكنون فرزند رئال مادرید لقب گرفته است. 
والدانو كه اكنون مدیر فنی یا مدیر بخش ورزشی رئال مادرید است، درباره رائول می گوید: "با دیدن او و اشتیاقش برای بازی فوتبال به یاد جوانان مشتاق آرژانتینی می افتادم. او عالی كار می كرد و من در تمام بازی ها به او میدان می دادم تا روز به روز پیشرفت كند. آینده روشن و پر فروغ او را از همان سال ها در مقابل چشمانم به وضوح می دیدم". 

والدانو ادامه داد: "من گاهی او را در ترکیب نمیگذاشتم و او بسیار عصبی و دلگیر می شد. بعدش نزد من می آمد و می گفت كه اگر می خواهی پیروز شوی مرا وارد زمین كن. من هم می دانستم كه راست می گوید چون به محض ورود به زمین حریف را آنچنان گیج می كرد كه اگر خودش در عرض 60 دقیقه گل نمی زد، لااقل باعث گلزنی هم تیم هایش می شد اما برای اینكه نتواند به من دستور بدهد گاهی حرف او را علیرغم شكست تیم گوش نمی كردم. چون باید احترام به مربی را یاد می گرفت".

رائول در این باره می گوید: "این رفتار كودكانه ام را نمی توانستم عوض كنم. هر كسی ذات خود را دارد. در فوتبال نقش من گل زدن بود و والدانو هم این می دانست. بله قبول دارم من در نوجوانی گاهی خیلی عصبی می شدم و حتی یادم می آید كه چند بار در عالم كودكی خود با والدانو جنگ لفظی هم داشتم".

رائول 17 ساله در آن زمان كسانی مثل لادروپ، ردوندو، ، هیه روی جوان! ... و خیلی از بزرگان را ملاقات كرد. او در لالیگا یك گلزن تمام عیار بود تا اینكه با زدن بیش از 200 گل به رائول بزرگ و ستاره تبدیل شد. رائول درباره ورود فلورنتینو پرز به باشگاه رئال مادرید گفت: "وقتی پرز وارد باشگاه شد، خیلی از چیزها عوض شد. مخصوصاً وضعیت اقتصادی باشگاه كه به مراتب بهتر شد! به محض ورود او، رئال مادرید یك تور بزرگ آسیایی را برای نخستین بار تجربه كرد. ما در آن سفر پول زیادی به جیب زدیم و بازیكنان كم كم متوجه شدند كه جدا از حقوقشان از راه های فراوانی می توانند ثروتمند شوند." 

نقل قولها برگرفته از مقالاتی از روزنامه های AS و مجله Four Four Two می باشند.
يکشنبه 7/4/1388 - 18:20
دانستنی های علمی

سلام دوستای عزیز

در این بخش برای شما خلاصه ی بسیالر کوتاهی از سریال جومونگ رو برای شما می زارم که خودم اونو نوشتم و امید وارم از اون خوشتون بیاد .

فقط از شما می خوام این خلاصه رو کامل بخونید و اگر اشکالی در این وجود داشته باشه در بخش نظرات بنویسید تا اطلاح بشه .

مورد بعدی این که به زودی خلاصه ی سریال های امپراتور باد ها ( جومونگ 2 ) و سودانگ ( جومونگ 3 ) و همچنین سریال اولین پادشاه  که یه جورایی به جومونگ و گوگوریو ربط داره رو برای شما می زارم .

متشکرم

 

نویسنده : وحید صالحی اقدم

جومونگ در 37 سال قبل از میلاد مسیح در کشور بویو واقع در شبه جزیره کره زندگی می کرد . وی فرزند هاموسو دلاور مرد و رهبر ارتش دامول بود . او که می خواست به عنوان شاهزاده بویو به مقام پادشاهی برسد ، سعی در این امر کرد . وی برای این که خود را به پادشاه ثابت کند تصمیم به جنگ با قبیله های جنوبی بویو کرد . در این جنگ که ابتدا جومونگ به پیروزی ارزشمندی دست یافت نا پدید شد . جریان آب رودخانه بیریو او را تا کنار قبیله هان باک برد . سپس دختر رئیس این قبیله (( یه سویا )) وی را نجات داد . در این میان جومونگ پس از بهبودی به دلیل شورش های داخلی ، (( یه سویا )) یعنی دختر رئیس هان باک را به طرف بویو برد . از طرفی پادشاه گوموا به دلیل بیماری مجبور شد تا حکومت را برای مدتی به (( تسو )) بسپارد . سوسانو نیز با این باور که جومونگ کشته شدن است با محافظ گروه تجاری خود ازدواج کرد . جومونگ پس از بازگشت به بویو با (( یه سویا )) ازدواج کرد . جومونگ از طرف تسو مجبور شد پناهندگان را به هیوپ تو ببرد . اما جومونگ تصمیم به درست کردن قبیله ای جدید بر آمد به همین دلیل پناهندگان را به یک مکان امن برد . اما یه سویا و بانو یوها در بویو به عنوان گروگان ماندند . پس از چندی (( یه سویا )) از جومونگ دارای فرزندی شد و نام او را یوری نامید . یه سویا و بانو یوها تصمیم به فرار کردن از بویو گرفتند . اما بانو یوها نتوانست از بویو فرار کند و توسط پادشاه بویو یعنی گوموا کشته شد .در این میان شوهر سوسانو نیز کشته شد . سوسانو از جومونگ دعوت کرد تا به هم بپیوندند . به همین دلیل جومونگ مقر خود را تغییر داد . جومونگ نیز به این پندار بود که یه سویا و یوری کشته شده اند . جومونگ سپس به هیوپ تو حمله کرد و حکمران آن را کشت . او پس از چندی کشوری با نام گوگوریو تاسیس کرد که می توانست با حکومت هان مقابله کند .
پس از پانزده سال که یوری 18 ساله بود به یک گروه قاچاقچی کار می کرد اما به دلایلی از شمال (( اوک جیه )) به بویو رفت . جومونگ نیز به دلیل مراسم تاجگذاری (( تسو )) به آنجا سفر کرد . در این میان بویو تصمیم گرفت مسابقات شمشیر زنی برگزار کند که در این مسابقه یوری با غلبه بر بیریو ( فرزند سوسانو ) اول شد . اما جومونگ با دیدن یوری او را نشناخت . بویو با گوگریو پیمان صلح بست . به همین دلیل جومونگ به گوگوریو بازگشت . یوری از طرف مادرش آگاه شد که جومونگ پدرش است . پس به همین ترتیب یوری با عصبانیت به طرف جومونگ رفت تا دلیل دوری از مادرش را جویا شود . جومونگ دلیل قانع کننده ای را به یوری می دهد و یوری را به قصر دعوت می نماید . جومونگ مکان یه سویا را از یوری جویا می شود و به طرف غاری که یه سویا در آن بود می رود . اما یه سویا به دلیل بیماری بی هوش شد . جومونگ نیز او را به قصر برد . با این حال جومونگ و کشور گوگوریو همراه با کشور بویو تصمیم به حمله به هان می گیرند . حکمران حکومت هان نیز گوموا را به قتل می رساند تا خشم جومونگ و تسو جند برابر شود . پس جومونگ و بویو به هان حمله کرده و این کشور بزرگ را نابود می کنند . با وجود این پیروزی سوسانو همراه فرزندانش و مردم اهل بیریو ، گوگوریو را ترک کرده و به کشور جنوب گوگوریو رفته و قبیله بزرگی ایجاد می کنند .
سرانجام جومونگ در سن 40 سالگی به دلیل مریضی می میرد و فرزندش یوری پادشاه گوگوریو می شود . بعد ها فرزند یوری ( نوه جومونگ ) می تواند تسو را بکشد و از او انتقام بگیرد . به این ترتیب مجموعه عظیم هشتاد و یک قسمتی جومونگ به پایان میرسد .
 

يکشنبه 7/4/1388 - 10:29
دانستنی های علمی
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
معنی نام کشورها

در اینجا معنی نام کشورهای جهان در جلوی نام آنها آمده و زبانی که ریشه این نام در اصل از آن گرفته شده در میان کمانک آورده شده است:

1. آذربایجان:آتروپاتگان{نگهدار آتش}(فارسی/ دری) 
2. آرژانتین:سرزمین نقره(اسپانیایی) 
3. آفریقای جنوبی:سرزمین بدون سرما(آفتابی) جنوبی(لاتین،یونانی) 
4. آفریقای مرکزی:سرزمین بدون سرما(آفتابی) مرکزی(لاتین،یونانی) 
5. آلبانی:سرزمین کوهنشینان 
6. آلمان:سرزمین همه مردان یا قوم ژرمن(فرانسوی - ژرمنی) 
7. آنتیگوا و باربودا: 
8. آندورا: 
9. آنگولا:از واژه نگولا که لقب فرمانروایان محلی بود 
10. اتریش: شاهنشاهی شرق (ژرمنی) 
11. اتیوپی: سرزمین چهره سوختگان (یونانی) 
12. اردن: 
13. ارمنستان: سرزمین فرزندان ارمن،نام نبیره ی نوح"ع"(فارسی/ دری) 
14. اریتره: 
15. ازبکستان: سرزمین خودسالارها (سغدی-ترکی-فارسی/ دری) 
16. اسپانیا: سرزمین خرگوش کوهی (فنیقی) 
17. استرالیا: سرزمین جنوبی (از لاتین) 
18. استونی: راه شرقی (ژرمنی) 
19. اسرائیل: جنگیده با خدا (عبری) 
20. اسکاتلند:سرزمین اسکات ها{در لاتین قوم گائل را گویند}(لاتین) 
21. اسلوواکی: 
22. اسلوونی: 
23. افغانستان:سرزمین قوم افغان(دری فارسی) 
24. اکوادور:خط استوا (اسپانیایی) 
25. الجزایر:جزیره ها(عربی) 
26. السالوادور:رهایی بخش مقدس(اسپانیایی) 
27. امارات متحده عربی:شاهزاده نشین های یکپارچه عربی(عربی) 
28. اندونزی:مجمع الجزایر هند(فرانسوی) 
29. انگلیس:سرزمین قوم آنگل(ژرمنی) 
30. اوروگوئه:شرقی 
31. اوکراین:منطقه مرزی(اسلاوی) 
32. اوگاندا: 
33. ایالات متحده امریکا:از نام آمریگو وسپوچی دریانورد ایتالیایی 
34. ایتالیا: شاید به معنی ایزد گوساله (یونانی) 
35. ایران: سرزمین نجیب زادگان (آریاییان) (فارسی دری) 
36. ایرلند: سرزمین قوم ایر(انگلیسی) 
37. ایسلند: سرزمین یخ (ایسلندی) 
38. باربادوس: 
39. باهاما: دریای کم عمق یا ریشدارها(اسپانیایی) 
40. بحرین: دو دریا (عربی) 
41. برزیل: چوب قرمز 
42. برونئی: 
43. بریتانیا: سرزمین نقاشی شدگان(لاتین) 
44. بلژیک: سرزمین قوم بلژ (از اقوام سلتی)، واژه بلژ احتمالاً معنی زهدان و کیسه میداده. 
45. بلغارستان: 
46. بلیز: یا از نام دزدی دریایی به نام والاس یا از واژه‌ای بومی به معنای آب گل آلود 
47. بنگلادش: ملت بنگال (بنگلادشی) 
48. بنین: 
49. بوتان: تبتی تبار 
50. بوتسوانا: سرزمین قوم تسوانا 
51. بورکینافاسو: سرزمین مردم درستکار (از زبان‌های موره -دیولا) 
52. بوروندی: 
53. بوسنی و هرزگوین: 
54. بولیوی: از نام سیمون بولیوار مبارز رهایی بخش آمریکای لاتین 
55. پاپوا گینه نو: 
56. پاراگوئه: این سوی رودخانه 
57. پاکستان: سرزمین پاکان 
58. پالائو: 
59. پاناما:جای پر از ماهی(زبان کوئِوا) 
60. پرتغال: بندر قوم گال (از اقوام سلتی) (لاتین) 
61. پرو: 
62. پورتوریکو: بندر ثروتمند (اسپانیایی) 
63. تاجیکستان: سرزمین تاجیك ها(فارسی /دری) 
64. تانزانیا:این نام از همامیزی تانگانیگا(سرزمین دریاچه تانگا) + زنگبار است 
65. تایلند:سرزمین قوم تای 
66. تایوان: 
67. ترکمنستان: سرزمین ترک مانندها 
68. ترکیه: سرزمین قوی‌ها (ترکی با پسوند عربی) 
69. ترینیداد و توباگو: 
70. توگو: 
71. تونس: 
72. تونگا: 
73. تووالو: 
74. جامائیکا: سرزمین بهاران 
75. جیبوتی: شاید به پادری بافته از الیاف نخل می گفتند(زبان آفار) 
76. چاد: دریاچه ( زبان بورنو) 
77. چک: 
78. چین:سرزمین مرکزی(چینی) 
79. دانمارک: مرز قوم "دان" 
80. دومینیکا: 
81. دومینیکن: کشور دومینیک مقدس (اسپانیایی) 
82. روآندا: 
83. روسیه: کشور روشن ها، سپیدان (شاید از ریشه سکایی"راؤش") 
84. روسیه سفید (بلاروس):درخشنده(روس) سفید(روسی) 
85. رومانی: سرزمین رومی ها 
86. زامبیا: 
87. زئیر: 
88. زلاند نو:زلاند جدید(زلاند نام یکی از استان های هلند به معنای دریاست) 
89. زیمبابوه: 
90. ژاپن: سرزمین خورشید تابان(ژاپنی) 
91. سائوتومه و پرنسیپ: 
92. ساحل عاج:ساحل عاج 
93. ساموآ: 
94. سان مارینو: 
95. سریلانکا: جزیره باشکوه (سنسکریت) 
96. سلیمان جزایر:از نام حضرت سلیمان 
97. سنت کیتس ونویس: 
98. سنت لوسیا: 
99. سنت وینسنت و گرنادین: 
100. سنگاپور: 
101. سنگال: 
102. سوئد: سرزمین قوم "سوی" 
103. سوازیلند:سرزمین قوم سوازی 
104. سوئیس: سرزمین مرداب 
105. سودان: سیاهان(عربی) 
106. سورینام: 
107. سوریه: سرزمین آشور (سامی) 
108. سومالی: 
109. سیرالئون: کوه شیر 
110. سیشل: 
111. شیلی: پایان خشکی- برف (از زبان بومی آنجا) 
112. صحرا:بیابان(عربی) 
113. صربستان:سرزمین قوم صرب(یوگسلاوی: سرزمین اسلاو های جنوب) 
114. عراق: شاید ازایراک به معنای ایران کوچک(فارسی) 
115. عربستان سعودی: سرزمین بیابانگردان در تملک خاندان خوشبخت. واژه عرب به معنی گذرنده و بیابانگرد است. سعود یعنی خوشبخت. 
116. عمان: 
117. غنا: 
118. فرانسه: سرزمین قوم فرانک (از اقوام سلتی) 
119. فلسطین: 
120. فنلاند:سرزمین قوم "فن" 
121. فیجی: 
122. فیلیپین:از نام پادشاهی اسپانیایی به نام فیلیپ 
123. قبرس: 
124. قرقیزستان: سرزمین چهل قبیله (قرقیزی) 
125. قزاقستان: سرزمین کوچگران (قزاقی) 
126. قطر:شاید به معنای بارانی(عربی) 
127. کاستاریکا:ساحل غنی(اسپانیایی) 
128. کامبوج: 
129. کامرون: 
130. کانادا: دهکده (زبان سرخپوستی"ایروکوئی") 
131. کرواسی: 
132. کره جنوبی: 
133. کره شمالی: 
134. کلمبیا:سرزمین کلمب(کریستف کلمب)(اسپانیایی) 
135. کنگو : 
136. کنیا: کوه سپیدی (زبان کیکویو) 
137. کوبا: 
138. کومور: 
139. کویت: دژ کوچک (هندی-عربی) 
140. کیپ ورد: 
141. کیریباسی: 
142. گابون: 
143. گامبیا: 
144. گرجستان:سرزمین کشاورزان(یونانی) 
145. گرنادا: 
146. گواتمالا: 
147. گینه: 
148. گینه استوایی: 
149. گینه بیسائو: 
150. لائوس: 
151. لتونی:(لاتویا) 
152. لبنان:سفید(عبری) 
153. لسوتو: 
154. لوگزامبورگ: 
155. لهستان: سرزمین قوم "له" 
156. لیبریا: سرزمین آزادی 
157. لیبی: 
158. لیتوانی: 
159. لیختن اشتاین: 
160. ماداگاسکار: 
161. مارشال جزایر: 
162. مالاوی: 
163. مالت: 
164. مالدیو: 
165. مالزی: 
166. مالی: 
167. مجارستان:سرزمین قوم مجار (مجاری) 
168. مراکش:(مغرب) 
169. مصر: شهر - آبادی 
170. مغولستان: 
171. مقدونیه: سرزمین کوه نشین ها، بلندنشین‌ها (یونانی) 
172. مکزیک:اسپانیای جدید(اسپانیایی) 
173. موریتانی: سرزمین قوم مور (لاتین) 
174. موریس: 
175. موزامبیک: 
176. مولداوی: 
177. موناکو: 
178. مونته نگرو: 
179. میانمار:(برمه) 
180. میکرونزی:مجمع الجزایر کوچک(فراسوی) 
181. نائورو: 
182. نامیبیا: 
183. نپال: 
184. نروژ: راه شمال 
185. نیجر: سیاه (لاتین) 
186. نیجریه: سرزمین سیاه (لاتین) 
187. نیکاراگوئهدریای نیکارائو (نام مردم آن منطقه) - آگوئه (اسپانیایی) 
188. واتیکان: گرفته شده از نام تپه‌ای به نام واتیکان (اتروسکی) 
189. وانواتو: 
190. ونزوئلا: ونیز کوچک 
191. ویتنام: اقوام "ویت" جنوبی(ویتنامی) 
192. ویلز:بیگانگان(ژرمنی) 
193. هائیتی: 
194. هلند: سرزمین چوب (آلمانی) 
195. هند:پر آب (فارسی باستان) 
196. هندوراس: ژرفناها (اسپانیایی) 
197. یمن: خوشبخت 
198. یونان: سرزمین قوم "یون" 

سه شنبه 26/3/1388 - 17:53
دانستنی های علمی
خلاصه سریال جومونگ

نویسنده : وحید صالحی اقدم

جومونگ در 37 سال قبل از میلاد مسیح در کشور بویو واقع در شبه جزیره کره زندگی می کرد . وی فرزند هاموسو دلاور مرد و رهبر ارتش دامول بود . او که می خواست به عنوان شاهزاده بویو به مقام پادشاهی برسد ، سعی در این امر کرد . وی برای این که خود را به پادشاه ثابت کند تصمیم به جنگ با قبیله های جنوبی بویو کرد . در این جنگ که ابتدا جومونگ به پیروزی ارزشمندی دست یافت نا پدید شد . جریان آب رودخانه بیریو او را تا کنار قبیله هان باک برد . سپس دختر رئیس این قبیله (( یه سویا )) وی را نجات داد . در این میان جومونگ پس از بهبودی به دلیل شورش های داخلی ، (( یه سویا )) یعنی دختر رئیس هان باک را به طرف بویو برد . از طرفی پادشاه گوموا به دلیل بیماری مجبور شد تا حکومت را برای مدتی به (( تسو )) بسپارد . سوسانو نیز با این باور که جومونگ کشته شدن است با محافظ گروه تجاری خود ازدواج کرد . جومونگ پس از بازگشت به بویو با (( یه سویا )) ازدواج کرد . جومونگ از طرف تسو مجبور شد پناهندگان را به هیوپ تو ببرد . اما جومونگ تصمیم به درست کردن قبیله ای جدید بر آمد به همین دلیل پناهندگان را به یک مکان امن برد . اما یه سویا و بانو یوها در بویو به عنوان گروگان ماندند . پس از چندی (( یه سویا )) از جومونگ دارای فرزندی شد و نام او را یوری نامید . یه سویا و بانو یوها تصمیم به فرار کردن از بویو گرفتند . اما بانو یوها نتوانست از بویو فرار کند و توسط پادشاه بویو یعنی گوموا کشته شد .در این میان شوهر سوسانو نیز کشته شد . سوسانو از جومونگ دعوت کرد تا به هم بپیوندند . به همین دلیل جومونگ مقر خود را تغییر داد . جومونگ نیز به این پندار بود که یه سویا و یوری کشته شده اند . جومونگ سپس به هیوپ تو حمله کرد و حکمران آن را کشت . او پس از چندی کشوری با نام گوگوریو تاسیس کرد که می توانست با حکومت هان مقابله کند .
پس از پانزده سال که یوری 18 ساله بود به یک گروه قاچاقچی کار می کرد اما به دلایلی از شمال (( اوک جیه )) به بویو رفت . جومونگ نیز به دلیل مراسم تاجگذاری (( تسو )) به آنجا سفر کرد . در این میان بویو تصمیم گرفت مسابقات شمشیر زنی برگزار کند که در این مسابقه یوری با غلبه بر بیریو ( فرزند سوسانو ) اول شد . اما جومونگ با دیدن یوری او را نشناخت . بویو با گوگریو پیمان صلح بست . به همین دلیل جومونگ به گوگوریو بازگشت . یوری از طرف مادرش آگاه شد که جومونگ پدرش است . پس به همین ترتیب یوری با عصبانیت به طرف جومونگ رفت تا دلیل دوری از مادرش را جویا شود . جومونگ دلیل قانع کننده ای را به یوری می دهد و یوری را به قصر دعوت می نماید . جومونگ مکان یه سویا را از یوری جویا می شود و به طرف غاری که یه سویا در آن بود می رود . اما یه سویا به دلیل بیماری بی هوش شد . جومونگ نیز او را به قصر برد . با این حال جومونگ و کشور گوگوریو همراه با کشور بویو تصمیم به حمله به هان می گیرند . حکمران حکومت هان نیز گوموا را به قتل می رساند تا خشم جومونگ و تسو جند برابر شود . پس جومونگ و بویو به هان حمله کرده و این کشور بزرگ را نابود می کنند . با وجود این پیروزی سوسانو همراه فرزندانش و مردم اهل بیریو ، گوگوریو را ترک کرده و به کشور جنوب گوگوریو رفته و قبیله بزرگی ایجاد می کنند .
سرانجام جومونگ در سن 40 سالگی به دلیل مریضی می میرد و فرزندش یوری پادشاه گوگوریو می شود . بعد ها فرزند یوری ( نوه جومونگ ) می تواند تسو را بکشد و از او انتقام بگیرد . به این ترتیب مجموعه عظیم هشتاد و یک قسمتی جومونگ به پایان میرسد .

کلمات مورد استفاده در این مجموعه ( کره ای به فارسی ) :

یِه ---------- بله
پِ آ ---------- پادشاه
ماما ---------- سرور
آبا ماما ---------- بابا
آپوجی ---------- پدر
اُبا ماما ---------- ماما
هُمانی ---------- مادر
 
 

جمعه 9/12/1387 - 9:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته