داستان و حکایت
در مواجهه با مشکلات چگونه عمل می کنید ؟
---- كشاورزى الاغ پیرى داشت كه یك روز اتفاقى به درون یك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعى كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد. پس براى اینكه حیوان بیچاره زیاد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجى او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روى سر الاغ خاك مىریختند اما الاغ هر بار خاكهاى روى بدنش را مىتكاند و زیر پایش مىریخت و وقتى خاك زیر پایش بالا مىآمد، سعى میكرد روى خاكها بایستد. روستایىها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینكه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد... نتیجه اخلاقى: مشكلات، مانند تلى از خاك بر سر ما مىریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینكه اجازه بدهیم مشكلات ما را زنده به گور كنند و دوم اینكه از مشكلات سكویى بسازیم براى صعود | | | | | |
شنبه 6/9/1389 - 11:34
طنز و سرگرمی
چگونه شوهر خود راروانی كنیم؟!!
1. غذای شور و سوخته جلوی شوهرتان بگذارید و قبل از اینکه به غذا لب بزند بگویید : اینقدر بدم میاد از مردایی که از غذای زنشون ایراد می گیرن !
2. هروقت شوهرتان برای شما دسته گل خرید ، بگویید : اِ ، باغچه همسایه چه گلهای قشنگی داره ! چرا کندیشون ؟!
3. هر وقت شوهرتان برای شما حرفای عشقولانه زد ، به طرز فجیعی از ته حلق بگویید : هوووووووووووووووووق !
4. هر وقت مادر شوهرتان منزل شما دعوت بود ، به او محل نگذارید و بروید توی اتاقتان روزنامه بخوانید !
5.هر وقت دیدید شوهرتان مشغول تماشای مسابقه فوتبال می باشد ، به بهانه تماشای عمو پورنگ ، سریع کانال را عوض نمایید !
6.دائماً در حضور شوهرتان ، از عرضه و توانایی های مردان دیگر تعریف کنید !
7.برای تولد شوهرتان ، مسواک وخمیر دندان کادو بگیرید و بگویید که عزیزم امیدوارم صد سال زنده باشی و دیگه هیچوقت دهنت بوی گند نده !
8.اگه شوهرتان با کلی قرض و قوله و وام گرفتن ، برای کادوی تولدتان یک عدد پژو 206 آلبالویی خرید ، با دلخوری بگویید: اگه با 9.خواستگار قبلیم ازدواج می کردم حتما برام یه ماکسیما می خرید !
10.هروقت دیدید که شوهرتان با خیال راحت خوابیده است ، برای ضد حال زدن به او بگویید : عزیزم میدونی اگه الان مهریم رو مطالبه کنم باید بری گوشه زندان بخوابی ؟!
11.هر 5 دقیقه یکبار به محل کار شوهرتان زنگ بزنید و بگویید : عزیزم فقط می خواستم مطمئن بشم که تلفنت مشغول نیست و حواست جمع کارته !
12.هر سال در سالگرد ازدواجتان به همسرتان بگویید : عزیزم ، انگار همین چند سال پیش بود که در یک لحظه خر شدم و بله رو گفتم !
13.از همسرتان معنای عشق را بپرسید و بعد از اینکه 2 ساعت عشق را تفسیر کرد و برایتان داستان های عشقی تعریف کرد ، به او بگویید : ابله ! عشق یه چیزی مثل کشک و دوغه ، دروغه خُله ، دروغه !
14.هر وقت ، شوهرتان رازی را برایتان گفت و از شما خواست که پیش خودتان بماند و به کسی نگویید ، سعی کنید ، کسی از دوستان ، فامیل و همسایه ها نماند که این راز به گوشش نرسد !
15. دائما به شوهرتان بگویید : ولی خودمونیم ها ، تو بیریخت ترین خواستگارم بودی !
و
16. هر وقت به دلیل عمل به توصیه های بالا ، شوهرتان تصمیم به طلاق دادن شما گرفت ، با توجه به قحطی شوهر در جامعه ، با چشمانی پر از اشک به او بگویید : منو ببخش عزیزم. و بعد از اینکه کاملا خر شد ، عمل به توصیه های بالا را از نو تکرار نمایید
سه شنبه 2/9/1389 - 16:7
طنز و سرگرمی
3زن انگلیسی، فرانسوی وایرانی با هم قرار میزارن كه3 روز اعتصاب كنن و دیگه تو خونه كار نكنن و بعد از یك هفته نتیجة كارو به هم بگن.
زن فرانسوی گفت:
به شوهرم گفتم كه من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و خلاصه از اینجور كارا دیگه بریدم. خودت یه فكری بكن، من كه دیگه نیستم یعنی بریدم.
روز بعد خبری نشد، روز بعدش هم همینطور،
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه درست كرده بود و آورد تو رختخواب، من هم هنوز خواب بودم، وقتی بیدار شدم رفته بود.
زن انگلیسی گفت:
من هم مثل فرانسوی همونا رو گفتم و رفتم كنار،
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خریدو كاملاً تهیه كرده بود، خونه رو تمیز كرد و گفت كاری نداری عزیزم، منو بوسید و رفت.
زن ایرانی گفت:
من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم،
روز اول چیزی ندیدم،
روز دوم چیزی ندیدم،
روز سوم چیزی ندیدم،
شكر خدا روز چهارم یه كمی تونستم با چشم چپم ببینم.
سه شنبه 2/9/1389 - 15:41
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
تاریخ تولدتون تو کدوم یکی از این 8 ردیف قرار گرفته؟
سگ
11 تا 19 دی
12 تا 14 فروردین
25 تا 30 خرداد
19 تا 24 تیر
6 تا 8 مهر
10 تا 25 آذر
مـوش
20 دی تا 4 بهمن
25 اسفند تا 3 فروردین
26 فروردین تا 6 اردیبهشت
11 تا 13 خرداد
10 تا 18 تیر
25 مرداد تا 3 شهریور
شیــــر
5 تا 11 بهمن
22 تا 24 اسفند
1 تا 10 خرداد
10 تا 25 آبان
گربـه
12 تا 16 بهمن
4 تا 11 فروردین
4 تا 9 تیر
5 تا 9 مرداد
24 شهریورتا 5 مهر
26 آبان تا 9 آذر
کبوتـر
17 تا 25 بهمن
24 تا 31 اردیبهشت
25 تیرتا 4 مرداد
10 تا 23 شهریور
5 تا 10 دی
لاک پشت
26 بهمن تا 2 اسفند
7 تا 10 اردیبهشت
14 تا 24 خرداد
4 تا 9 شهریور
24 مهر تا 5 آبان
پلنگ
3 تا 9 اسفند
15 تا 25 فروردین
6 تا 9 آبان
میمون
10 تا 21 اسفند
11 تا 23 اردیبهشت
31 خرداد تا 3 تیر
10 تا 24 مرداد
9 تا 23 مهر
26 آذر تا 4 دی
10 تا 14خرداد
سگ: وفادار و خواستنی
=
=
هرگزنمی توان دروفاداریتان شک کرد.
درکارتان صداقت وخلوص نیت به چشم می خورد.
بسیارساده دل وبی شیله پیله.
اهل جروبحث کردن نیستید.
متواضع، خاکی و واقع بین. به همین دلیل است که دوستانتان دل بسته ی شما می شوند.
درانتخاب پوشاک وسواس و سلیقه ی خاصی دارید.
اگرلباسهایتان مطابق مد روز نباشد، مسلماً ناراحت می شوید.
محبوب، پرطرفدار،خوش برخوردوباگذشت هستید.
دوستانی بسیارخوب وقابل احترام دارید، دوستانی که هرکدام شخصیت برجسته ای ارند.
موش: تاحدی شیطان، ناقلا و بازیگوش
=
=
برق بازیگوشی درچشمانتان همان عاملی ست که موجب گیرایی و جذابیت بالای شما در نزد اطرافیان و دوستان می شود.
بسیار شوخ طبع و بامزه.
پس تعجبی ندارد که مردم خواهان همکاری شما بوده و چشم انتظار حضورتان در تمام فعالیتهای گروهی می شوند.
از سوی دیگر حساس و دل نازک هستید که این یکی از نقاط ضعفتان است.
مردم مجبورند هنگام حرف زدن با شما، در انتخاب کلمات بسیار دقیق و سنجیده عمل کنند.
خدابه داد کسی برسد که هنگام روبروشدن با شما با کلمات بازی کند!
شیر: درست برخلاف اسم شیر،عاشق صلح وآرامش هستید.
=
=
ترجیح می دهیدازموقعیتهایی که نیازبه جنگ و جدال درآن حس می شود، پرهیزکنید.
ازبودن درهوای آزاد لذت می برید وازنشستن طولانی مدت دریک جا بیزارید.
رهبربه دنیا آمده اید و این استعداد رادارید که چگونه دیگران رابه کارکردن وادارکنید.
دوست دارید که دوستتان بدارند.
هنگامی که می بینید توجه کسی به سوی شما جلب شده است، خود را به تمامی وقف او می کنید!
بسیار صفت پسندیده ای است...اما به شما اخطارمی کنم برخی میتوانند با سود جستن ازاین ویژگی اخلاقی، بیش ازحد تملق شما را بگویند و کارشان را پیش ببرند بنابراین مراقب باشید.
گربه: بسیار دوست داشتنی وتحسین برانگیز
=
=
گاهی اوقات خجالتی اما زیرک وسریع الانتقال.
گهگاه سکوت راترجیح می دهید.
دوست دارید به همه ی مسایل پی ببرید واز هر ماجرایی سردربیاورید.
در شرایط عادی خونسرد و خوددارهستید.
اما وقتی پای استدلال به میان می آید به آتشفشانی آماده فوران شبیه میشوید.
بشدت طرفدارمدهستید ولی بطورکلی با هرتیپ آدمی نشست وبرخاست می کنید.
اما دوست ندارید که با غریبه ها زیاد حرف بزنید.
مردم درکنار شما راحت هستند و در انتخاب دوستانتان دقت می کنید.
لاک پشت: پاک سرشت ونیکوخصال
=
=
حدیث مهربانی شما همیشه نقل مجلس است.
شما نیز دوستدار صلح وآرامش هستید.
هیچ وقت دوست ندارید مقابله به مثل کنید حتی باکسی که خلافکار است از این روهمه دوستتان دارند.
دلتان نمی خواهد غیبت دیگران را بکنید.
مردم عاشق طرز برخورد و رفتار شما با اطرافیانتان هستند.
همیشه می توانید عشق بورزید.
از همه بهتر اینکه انتظار ندارید کسی این عشق شما را پاسخ بگوید.
بسیار بلندنظر و دست ودل باز هستید.
اینکه به هرچیز از سمت وسوی واقعی آن نگاه می کنید، بهترین تاثیر را روی طرف مقابلتان می گذارید.
کبوتر: شما سمبلی ازرویکرد هرچه پیش آید خوش آید هستید
=
=
اطرافتان هراتفاقی بیفتد، خوشایند یا ناخوشایند به حالتان فرقی نمی کند.
درحقیقت هرجا میروید شادی را می پراکنید.
راهبری جمع دوستان همواره بعهده شماست وبه وقت نیاز در تسلی بخشیدن به افراد مهارت بالایی دارید.
از ریاکاری بیزارید و از افراد ریاکار دوری می کنید، آنها جایی در زندگیتان ندارند.
درکارتان بسیار منظم واهل حساب و کتاب هستید.
بنابراین هیچ وقت با انباشتگی و به تعویق افتادن کار مواجه نمی شوید.
ولی آگاه باشید: خیلی زود دردام عشق گرفتار می شوید.
پلنگ: شما فردی مرموزهستید
=
=
می توانید به راحتی فشارهای زندگی را تحمل کنید و در رویارویی با هر ناملایمتی عنان اختیار از کف نمی دهید و صبر پیشه می کنید.
بیشتراوقات می توانید جدی و مصمم باشید و عاشق شایع پراکنی به همراهی دوستانتان هستید.
بسیارمبادی آداب وآراسته.
دلتان می خواهد هرموقعیت و هرچیزی به همان شکلی که خودتان دوست دارید، برایتان فراهم شود، که البته گاهی اوقات این کارشدنی نیست.
در نتیجه ممکن است دربرخی روابط انسانی شکست بخورید.
اما از سوی دیگر دوست دارید هر زمان دیگران نیازمند حضورتان هستند در کنارشان بوده آنها را درحل مشکلاتشان یاری کنید و در سختی ها دوشادوش هم گام بردارید.
میمون: بسیارکم حوصله وعصبی
=
=
دلتان می خوهد هر کاری با سرعت هرچه تمام ترانجام شود.
اساساً فردی بی شیله پیله بوده وعاشق این هستید که کانون توجه قرار بگیرید.
از این رهگذر، منحصربه فرد و بی مانند هستید.
سه شنبه 2/9/1389 - 15:17
موفقیت و مدیریت
دوشنبه 1/9/1389 - 16:57
داستان و حکایت
بیسکویت سوخته
زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است!
در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا می کردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویتهای سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.
یادم هست اون شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذر خواهی میکرد
و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم
همان شب، کمی بعد که رفتم بابام رو برای شب بخیر ببوسم، ازش پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهاش سوخته باشد؟
اون منو در آغوش کشید و گفت: مامانت امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد!
زندگی مملو از چیزهای ناقص... و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند
خود من در بعضی موارد، بهترین نیستم، خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها را فراموش میکنم.
اما در طول این سالها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار: درک و پذیرش عیب های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است
و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نخواهد شد
این موضوع را می توان به هر رابطه ای تعمیم داد. در واقع تفاهم، اساس هر روابطی است. هر رابطه ای با همسر یا والدین، فرزند یا برادر، خواهر یا دوستی!
کلید دستیابی به شادی خود را در جیب کسی دیگر نگذارید، آن را پیش خودتان نگهدارید
بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آره، حتی از نوع سوخته که حتماً خیلی خوب خواهد بود!
دوشنبه 1/9/1389 - 16:44
اخبار
مراسم رونمایی از نقاشی دیواری لاله اسکندری عصر امروز شنبه در حاشیه بزرگراه مدرس برگزارشد
شد
دوشنبه 1/9/1389 - 16:37
شعر و قطعات ادبی
وصیت نامه ی وحشی بافقی
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد
مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید
بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ
جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید
روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد
روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت
دوشنبه 1/9/1389 - 16:9
آموزش و تحقيقات
شاید باور نکنید اما شما همیشه یک پزشک همراه خود دارید که آماده پاسخ به نیازهای پزشکیتان است. این پزشک، روان ماست. 5 توصیه عجیب زیر را بخوانید تا باورتان شود.
1. آلرژی دارید؟ بخندید!
وقتی دچار آلرژی میشوید، سعی کنید خود را در موقعیت خندیدن قرار دهید. شرکتکنندگان در تحقیقی که از سوی محققان ژاپنی انجام شده بود.
زمانیکه به تماشای یک فیلم خندهدار نشسته بودند کمتر دچار حساسیتمیشدند اما همین افراد زمانیکه به تماشای یک فیلم جدی نشستند، پیاپی عسطه میکردند. خنده موجب عملکرد سریع سیستم عصبی پاراسمپاتیک شما میشود و سبب میشود فرد کمتر دچار حساسیت شود.
2. بدنتان زخم است؟ خوشاخلاق باشید!
خوشرفتاری موجب میشود که زخمهای بدنتان زودتر بهبود یابد. دکتر جانیت کیکلت، استاد روانپزشکی دانشگاه اوهایو معتقد است که رفتار خصمانه و خشونتآمیز، روند بهبود زخمها و کبودشدگیها را افزایش میدهد. اما خوشرفتاری و مثبت اندیشی موجب میشود که میزان واسطه شیمیایی سایتوکین در بدن افزایش یابد. سایتوکین موجب میشود که سلولهایی که برای ترمیم زخم یا هر نقطه آسیبدیده بدن نیاز هستند، در نواحی اطراف زخم، زودتر تکثیر شوند. بنابراین سعی کنید شاداب و سرحال باشید. دوستانتان را با یک دعوت برای شام یا ناهار غافلگیر کنید. به دیدن اقوام و خویشانتان بروید و سعی کنید به مردم کمک کنید. خواهید دید که در مدت کوتاهی خوب میشوید.
3. بیمارید؟ خوشبین باشید!
کنار گذاشتن بدبینی گاهی بیماری شما را تا حد بسیاری بهبود میبخشد. نتایج تحقیقات نشان داده است افرادی که در تستهای خوشبینی نمره خوبی گرفتهاند 55 درصد کمتر از افرادی که همیشه احساس شکست و ناامیدی میکنند در معرض خطر مرگ به خاطر بیماریهای قلبی و عروقی قرار دارند. بنابراین سعی کنید در هر هفته فهرستی از افرادی که سپاسگزارشان هستید مانند دوستان، اقوام و... تهیه کنید. همچنین سعی کنید از ناراحتی و ناامیدی در خصوص نداشتن چیزهایی که هنوز به آنها دست نیافتهاید، خودداری کنید. تمرکز بر حس سپاسگزاری موجب میشود که نگاه مثبتی به زندگی داشته باشید.
4. دنبال تناسباندامید؟ تصویرسازی کنید!
در ذهن خود تصویری از ورزشها و نرمشها را تداعی کنید تا روند بهبودتان سریعتر شود. دانشمندان دانشگاه کلیولند آمریکا معتقدند که تنها ساختن تصویری ذهنی از بلند کردن وزنه و یا وزنهبرداری موجب میشود که ماهیچههای قویتر داشته باشید و روند بهبودتان سریعتر شود. در تحقیقات دانشمندان دانشگاه کلیولند مشخص شد مردانی که تنها در ذهن خود تصویری از ورزش و وزنهزدن برای عضله دوسربازو ساختهاند حجم ماهیچهای آنها بدون اینکه حتی یک کیلوگرم وزنه زده باشند به اندازه 13 درصد افزایش یافته است. بنابراین هر روز برای 15 دقیقه در ذهن خود تصور کنید که ماهیچه آسیبدیدهتان را نرمش میدهید. تمام جزییات ورزش را در ذهن خود تصویر کنید. هر فشاری را که به ماهیچهتان وارد میشود، در ذهن تصویر کنید. انبساط و انقباض ماهیچهتان را هم همینطور. اینکار را انجام دهید و تاثیر آن را ببینید.
5. کارتان حساس است؟ موسیقی گوش کنید!
وقتی در جاده در حال رانندگی هستید و چشمانتان از فرط خستگی قرمز میشود، رادیوی اتومبیلتان را روشن میکنید. محققان ژاپنی معتقدند موسیقی گوش کردن زمانی که در حال انجام کارهای روزانهتان هستید، موجب میشود کمتر احساس خستگی کنید و کارتان را دقیقتر و با حوصله بیشتری انجام دهید.
موسیقی موجب میشود بدنتان به درخواستهای استراحتی که از مغز صادر میشود، پاسخ دهد. همچنین موسیقی برخی احساسات بیحاصل و خستگی آفرین را در نطفه خفه میکند و موجب میشود بر سختی کارتان غلبه کنید. بنابراین هنگامیکه فردای یک شب شلوغ و پر از مهمان در آشپزخانه مشغول شستشوی ظرفها هستید ضبط صوت خانه خود را روشن کنید و با فراغ بال به کارتان ادامه دهید.(البته موسیقی های شاد و نه غمبار
دوشنبه 1/9/1389 - 16:2
محبت و عاطفه
ارزشمندترین وقایع زندگی معمولا دیده نمیشوند ویا لمس نمیگردند، بلکه در دل حس می شوند.
لطفا به این ماجرا كه دوستم برایم روایت كرد توجه كنید.
اومیگفت كه پس از سالها زندگی مشترک، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد. و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد.
زن دیگری که همسرم از من میخواست که با او بیرون بروم مادرم بود که 19 سال پیش بیوه شده بود ولی مشغله های زندگی و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی ونامنظم به او سر بزنم. آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم. مادرم با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی شبانه و یا یک دعوت غیر منتظره را نشانه یک خبر بد میدانست. به او گفتم: بنظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشیم. او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده لذت خواهد برد.آن جمعه پس از کار وقتی برای بردنش میرفتم کمی عصبی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود کتش را پوشیده بود و جلوی درب ایستاده بود، موهایش را جمع کرده بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود.
با چهره ای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد.
وقتی سوار ماشین میشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند.
ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئی همسر رئیس جمهور بود .
پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری خاطرات گذشته به من نگاه میكند، به من گفت یادش می آید که وقتی من کوچک بودم و با هم به رستوران میرفتیم او بود که منوی رستوران را میخواند.
من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسیده که تو استراحت کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم.هنگام صرف شام گپ وگفتی صمیمانه داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدرحرف زدیم که سینما را از دست دادیم. وقتی او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم.وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا شام بیرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که میتوانستم تصور کنم.
چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله قلبی شدید درگذشت و همه چیز بسیار سریعتر از آن واقع شد که بتوانم کاری کنم. کمی بعد پاکتی حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم بدستم رسید.یادداشتی هم بدین مضمون بدان الصاق شده بود: نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی هزینه را برای 2 نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید که آنشب برای من چه مفهومی داشته است، دوستت دارم پسرم. در آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد که بموقع به عزیزانمان بگوئیم که دوستشان داریم و زمانی که شایسته آنهاست به آنها اختصاص دهیم. هیچ چیز در زندگی مهمتر از خانواده نیست زمانی که شایسته عزیزانتان است به آنها اختصاص دهید زیرا هرگز نمیتوان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود. این متن را برای همه کسانی که والدینی مسن دارند بفرستید. به یک کودک، بالغ و یا هرکس با والدینی پا به سن گذاشته. امروز بهتر از دیروز و فرداست.
دوشنبه 1/9/1389 - 9:44