• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 1
زمان آخرین مطلب : 4950روز قبل
قرآن

 

آیه 10
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ‏
            بى‏تردید پیامبرانى هم كه پیش از تو بودند استهزا شدند، پس آن عذابى كه مسخره‏اش مى‏كردند، كسانى را كه پبامبران را به استهزا مى‏گرفتند فرا گرفت.

*بسیارى از رسولان الهى قبل از پیامبر (ص)، مورد تمسخر و استهزاى كافران قرار گرفتند.
و لقد استهزى‏ء برسل من قبلك‏
*استهزاى كفار نسبت به پیامبر اكرم (ص)، با درخواست نزول كتاب ملموس و مشاهده فرشتگان‏
و لو نزلنا علیك كتبا فى قرطاس فلمسوه ... و لقد استهزى‏ء برسل من قبلك‏
*دلدارى خداوند به پیامبر (ص) با یادآورى استهزاى انبیاى گذشته و سرنوشت شوم استهزاكنندگان‏
و لقد استهزى‏ء برسل من قبلك فحاق بالذین سخروا منهم ما كانوا به یستهزءون‏
*كافرانى كه پیامبران و عذابهاى موعود آنان را استهزا مى‏كردند، به همان عذابهاى مورد تمسخر خویش گرفتار شدند.
فحاق بالذین سخروا منهم ما كانوا به یستهزءون‏
كلمه «ما» در «ما كانوا ...» موصوله و مراد از آن به قرینه «حاق ...»، عذاب الهى است كه در ضمن سخنان پیامبران مطرح مى‏شده و مورد استهزاى كافران قرار مى‏گرفته است.
* خداوند، یار و پشتیبان پیامبران خویش در طول تاریخ‏
و لقد استهزى‏ء برسل من قبلك فحاق بالذین سخروا منهم ما كانوا به یستهزءون‏
*لزوم استوارى در برابر جنگ روانى‏دشمنان و نهراسیدن از استهزاى آنان‏
و لقد استهزى‏ء برسل من قبلك فحاق بالذین سخروا منهم ما كانوا به یستهزءون‏

آیه 11
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِینَ‏
       بگو: در زمین سیر كنید، سپس بنگرید كه عاقبت تكذیب كنندگان چگونه بود؟

*پیامبر اكرم (ص) مأمور ترغیب مردم به سیر در زمین و تدبر در سرانجام تكذیب‏كنندگان پیامبران الهى‏
قل سیروا فى الأرض ثم انظروا كیف كان عقبة المكذبین‏
* برانگیختن مردم به بررسى و مطالعه تاریخ امتهاى پیشین و پندگیرى از آن، وظیفه مبلغان دین‏
قل سیروا فى الأرض ثم انظروا
فعل امر «قل» خطاب به پیامبر (ص) است كه آن حضرت را موظف به ترغیب مردم به بررسى و مطالعه در تاریخ كرده است. این وظیفه، از نظر ملاك، اختصاص به پیامبر (ص) ندارد، بلكه وظیفه‏اى همگانى، مخصوصاً براى مبلغان دین، است.
* پهنه زمین داراى آثارى عبرت‏آموز از ملتهاى پیشین‏
قل سیروا فى الأرض ثم انظروا كیف كان عقبة المكذبین‏
*قانونمندى و یكسانى راههاى كمال و سعادت یا انحطاط و شقاوت آدمیان، در گذشته و آینده تاریخ‏
قل سیروا فى الأرض ثم انظروا كیف كان عقبة المكذبین‏
از امر به تدبر در تاریخ گذشتگان و عبرت گرفتن از آن معلوم مى‏شود كه آنچه مایه سعادت یا شقاوت پیشینیان بوده است، براى آیندگان نیز هست.
*تحلیل و بررسى تاریخ گذشتگان و اندیشیدن در آن، سازنده و داراى نقش تربیتى- هدایتى است.
ثمّ انظروا كیف كان عقبة المكذبین‏
* تكذیب پیامبران و آیات الهى از عوامل نابودى جوامع، سقوط و انحطاط تمدنهاى بشرى‏
ثم انظروا كیف كان عقبة المكذبین‏
*هشدار خداوند به تكذیب‏كنندگان پیامبر (ص)
ثم انظروا كیف كان عقبة المكذبین‏
شنبه 20/9/1389 - 19:9
قرآن

 

آیه 8

وَ قَالُوا لَوْ لَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا یُنْظَرُونَ‏           و گفتند: چرا فرشته‏اى بر او نازل نشده است (تا با وى همكارى كند)؟ و اگر فرشته‏اى مى‏فرستادیم، كار تمام مى‏شد (همه هلاك مى‏شدند) و به آنان مهلت داده نمى‏شد.

*مشاهده نزول فرشتگان بر پیامبر (ص)، درخواست نابجا و بهانه‏جویانه كافران مكّه‏
و قالوا لو لا أنزل علیه ملك و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر
* هلاكت فورى كافران و پایان مهلت آنان، در صورت نزول محسوس فرشتگان به‏عنوان معجزه بر پیامبر (ص)
و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ینظرون‏
* كفرپیشگان مكه حتى با نزول كتابى ملموس بر پیامبر (ص)، ایمان نمى‏آوردند و خواهان نزول محسوس فرشتگان مى‏شدند.
و لو نزلنا علیك كتبا فى قرطاس فلمسوه بأیدیهم لقال ... و قالوا لو لا أنزل علیه ملك‏
بر اساس این احتمال كه «قالوا» بر جواب «لو» در آیه قبل عطف شده باشد، برداشت یاد شده استفاده مى‏شود.
*ناآگاهى كافران از عواقب هلاكتبار درخواست نزول آشكار ملائكه‏
و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ینظرون‏
*ارائه معجزات بر اساس مشیت الهى و قانونمند است.
و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ینظرون‏
                       
آیه 9
وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكاً لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنَا عَلَیْهِمْ مَا یَلْبِسُونَ‏          و اگر او را فرشته قرار مى‏دادیم، وى را به صورت مردى در مى‏آوردیم (تا او را ببینند، آن‏گاه مى‏گفتند: ما در فرشته بودن او شك داریم،) در نتیجه آنچه را كه آنان (بر خود) مشتبه مى‏سازند بر آنان مشتبه مى‏ساختیم.

*خداوند بر فرض انتخاب فرشتگان براى پیامبرى، آنان را به صورت بشر قرار مى‏داد.
و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا
* رد درخواست كفرپیشگان بهانه‏جوى مكه (نزول فرشته به عنوان پیامبر) از سوى خداوند
و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا
* كافران، مدعى عدم شایستگى بشر براى احراز مقام رسالت‏
و لو جعلنه ملكا
*خداوند، جز از جنس بشر، پیامبرى براى آدمیان قرار نداده است.
و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا
*مردم عادى از تحمل مشاهده چهره واقعى فرشتگان در دنیا ناتوان هستند.
و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ... و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا
در آیه قبل نزول فرشتگان را به صورت اصلى به معناى پایان یافتن كار و هلاكت كافران دانست و در این آیه نزول فرضى فرشته را براى مردم به شكل مردان اعلام مى‏كند. از این دو نكته مى‏توان مطلب بالا را استفاده كرد.
* امكان تجسم فرشتگان به صورت آدمى‏
و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا
آنچه در آیه نفى شده، پیامبر شدن فرشتگان است، نه تجسم آنان به صورت آدمى.
*بقاى مغالطه‏كارى و بهانه‏جوییهاى كافران، حتى در صورت انتخاب پیامبر از میان فرشتگان‏
و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا و للبسنا علیهم‏
 «للبسنا علیهم ...» یعنى امر رسالت را چنانكه اكنون براى آنان مشتبه است در صورت نزول فرشته نیز مشتبه مى‏كردیم.
*كافران به رسالت پیامبر (ص)، گرفتار شبهه‏هاى باطل و بى‏اساس.
و للبسنا علیهم ما یلبسون‏
 «یلبسون»، فعل مضارع و بیانگر استمرار یافتن شبهه‏هاى كافران در دل و جان آنان است؛ یعنى «وللبسنا علیهم ما یلبسون على انفسهم».
* خداوند حق‏پوشان و مغالطه‏كاران در رسالت پیامبر (ص) را در گمراهى رها مى‏كند.
و للبسنا علیهم ما یلبسون‏
*محرومیت از هدایت الهى، نتیجه حق‏پوشى و مغالطه‏كارى خود انسان‏
و للبسنا علیهم ما یلبسون‏
تلبیس خداوند (للبسنا)، از نظر رتبه، پس از تلبیس خود آدمى (ما یلبسون) قرار دارد.
شنبه 20/9/1389 - 19:5
قرآن
آیه 6
أَ لَمْ یَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَیْهِمْ مِدْرَاراً وَ جَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ
‏       آیا ندیده‏اند كه پیش از آنان چقدر نسل‏ها را هلاك كردیم كه در زمین امكاناتى به آنها داده بودیم كه آن امكانات را به شما نداده‏ایم، و باران را پى در پى بر آنان فرستادیم، و نهرها را از زیر پایشان جارى ساختیم، پس آنها را به سبب‏ گناهانشان هلاك كردیم و پس از آنان نسل‏هاى دیگرى پدید آوردیم؟

*توبیخ كافران به آیات الهى به خاطر تدبر نكردن در تاریخ و درس نگرفتن از سرنوشت هلاكتبار امتهاى گذشته‏
الم یروا كم اهلكنا من قبلهم من قرنٍ‏
* آگاهى كافران عصر پیامبر (ص) از سرنوشت امتهاى پیشین‏
الم یروا كم اهلكنا من قبلهم من قرنٍ مكَّنه م فى الارض‏
استفهام در «ألم یروا» براى توبیخ است، معلوم مى‏شود تاریخ گذشتگان در دسترس كافران بوده و از آن اطلاع داشته‏اند ولى درس لازم را از آن نگرفته‏اند.
* كافران به تحلیل صحیح تاریخ نپرداخته و از آن پند نمى‏گیرند.
الم یروا كم اهلكنا
استفهام توبیخى «ألم یروا» بیانگر این است كه تاریخ گذشتگان پندآموز است و باید از آن عبرت گرفت. ولى كافران در پى آن نیستند.‏
*هلاكت، سرانجام مبارزه با حق (اعراض، تكذیب و استهزاى آن)
ما تأتیهم من ءایة ... إلا كانوا عنها معرضین. فقد كذبوا بالحق ... ألم یروا كم أهلكنا من قبلهم‏
* كفر موجب هلاكت بسیارى از جوامع گذشته، در عین قدرتمندتر بودن آنها از كافران عصر پیامبر (ص)
ألم یروا كم أهلكنا من قبلهم من قرن مكنهم فى الأرض ما لم نمكن لكم‏
*نقش ریزش فراوان و مداوم باران و جریان رودها در پیدایش تمدنهاى قدرتمند
مكنهم فى الأرض ... و أرسلنا السماء علیهم مدرارا و جعلنا الأنهر
 «مدرار» یعنى داراى ریزش فراوان، پى در پى، و طبعاً مقصود، ریزش به مقدار نیاز است.
* عوامل طبیعى، مسخر اراده الهى و در قلمرو قدرت اوست.
كم أهلكنا ... مكنهم ... و أرسلنا السماء ... و جعلنا الأنهر
*انحطاط و نابودى بسیارى از تمدنها پیش از اسلام به سبب گناه و ستیز با حق‏
ألم یروا كم أهلكنا من قبلهم ... فأهلكنهم بذنوبهم‏
*نقش و تأثیر عملكرد مردم در تحولات تاریخ‏
ألم یروا كم أهلكنا ... فأهلكنهم بذنوبهم‏
* پابرجایى زندگى انسانها در زمین، در عین انقراض امتهاى متمدن كافر
فأهلكنهم بذنوبهم و أنشأنا من بعدهم قرنا ءاخرین‏
*پیدایش و انقراض تمدنها، تحت اراده و سیطره الهى‏
ألم یروا كم أهلكنا من قبلهم من قرن مكنهم فى الأرض ... فأنشأنا من بعدهم قرنا ءاخرین‏

آیه 7
وَ لَوْ نَزَّلْنَا عَلَیْكَ كِتَاباً فِی قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ هذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ‏  
       و اگر نوشته‏اى را در كاغذى بر تو نازل مى‏كردیم و آن را با دست‏هاى خود لمس مى‏كردند، آنان كه كفر ورزیده‏اند مى‏گفتند: این جز سحرى آشكار نیست.

*كفّار مكه حتى در صورت نزول كتابى ملموس از سوى خداوند بر پیامبر (ص)، آن را سحر مى‏خواندند.
و لو نزلنا علیك كتبا فى قرطاس فلمسوه بأیدیهم لقال الذین كفروا إن هذا إلا سحر مبین‏‏
سوره انعام در مكه نازل شده و ناظر به مشركان مكه مى‏باشد.
* نزول آیات قرآن بر پیامبر (ص) به شكل نوشتارهایى ملموس نبوده است.
و لو نزلنا علیك كتبا فى قرطاس فلمسوه بأیدیهم‏
* اتهام سحر، وسیله‏ اى براى مبارزه كافران با رسالت پیامبر (ص) و آیات الهى‏
لقال الذین كفروا إن هذا إلا سحر مبین‏
*كفر و سرسختى در برابر حق، زمینه‏ساز انحراف در بینش و تفسیر غلط و نابجا از پدیده‏هاست.
و لو نزلنا ... لقال الذین كفروا إن هذا إلا سحر مبین‏
عنوان ساختن كفر در «الذین كفروا ...» نشان دهنده تأثیر كفر در بینش غلط و منحرف كافران است. یعنى «كفر» موجب مى‏گردد كه پدیده‏ها بر خلاف حق و واقع تفسیر شوند.
*كفرورزى، موجب انكار هر گونه معجزه و آیه (گواه حقانیت پیامبر) هر چند ملموس و قابل حس باشد.
و لو نزلنا علیك ... لقال الذین كفروا إن هذا إلا سحر مبین‏

شنبه 20/9/1389 - 19:1
قرآن

آیه 4

وَ مَا تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ‏       و هیچ آیتى از آیات پروردگارشان برایشان نمى‏آید مگر این‏كه از آن رویگردانند.
*رویگردانى از هر آیت خداوند، شیوه لجوجانه كافران عصر بعثت‏
وما تأتیهم من ءایةٍ من ءایت ربّهِم الّا كانوا عنها معرضین‏
* رویگردانى از آیات خداوند و بى‏توجهى به آن كفر است.
ثمَّ الَّذین كفروا ... وما تأتیهم من ءایةٍ من ءایت ربّهِم الّا كانوا عنها معرضین‏
این آیه بیانگر ویژگیهاى فكرى و روحى كافران است كه در آیه اول مطرح شد. از این رو مى‏تواند بیان ویژگیهایى باشد كه در مجموع موجب اطلاق «كافر» بر آنان شده است، نه بیان حالات آنان پس از كفر.
*فرستادن آیات و معجزات، مقتضاى ربوبیت خداوند و عنایت او به هدایت مردم‏
وما تأتیهم من ءایةٍ من ءایت ربّهِم‏
*نكوهش كافران عصر بعثت از سوى خداوند به خاطر عناد و لجاجت آنان در برابر آیات الهى‏
وما تأتیهم من ءایةٍ ... الّا كانوا عنها معرضین‏

آیه 5
فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ یَأْتِیهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ
    در نتیجه حق را هنگامى كه برایشان آمد تكذیب كردند، ولى به زودى خبرهاى آنچه مسخره‏اش مى‏كردند به آنان خواهد رسید.
*تكذیب حق از سوى كافران مكه در نتیجه عناد و لجاجت‏
وما تأتیهم من ءایةٍ ... فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم‏
تفریع «فقد كذبوا ...» بر آیه قبل، بیانگر آن است كه ریشه تكذیب حق از سوى كافران مكه، عناد و لجاجت آنان بوده است.
* كافران عصر بعثت، على رغم علم و آگاهى، حق را تكذیب كردند.
فقد كذَّبوا بالحقّ لمّا جاءهم‏
قید «لما جائهم» بیانگر آن است كه تكذیب حق از سوى كافران نه از سر جهل بلكه على رغم شناخت حق و علم و آگاهى بوده است.
* قرآن، كتابى سراسر حق و مبرّا از هر گونه باطل‏
فقد كذَّبوا بالحقّ‏
مراد از حق در آیه ظاهراً قرآن كریم است.
*تكذیب آیات الهى، تكذیب حق است.
وما تأتیهم من ءایةٍ ... فقد كذَّبوا بالحقّ‏
*رویگردانى از آیات خداوند، تكذیب حق است.
الّا كانوا عنها معرضین. فقد كذَّبوا بالحقّ‏
*رودررویى با حق و تكذیب آن، زمینه رویگردانى از آیات الهى‏
وما تأتیهم ... الّا كانوا عنها معرضین. فقد كذَّبوا بالحقّ‏
 «فاء» در «فقد كذبوا» مى‏تواند سببیه باشد، بر این مبنا جمله «فقد كذبوا ...» بیانگر سبب و زمینه اعراض مذكور در آیه قبل است.
* رویگردانى، تكذیب و تمسخر، مراحل مبارزه و رویارویى كافران با آیات الهى و قرآن
وما تأتیهم من ءایةٍ ... الّا كانوا عنها معرضین. فقد كذَّبوا بالحقّ ... ما كانوا بِهِ یستهزِءون‏
*عذاب خداوند و سرانجامى شوم در انتظار تكذیب‏كنندگان و استهزاگران حق (قرآن و دیگر آیات خداوند)
فقد كذَّبوا بالحقّ لمّا جاءهم فسوف یأتیهِم انبؤا ما كانوا به یستهزءون‏
*نوید خداوند به ظهور و پیشرفت و پیروزى قریب‏الوقوع اسلام و پیامبر (ص)، على رغم استهزاى كافران صدر اسلام‏
فسوف یأتیهم انبؤا ما كانوا به یستهزءون‏
مراد از «یأتیهم أنباؤا ما كانوا»، مى‏تواند تحقق امورى مانند پیروزى اسلام باشد كه كفار آن را به مسخره گرفته و تكذیب مى‏كردند.
* تهدید استهزاگران حق (قرآن و آیات الهى) به كیفر اخروى از سوى خداوند
فقد كذَّبوا بالحقّ لمّا جاءهم فسوف یأتیهِم انبؤا ما كانوا به یستهزءون‏
محتمل است مراد از «سوف یأتیهم ...» كیفر اخروى نیز باشد.

جمعه 19/9/1389 - 0:7
قرآن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏


آیه 1
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذینَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ  
   ستایش از آنِ خداست؛ همان كسى كه آسمان‏ها و زمین را آفرید و تاریكى‏ها و روشنى را پدید آورد؛ پس (از این همه نشانه‏ها)آنان كه كفر ورزیده‏اند، با پروردگار خود (غیر او را)برابر مى‏كنند.

* ستایش، از آنِ خداوند است.
الحمد للَّه‏
* خدا، شایسته همه محامد و ستایشها.
الحمد للَّه‏
 «ال» در «الحمدللّه» براى تعریف جنس و مفید استغراق است؛ یعنى «كل حمد للّه».
* خدا، شایسته همه ستایش‏ها، به خاطر آفرینش آسمانها و زمین و پدیدآوردن نور و ظلمت.
الحمد للَّه الَّذى خلق‏
 «الذى» در «الذى خلق ...»، صفت تعلیلى براى «اللّه» و بیانگر وجه اختصاص داشتن حمد به خداوند است.
* نقش اساسى شب و روز و ظلمت و نور در نظام ربوبیت و تدبیر خداوند
وجعل الظُّلمت والنُّور ثمَّ الَّذین كفروا بربّهِم یعدِلون‏
* توجه به نظام شب و روز و نور و ظلمت، زمینه‏ساز اعتقاد به توحید ربوبى خداوند است.
وجعل الظُّلمت والنُّور ثمَّ الَّذین كفروا بربّهِم یعدِلون‏
* اعتقاد به ربوبیت غیر خدا- با وجود نشانه‏هاى غیر قابل تردید بر یگانه بودن او در تدبیر جهان- امرى نكوهیده و دور از انتظار
وجعل الظُّلمت والنُّور ثمَّ الَّذین كفروا بربّهِم یعدِلون‏
حرف «ثم» در آیه، مفید معنى استبعاد و توبیخ است.‏
*امام كاظم (ع) درباره آیه «ثم الذین كفروا بربهم یعدلون» فرمود: (كافرانى كه براى خدا انباز مى‏گیرند)، ظلمت و نور و ظلم و عدل را برابر قرار مى‏دهند».

آیه 2
هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ‏ 
   اوست كسى كه شما را از گِل آفرید، سپس اجَلى مقرر كرد، و اجَلى كه تعیین شده است نزد اوست؛ باز هم شما (در معاد) تردید مى‏كنید.

* آفرینش انسان از گِلى بى‏ارزش و ناچیز
هو الَّذى خلقكم من طینٍ‏
نكره آمدن «طین» مى‏تواند براى دلالت بر حقارت و ناچیز بودن مبدأ آفرینش انسان باشد.
*مدت زندگى هر فردى در دنیا از پیش تعیین شده است.
ثمَّ قضى‏ اجلًا
به مدتى كه براى زندگى هر فرد در دنیا تعیین شده «اجل» گفته مى‏شود (مفردات راغب) و «قضى اجلا» یعنى «قدّر لكل واحد منكم اجلا» (خدا براى هر یك از شما مدتى مشخص، مقرر فرموده است).
* انسان، داراى دو اجل: حتمى و غیر حتمى‏
ثمَّ قضى‏ اجلًا واجلٌ مسمًّى عنده‏
ذكر دو أجل در آیه و توصیف یكى از آن دو به «مسمى» (تعیین شده)، بیانگر آن است كه اجل دیگر نامعین و به اصطلاح، معلّق و غیر حتمى است.
*قابل تغییر نبودن «اجل مسمى» و تغییرپذیرى «اجل معلق»
ثمَّ قضى‏ اجلًا واجلٌ مسمًّى عنده‏
مقید شدن یكى از دو اجل به مسمى و ثابت، حاكى از امكان تحول و تغییر در اجل دیگر است كه از آن به «معلق» تعبیر مى‏شود.
* تنها خداوند، آگاه به «اجل مسمى» است.
واجلٌ مسمًّى عنده‏
*مطالعه در آفرینش انسان و مرگ و حیات وى، زداینده تردید در یگانگى خداوند
هو الَّذى خلقكم من طینٍ ثمَّ قضى‏ اجلًا ... ثمَّ انتم تمترون‏
از جمله «ثم أنتم تمترون»، كه بیان استبعاد هر گونه تردید در یگانگى خداوند پس از توجه به مضامین صدر آیه است، چنین برمى‏آید كه بعد از این توجه، على القاعده نباید تردیدى در توحید و اعتقاد بدان وجود داشته باشد.
*حمران گوید از امام باقر (ع) درباره سخن خداوند «قضى اجلًا ...» سؤال كردم، فرمود: دو اجل است، یكى حتمى و دیگرى غیر حتمى (معلق)».
*امام صادق (ع) درباره سخن خداوند «قضى أجلا ...» فرمود: اجل اول، اجلى است كه خداوند، فرشتگان و رسولان و انبیا را از آن آگاه نموده و اجل معین را كه نزد اوست، از تمام خلایق پنهان داشته است».

آیه 3وَ هُوَ اللَّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ یَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ‏    و اوست خدا در آسمان‏ها و در زمین؛ نهان و آشكار شما را مى‏داند، و آنچه را به دست مى‏آورید (نیز) مى‏داند.

* تدبیر و حاكمیت مطلقه و یكسان خداوند بر آسمانها و زمین‏
وهو اللَّه فى السَّموت وفى الارض‏
آیه شریفه در رد پندار كسانى است كه خداى تعالى را تنها خداوندگار آسمانها پنداشته و براى زمین و زمینیان خدایان دیگرى چون خداى باد، خداى باران، خداى دریا، خداى صحرا و ... تصور مى‏كردند.
*خداوند تنها معبود حقیقى و شایسته پرستش در جهان هستى‏
وهو اللَّه فى السَّموت وفى الارض‏
 «فى السماوات»، مى‏تواند متعلق به «اللّه» باشد؛ براین اساس كلمه «اللّه»، به تأویل مشتق (الاله) است؛ یعنى «و هو الإله فى السموات و فى الارض» (او تنها كسى است كه در آسمانها و در زمین شایسته پرستش است).
* آشكار و نهان آدمى، در نزد خداوند یكسان است.
یعلم سرَّكم وجهركم‏
عطف «جهركم» بر مفعول «یعلم» و تكرار نشدن فعل مى‏تواند بیانگر مطلب فوق باشد.
*آگاهى خداوند بر آشكار و نهان آدمى، برخاسته از حاكمیت كامل او بر سراسر هستى است.
وهو اللَّه فى السَّموت وفى الارض یعلم سرَّكم وجهركم‏
* آگاهى خداوند به اعمال و دست‏آوردهاى انسان‏
ویعلم ما تكسبون‏
* آگاهى خداوند به نتیجه و سرانجام عمل انسان‏
ویعلم ما تكسبون‏
مراد از «ما تكسبون» مى‏تواند جزا و نتیجه عمل باشد كه آدمى آن را با عمل خود به دست مى‏آورد.
*چون خداوند خالق است، بر مخلوق خویش آگاهى كامل دارد.
هو الَّذى خلقكم من طینٍ ... یعلم سرَّكم وجهركم ویعلم‏ما تكسبون‏
* توجه به احاطه علمى خداوند، بازدارنده انسان از انحراف در اعمال و نیات‏
یعلم سرَّكم وجهركم ویعلم ما تكسبون‏
هدف از بیان آگاهى كامل خداوند بر آشكار و نهان آدمى و اعمال او، بازداشتن وى از خطا و لغزش است.
*ابوجعفر گوید: از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند عزّ و جلّ «و هو اللّه فى السموات و فى الارض» سؤال كردم، امام فرمود: یعنى او به تمامى مخلوقات خویش از نظر علم، قدرت، سلطه و حاكمیت احاطه دارد ...».
پنج شنبه 18/9/1389 - 23:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته