• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 4
زمان آخرین مطلب : 4164روز قبل
طنز و سرگرمی

من بارها به دوستان گفتم ، من هرچه می‌کشم از دست این «پرستوی خیال» است. اگر یک روز علم آنقدری پیشرفت کند و این دانشمند‌ها ـ‌که نمی‌دانم دارند چه غلطی می‌کنند‌ـ بیایند و یک دستگاهی اختراع کنند که بتواند این پرستوی خیال را از بین گوشت و استخوان آدم بیرون بکشد  ، 
آن وقت من می‌دانم و آن پرستوی خیال !

البته نمی‌دانم چطور می‌خواهند این کار را بکنند ، مثلاً شاید مجبور شوند از یکی از گوش‌ها آن را بیرون بکشند ، البته گوش راست و چپش هم مهم است ، راستی نمی‌دانم چرا ما فقط برای دست‌وپاهایمان چپ و راست بودن قائلیم ، در رابطه با اعضای دیگر بدن طوری برخورد می‌کنیم انگار که آن‌ها را حواله می‌دهیم به عضو کوچکتری . مثلاً چه اشکالی دارد که بفهمیم راست‌گوش هستیم یا چپ گوش ؟ یا دماغ ؟ یا اصلاً ابرو . من خودم ابروی راستم را بیشتر دوست دارم ، توانمندی‌هایش از ابروی چپم خیلی بیشتر است. البته این را نمی‌دانم که چطور می‌‌خواهند بفهمند که مثلاً فلانی راست‌دماغ است یا چپ‌دماغ ؟ علی‌ای‌حال فکر کنم آن‌وقت برای تست بعضی از اعضای جفت بدن به مشکل برخواهند خورد .

روزی که با پرستوی خیالم روبرو شوم ـ‌البته اسم پرستو برای خیال من ، اهانت و جسارت و جفای بزرگی در حق پرندگان خوشگل و لطیف است، احتمالاً پرستوی من عقابی ، کرکسی ، چیزی باشد‌ـ روز رویارویی با پرستو ـ‌البته شاید هم شب باشد که امیدوارم این‌طور نشود ، فکرش را بکن بعداً برای آدم حرف درمی‌آورند که مثلاً فلان‌شب فلانی را با پرستو دیدیم ، حالا تو تا بیایی ثابت کنی که بابا به خدا قضیه یک چیز دیگری است ، فوراً یکی پیدایش می‌شود که از آن پشت داد می‌زند : بابا ؟ و تو فقط مجبوری با نگاهی عاقل‌اندرسفیه به همراه چاشنی‌ای از پوزخندی لطیف همراهیش کنی‌ـ گیرش که بیاورم ، پرستوی خیال را می‌گویم ، اول یک چک‌افسری نثارش می‌کنم بعد یقه‌اش را محکم می‌گیرم و چندتا چارواداری مشتی بارش می‌کنم ، از آن‌هایی که آدم را همش یاد فک‌وفامیل‌هایش می‌اندازد ، بیچاره این فک‌وفامیل‌ها چه هدایایی که توی قشون‌کشی‌ها نصیب‌شان نمی‌شود، راستی مگر پرستوی خیال فک‌وفامیل هم دارد ؟!

همین‌طور که یقه‌اش را گرفتم ، موبایلم را در‌می‌آورم و زنگ می‌زنم گرگ‌وگراز واقعیت بیایند سراغش، آنوقت حالی‌اش میشود که یک من ماست چقدر کره دارد . به گرگ واقعیت سفارش می‌کنم طوری کلکش را بکنید که حتی اگر ابراهیم (علیه‌السلام) هم بیاید و هر تیکه‌اش را روی یک کوه بگذارد و هی صدا بزند : پرستو ! پرستو !   آب از آب تکان نخورد . البته باید یادم باشد قبلش به ابراهیم (علیه‌السلام) یک زنگ بزنم که با خدا هماهنگ کند که آخدا  این فقط یک مانور تبلیغاتی است و الّا ما یقین‌مان دارد از سر و رویمان جاری می‌شود و اصلاً نیازی به این کارها نداریم .

بنظرم آدم با گرگ واقعیت زندگی کند خیلی خیلی بهتر است تا بخواهد با پرستوی خیال خوش باشد .

مثلاً یک مثال سطح پایین : فکرش را بکن شب که زیر لحاف خوابیدی چشم‌هایت را می‌بندی و با پرستوی خیال میروی دنبال رفیقت که خیلی دوستش داری و او هم خیلی دوستت دارد و می‌روید جایی که هردویتان خیلی دوست دارید . اما وقتی گرگ واقعیت بیاد دنبالت آنوقت می‌فهمی که نه از تو خبری هست ، نه از رفیقت ، نه از پرستو و نه از دوست‌داشتن‌هاتان .

این است که می‌گویم آدم اگر می‌خواهد له‌و‌داغون نشود باید با یک دسته معیشت کند؛ خب با پرستوی خیال که نمی‌شود زندگی کرد چون تمام اِهِن‌وتلپّش برای خیال است و بس.

اگر هم بخواهید هم با گرگ واقعیت باشید هم با پرستوی خیال ، نمی‌شود ‍!  چون آب به آب می‌شوید ، 
درست مثل من .


شنبه 2/10/1391 - 17:2
ادبی هنری

ما میبینیم   ما میشنویم   ما راه میرویم

......................................................(این مطلب  از مطالب وبلاگ یکی از دبیرهام است.)

وقتی میخواهیم راه برویم باید دستوری از طرف مغز به ماهیچه های پا برسد. این دستور به صورت یک جریان الکتریکی از مغز حرکت میکند و مسیر اصلی انتقال آن ، نخاع است.

انسانی که نخاعش قطع شده باشد راه ارتباطی مغز او با ماهیچه های پایش قطع شده و فرمانهای مغز برای به حرکت درآمدن آنها به مقصد نمیرسند. چنین فردی فلج محسوب میشود. بارها پیش آمده فردی که نخاعش قطع شده و به گواهی پزشکان نمیتواند راه برود ناگهان بلند میشود و شروع به حرکت میکند. در این حالت همه تعجب میکنند و میگویند معجزه شده است!

ولی آیا این واقعا معجزه است؟

برای اینکه چیزی را ببینیم باید نور مریی از آن چیز به چشم ما برسد. از مردمک چشم عبور کند و پس از متمرکز شدن بر مرکز شبکیه ، توسط سلولهای عصبی در آن نقطه تبدیل به جریان الکتریکی شود و این جریان به وسیله ی عصب بینایی به مغز برود. در مغز تحلیل پیچیده ای انجام شود و برای ما تصوری از آن چیز به وجود آید. کسی که مردمک یا شبکیه یا عصب بینایی اش آسیب دیده باشد نمیتواند ببیند.

برای اینکه صدایی شنیده شود باید مولکولها در محیط به ارتعاش درآیند و این ارتعاشها را به هم منتقل کنند تا به پرده گوش برسد و پرده گوش را به ارتعاش دربیاورد. این ارتعاش تبدیل به جریان الکتریکی میشود و توسط عصب شنوایی به مغز میرود. مغز آن را تحلیل میکند و تصوری از یک صدا برای انسان به وجود می آید.

اینها را همه میدانند. اینها دانسته های انسان در علوم تجربی است.

همه ی ما وقتی خواب هستیم چیزهایی را درخواب میبینیم. برای خیلیها پیش آمده است که در خواب ، جاهایی را ببینند که قبلا ندیده بودند و با آدم‌هایی روبه شوند و گفتگو کنند که قبلا آنها را ملاقات نکرده اند. اما بعدها و در عالم بیداری آن مکانها یا آدمها را میبینند. کمتر کسی است که چنین تجربه ای را نداشته باشد. حتی این موضوع برای خیلیها آنقدر تکرار شده است که دیگر عجیب به نظر نمیرسد.

چگونه ممکن است چیزی را ببینیم درحالی که شب هنگام است و همه جا تاریک. و چشمانمان هم بسته است؟ چگونه ممکن است در سکوت شب درحالی که خوابیده ایم صداهایی را بشنویم؟

دیدن چیزها درحالیکه چشمانمان بسته است و از طریق عصب بینایی جریانی به مغز نمیرود با توجه به آنچه که در علوم تجربی مطرح است غیرممکن است.

آیا نتیجه ای که از خواب دیدن میگیریم غیر از این است که برای دیدن ، راههای دیگری هم وجود دارد؟ راههایی غیر از مردمک و شبکیه و عصبها ؟

راه رفتن انسانی که نخاعش قطع شده و فلج است نشان میدهد برای اینکه فرمان حرکت به ماهیچه های پا برسد راههایی غیر از نخاع هم وجود دارند.

چرا فقط وقتی که فرمان حرکت به ماهیچه های پا از راهی غیر از نخاع به ماهیچه ها برسد همه تصور میکنند که معجزه شده است؟

اگر برای دیدن ، راهی غیر از چشم و عصب بینایی وجود دارد چرا برای سایر فعل و انفعالات در بدن راههایی به جز آنچه که در علوم تجربی مطرح است وجود نداشته باشد؟

انسان وقتی به پدیده ای برمیخورد که نمیتواند آن را با توجه به اطلاعاتش توجیه کند ادعا میکند که معجزه شده است.

به این ترتیب اگر راه رفتن فردی که نخاعش قطع شده یک معجزه باشد آیا خوابهایی که هر شب میبینیم معجزه نیستند؟

فقط کمی دقت لازم است تا به این نتیجه برسیم که انسان برای هیچیک از پدیده های طبیعی دلیل قانع کننده ای ندارد و در توجیه همه ی آنها عاجز است. از حرکت یک الکترون در اتم هیدروژن گرفته تا تمامی آنچه که در همه ی کاینات میتواند ببیند و احساس کند.

چهارشنبه 30/4/1389 - 21:3
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
این نقاشی با یک بار قرار گرفتن مداد بر روی کاغذ کشیده شده است
نقطه شروع آن از نوک بینی و نقطه انتهایی آن در آخر تصویر میباشد
 
دوشنبه 21/4/1389 - 15:37
اخبار
 
 
کره مریخ به بالاترین درجه درخشش در اسمان شب در 5 شهریور خواهد رسید. اون به اندازه کره ماه تمام بزرگ با چشم غیر مسلح به نظر خواهد رسید. این وقتی است که در روز 5 شهریور کره مریخ به فاصله 34.6 مایلی خود به زمین میرسد. حتما در راس ساعت 12:30 بعد از ظهر ( نیمه شب) آسمان را تماشا کنید. به نظر خواهد رسید که آسمان دو ماه دارد !!!


این امر 1200 سال دیگر دوباره اتفاق خواهد افتاد.

این لحظه را با دوستان خود شریک شوید زیرا شخص زنده ای دوباره این اتفاق را نخواهد دید
.

چهارشنبه 16/4/1389 - 17:33
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم 

آیا واقعاً میشه به خدا رسید ؟                چطوری؟

   نصیحتی اول برای خودم و بعد برای شما 

 چه خوب می‌شد اگه: هرکس روزی 2 دقیقه به خدا فکر می‌کرد

نه .... 1 دقیقه هم کافی

موفق باشید - التماس دعا

يکشنبه 18/9/1386 - 22:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته