فرزندتان را به حساب خدا بگذارید!
چه متغیرهایی دست به دست هم میدهد تا خروجیاش بشود فرزند برومندی چون محسن حججی؟ آنهم در این بریده از زمان که ارزشها در هجوم فرهنگ بیگانه، رنگ باخته و ابزارها و اسبابهای غفلت و گمراهی، تا پستوی خانهها، راه یافته است.
نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن
پرواز ملکوتی شهید مدافع حرم آل الله، محسن حججی، چند روزی است که فضای کشور را غمآلود و ملتهب کرده است. شهیدی که یادش از دو منظر به کربلا گره میخورد: یکی اسارتش در مسیر تاریخی اسرای کربلا و دیگر شهادتش با حلقوم بریده.
زین پس، چهره شکوهمند این شهید، همواره روضه مجسم کربلاست.
این حماسه عزتآفرین، درست در زمانهای که غوغای سیاست، مسئولان را و دغدغه معیشت، مردم را سرگرم کرده است، بسان تلنگری بود که چشمهای خواب گرفته را بیدار کرد.
حالا هر جا میروی، سخن از رشادت و نگاه عزتمندانه این شهید است و آنگاه حماسهای که با «سر» سرود.
راستی چه متغیرهایی دست به دست هم میدهد تا خروجیاش بشود فرزند برومندی چون محسن حججی؟ آنهم در این بریده از زمان که ارزشها در هجوم فرهنگ بیگانه، رنگ باخته و ابزارها و اسبابهای غفلت و گمراهی، تا پستوی خانهها، راه یافته است.
مردم اما در مواجهه با این رویداد تلخ و شیرین، چند دستهاند:
عده ای از روی غلیان احساسات، اظهار نظر میکنند و در صفحه و کانالشان، پست میگذارند اما معلوم نیست چقدر به راه و هدف این شهید والامقام، وفادارند.
عدهای چون راقم این سیاهه، با دیدن و شنیدن این خبر، البته تا مدتی در فضای «تذکر» به سر میبرند ولی بعد از چند روز، دوباره سر در آخور روزمرگیها، به کار خویش مشغولند.
عدهای هم خاماندیشانه، تیغ تیز انتقاد از نیام عناد برکشیده و اصل جریان مقاومت را زیر سوال میبرند که اصلا دفاع از حرم یعنی چه؟ و چرا تاوان دفاع از خاک سرزمین بیگانه را ما باید بدهیم؟ تلاش برای توجیه این جماعت بیبصیرت، البته جهد بیتوفیق است.
از این سه دسته که بگذریم، این وسط عده اندکی هستند که این ماجرا، عمیقا آنها را به فکر فرو میبرد و آرزو میکنند کاش جای او بودند و یا دستکم، اگر شهامت این گونه شهادتها را ندارند کاش میتوانستند چنین فرزندی را تربیت و تقدیم اسلام کنند.
این دغدغه ارزشمند است و جای تامل بسیار دارد. فقط یک سوال و پاسخی اجمالی.
چه متغیرهایی دست به دست هم میدهد تا خروجیاش بشود فرزند برومندی چون محسن حججی؟ آنهم در این بریده از زمان که ارزشها در هجوم فرهنگ بیگانه، رنگ باخته و ابزارها و اسبابهای غفلت و گمراهی، تا پستوی خانهها، راه یافته است.
اجمال پاسخ در این کوتاهسخن، این است که برای پرورش نسل توحیدی چون محسن حججی، باید افق نگاه را قرآنی کرد.
قرآن، فرزند را سرمایه و به مثابه اثر نیکویی میداند که انسان با کاشت نطفه سالم در زمین مناسب و قابل کشت(رحم مادر)، زمینه برداشتش را در روز واپسین، فراهم میکند:
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ و َقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُمْ؛ زنان شما، محل بذرافشانی شما هستند؛ پس هر زمان که بخواهید، میتوانید با آنها آمیزش کنید. و (سعی نمائید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکی برای خود، از پیش بفرستید!(ترجمه مکارم شیرازی)
پس اگر فرزند، سرمایه هست، برای حفظ این سرمایه، باید محیط خانه را آماده کرد تا این فرزند به گونهای بار بیاورد که انسان بتواند او را در بانک خدا پس انداز کند!
در روایت آمده است:
مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل.
«هر کس فرزندانی را تربیت کند که آنها را برای خدا به حساب بیاورد، این فرزندان، به اذن خداوند، او را از عذاب آتش مانع میشوند»
در پایان، بخوانید شرح مختصر این حدیث را از کام و کلام مقام معظم رهبری:
«بعضیها میگویند که شما میگویید فرزند زیاد [داشته باشید]، خب اگر [فرزندان] زیاد شدند در خانه، تربیتشان نمیتوانیم بکنیم؛ این حرف غلط است. تربیت فرزندان، تربیت تکتک فرزندان نیست، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب بود، چه بچّه یکی باشد چه پنج تا باشد، فرقی نمیکند، خوب تربیت میشوند. بهطور طبیعی، بهطور غالب خوب تربیت میشوند.
پس بنابراین «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» که در این حدیث شریف هست، معنایش این است که بچّه را جوری تربیت کند که بتواند او را پای خدا حساب کند. حالا، اگر «مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله»، اگر [انسان] تقدیم کند اولادی را -تقدیم کند یعنی بار بیاورد، پرورش بدهد، ارائه بدهد فرزندانی را- که بتواند آنها را پای خدا حساب بکند، «حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل»؛ این فرزندان، او را از آتش الهی، از عذاب الهی دور نگه میدارند.»[2]
پینوشتها:
1. الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۶۳۴
2. بیانات معظم له در ابتدای جلسهی درس روز دوشنبه ۱۳۹۵/۹/۱۵