نظر علامه طباطبایی(ره) درباره استخاره با تسبیح
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در دو جا یکی در تفسیر شریف «المیزان» و دیگری، در کتاب «بررسی های اسلامی» پیرامون مساله «استخاره» و کیفیت آن، اظهار نظر کردهاند. از مجموع فرمایش ایشان چُنین استفاده میشود که استخاره، مصداق توکل به خداست در جایی که انسان متحیر است و با وجود تعقل و مشورت، همچنان صلاح کار خویش را نمیداند و لذا برای رهایی از تحیر، از خداوند طلب خیر میکند.
شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در دو جا یکی در تفسیر شریف «المیزان» و نیز در کتاب «بررسی های اسلامی» پیرامون مساله «استخاره» و کیفیت آن، اظهار نظر کردهاند. از مجموع فرمایش ایشان چنین استفاده میشود که استخاره مصداق توکل به خداست در جایی که انسان متحیر است و با وجود تعقل و مشورت، همچنان صلاح کار خویش را نمیداند و لذا برای رهایی از تحیر، از خداوند طلب خیر میکند.
ایشان در ذیل کریمه 90 از سوره مبارکه مائده میفرماید:
«انسان وقتى بخواهد به كارى دست بزند ناچار است زیر و روى آن كار را بررسى نموده و تا آنجا كه مىتواند فكر خود را كه غریزه و موهبتى است خدادادى بكار بیندازد، و چنانچه از این راه نتوانست صلاح خود را در آن كار تشخیص دهد ناگزیر باید از دیگران كمك فكرى گرفته و تصمیم خود را با كسانى كه صلاحیت مشورت و قدرت تشخیص صلاح و فساد را دارند در میان بگذارد، تا به كمك فكر آنها خیر خود را در انجام دادن و ترك آن كار تشخیص دهد، و اگر از این راه هم چیزى دستگیرش نشد چارهاى جز اینكه متوسل به خداى خود شده و خیر خود را از او مسئلت نماید ندارد. و این همان استخاره است، و نباید این عمل را كه عبارتست از اختیار چیزى كه با استخاره تعیین شده دعوى علم غیب نامید، و نیز نباید آن را تعرض به شؤون الوهیت پروردگار نام نهاد، كما اینكه مشورت را هم نباید به خیال اینكه تشریك غیر خداى تعالى است در امور خود شرك نامید، و خلاصه هیچ مانع و محذور دینى در استخاره و مشورت نیست، چون استخاره كارى جز تعیین یكى از دو طرف تردید را انجام نمىدهد، نه غیر واجبى را واجب و حلالى را حرام و خلاصه حكمى از احكام خداى را تغییر مىدهد، و نه آدمى را به آنچه در پس پرده غیب است خبردار مىكند، تنها و تنها مىگوید: خیر صاحب استخاره در فعل است یا در ترك، و به این وسیله او را از حیرت و تردید نجات مىدهد، و اما اثر فعل و ترك در آینده چه خواهد بود و چه حوادثى را به بار خواهد آورد از عهده استخاره بیرون است، و استخاره از تعیین این جهت ساكت است، و آینده صاحب استخاره از خیر و شر عینا مانند آینده كسى است كه استخاره نكرده، و كار خود را با فكر و مشورت انجام داده است.»(1)
مرحوم علامه در ادامه، به پاسخ شبههای پیرامون استخاره با قرآن پرداخته میگوید:
«همین اشكال را ممكن است كسى در استخاره با قرآن كرده و توهم كند كه استخاره با قرآن بدست آوردن علم غیب است، چون نفس صاحب استخاره از استخاره با قرآن و تفال به آن و امثال آن نحوست و میمنتى احساس مىكند، و اگر استخارهاش خوب بود انتظار خیر و نفعى را مىكشد، و اگر بد بود مترصد شر و ضررى مىشود. لیكن این اشكال نیز توهمى بیش نیست، چون به طریق صحیح هم از شیعه و هم از اهل سنت روایاتى داریم كه پیغمبر (ص) خودش تفال به خیر مىزد، و مردم را هم به این عمل توصیه مىفرمود، و از فال بد زدن نهى مىنمود، و مىفرمود: هر جا هم كه فال بد زده شد توكل به خدا كنید و در پى كار خود روید، بنا بر این هیچ مانعى از تفال زدن با قرآن كریم و امثال آن به نظر نمىرسد، چه اگر استخاره خوب بود صاحب استخاره عمل را با طیب نفس و دل پاك انجام مىدهد، و اگر بد بود توكل به خدا كرده و در پى كار خود مىرود. پس استخاره با قرآن جز همان طیب نفس و رفع تردید و سرگردانى و امید به نفع و سعادت اثر دیگرى ندارد.(2)
استخاره یكى از مصادیق توكل است، نه شرکی دربردارد و نه به یكى از جهات دینى لطمه مىزند و نه حلالى را حرام یا حرامى را حلال مىكند، خواه با قرآن بشود و خواه با سبحه كه یكى از وسایل یاد خداست و حقیقتش توكل به خداست نه شریك قراردادن قرآن یا سبحه براى خدا
حضرت علامه همچنین در یکی دیگر از آثار خود در پاسخ به سوالی پیرامون استخاره با تسبیح، چنین میگوید:
«در خصوص استخاره به قرآن یا سبحه(تسبیح)، روایات چندى از ائمه اهلبیت علیهم السلام مروى است و هیچ محذورى عقلى یا نقلى كه موجب سقوط روایات باشد در بین نیست و با قطع نظر از روایات، طبع استخاره این است كه انسان در كارى كه مىخواهد فعلًا یا تركاً اقدام كند، در اطراف آن از حیث مرجحات فعل و ترك فكر مىكند و طبق یكى از مرجحات كه مىپسندد به فعل یا ترك اقدام مىنماید، اگر از راه فكر خود نتوانست ترجیح دهد با دیگران در آن باره مشورت نموده و یكى از مرجحات را كه گفتند، پسندیده و اقدام مىنماید. و اگر از راه مشورت نیز نتوانست ترجیحى دهد و دو طرف فعل و ترك در حال مساوات ماند و در حیرت رفت. قرآن كریم را گرفته و توجهى به خدا كرده و باز نموده، مضمون اولین آیه را مرجح گرفته و طبق آن عمل كند، یعنى به استناد كلام خدا، به خدا توكل كرده و یكى از دو متساوى را كه هر دو برایش جایزالاقدام بوده، ترجیح مىدهد و این كار كه یكى از مصادیق توكل است، نه شرکی دربردارد و نه به یكى از جهات دینى لطمه مىزند و نه حلالى را حرام یا حرامى را حلال مىكند، خواه با قرآن بشود و خواه با سبحه كه یكى از وسایل یاد خداست و حقیقتش توكل به خداست نه شریك قراردادن قرآن یا سبحه براى خدا.»
پینوشتها:
1. ترجمه تفسیر المیزان، ج6، ص: 177
2. همان، ص: 178
3. بررسی های اسلامی؛ ج2 ؛ ص253