شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 498
  • چهارشنبه 1395/10/29
  • تاريخ :

دین چگونه اسیر می‌شود؟

دین یعنی صراط مستقیم که شامل عقاید، اخلاق، حقوق، احکام فقهی و امثال آن می‌شود، مهندس این دین کسی غیر از ذات اقدس اله نیست این صراط دو چراغ دارد یکی عقل و دیگری نقل و زمانی که این دو چراغ خاموش شوند یا کم نور شوند در آن صورت است که می‌توان گفت دین اسیر شده است.

شبکه تخصصی قرآن تبیان

جوادی آملی

آنچه می‌خوانید مشروح بیانات درس مفسر فرزانه، آیت الله جوادی آملی، در درس تفسیر سوره مبارکه غافر است که معظم له، ذیل آیات 45تا52 ایراد فرموده‌اند.

«بهشت دو معنا دارد گاهی منظور از بهشت معنی باطنی است و گاهی نیز معنای ظاهری. معنای باطن بهشت را می‌توان در روایت حضرت رسول (ص) که فرمود «انا مدینه الحکمه و هی الجنه و انت یاعلی باب‌ها» فهمید در اینجا منظور جنت باطنی است. جنت باطنی و ظاهری در برزخ هم وجود دارد. اما در زمان ظهور حضرت که گفته می‌شود بهشت موعود و مانند آن، این یک تطبیق مصداقی است نه تفسیر مفهومی. در ذیل آیه «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» و همچنین آیه «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ موت‌ها» روایاتی است که به ظهور حضرت تطبیق شده است. همه این‌ها تطبیق مصداقی است نه مفهومی. بر این اساس می‌توان جنت را اینگونه تقسیم بندی کنیم که ما یک جنت باطنی داریم، یک جنت مفهومی، یک جنت برزخی و در نهایت نیز یک جنت اخروی.

جریان دوزخ نیز همینطور است برای یک عده‌ای واقعاً دنیا جهنم است اما جهنم اساسی آن‌ها در برزخ شروع می‌شود و جهنم نهایی آن‌ها در قیامت کبری است. در جهنم برزخی این‌ها وارد جهنم می‌شوند اما آتش جهنم کبری بر این‌ها عرضه می‌شوند یا این‌ها بر آتش جهنم کبری عرضه می‌شوند نه اینکه خود آن‌ها در آتش نیستند. در جریان قوم نوح اینکه بیان شده است «اغرقوا فادخلوا نار» یعنی اینکه این‌ها در همان آب به آتش رفتند به عبارت دیگر آتش برزخی در دریا هم هست و اگر یک کافری در دریا غرق شود بعد از موت مستقیماً در همان آتش برزخی است.

در مورد آل فرعون سخن از ورود به جهنم نیست بلکه سخن از «حَاقَ بِالِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ» آن‌هایی گرفتار معاصی فراوان هستند که در خطایا و گناهانشان آن‌ها را احاطه کرده است، آن‌هایی که اهل مکر و حیله بودند در قیامت هم «حاق النار» خواهند بود، این در حالی است برخی از بالا و پایین گرفتار آتش هستند و برخی نیز از هر جهت گرفتار آتش هستند این مخصوص کسانی است که از هر جهت نسبت به دین مکر و کید می‌کردند.

قرآن کریم انبیاء را از یک سو و مومنان خالصی که به دنبال انبیاء حرکت می‌کنند و امر به معروف و نهی از منکر دارند به عظمت و نیکی یاد می‌کند و قصه آن‌ها را یا بخصوص ذکر می‌کند مانند جریان مؤمن آل فرعون و یا اینکه بالعموم ذکر می‌کند مانند آنچه در آیه 21 سور آل عمران بیان فرموده است «إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ؛ كسانى كه به آیات خدا كفر می‌ورزند و پیامبران را بى هیچ حقى می‌کشند و از میان مردم كسانى را كه به عدل و داد فرمان می‌دهند به قتل می‌رسانند، آنان را به عذابى دردناك در دنیا و آخرت نوید ده» خداوند کریم در این آیه آن‌هایی که آمران به معروف و ناهیان از منکر و انبیاء را شهید می‌کنند به عذاب الیم وعده داده است. این آیه نشان می‌دهند مومنانی که در راه امر به معروف و نهی از منکر شربت شهادت می‌نوشند ملحق به انبیائی می‌شوند که شربت شهادت نوشیده‌اند.

عنصر محوری اشاعه دین را در زمان موسی کلیم یکی خودش بود و یکی هم مؤمن آل فرعون بود که در موارد مختلف احتجاج می‌کرد و از حضرت موسی دفاع می‌کرد اما مؤمن آل فرعون تمام این‌کارها‌ را در فضای «یکتم ایمانه» یعنی فضای کتمان ایمان انجام می‌داد، فضایی که فضای تقیه است یعنی نمی‌گفت که مؤمن آل فرعون است اما در مقام‌های مختلف از او و دینش دفاع کرد. این در حالی است که او از آل فرعون بود و می‌توانست از قدرت و ثروت آن‌ها استفاده کند. او چون ایمان خود را کتمان می‌کرد خود را جزئ آن‌ها قرار می‌داد و می‌گفت اگر حرف موسی حق باشد چه کسی ما را یاری می‌کند. حال مساله در این جریان این است که چطور می‌شود که این مؤمن باید در تقیه به سر ببرد و چطور می‌شود که قرآن کریم در مورد قوم آل فرعون می‌فرماید که فرعون آن‌ها را شست‌وشوی مغزی داده است «فاستخف قومه» در این عصر معجزه کلیم خدا اثر ندارد و سحر ساحران اثر دارد. این به این خاطر بود که جامعه آن روز جامعه عقلانی نبود و چون جامعه عقلانی نبود مردم آن جامعه شست‌وشوی مغزی داده شده بودند و در این فضا بود که معجزه حضرت موسی اثر نداشت و مؤمن آل فرعون نیز برای تبشیر و انذار باید ایمان خود را کتمان می‌کرد. این در حالی بود که مصر در آن زمان محور اصلی خاور میانه بود و همانطور که مؤمن آل فرعون به این مطلب اشاره می‌کند آن مردم جریان پیامبران قبلی مانند نوح، یوسف را شنیده بودند و پیامبرانی نیز در آنجا ظهور کرده بودند.

حضرت امیر (ع) در نامه 53 خطاب به مالک می‌فرماید: «فَانْظُرْ فِی ذَلِكَ نَظَراً بَلِیغاً فَإِنَّ هَذَا اَلدِّینَ قَدْ كَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی اَلْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ اَلدُّنْیَا ثُمَّ اُنْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اِخْتِبَاراً وَ لاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً؛ در این كار، نیكو نظر كن كه این دین در دست بدكاران اسیر است. از روى هوا و هوس در آن عمل می‌کنند و آن را وسیله طلب دنیا قرار داده‌اند. در كار كارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به كارشان برگمار، نه به سبب دوستى با آن‌ها» در اینجا وقتی گفته می‌شود دین اسیر بود مساله معدن و امثال آن نیست مساله فرهنگ است که محور اصلی آن قرآن و سنت معصومین است؛ حال چطور می‌شود که فرهنگ یک ملت اسیر دست اشرار می‌شود؟ دین یعنی صراط مستقیم که شامل عقاید، اخلاق، حقوق، احکام فقهی و امثال آن است. مهندس این دین نیز غیر از ذات اقدس اله نیست چرا که صراط مستقیم را فقط خدا ترسیم کرده است و لا غیر. این دین می‌شود شرع و شارع هم خداوند است که معصومین از راه وحی این دین را می‌گیرند و به ما ابلاغ می‌کنند. حال مساله در اینجا این است که چطور می‌شود که این دین اسیر می‌شود، این که گفته شده دین اسیر بود، قرآن اسیر بود به چه معناست؟ سنت پیغمبر و اهل بیت اسیر شد به چه معناست؟ همانطور که بیان شد دین صراط است، صراطی که خداوند فقط مهندس آن است. حال چراغی که بتواند این صراط و راه را بشناسد دو تاست یکی عقل برهانی و دیگر نقل معتبر است. بنابراین همانطور که بیان شد عقل در مقابل شرع نیست بلکه در مقابل نقل است. چرا که عقل چراغ است و شرع صراط و چراغ هرگز در مقابل صراط نیست. بنابراین عقل راه ساز نیست، مهندسی ساخت صراط را بر عهده ندارد و از عهده و توان او خارج است، عقل فقط چراغ است از این رو سخنی که گفته می‌شود «کلما حکم بالعقل حکم به الشرع و کلما حکم به الشرع حکم به العقل» صحیح نیست چرا که عقل هیچ حکمی در مقابل شرع ندارد، عقل فقط می‌تواند کشف شرع کند. از نظر هستی شناسی تنها راهی که صراط مستقیم به عهده اوست شرع است و تنها مهندس این راه خداوند متعال است. بنابراین عقل حکم هستی شناسی ندارد حکم هستی شناسی برای خداوند متعال است.

اینکه حضرت امیر (ع) در این خطبه به این مطلب اشاره می‌کند که دین و قرآن اسیر بود منظورشان این نیست که مردم در آن زمان قرآن نمی‌خواندند، نماز نمی‌خواندند، زکات نمی‌دادند بلکه منظورشان این است که وقتی قرآن خواندن و انجام اعمال دینی به صورت ظاهری و در حد ترجمه خلاصه شود کار به جایی می‌رسد که حضرت (ع) با وجود اینکه قرآن ناطق است را فقط جزء قاریان قرآن قرار دهند و اینطور شد که فقط به قرائت ظاهری قرآن توجه کردند و از این معنا و مفهومی که در قرآن وجود داشت غافل شدند. همین مهجوریت و غفلت از قرآن بود که باعث شد حضرت علی (ع) را با دست بسته به مسجد ببرند. پس یکی از راه‌های فهم و درک صراط و به عبارت دیگر یکی از چراغ‌های صراط مستقیم را اینگونه اسیر کردند و در مورد چراغ دیگر نیز دست و پای او را بستند و قائل شدند که عقل توانایی درک حسن و قبح را ندارد و عقل را اینگونه معزول کردند و نگذاشتند که مردم عقلانیت پیدا کنند و این چراغ را مشتعل کنند. از طرف دیگر نقل را نیز که چراغی دیگر بود تا زمانی ممنوع کرده بودند و از زمانی که رسانه‌ها دست خودشان آمد هم روایت جعل کردند هم راوی و هر چه خواستند گفتند و این چراغ را نیز اینگونه کم نور کردند. وقتی که این دو چراغ خاموش شود دین اسیر می‌شود.

بنابراین وقتی که حضرت امیر در مورد اسارت دین سخن می‌گوید منظورش همین است و وقتی او سخن از این مساله می‌کند که من آمدم که دین را آزاد کنم، عقل و نقل را آزاد کنم، عقلانیت را به جامعه برگردانم بر همین اساس است. کار انقلاب اسلامی نیز باید همین باشد، کار امت مسلمان نیز باید همین باشد و این اختصاص به حضرت امیر ندارد بلکه در زمان حضرت موسی و دیگر زمان‌ها نیز وجود داشت و دارد. هر زمانی که وحی به اسارت برود و عقلانیت مردم زائل شود این مسائل شامل آن می‌شود.»

 

UserName