10 نقد علمی بر نظریه رویاانگاری سروش
در همه این سالها، دکتر سروش نه تنها از دیدگاه خود دست نشسته بلکه حتی با تعابیری تندتر، به دفاع از آن پرداخته است. از جمله، در شبهمناظرهای با عبدالعلی بازرگان (فرزند مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت)، به صراحت میگوید که قرآن، تولید پیامبر است و حاصل رویاهای او!
شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان
اشاره:
دکتر عبدالکریم سروش، نواندیشی جنجالی در حوزه دین و کلام جدید به شمار میرود. او در سالهای اخیر، دیدگاه تازهای در باب ماهیت پدیده وحی به میان آورده که موافقان و مخالفان بسیاری را برانگیخته است. وی نخست، در سلسله مقالاتی با عنوان "محمد، راوی رویاهای رسولانه" مدعی شد که قرآن کریم نه وحی مستقیم خداوند بلکه خوابی است پیامبرانه که نیاز به تعبیر دارد: «جلالالدین محمّدبلخی گفت: « هست قرآن حالهای انبیا»، و من میخواهم با کسب اجازه از روح آن عزیز چنین بگویم: هست قرآن خوابهای مصطفی».
این انگاره، از سوی صاحبنظران دینی بارها مورد بررسی و نقد قرار گرفت. در همه این سالها، دکتر سروش نه تنها از دیدگاه خود دست نشسته بلکه حتی با تعابیری تندتر، به طرح آن پرداخته است. از جمله، در شبه مناظرهای با عبدالعلی بازرگان (فرزند مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت)، به صراحت میگوید که قرآن، تولید پیامبر است و حاصل رویاهای او!
این انگاره در آخرین رویداد هماندیشانهای که در دانشکده الهیات دانشگاه تهران، به منظور بازخوانی اندیشههای متفکران در حوزه نسبت پدیده وحی با سکولاریسم برگزار گردید، در ترازوی نقد گذاشته شده است.
در این نشست علمی، دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس انجمن حکمت و فلسفه، با ده نقد علمی، به ادعای دکتر سروش پاسخ داده که گزارش آن در ذیل از نظرتان خواهد گذشت.
اگر هیچکدام از این نقدها را نپذیریم سؤال من این است که با این رویاانگاری قرآن چه نتیجهای میخواهیم بگیریم. آیا بهشت و صراط و هدایت وجود دارد یا نه؟ اگر نیست که این حرفها، حرفهای غربیها و انکار دینداری است اما اگر از این رویاانگاری نتیجه میگیرد که عمل ما بهشت ساز است اسم آن را هر را چه میخواهد بگذارد چون مسئله عوض نمیشود. او اما از رویاانگاری نتیجهای میگیرد که لازمه آن انکار دینداری است.
رویاانگاری وحی در بوته نقد
«موضوع بحث بنده سه مقدمه دارد. اول اینکه وحی شناسی ساحتهای مختلف دارد. میتوان از ساحت معرفت شناسی، هستی شناسی و پدیدار شناسی به موضوع نگاه کرد.
در بحث پدیدار شناسی موضوع این است که چگونه وحی پدید میآید و آیا رسول الله مخاطب وحی است و یا راوی است؟ بحث دیگر بحث زبان شناسی وحی است که بررسی میکند زبان وحی چه زبانی است؟
رویاانگاری وحی در حوزه پدیدار شناسی وحی میگنجد. البته بر هستی شناسی و معرفت شناسی هم تأثیر دارد ولی بحث اصلی پدیدار شناختی است.
مقدمه دوم این است قبل از موضوع رویاانگاری وحی موضوع تجربه نبوی و شعر انگاری و اینکه قرآن کلام پیامبر است، مطرح شده بود. مقدمه سوم این است که حامد ابوزید اولین فردی است که رویاانگاری را مطرح کرده و سروش در برخی جاها عیناً از عبارات او استفاده کرده است.
در مورد ادعاهای سروش شش نوشته از او ثبت شده است که چند ادعا در آن دارد. او میگوید وحی نوعی رویاست و به جای رؤیا میتوان از مکاشفه یا مثال یا خیال متصل یا خیال منفصل و ... استفاده کرد. او میگوید من این تعبیر رؤیا را انتخاب کردهام.
سروش میگوید وقتی وحی خواب باشد رمزآلود و مه آلود است. حقیقت مه آلود طبیعتاً زبان متفاوت از بیداری است و خواب، نیاز به تعبیر دارد. زبان خواب زبان کنایه و استعاره نیست ولی زبان حقیقی و زبان خواب قابل احصا نیست، زبانی که در خواب با آن مواجه ایم زبان فیزیکال نیست. این خلاصه ادعاهای سروش بود.
استدلالی در کلام سروش نیست. او تنها چند شاهد طرح میکند. او میگوید امیرالمؤمنین (ع) میفرماید رویای انبیا، وحی است. او نتیجه میگیرد پس وحی رویاست! میگوید در زمان وحی بر پیامبر حالت ناهوشیاری مترتب میشد و یا حضرت موسی (ع) وقتی از درخت صدا شنید فقط خود او این صدا را شنید و دیگران نشنیدند. لذا از این عبارات نتیجه میگیرد که وحی رویاست که این استدلال عجیبی است.
آیا نمیتوان تصور کرد کسی که در عالم بیداری با فضای ملکوت ارتباط برقرار میکند میتواند حقایقی دریافت کند که دیگران چون این ارتباط را برقرار نکردهاند، نمیتوانند دریافت کنند؟
او تناقضات مورد ادعای خود در قرآن مانند شرابی که مستی نمیآورد، گیاهی که بر آتشی میروید، دریا آتش میگیرد و ... را ذکر میکند و میگوید اگر بخواهیم این پارادوکسها را حل کنیم باید بگوییم اینها رویاست و تعبیر خاص خود را دارد.
دکتر خسروپناه: من بر این دیدگاه 10 نقد دارم
من نسبت به رؤیا رسولانه ۱۰ نقد دارم که هرچقدر وقت اجازه دهد بیان میکنم. اول این است که رویاها متفاوت هستند حداقل سه نوع رؤیا داریم. یکی قسم همان رویای صادقه است به این صورت که عین آنچه در خواب دیدهایم در بیداری تحقق مییابد. دوم خوابهایی هستند که صادقهاند اما نیاز به تعبیر دارند مثل رویای حضرت یوسف (ع) در قرآن، سوم رویاهایی که از حالت نفسانی سرچشمه می گیرند.
لذا بر چه اساس گفته میشود، قرآن باید از نوع همان خوابی باشد که نیاز به تعبیر دارد؟ چرا جایز نباشد قرآن از سنخ رویای صادقه ای باشد که بی نیاز از تعبیر است؟!
نقد دوم: اینکه حقیقت رؤیا آنقدر پیچیده و مبهم است که هنوز هیچ متفکری نتوانسته آن را حل کند. در عرفان و فلسفه و روانشناسی بحث عمیقی در این مورد وجود ندارد و حقیقت رؤیا روشن نیست. ایشان(دکتر سروش) به خاطر یک سری ابهاماتی که (به زعم خودشان) در قرآن دیدهاند میخواهند با ابهاماتی بزرگتر آن را به اسم رؤیا حل کنند. مگر کسی تا به حال حقیقت رؤیا را درک کرده است؟ مگر می شود یک امر مجهول را با امر مجهولتری حل کرد.
نقد سوم: شما می گویید قرآن خواب است این مسئله را با چه روش شناسی ای میخواهید تعبیر کنید؟ اگر سؤال شود تعبیر آیات قیامت را بیان کنید باید روش شناسی علم را نیز بیان کرد. شما که می گویید حقیقت وحی از سنخ رویاست و رؤیا نیاز به تعبیر دارد باید روش شناسی تعبیر را نیز بگویید. اما جواب ایشان این است که من فیلسوف علم ام. من فقط نظریه پردازی می کنم از من روش شناسی نخواهید! این خلاف مشی فیلسوفان علم است.
نقد چهارم این است که سروش شباهتهایی بین وحی قرآن و رؤیا دیده و نتیجه میگیرد که قرآن رویاست. اما سؤال این است که مگر هر چیزی که به قرآن شباهت داشت از سنخ رؤیا است؟ اگر آب به خمر شباهت داشته باشد مگر باید به آن خمر گفت؟
نقد پنجم: سروش میگوید قرآن کلام پیامبر است. یک شاهد بیاورید که پیامبر یا ائمه گفته باشند این وحی، رویاست. قرآن بعضی جاها مسئله رؤیا را مطرح کرده است اما در کجا آمده که کل قرآن رؤیا باشد؟ همینکه قرآن این را نگفته و بعضی چیزها را رؤیا ذکر کرده، نشان میدهد بقیه حرفهای قرآن رؤیا نیست.
نقد ششم: سروش برای تأیید ادعای خود که قرآن رویاست به آیاتی تمسک کرده این در حالی است که او با زبان بیداری به آن آیات تمسک میکند. آیا او با زبان رؤیا آیات را تفسیر میکند تا ثابت کند قرآن، رویاست؟ اگر چنین است که این امر دور محسوب میشود. آیا با زبان بیداری آیات را تفسیر میکند؟ اگر چنین است که این ناقض حرفهای خود او است. لذا روشی که بکار برده خودشکن است.
استدلالی در کلام سروش نیست. او تنها چند شاهد طرح میکند. او میگوید امیرالمؤمنین (ع) میفرماید رویای انبیا، وحی است. او نتیجه میگیرد پس وحی رویاست! میگوید در زمان وحی بر پیامبر حالت ناهوشیاری مترتب میشد و یا حضرت موسی (ع) وقتی از درخت صدا شنید فقط خود او این صدا را شنید و دیگران نشنیدند. لذا از این عبارات نتیجه میگیرد که وحی رویاست که این استدلال عجیبی است.
نقد هفتم:او میگوید در قرآن آشفتگی وجود دارد این در حالی است که قرآن عقاید را مانند آنچه متکلمین بحث کردهاند نگفته است. آیا معیار نظم و بی نظمی مثل نمونههای بشری است؟ قرآن نظم خاص خود را دارد. قرآن نمیخواهد دانش فقه را تنها به ما یاد بدهد. قرآن بافت خاص خود را دارد چون کتاب هدایت است. او شاهد میآورد که قرآن از فعل ماضی استفاده کرده این در حالی است که در قرآن از فعل مضارع هم استفاده شده چرا به آن آیات اشاره نشده است. فعل ماضی از این جهت بکار رفته که یقینی الوقوع اند و این در زبان عرب مرسوم است.
نقد هشتم: اگر سیره عملی پیامبر و ائمه را ببینیم به همین قرآن تمسک میکنند چه در احکام، چه در اخلاق و چه در عقاید. اگر میخواستند میتوانستند بگویند آیات قرآن تعبیر دیگری دارد. سیره عمل پیامبر از قضا نقد رویاانگاری قرآن است.
اگر هیچکدام از این نقدها را نپذیریم سؤال من این است که با این رویاانگاری قرآن چه نتیجهای میخواهیم بگیریم. آیا بهشت و صراط و هدایت وجود دارد یا نه؟ اگر نیست که این حرفها، حرفهای غربیها و انکار دینداری است اما اگر از این رویاانگاری نتیجه میگیرد که عمل ما بهشت ساز است اسم آن را هر را چه میخواهد بگذارد چون مسئله عوض نمیشود. او اما از رویاانگاری نتیجهای میگیرد که لازمه آن انکار دینداری است.»