شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 3430
  • شنبه 1395/7/17
  • تاريخ :

10 فرمان الهی در سبک زندگی قرآنی

ده فرمان و توصیه الهی که به صورت یکجا در سوره انعام آمده است، را می توان به عنوان دستورالعمل جامع سبک زیست مسلمانی به شمار آورد که در سایه عمل بدانها می توان بر قله قرب الهی فراز آمد.

شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان

سبک زندگی

هر محصولی یک راهنمای استفاده دارد. گل سرسبد کارخانه هستی، انسان است. صانع ازل و ابد برای این مصنوع باارزش، کتاب راهنمایی فرستاده تا او بتواند در سایه فرامین و رهنمودهایش، به تعالی و کمال مطلوب خود که همانا قرب الهی است، نائل شود. این فرامین را می توان اصولی مشترک در تمامی ادیان الهی به شمار آورد که از طریق پیک‌های هدایت (پیامبران) به انسان‌ها ابلاغ گردیده است. به عنوان مثال، در الواح حضرت موسی( علیه‌السلام) و کتاب تورات( سِفر خروج، باب 20)  مجموعه ای ده‌گانه از سفارش‌های خداوند برای دستیابی بنی‌اسرائیل به زندگی نیکبختانه فرستاده شده است که از آن به عنوان «ده فرمان» یاد می‌شود.
در قرآن نیز، این ده فرمان با اندکی تفاوت به صورت یکجا در سوره انعام آمده است. افزون بر سوره انعام، در آیاتی از سوره اسری نیز، 12 قانون الهی را برمی شمرد که مواد مشترکی با فرامین ده‌گانه الهی در سوره انعام دارد. با این تفاوت که در سوره انعام از این فرامین به عنوان «وصایای الهی» (ذٰلِکُمْ‌ وَصَّاکُمْ‌ بِهِ) یاد کرده اما در سوره اسری، از آنها به عنوان «حکمت های خداوند» (ذٰلِکَ‌ مِمَّا أَوْحَى‌ إِلَیْکَ‌ رَبُّکَ‌ مِنَ‌ الْحِکْمَةِ) یاد می کند.

مردم دوران جاهلیت، دختران خویش را به خاطر تعصب‏هاى غلط زنده به گور مى‏كردند و فرزندان پسر خویش را نیز به خاطر فقر به قتل مى‏رساندند. خدا آنها را از این كار بازداشت و فرمود رزق آنها با خداست. متأسفانه در عصر ما نیز اعمال جاهلى به نوعى دیگر تكرار مى‏شود و برخى افراد، كودكان خود را در مرحله‏ى جنینى سِقْط مى‏كنند و بهانه‏هاى واهى و جاهلانه‏اى مى‏آورند و گاهى نیز به كمبود مواد غذایى استدلال مى‏كنند.

10 فرمان سبک زندگی قرآنی

آیات 51 تا 53 سوره مبارکه انعام چنین است:
قُلْ‌ تَعَالَوْا أَتْلُ‌ مَا حَرَّمَ‌ رَبُّکُمْ‌ عَلَیْکُمْ‌ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ‌ شَیْئاً وَ بِالْوَالِدَیْنِ‌ إِحْسَاناً وَ لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ‌ مِنْ‌ إِمْلاَقٍ‌ نَحْنُ‌ نَرْزُقُکُمْ‌ وَ إِیَّاهُمْ‌ وَ لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ‌ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ‌ وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ‌ الَّتِی‌ حَرَّمَ‌ اللَّهُ‌ إِلاَّ بِالْحَقِ‌ ذٰلِکُمْ‌ وَصَّاکُمْ‌ بِهِ‌ لَعَلَّکُمْ‌ تَعْقِلُونَ‌(51/انعام)
وَ لاَ تَقْرَبُوا مَالَ‌ الْیَتِیمِ‌ إِلاَّ بِالَّتِی‌ هِیَ‌ أَحْسَنُ‌ حَتَّى‌ یَبْلُغَ‌ أَشُدَّهُ‌ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ‌ وَ الْمِیزَانَ‌ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ‌ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا وَ إِذَا قُلْتُمْ‌ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کَانَ‌ ذَا قُرْبَى‌ وَ بِعَهْدِ اللَّهِ‌ أَوْفُوا ذٰلِکُمْ‌ وَصَّاکُمْ‌ بِهِ‌ لَعَلَّکُمْ‌ تَذَکَّرُونَ‌(52/انعام)
وَ أَنَ‌ هٰذَا صِرَاطِی‌ مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ‌ وَ لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ‌ فَتَفَرَّقَ‌ بِکُمْ‌ عَنْ‌ سَبِیلِهِ‌ ذٰلِکُمْ‌ وَصَّاکُمْ‌ بِهِ‌ لَعَلَّکُمْ‌ تَتَّقُونَ‌(53/انعام)
چنانکه گذشت در آیه نخست و دو آیه سپس تر، مجموعه با 10 سفارش الهی مواجهیم . پنج مورد نخست آن که در کریمه 51 آمده عبارتند از:
ممنوعیت شرك، لزوم نیكى به پدر و مادر، ممنوعیت فرزندكشى، ممنوعیت اعمال زشت آشكار و پنهان و ممنوعیت آدم‏كشى.
در کریمه 52 نیز 4 دستورالعمل به شرح زیر آمده:
عدم دست درازی به اموال یتیمان، پرهیز از کم فروشی و رعایت عدالت در مکیال و میزان، سخن گفتن از روی عدالت و انصاف (خاصه در هنگام شهادت و داوری) و پایبندی به پیمان های الهی.
و آخرین توصیه الهی که در آیه 53 آمده عبارت است از: پیروی از این احکام و قوانین الهی که از آن تعبیر به «صراط مستقیم» شده است.

سه نکته مهم

در این جا چند نکته حائز اهمیت است و آن اینکه:
1. موارد شرك، قتل فرزند، قتل افراد و اعمال زشت را به صورت نهى بیان كرد، ولى در مورد پدر و مادر نفرمود آنان را اذیت نكنید، بلكه امر كرد و فرمود: «به آنان نیكى كنید.»؛ یعنى نه تنها آزار آنان حرام است، بلكه نیكى به پدر و مادر لازم است.
2. مردم دوران جاهلیت، دختران خویش را به خاطر تعصب‏هاى غلط زنده به گور مى‏كردند و فرزندان پسر خویش را نیز به خاطر فقر به قتل مى‏رساندند. خدا آنها را از این كار بازداشت و فرمود رزق آنها با خداست. متأسفانه در عصر ما نیز اعمال جاهلى به نوعى دیگر تكرار مى‏شود و برخى افراد، كودكان خود را در مرحله‏ى جنینى سِقْط مى‏كنند و بهانه‏هاى واهى و جاهلانه‏اى مى‏آورند و گاهى نیز به كمبود مواد غذایى استدلال مى‏كنند.
3. در برخى احادیث از امام باقر علیه السلام حكایت شده كه «مقصود از گناه آشكار، عمل منافى عفت (زنا) است و منظور از گناه پنهان، دوستى‏هاى نامشروع و مخفى است.» روشن است كه این‏گونه احادیث مصداق‏هاى روشن آیه را بیان مى‏كنند، ولى مفهوم آیه منحصر در این امور نیست.(تفسیر قرآن مهر، ج‏6، ص: 257)

حکایتی نکته آموز از تاثیر گذاری شگرف این آیات

تفسیر نمونه، ذیل آیات یادشده، حکایت جالبی را از بحارالانوار آورده است که تاثر شگرف این آیات بر نفوس شنوندگان حکایت دارد. تفصیل این ماجرا به شرح زیر است:
« "اسعد بن زراره" و" ذكوان بن عبد قیس" كه از طایفه" خزرج" بودند، به مكه آمدند در حالى كه میان طایفه" اوس" و" خزرج" جنگ طولانى بود و مدتها شب و روز سلاح بر زمین نمى‏گذاشتند، و آخرین جنگ آنها روز" بعاث" بود كه در آن جنگ طایفه اوس بر خزرج پیشى گرفت، به همین جهت اسعد و ذكوان به مكه آمدند تا از مردم مكه پیمانى بر ضد طایفه اوس بگیرند، هنگامى كه به خانه" عتبة بن ربیعه" وارد شدند و جریان را براى او گفتند در پاسخ گفت:
شهر ما از شهر شما دور است، مخصوصا گرفتارى تازه‏اى پیدا كرده‏ایم كه ما را سخت به خود مشغول داشته،" اسعد" پرسید چه گرفتارى؟ شما كه در حرم امن زندگى دارید.
" عتبه" گفت: مردى در میان ما ظهور كرده كه میگوید: فرستاده خدا هستم! عقل ما را ناچیز مى‏شمرد و به خدایان ما بد مى‏گوید، جوانان ما را فاسد و اجتماع ما را پراكنده نموده است!" اسعد" پرسید این مرد چه نسبتى به شما دارد؟ گفت: فرزند عبد اللَّه بن عبد المطلب و اتفاقا از خانواده‏هاى شریف ما است.
" اسعد" و" ذكوان" در فكر فرو رفتند و به خاطرشان آمد كه از یهود مدینه مى‏شنیدند به همین زودى پیامبرى در مكه ظهور خواهد كرد، و به مدینه هجرت خواهد نمود.
" اسعد" پیش خود گفت: نكند این همان كسى باشد كه یهود از او خبر مى‏دادند.
سپس پرسید او كجاست؟
" عتبه" گفت: در حجر اسماعیل كنار خانه خدا هم اكنون نشسته است‏. آنها در دره‏اى از كوه محاصره هستند و تنها در موسم" حج" و عمره ماه رجب آزادى مى‏یابند، و وارد جمعیت مى‏شوند ولى من به تو توصیه مى‏كنم به سخنان او گوش مده و یك كلمه با او حرف مزن كه او ساحر غریبى است.
- و این در ایامى بود كه مسلمانان در شعب ابى طالب محاصره بودند.
" اسعد" رو به" عتبه" كرد و گفت پس چه كنم؟ محرم شده‏ام و بر من لازم است كه طواف خانه كعبه كنم، تو به من مى‏گویى به او نزدیك نشوم؟!" عتبه" گفت: مقدارى پنبه در گوشهاى خود قرار بده تا سخنان او را نشنوى! اسعد وارد مسجد الحرام شد، در حالى كه هر دو گوش خود را با" پنبه" سخت بسته بود، و مشغول طواف خانه كعبه شد در حالى كه پیامبر ص با جمعى از بنى هاشم در حجر اسماعیل در كنار خانه كعبه نشسته بودند.
او نگاهى به پیامبر ص كرد و به سرعت گذشت، در دور دوم طواف با خود گفت: هیچكس احمقتر از من نیست!، آیا مى‏شود یك چنین داستان مهمى در مكه بر سر زبانها باشد و من از آن خبرى نگیرم و قوم خود را در جریان نگذارم؟!، به دنبال این فكر، دست كرد پنبه‏ها را از گوش بیرون آورد و به دور افكند و در جلو پیغمبر ص قرار گرفت و پرسید به چه چیز ما را دعوت مى‏كنى؟
پیامبر ص فرمود: به شهادت به یگانگى خدا و اینكه من فرستاده اویم و شما را به این كارها دعوت مى‏كنم و سپس آیات سه‏گانه، فوق كه مشتمل بر دستورات دهگانه بود تلاوت كرد.
هنگامى كه اسعد این سخنان پر معنى و روحپرور را كه با نهاد و جانش آشنا بود شنید، به كلى منقلب شد و فریاد زد اشهد ان لا اله الا اللَّه و انك رسول اللَّه.
اى رسول خدا پدر و مادرم فداى تو باد، من اهل یثربم، از طایفه خزرجم، ارتباط ما با برادرانمان از طایفه اوس بر اثر جنگهاى طولانى گسسته، شاید خداوند به كمك تو این پیوند گسسته را برقرار سازد.
اى پیامبر! ما وصف ترا از طایفه یهود شنیده بودیم و همواره ما را از ظهور تو بشارت مى‏دادند و ما امیدواریم كه شهر ما" هجرتگاه" تو گردد، زیرا یهود از كتب آسمانى خود چنین به ما خبر دادند، شكر مى‏كنم كه خدا مرا به سوى تو فرستاد، به خدا سوگند جز براى بستن پیمان جنگى بر ضد دشمنان به مكه نیامده بودم، ولى خداوند مرا به پیروزى بزرگترى نائل كرد.
سپس رفیق او" ذكوان" نیز مسلمان شد و هر دو از پیامبر ص تقاضا كردند مبلغى همراه آنها به مدینه بفرستد تا به مردم تعلیم قرآن دهد و به اسلام دعوت نماید و آتش جنگها خاموش گردد، پیامبر ص" مصعب بن عمیر" را همراه آنها به مدینه فرستاد و از آن زمان پایه‏هاى اسلام در مدینه گذاشته شد و چهره مدینه دگرگون گشت‏.(تفسیر نمونه، ج‏6، ص 36-38)

UserName