• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
    جستجو :
وائل ( Vā-'el )
پدر قبيله اي است از عرب
وابل ( Vābel )
باران سخت ، ‌باران تند ، رگبار
وات ( Vāt )
دراوستا به معني باد
واتم ( Vātem )
گفتن
واتن ( Vāten )
چيزثابت و پاينده در جاي خود ، آب روان
واثق ( Vāsegh )
اعتماد دارنده ، معتمد ، استوار
واجد ( Vājed )
دارنده ، بي نياز ، از اسماء الهي
واحد ( Vāhed )
يگانه، يكتا ، نظير
واحده ( Vāhede )
مؤنث واحد ، يگانه ،يكتا
وادخ ( Vādekh )
جوانه درخت رُز كه شاخه انگور از آن بر مي آيد
وادس ( Vādes )
گياه نخست بر آمده
واران ( Vārān )
آرنج، موفق
وارث ( Vāres )
ميراث خوار، كسي كه به او ارث برسد ، از صفات الهي
وارد ( Vāred )
رسنده به آب ، ماهر ، استاد در كار
وارس ( Vāres )
تفتيش كننده ، بازرس
وارسته ( Vāraste )
رهاشده، آزاده ، رسته
وارش ( Vārash )
ميهمان ناخوانده
وارق ( Vāragh )
پُر برگ، پر ورق ، درخت پر برگ
واسپور ( Vāspoor )
لقب شاهزادگان اشکانی ، پسر طایفه
واستريوش ( Vāsteryoosh )
طبقه كشاورز در عهد ساسانيان
واسط ( Vāset )
ميانجي
واسع ( Vāse` )
گستردنده ، وسيع
واسِعَه ( Vāse`a )
وسیع ، بسیار بخشایشگر
واشام ( Vāshām )
روپاك، سرانداز
واشامه ( Vāshame )
روسري، مقنعه
واصف ( Vāsef )
ستاينده، ستايشگر ، وصف كننده ، مدح كننده
واصل ( Vāsel )
رسيده، متصل شده
واضح ( Vāzeh )
پيدا، آشكار ، فاش ، ظاهر ، درخشان ، تابان
واعظ ( Vā-`ez )
پند دهنده، نصيحت گو ، مجلس گو
واعِیَه ( Vāeia )
شنونده ، درک کننده
وافد ( Vāfed )
بر سويي یا پيش كسي رونده ،آينده
وافي ( Vāfi )
وفا كننده به عهد ، صادق ، راست ، كامل
واقد ( Vāghed )
از نام هاي تازيان
واقف ( Vāghef )
آگاه، مطلع ، دانا ، ايستاده
والا ( Vālā )
ارجمند، شريف ، مشهور
والِدَه ( Vāleda )
مادر
واله ( Vāle )
حيران و بي خود و سرگشته از افراط در محبت ، بسيار اندوهگين ، سرگشته از عشق
واليه ( Vāliye )
دخترفتحعلي شاه قاجار
وامق ( Vāmegh )
دوست، عاشق ، مردي كه بر عذرا عاشق بود
واهب ( Vāheb )
عطاكننده، جوانمرد ، بخشنده
واهه ( Vāheh )
آبشار
وَثاق ( Vasāgh )
ریسمان ، مورد اطمینان
وُثقی ( Vosghā )
مورد اعتمادتر، موثق تر
وثوق ( Vosoogh )
اعتماد، اطمينان
وجاهت ( Vejāhat )
صاحب جاه ، زيبايي ، قشنگي
وجيه ( Vajih )
زيبا ، خوشگل ، مهتر قوم ، صاحب جاه و مقام
وجيهه ( Vajihe )
آبرومند، زن صاحب قدر ومنزلت
وحدت ( Vah-dat )
يگانه شدن ، عينيت ، اتحاد
وحيد ( Vahid )
تنها، منفرد ، يگانه
وحيدالدين ( Vahid-ed-din )
يگانه در دين
وحيده ( Vahide )
زن تنها ، زن يگانه
وخشور ( Vakh-shoor )
پيامبر و رسول
وِدا ( Vadā )
علم، دانش
وداد ( Vadād )
دوستي و محبت
ودود ( Vadood )
دوست، محبوب ، بسيار مهربان
وديعه ( Vadi-`e )
امانت، سپرده
ورتا ( Vartā )
گل
ورتاج ( Vartāj )
گلسرخ رنگي كه هميشه رو به آفتاب است
ورجا ( Varjā )
برازنده، بلند مرتبه
ورجاوند ( varjāvand )
ارجمند، پادشاهي كه در آخر زمان ايران را آباد خواهد كرد
ورد ( Vard )
گلسرخ ، نسترن ، گل هر درخت
وردا ( Vardā )
گلسرخ ، به معني مريد و شاگرد
وردان ( Vardān )
گل هاي سرخ ، شيران
وردگيس ( Vard-gis )
داراري گيسواني معطر
وردنوش ( Vard-noosh )
گلجاويد ، گل شاد و شيرين
ورده ( Varda )
گل سرخ ، گـل
ورزنده ( Varzande )
كوشنده، زراعت كننده ، دلير
ورزيده ( Varzide )
تمرين كرده ، تجربه دار
ورشاد ( Varshād )
وظيفه، مقرري
ورشان ( Varshān )
نوعي كبوتر صحرايي تيره رنگ داراي دُم سفيد
ورقا ( Varghā )
كبوترچاهي
ورقه ( Varaghe )
گرامي، جوانمرد ، عاشق افسانه اي گل شاه
ورگا ( Vargā )
محل تقسيم آب
ورنا ( Varnā )
فاخته، كبوتر ، جوان
ورناك ( Varnāk )
چشمهاي در كشمير
ورهرام ( Varharam )
فرشته پيروزي
وَزیر ( Vazir )
معاون و دستیار ، سرپرست
وسام ( Vas-sām )
زيبا رويان
وسپور ( Vespoor )
شاهزادگان و نجباي اشكاني و ساساني
وستا ( Vastā )
ستايش خدا ، آتش
وستهم ( Vastaham )
دايي خسرو پرويز كه به وسيله خواهر بهرام چوبينه ( همسرش ) خفه شد
وسيمه ( Vasime )
زن جميل  و زيباروي
وشتي ( Vashti )
زيبايي، نام زن خشايار شاه
وشكا ( Vashkā )
پسر
وشم ( Voshm )
بلدرچين، كرك
وشمگير ( Voshm-gir )
برادر مرداويج ، گيرنده
وصاد ( Vesād )
بافنده
وصاف ( Vas-sāf )
وصف كننده
وصال ( Vesāl )
ديدار، ملاقات ، دوستي
وَعدَه ( Va-da )
نوید ، قول و قرار ، دعوت
وفا ( Vafā )
ثبات در عهد و پيمان
وفادار ( Vafā-dār )
صاحب عهد
وِفاق ( Vefāgh )
سازگاری ، همراهی
وقار ( Vaghār )
بردباري، متانت
وكيل ( Vakil )
مباشر، نايب ، كارگزار
ولا ( Valā )
محبت، صداقت ، خويشاوندي
ولد ( Valād )
فرزند
ولوان ( Valvān )
بانگ و فرياد
ولي ( Vali )
دوست، صديق ، نصير ، ياري دهنده
ولي الله ( Valiyol-lāh )
دوست خداوند ، يكي از القاب حضرت علي ( ع )