• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
    جستجو :
حابس ( Hābes )
بازدارنده
حاتم ( Hātam )
قاضي ، حاكم ، ‌داور
حاجب ( Hājeb )
پرده دار، دربان
حاجبه ( Hājebe )
زني كه به شغل حجابت (پرده داری) پردازد
حاجر ( Hājar )
زمين و مكان بلند و رفيع
حاجي ( Hāji )
كسي كه حج به جا آورده باشد
حاجيه ( Hājiye )
زني كه به زيارت خانه كعبه مشرف شده باشد
حادي ( Hādi )
ساربان حدي خوان
حاذق ( Hāzegh )
زيرك ، ماهر ، چابك
حارث ( Hāres )
كشاورز ، برزگر ، دهقان ، شير
حارس ( Hāres )
پاسدار ، پاسبان ، نگهبان
حازوق ( Hā-zoogh )
مردي از خوارج كه به دست ابن عامر كشته شد
حاسب ( Hā-seb )
حساب کننده ، شمارنده
حاسن ( Hā-sen )
زيبا ،‌ نيكو
حاشِر ( Hā-sher )
حشر کننده ، گردآورنده
حاصل ( Hā-sel )
نتيجه ، نفع ، سود ، ‌ماليات
حافظ ( Hā-fez )
حفظ كننده ، پاسبان ، نگه دارنده ، ‌شاعر و غزلسراي قرن هشتم
حافظه ( Hāfeze )
مؤنث حافظ ، ‌نگهبان ، پاسبان
حاكم ( Hākem )
قاضي ، پادشاه ، فرمانده ، يكي از نام هاي خداي تعالي
حاكمه ( Hākeme )
حاكم زن ، خاتون ، ملكه
حاليه ( Hāliye )
زني كه به زيور و زينت آراسته شده است
حام ( Hām )
حمايت كننده ، يكي از پسران نوح
حامد ( Hāmed )
ستايشگر ، حمد كننده ، سپاسگزار ،ستاينده
حامورابي ( Hāmoorābi )
پادشاه بابل ، مؤسس و باني حقيقي و واقعي مملكت بابل
حامي ( Hāmi )
حمايت كننده ، طرفدار ، پشتيبان ، نگهدار
حانيه ( Hāniye )
زني كه به خاطر فرزندان ازدواج نكند
حاير ( Hāyer )
سرگردان ،  متحير
حايك ( Hāyek )
مرد بافنده ، مجازاً دروغ باف
حبابه ( Hab-bābe )
زن بسيار دوست داشتني
حبحاب ( Hab-hāb )
مرد كوتاه زشت
حبش ( Habash )
ابن مغيره از اصحاب علي بن ابي طالب (ع )
حبي ( Habi )
از زنان صاحب جمال عرب بود
حبيب ( Habib )
دوست ، معشوق ، محبوب ، محب ، یار ، از‌‌ القاب حضرت رسول ( ص )
حبيب الله ( Habib-ol-lāh )
دوست خدا
حبيبه ( Habibe )
مؤنث حبيب ، دوست ، معشوق ، يار
حجاب ( Hejāb )
در پرده كردن ، حجب ، بازداشتن
حجاج ( Haj-jāj )
بسيار حجت آورنده و حج كننده
حجت ( Hoj-jat )
دليل ، برهان ، فتوي ، لقب امام دوازدهم
حجت الله ( Hoj-jat-ol-lāh )
دليل و مدرك خداوند
حّر ( Horr )
آزاد ، رها ، جوانمرد، کریم
حّوا ( Hav-vā )
لب سرخ مايل به سياهي ، زندگي ، همسر حضرت آدم (ع ) ، گیاهی مایل به سیاهی
حداد ( Had-dād )
آهنگر، دربان ، حاجب ، زندانبان
حدراء ( Had-rā' )
يكي از فرزندان اسماعيل ( ع )‌
حدي ( Hadā )
آوازي كه ساربان هنگام راندن شتر مي خواند
حديث ( Hadis )
روايت ، سخن ، گفتار ، نام امام حسن عسگري (‌ع )
حديثه ( Hadise )
مؤنث حديث ، سخن ، نوظهور، روايت
حديد ( Hadid )
آهن ، برنده ، ‌سوره پنجاه و هفتم قرآن كريم
حدير ( Hadir )
يكي از لشكريان حضرت رسول ( ص )
حديقه ( Hadighe )
باغ ، بوستان ، باغچه
حرمت ( Hormat )
احترام ، قدر ، منزلت ، بزرگي ، ارجمندي ، آبرو ، عزت
حره ( Hor-re )
آزاد زن ، ‌شاهزاده خانم
حَرور ( Haroor )
آفتاب ، آتش ، بادگرم
حرير ( Harir )
پرند،  پارچه بسيار لطيف
حريف ( Harif )
همكار، هم حرفه ، رفيق
حريه ( Hor-riye )
آزادگي ، آزادي
حزقيال ( Hez-ghiyāl )
قوت خدا ، ‌يكي از پيامبران بني اسرائيل
حزين ( Hazin )
افسرده ، غمگين ، محزون
حسام ( Hesām )
شمشير برنده ، جانب
حسام الدين ( Hesām-ed-din )
حافظ و نگهبان دين
حسام الله ( Hesām-ol-lāh )
شمشير خداوند
حَسان ( Has-sān )
بسیار نیکو ، نیکوکار
حِسان ( Hesān )
زنان نيكو ، نيكو رويان
حَسن ( Hasan )
نيكو ، جميل ، نام امام دوم شيعيان
حسناء ( Hosnā' )
زن زيبا ، نيكو
حسنه ( Hasane )
كار نيك ، عمل خير
حُسني ( Hosnā )
زن زيباتر
حسنيه ( Hosniye )
عاقبت نيكو ، كار نيك
حسون ( Hasoon )
پرنده اي كه به آن ابوسقايه گويند
حسيب ( Hasib )
شمارگر، حساب كننده ، يكي از نام هاي خداي تعالي
حسيبه ( Hasibe )
والاگهر ، بزرگوار
حسين ( Hosayn/Hosein )
نيكو ، آهنگي در موسيقي عربي ، صاحب جمال و نيك روي كوچك ، نام امام سوم شيعيان
حشمت ( Hesh-mat )
جاه و جلال ، منزلت ، شوكت ، عظمت  ، بزرگواری
حشمت الله ( Heshmat-ol-lāh )
بزرگي و عظمت خداوند
حشمت الملوك ( Heshmat-ol-molook )
جلال و شكوه پادشاهان
حشيم ( Hashim )
صاحب جاه ، صاحب بزرگواري
حصان ( Hasān )
زن شوهردار پاكدامن ، مرواريد
حصناء‌ ( Has-nā' )
زن شوهردار پارسا ، پاكدامن
حَصور ( Hasoor )
خویشتن نگاهدار، پارسا
حصين ( Hasin )
بلند ، استوار ، محكم
حفصه ( Haf-se )
اسد ، شير ، نام همسر حضرت محمد ( ص )
حفصيبه ( Haf-sibe )
شادي او با من است
حفيظ ( Hafiz )
نگهبان ، نگهدار، حافظ ،‌ يكي از نام هاي خداي تعالي
حفيظ الله ( Hafiz-ol-lāh )
كسي که در پناه خداوند است
حفيظه ( Hafize )
مؤنث حفيظ ، نگهدار ، حافظ
حقگو ( Hagh-goo )
حقيقت گو ، ‌راستگو
حقيقت ( Haghighat )
راستي ، واقعيت ، اصل هر چيز
حكاك ( Hak-kāk )
مُهر ساز ، بسيار حّك كننده
حَـكـَم ( Hakam )
كسي كه براي داوري انتخاب شود ، ‌يكي از نام هاي خدایتعالی
حكم الله ( Hokm-ol-lāh )
فرمان خداوند
حكمت ( Hek-mat )
دانایي ، معرفت ، دانش
حكمت الله ( Hekmat-ol-lāh )
حكمت باري تعالي
حكيم ( Hakim )
دانشمند ، ‌فيلسوف ، دانا ، خردمند ، فرزانه، يكي از نام هاي خداي تعالي
حكيمه ( Hakime )
مؤنث حكيم ، دانشمند ، پزشک
حلاج ( Hal-lāj )
پنبه زن ، ‌نّداف ، كسي كه با دستگاه حلاجي پنبه مي زند
حلاوت ( Halāvat )
شيريني ، شيرين بودن
حِلوه ( Helve )
شيرين ، كنايه از زن زيبا و شيرين
حليم ( Halim )
بردبار، صبور، شكيبا
حليمه ( Halime )
زن بردبار ، صبور ، نام دايه پيامبر اسلام
حليه ( Holye )
زيور ، آرايش
حَمامه ( Ham-māme )
كبوتر ، هر پرنده طوقدار مانند فاخته