سوره ای که فکر را باز می کند
از آنجا که می خواستم رمز سوره حمد را بفهمم و بدانم که چرا خدا بر این سوره این همه تاکید کرده، با خودم یک قرار گذاشتم. تصمیم گرفتم از امروز به بعد هر چی می بینم بگردم و یک زیبایی پیدا کنم. شاید اینجوری رموز طبیعت و خاصیت چیزهای دیگر را هم پیدا می کردم.
نوشته: سمیه افشار - شبکه تخصصی قرآن تبیان
لطفا پیش از مطالعه متن پیش رو، شماره پیشین این خاطرات دنباله دار را از اینجا ببینید تا سرنخ ماجرا به دستتان بیاید...
ششم. فاتحه الکتاب
قرآن را باز کردم. سوره حمد اولین سوره است. می دانستم یکی از اسم های این سوره، فاتحه الکتاب است. یعنی شروع و آغاز کتاب.
حداقل این یکی را از کودکی گفته بودند. کتاب هم که یعنی قرآن. ولی این مرتبه به نظرم رسید این کلمه باید معنی دیگری هم داشته باشد. اگر فاتحه با کلمه فتح و فاتح هم ریشه باشد، کاملا معنی اش عوض می شود. رفتم سراغ فرهنگ لغت تا معنی فتح و فاتح را پیدا کنم. نوشته بود: «فاتح شدن یعنی پیروز شدن، غلبه کردن». فاتحه هم به معنای «آغاز هر چیزی، ابتدای سخن، آغاز اندیشه». (1)
خیلی جالب شد. پس این سخن آغاز سخن و اندیشه بود. به خاطر هم ریشه بودن با فاتح و فتح هم می شد گفت در آن پیروزی و غلبه هم وجود دارد. یعنی یک خاصیت دیگر این سوره این بود که فکر را باز می کرد. شاید هم با خواندن آن پیروز می شدیم. در واقع فاتحه الکتاب یعنی این سوره، تمام کتاب را فتح می کند. یعنی کتاب با آن شروع می شود و با آن می توان کتاب را فهمید.
از خوشحالی می خواستم بپرم هوا. آخر اگر این سوره را می فهمیدم، می توانستم همه قرآن را بفهمم. یعنی حرف خدا و پیغمبر. در واقع همه اینها یعنی هر چه در سوره های دیگر آمده، خلاصه اش در سوره حمد هم هست. به خاطر همین با فهم این سوره می توان همه سوره ها را فهمید.
ناخودآگاه سرم را گرفتم به سمت آسمان و از ته قلبم به خدا گفتم: « مگر خودت نگفتی که این سوره مهم است؟ مگر خودت اسمش را نگذاشتی آغازگر سخن و اندیشه؟ مگر خودت این همه خاصیت در آن قرار ندادی؟ من هم به همین خاطر می خواهم این سوره را خوب بفهمم و در زندگی ام استفاده کنم. خودت کمکم کن!»
هفتم. ستایش زیبایی
می دانستم حمد یعنی ستایش زیبایی. اما یکجا خوانده بودم این الف و لامِ اولِ حمد که در سوره حمد آمده، باعث می شود زیبایی تنها منحصر به خدا شود. (2). ولی نفهمیدم یعنی چی.
با خودم گفتم یعنی این گل قشنگ توی باغچه، قابل ستایش نیست؟ نباید بگویم: « به به! چه گل قشنگی!»؟ یا این پرنده که هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب جلوی پنجره چرخ می زند، با بال و پر قشنگ و نوار آبی رنگی که دور گردنش به چشم می خورد، واقعا قابل تعریف و تمجید نیست؟
معلوم است که هست. اصلا مگر می شود این همه قشنگی در دنیا دید و نگفت: «به به! چه قدر قشنگ!».
از آنجا که می خواستم رمز سوره حمد را بفهمم و بدانم که چرا خدا بر این سوره این همه تاکید کرده، با خودم یک قرار گذاشتم. تصمیم گرفتم از امروز به بعد هر چی می بینم بگردم و یک زیبایی پیدا کنم. شاید اینجوری رموز طبیعت و خاصیت چیزهای دیگر ا هم پیدا می کردم.
پی نوشت ها:
1. فرهنگ معین
2. تفسیر المیزان، جلد 1، ص 31
پیوند به:
خاطرات من و سوره حمد 1
خاطرات من و سوره حمد 2