شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 1907
  • شنبه 1395/3/15
  • تاريخ :

کوهی معلق در آسمان

بنی اسرائیل تا آمدند از زیر بار عمل به احکام شریعت حضرت موسی(ع)، شانه خالی کنند، ناگهان، کوه طور از جا کنده شد و بسان ابری سهمگین، بر فرازشان سایه گسترد و همینطور در آسمان معلق ماند

نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان

کوه

هر پیامبری برای اثبات دعوی رسالتش باید نشانه ای بیاورد که دلیل بر صدق گفتارش باشد. در ادبیات قرآن به این دلیل صدق، "آیت" گفته می شود. قرآن همچنین به پاره ای از آیات و معجزات پیامبران اشاره کرده است. یکی از پیامبران بنی اسرائیل که معجزات متعددی داشته، حضرت موسی(ع) است. معجزه حضرت موسی(ع) فقط عصا و ید بیضا نبود بلکه حضرتش معجزه دیگری نیز داشت و آن «نتق کوه طور» است. پرواز کوه طور است که برای ترساندن بنی اسرائیل، از جای خود کنده شد و بسان ابری سهمگین، بر بالای سرشان سایه افکند و معلق ماند.
آیات زیر در قرآن به این ماجرا اشاره دارد:
1.  سوره بقره، آیه63: واذ اخذنا میث  قکم ورفعنا فوقکم الطور...( و (به یاد آورید) زمانی را که از شما پیمان گرفتیم؛ و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم ...
2. سوره بقره، آیه93: واذ اخذنا میث  قکم ورفعنا فوقکم الطور...(و (به یاد آورید) زمانی را که از شما پیمان گرفتیم؛ و کوه طور را بالای سر شما برافراشتیم...
3.  سوره نساء، آیه154: و  رفعنا فوقهم الطور...(و کوه طور را بر فراز آنها برافراشتیم؛ و در همان حال از آنها پیمان گرفتیم...
4. سوره اعراف، آیه171: واذ نتقنا الجبل فوقهم کانه ظلة وظنوا انه واقع بهم..(و (نیز به خاطر بیاور) هنگامی که کوه را همچون سایبانی بر فراز آنها بلند کردیم، آنچنان که گمان کردند بر آنان فرود می آمد...

چنانکه ملاحظه می کنید صاحب المنار، آیه شریفه را بر خلاف صراحتش تفسیر کرده است. در آیه شریفه سخن از وقوع زلزله نیست و این تنها، برداشت شخصی این مفسر قرآن است. شاید از آن رو که این پدیده را به حسب ظاهر، بر خلاف پاره ای از قوانین عالم طبیعت مانند قانون جاذبه زمین می انگاشته است.

ماجرای میثاق بنی اسرائیل و کیفیت پرواز کوه طور

اما این اعجاز الهی با چه هدف و منظوری صورت گرفته است؟
امین الا سلام طبرسى درباره قصّه میثاق بنى اسرائیل، از ابن زید چنین نقل مى كند:
هنگامى كه حضرت موسى از كوه طور باالواح تورات بازگشت، به قوم خویش اعلام داشت : الواحى آورده ام كه مشتمل بر تورات و حلال و حرام الهى است. پس به آن عمل كنید. آنان پاسخ دادند: كیست كه سخنت را باور كند؟ پس خداوند عزّ و جلّ فرشتگانى فرستاد تا كوه طور را بر فرازشان برافرازند. حضرت موسى فرمود: اگر آنچه را كه برایتان آورده ام بپذیرید و به آن عمل كنید، این عذاب از شما برداشته مى شود وگرنه فرشتگان، كوه را بر شما فرو مى آورند. آنان پذیرفتند و براى خداوند، در حالیكه با گوشه چشم به كوه مى نگریستند، به سجده افتادند واین است منشاء كیفیت سجده یهود كه بر یكى از دو طرف صورت سجده مى كنند(1)
درباره این سوال که کیفیت این رخداد چگونه بوده است؟، مفسران دیدگاه های مختلفی را به میان آورده اند. برخی مثل آلوسی، بر آنند که این واقعه، توسط جبرئیل به به گونه ای انجام پذیرفت که کوه طور عینا از جا کنده شد و بر فراز بنی اسرائیل سایه گسترد. آلوسی، روایتی را از ابن عباس، آورده است که: «خداوند به جبرائیل فرمان داد تا قطعه اى از كوه طور را به اندازه لشكر بنى اسرائیل یعنى به شعاع یك فرسخ بركند و بر سر بنى اسرائیل به فاصله قامت انسان، برافرازد تا پیمان را قبول و به آن عمل كنند.»(2)
در مقابل، عده ای مانند شیخ محمد عبده ( 1266-1323 ق) صاجب تفسیر المنار، آیه را اینگونه تفسیر کرده است که زلزله ای رخ داد و قسمت هایی از سایه کوه، همچون ابری بر سر بنی اسرائیل سایه افکند به گونه ای که آنها، اینگونه می پنداشتند که هر آن، ممکن است کوه بر سرشان، فرود آید.(3)
چنانکه ملاحظه می کنید صاحب المنار، آیه شریفه را بر خلاف صراحتش تفسیر کرده است. در آیه شریفه سخن از وقوع زلزله نیست و این تنها، برداشت شخصی این مفسر قرآن است. شاید از آن رو که این پدیده را به حسب ظاهر، بر خلاف پاره ای از قوانین عالم طبیعت مانند قانون جاذبه زمین می انگاشته است.
تفسیر نمونه نیز احتمال می دهد که قطعه بزرگی از کوه کنده شده است و در یک لحظه زودگذر، در بالای سر بنی اسرائیل قرار گرفته و آنها را وادار به پذیرش میثاق نموده است.(4)
این احتمال نیز خالی از مناقشه نیست. چون با پاره ای از روایات ناسازگار است. به عنوان مثال: در روایتی از امام جواد(ع) آمده است که در زمانی که کوه طور بر فراز بنی اسرائیل قرار داشت، آنها، عذاب های گوناگونی متحمل شدند. بنا بر مفاد روایت یادشده، کوه طور باید برای مدتی پایدار و نه زودگذر، بر سر آنها قرار گرفته باشد تا موجب عذاب های متعدد برای آنها گردد.
اصل روایت را مرحوم طبرسی در احتجاج از ابی بصیر اینگونه نقل کرده است :
«روزی مولانا ابو جعفر محمد بن علی (ع) در حرم نشسته بود و جماعتی از دوستانش دورش حلقه زده بودند، در این میان طاووس یمانی با یكدسته از اصحابش نزدیك شد و به حضرت عرض كرد : اجازه می دهی سوالی بكنم ؟ حضرت فرمود : اذنت دادیم بپرس ، طاووس یكی پس از دیگری سوالاتی می كرد و جواب خود را می گرفت ، از جمله سوالاتی كه كرد یكی این بود كه مرا خبر ده از طائری كه بالا رفت و قبل از آن و بعد از آن چنین طائری بالا نرفت و قرآن هم آن را ذكر كرده ؟ حضرت فرمود : كوه طور سینا بود كه خداوند آن را بر بالای سر بنی اسرائیل نگاه داشت ، و آن كوه با همه اطراف خود بر سر ایشان سایه افكند ، و بنی اسرائیل از سایه افكندنش عذاب های گوناگونی دیدند تا سرانجام تورات را قبول كردند.»(5)
علامه طباطبایی نیز معتقد است نباید این گونه آیات را بر معنایی بر خلاف نص صریحش حمل کنیم. وی می گوید: «اگر امثال این تاویل ها را در معارف دین راه دهیم، دیگر ظهورى براى هیچیك از آیات قرآنى باقى نمى ماند، و نیز دیگر براى بلاغت كلام، فصاحت آن، اصلى كه مورد اعتماد باشد، و قوام فصاحت و بلاغت بدان باشد، نخواهد داشت.»(6)

در اینجا فقط یک سوال باقی می ماند و آن اینکه آیا پذیرش ایمان و عمل به احکام به اجبار و تحمیل فشار، صحیح است؟

استاد جوادی آملی در تفسیر تسنیم، بدین سوال اینگونه پاسخ داده است:
« برافراشته شدن كوه بر بالاى سر بنى اسرائیل به شهادت سیاق آیات، در حدّ علامت عذاب براى گرفتن میثاق غلیظ بر اطاعت در مقام عمل، پس از ایمان آوردن آنان بود، نه بر وادار كردن آنان به اصل ایمان ؛ یعنى كسانى كه نه تنها در عالم میثاق سپارى، بلكه با زبان عقل و زبان وحى، پیمان بستند تا مطیع پروردگارشان باشند و با آن كه آیات و معجزات فراوان درباره حقّانیّت حضرت موسى و شریعت موسوى مشاهده كردند،همین كه به دشوارى دستورهاى مكتوب در الواح پى بردند، بناى بر مخالفت گذاشتند. خداى سبحان با مجسّم ساختن نشانه عذاب، از آنان میثاق غلیظ مى گیرد تا عامل به این احكام باشند و با قوّت تمام آن را اخذ كنند.
افزون بر این، حتى اگر اظهار نشانه عذاب، براى اصل ایمان آنان باشد لازمه اش اضطرار و اكراه در ایمان نیست، زیرا آنان پس از مشاهده نشانه عذاب وباور كردن وعید به عذاب، باز هم اختیار داشتند كه كفر بورزند و گرفتار عذاب گردند؛ چنان كه تاریخ شاهد چنین گروه لجوجى هم بوده است. اما آنان با حسن استفاده از اختیار خود توبه كردند و به اطاعت روى آوردند؛ بلكه ممكن است گفته شود كه اظهار چنین نشانه اى لطفى از جانب خداوند است ؛ زیرا سبب بیدارى و واقع بینى و آشنایى آنان با آثار سوء كفر و معصیت و مایه ایمان آنان به مكافات عمل و فرجام بد لجاجت ها و كارشكنى ها شده، باعث مى شود تا با خداوند مهربان پیمان وفادارى به حضرت موسى و پایدارى بر اطاعت از او ببندند.» (7)

پی نوشت ها:

1. مجمع البیان ، ج 1، ص 262.
2.  روح المعانى ، ج 1، ص 443.
3. المنار، ج 1، ص 340-341.
4. تفسیر نمونه، ج6، ص440.
5. به نقل از: ترجمة المیزان ج، 8 ص 398.
6. المیزان، ج 1، ص 198.
7. تفسیر تسنیم، ج5، ذیل تفسیر آیه.

UserName