شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 2687
  • دوشنبه 1394/7/20
  • تاريخ :

آیا پیامبر می تواند توریه کند؟

توریه مصداق دروغ نیست اما این سوال مطرح است که آیا توریه بر پیامبران الهی جایز است یا خیر؟

نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن

یوسف پیامبر

نزد علمای علم کلام(متکلمین) اصطلاحی رایج است به نام حسن و قبح ذاتی اعمال. منظورشان از این عبارت این است که پاره ای از اعمال، ذاتا و به خودی خود، خوب و دارای حسن اند مثل عدالت و پاره ای دیگر بد و دارای قبح مثل ظلم. بنابراین هر انسان سلیم النفسی فارغ از مرز ملیت و مذهب، بر خوبی عدالت و بدی ظلم صحه می گذارد. دروغ، چنانکه گفته اند، از جمله اعمالی است که دارای قبح ذاتی است. با این حال گاهی ضرورت یا مصلحتی خاص اقتضاء می کند که انسان زبانش را به دروغ بگرداند. مثلا اگر جان انسان بی گناهی با راستگویی به خطر بیفتد جایز است که انسان دروغ بگوید. این نوع دروغ ها در عرف به دروغ مصلحتی معروف اند. با این حال، سفارش دین و علمای اخلاق بر این است که در شرایط اضطرار بهتر است انسان به جای تصریح به دروغ، از توریه کمک بگیرد چرا که دروغ، هرچند جایز باشد لیک روح انسان را منحرف می کند.

اما توریه چیست؟

توریه (در اصطلاح اهل فقه) عبارت است از آنكه انسان در مقام پنهان كردن واقع از شنونده یا مخاطب، كلامى بگوید كه مراد وى از آن، معنایى غیر از مفهوم ظاهرى آن كلام باشد.[1]
از توریه در متون حدیثی و فقهی با واژگان مترادف دیگری همچون"معراض"، "تاویل" و "تعریض" نیز تعبیر شده است.

حکم توریه از نقطه نظر فقهی

چنانچه رهایى مؤمنى یا بازگرداندن مال مظلومى و یا دفع ستم از انسانى یا مال و یا عِرض او متوقّف بر دروغ گفتن باشد در صورتى كه امكان توریه وجود داشته باشد بنابر قول برخى واجب است توریه شود و در صورت عدم امكان، قسم دروغ، جایز بلكه واجب است. [2]رخى بر وجوب توریه در این صورت اشكال كرده[3]و برخى، آن را واجب ندانسته اند.[4]

طرح یک سوال

در اینجا سوالی مطرح است و آن اینکه آیا توریه بر پیامبران الهی جایز است یا خیر؟
با اینکه لفظ توریه در قرآن کریم نیامده است اما بیشتر مفسران بر این باورند که در قرآن آیاتی است که نشان می دهد برخی از پیامبران الهی در شرایط خاص از توریه استفاده کرده اند. در مقابل، عده ای از اهل تفسیر، معتقدند که توریه موجب سلب اطمینان مردم و تردید در رسالت پیامبر خدا می شود و لذا بر نبی جایز نیست که توریه نماید. گروه نخست در تایید دیدگاه خود به پاره ای از آیات قرآن استناد ورزیده اند که در ذیل می آوریم.

موارد کاربرد توریه در قرآن

یک. توریه حضرت ابراهیم(ع) در دو آیه از قرآن

1. فَنَظَرَ نَظْرَةً فی النجومِ، فَقال اِنّی سَقیمٌ(صافات/88 و89) سپس نگاهی به ستارگان افکند و گفت من بیمارم.
این کریمه، پاسخ حضرت ابراهیم خلیل (ع) است به سوال بت پرستان شهر بابل که از وی خواستند تا در روز جشن به همراه ایشان به بیرون از شهر برود.
براستی چرا حضرت می گوید بیمار است ولی در عین حال پس از بیرون شدن اهل شهر، به بتخانه می رود و بتها را سرنگون می کند؟ آیا این سخن، مصداق دروغ نیست؟ عده ای از مفسران در پاسخ بدین سوال گفته اند:

«از این كلام، دروغ حرام لازم نمى آید، زیرا كه او در مقام اصلاح بوده، یا قصد تربیت آنها را داشته است، مانند تربیت و تأثیر كواكب نسبت به موالید به اذن خدا و اینجا توریه (بیان امرى بر خلاف حقیقت در جهت تقیه) كرده است به نحوى كه گمان شود منظور او از رب همان ستاره است (درحالى كه چنین نیست) یا اینكه قصد انكار داشته و اینكه آن نمى تواند خدا باشد و لكن توریه كرده و مطلب را به صورت اخبار ادا كرده است.[5]
2. بَلْ فَعَلَه کَبیرهمْ هذا(انبیاء/63)، بلکه بزرگ این بتها، این کار را کرده است!
پس از اینکه قوم حضرت ابراهیم(ع) به شهر باز می گردند ناباورانه همه بتها را شکسته می بینند و چون جز حضرت ابراهیم(ع) کسی در شهر نبوده است، بدینسان نسبت به وی حضرت ظنین شده و از وی می پرسند که آیا بتها را او شکسته است؟
حضرت در پاسخشان می گوید: بت بزرگ این کار را کرده است!
در اینجا این سوال مطرح است که آیا این جمله مصداق دروغ نیست؟ و اگر هست چگونه با عصمت پیامبران سازگار است؟
اینجا دومین جایی است که مفسران آن را بر توریه حمل کرده اند. دلیل این حمل، جمله شرطی پس از آن است که جمله قبل را در حالت تعلیق محال قرار داده است چنانکه می فرماید: قالَ بَلْ فَعَلَه كَبیرهمْ هذا فَسْئَلوهمْ إِنْ كانوا یَنْطِقون (انبیاء/63) بلکه بزرگ این بتها، این کار را کرده است! از ایشان سوال کنید اگر سخن می گویند.
ممکن است حمل این جمله بر توریه را به گونه ای دیگر نشان داد و آن اینکه گفته شود مراد حضرت ابراهیم(ع) از "کبیرهم" خداوند بوده است نه بت بزرگ.[6]

دو. توریه حضرت یوسف(ع)

3. فَلَمَّا جَهَّزَهمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السّقایَةَ فی رَحْلِ أَخیهِ ثمَّ أَذَّنَ مؤَذِّنٌ أَیَّتهَا الْعیر إِنَّكمْ لَسارِقون (یوسف/70) و هنگامى كه (مأمور یوسف) بارهاى آنها را بست، ظرف آبخورى پادشاه را در بار برادرش گذاشت؛ سپس كسى صدا زد؛ «اى اهل قافله، شما دزد هستید!»
آیه یادشده، یکی دیگر از موارد استناد اهل تفسیر در اثبات این مدعاست که توریه بر نبی جایز است. بنا بر مفاد این کریمه، کارگزاران حضرت یوسف(ع) خود، پیمانه وزن غلات را در انبان برادران یوسف گذاشتند آنگاه ایشان را متهم به سرقت نمودند!

قرآن کریم در آیات سپس تر، این عمل را مصداق کید و مکر الهی می داند که به وسیله آن یوسف(ع) توانسته برادرش را نزد خود نگاه دارد تا زمینه وصال با پدر مهیا گردد.( كَذلِكَ كِدْنا لِیوسف "یوسف/76")
اگرچه نسبت سرقت از طرف کارگزاران یوسف(ع) به برادران وی داده شد اما با توجه به قرینه گفته شده، این احتمال وجود دارد که آنها با دستور مستقیم حضرت و با برنامه قبلی بدین عمل دست یازیدند. اگر این احتمال درست باشد آنگاه جا دارد پرسیده شود که با فرض وجود عصمت، چگونه ممکن است پیامبر خدا به دروغ، دیگری را متهم به سرقت کند؟
بیشتر مفسران، عبارت "انهم لسارقون" را حمل بر توریه کرده اند بدین صورت که ظاهر کلام دال بر این است که پیمانه اندازه گیری را برادران دزدیده اند اما آنچه یوسف از این سخن قصد کرده است معنای دیگری است که همانا دزدیدن وی در کودکی از پدر و فروختن آن به کاروان تجار است.

سه. توریه حضرت موسی(ع)

 4. قالَ فَعَلْتها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّین (شعرا/20)(موسى) گفت: «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید!»

وقتی حضرت موسی(ع) از جانب خدا ماموریت یافت که به نزد فرعون برود. در مواجهه با او، این سخن را از  زبان وی شنید که : وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرین (19) (فرعون) گفت: «آیا ما تو را در كودكى در میان خود پرورش ندادیم، و سالهایى از زندگیت را در میان ما نبودى؟!

فرعون در واقع با این سخن زیرکانه می خواست رسالت حضرت را زیر سوال ببرد که اگر راست می گویی که از جانب خدا آمده ای پس چگونه است یکی از قبطیان را کشتی؟ و در ادامه نیز گفت که تو از کافران هستی. کافر در اینجا نه به معنای منکر خدا بلکه به معنای لغوی کلمه یعنی پوشاننده و فراموش کننده وفاه و نعمت هایی است که او در دوران طفولیت در کاخ فرعون از آن بهره مند بوده است.)

بنا بر دیدگاه برخی از مفسران، «موسى (ع) در اینجا یك نوع «توریه » به كار برده و سخنى گفت كه ظاهرش این بوده كه من در آن زمان راه حق را پیدا نكرده بودم بعدا خداوند راه حق را به من نشان داد و مقام رسالت بخشید، ولى در باطن مقصود دیگرى داشت و آن این كه من نمى دانستم كه این كار مایه این همه درد سر مى شود و گر نه اصل كار حق بود و مطابق قانون عدالت!»[7]

افزون بر آنچه گذشت، آیات دیگری نیز در قرآن هست که مورد استناد مفسرانی است که توریه را بر نبی جایز می‌دانند. با این حال، برخی از محققین اهل تفسیر مانند علامه طباطبایی(ره) این گونه استنادها را خالی از خدشه نمی‌دانند و بر این باورند که توریه موجب سلب اطمینان مردم می‌شود و بنابراین بر پیامبران، روا نیست.[8]

 

پی‌نوشت‌ها:

1. فرهنگ فقه فارسی،موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، ج2 ، ص662.
2. المراسم العلویة/ 188 ؛ شرائع الإسلام 2/ 402 ؛ قواعد 2/ 188 ؛ جامع المقاصد 4/ 27 ؛ الروضة البهیة 4/ 235.
3. نهایة المرام 2/ 341.
4. جواهر الكلام 22/ 73 و 35/ 342  343.
5. ترجمه تفسیر بیان السعادة فى مقامات العبادة، ج 5، ص: 87.
6. از جمله بنگرید به: تفسیر نور،ج 5، 467.

7. برگزیده تفسیر نمونه،ج 3، ص336.

8. ترجمه تفسیر المیزان، ج7، ص313.

UserName