آیا هدهد از سلیمان نبی عالمتر بود؟
مگر شیعه نمیگوید که پیامبران الهی نسبت به جزئیات هستی عالماند؟ پس چرا قرآن از زبان هدهد خطاب به سلیمان نبی میگوید: من به چیزی آگاهم که تو نیستی؟
نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان
یکی از مباحث جنجالی بین شیعه و دیگر فرق اسلامی، مساله علم نبی یا امام معصوم است. بیشتر علمای اعلام شیعی - به جز شیخ مفید و تنی چند از شاگردانش (سید مرتضی و شیخ طوسی) - بر این باورند که پیامبران و پیشوایان پاک دینی، مظهر علم نامتناهی حضرت باری بوده و به ریز و درشت حقایق هستی، آگاهند.
در مقابل، عدهای از دانشمندان اهل تسنن مانند فخر رازی، زمخشری و... بر این عقیده خرده گرفته و کوشیدهاند از آیات قرآن، شواهدی مبنی بر محدودیت علم انبیاء و امامان ارائه دهد.
یکی از موارد استناد و استشهاد ایشان داستان مکالمه حضرت سلیمان(ع) با هدهد است. حضرت سلیمان (ع) فرزند حضرت داوود(ع)، سومین پیامبر بزرگ بنیاسرائیل است که خداوند از مواهب هستی، فضل بیشماری بدو عطا کرده از جمله خلافت بر پهنه وسیعی از مناطق جغرافیایی، تسخیر لشکریانی از جن، انس و حیوانات و نیز علم تکلم به زبان حیوانات.
در منابع مکتوب دینی، آمده است که وقتی حضرتش با مرکب آسمانپیمای خود عزم سفر به جایی مینموند، پرندگانی ملازم رکاب وی بودند که در چند ردیف و طبقه، صف به صف و بال در بال یکدیگر بر فراز موکبش به پرواز درمیآمدند تا شعاع خورشید بر وی نیفتد. روزی در حین سفر، آفتاب از روزنهای بر وی تابید و او متوجه گردید پرندهای که همیشه در آن نقطه پرواز میکرده،اینک غایب است. آنگاه ابرو درهم کشید و علت این غیبت را استفسار کرد و گفت: وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَآ أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَآئبِینَ * لَاُعَذِّبَنَّهُ و عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَاذْبَحَنَّهُ وٓ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَـٰنٍ مُبِینٍ * فَمَكَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِن سَبَإِ بِنَبَاءٍ یَقِینٍ.(22-20/نمل) [«سلیمان از حال پرندگان جویا شد، و چون همه حاضر شدند گفت: من هدهد را نمیبینم! آیا عذر موجّهی دارد، یا بدون عذر غیبت كرده است؟! من او را به عذاب شدیدی تعذیب میكنم، و یا او را سر میبُرم، و یا او باید برای من حجّتی قاطع و برهانی استوار بیاورد!].
زمخشری، از دانشمندان اهل تسنن، در تفسیر "الکشاف "با استناد به این سخن هدهد، به نقد دیدگاه شیعه پرداخته میگوید: " قالوا: و فیه دلیل علی بطلان قول الرافضة إن الامام لا یخفی علیه شی ء ولا یكون فی زمانه أحد أعلم منه " یعنی: گفتهاند: "این آیه، دلیل بر بطلان دیدگاه شیعه هست که معتقدند چیزی بر امام مخفی نیست و هیچ کس در روزگار حیاتش، از وی اعلم نیست".
علم حضرت سلیمان(ع) به حقایق عالم تشریع و تکوین
ما در پاسخ به این ادعا، نخست دلیل قرآن مبنی بر اشراف علمی حضرت سلیمان (ع) را برشمرده آنگاه در بخش دوم سخن، با استناد به دیگر بیّنات نقلی، به اثبات علم معصوم نسبت به حقایق غیبی عالم تکوین میپردازیم.
در باب علم حضرت سلیمان نسبت به جزئیات عالم هستی باید گفت تردیدی نیست که پیامبران و پیشوایان دینی به طور مطلق، دارای مرتبهای از علم فوق بشری هستند که لازمه مقام نبوت و وظیفه تشریعی آنهاست. معنا ندارد خداوند کسی را به هدایت خلق گسیل بدارد اما ابزار لازم برای دستیابی به این هدف را به دستش نسپارد. گذشته از علم ایشان به جمیع اصول و فروعات شریعت، علم دیگری نیز برای آن دسته از پیامبران که مامور به تشکیل حکومت گردیدهاند مانند حضرت لوط، حضرت داوود، حضرت سلیمان، حضرت موسی و حضرت یوسف(علیهم السلام)، لازم است و آن، دانش حکومتداری و مدیریت جامعه است. در غیر این صورت، نقض غرض از ارسال رسل و انزال کتب حاصل میشود. تعابیر قرآنی «آتَیْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا» که در مورد لوط، یوسف و موسای نبی به ترتیب در آیات: (انبیاء/74)،(یوسف/22) و (قصص/14) آمده است ناظر به این دو نوع علم ضروری است. همین تعبیر عینا در مورد حضرت سلیمان و پدرش داوود (علیهماالسلام)، نیز آمده: وَكُلًّا آتَیْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا(قصص/79). لیک، اختلافی اگر هست در میزان احاطه علمی آنها نسبت به اموری تکوینی و جزئیات عالم هستی است. در خصوص این مرتبه از علم (تکوینی) آنهم درباره شخصی مانند حضرت سلیمان(ع)، که موضوع بحث حاضر است، باید گفت: از گزارشات قرآنی مستفاد است که وی افزون بر علم تشریع و حکومتداری، به پارهای از علوم تکوینی و غیبی نیز آگاهی داشته است؛ چنانکه قرآن میفرماید: "وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الحَمْدُ للّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى كَثِیر مِنْ عِبادِهِ الْمُوْمِنینَ(نمل/15)[ما به داوود و سلیمان دانش خاصى دادیم و هر دو گفتند ستایش خدا راست كه ما را بر بسیارى از بندگان مومن خود برترى بخشیده است].
ذکر کلمه "علم" به صورت نکره و سربسته دلالت بر دانشی خاص میکند که موجب تفضیل وی بر کثیری از مومنان گردیده است.
در آیهای دیگر میفرماید: قَالَ یا أَیهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیرِ وَ أُوتِینَا مِنْ كُلِّ شَیءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ(نمل/16)[سلیمان گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است ].
بر مبنای کریمه یادشده، یکی از مصادیق علم تکوینی حضرت سلیمان و پدرش، داود پیامبر(علیهماالسلام)، علم نطق به زبان پرندگان است. علاوه بر این، در زبان عربی، شمول مفهومی کلمه شیء( در عبارت " وَأُوتِینَا مِنْ كُلِّ شَیءٍ" ) بسیار وسیع بوده و همه چیز را دربرمیگیرد. کلمه "کُل" نیز که بر سر آن آمده بر دایره مفهومی آن بسی افزوده است. پس، حضرت سلیمان از هر نوع کمالی که اراده کرده، برخوردار بوده است. اطلاع نسبی از اسرار غیب و حقایق عالم تکوین نیز یکی از کمالاتی است که به وی اعطا گردیده است. در نتیجه، نمیتوان گفت که حضرت نسبت به آنچه هدهد میگوید جهل داشته بلکه برعکس، این هدهد است که نسبت به مقام اشراف علم غیبی ایشان جاهل بوده است. آنچه در آیات بعد از زبان این پرنده نقل میشود نشان میدهد که هدهد به رغم اینکه از شعور و قدرت تحلیل بالایی برخوردار بوده اما نمیدانسته که حضرت سلیمان (ع) بنا بر مصلحت و مشیت الهی، مامور است که از طریق اسباب عادی، عمل کنند.
علم پیامبر اکرم(ص) به امور غیبی
برخی از فقهای شیعی از جمله مرحوم کاشف الغطاء در کتاب "کشف الغطاء"، روایتی را از پیامبر اکرم(ص) نقل کردهاند که حضرتش فرموده است:
"انما اقضی بینكم بالبینات و الایمان و بعضكم الحن بحجته من بعض، فایما رجل قطعت له من مال اخیه شیئا فانما قطعت له به قطعة من النار."(1)
[ من با بیّنه [دلیل و شاهد] و قسمهای بین شما قضاوت میكنم، و برخی از شما در چربزبانی و اقامه دلیل واردتر از دیگران هستید، پس هر كس (از این طریق) قسمتی از مال برادرش را به چنگ آورد با این كار قطعهای از آتش را به چنگ آورده است. بنا بر این روایت، پیامبر (ص) مامور است در امورات عادی زندگی مردم، مانند زمانی که شکایتی به دادخواهی نزد وی برده میشود، بر مسند حکم و قضاوت بنشیند و بر اساس فرمان شرع، حکم براند. لذا از مدعی، بینه(دلیل) میطلبد و از مدعی علیه، اَیمان (سوگند). اما اگر جایی، مصلحت دین ایجاب کرد که حضرتش نسبت به پارهای از مغیبات(امور غیبی) اطلاع حاصل کند، این اشراف و احاطه علمی از سوی پروردگار در اختیار وی نهاده میشود. شاهد بر این ادعا، این کریمه قرآن است که میفرماید: "عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا(جن/26)إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُكُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا"(جن/27)
[دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد،مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد...].
بنا بر مفاد شریف این آیه، خداوند علم ذاتی به غیب دارد و رسول مرتضی (مورد رضایت) به اذن او و بالعرض به اسرار غیب دست مییابد.
اسرار غیب اعم است از حقایق موجود در عوالم ماوراء و نیز حقیقت تمام اشیاء ریز و درشت موجود در عالم دنیا. چنانکه قرآن میفرماید: وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ(الحجر/21)[و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معین آن را نازل نمیکنیم!).
علم حضرات معصومین(علیهم السلام) نسبت به امور غیبی
در خصوص گستره علم پیشوایان پاک دینی افزون بر انبوه روایاتی که در مجموع متون مکتوب دینی آمده است تنها به یک دلیل از قرآن بسنده میکنیم.
از باب مقدمه باید دانست: در آیات متعددی از قرآن از جمله (انعام/59)، (یونس/61)، (هود/6)، (نمل/75) و (سبأ/3) تعبیر "کتاب مبین" به کار رفته است. کتاب مبین با قرآن که کتاب بیان(هَـذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ: آل عمران/138)متفاوت است. بنابر دیدگاه کثیری از مفسران، کتاب مبین همان مرتبه علم بیمنتهای خداست که جزئیات همه حوادث و جمیع مقدرات در آن ثبت است. از کتاب مبین گاهی با تعابیر "کتاب حفیظ"، "کتاب مکنون"، "ام الکتاب" و "لوح محفوظ" یاد میشود.
به نظر مىرسد نامهاى مختلف «لوح محفوظ»، «كتاب مكنون»، «إمام مبین» یا «أم الكتاب» به ویژگى هاى مختلف یك حقیقت اشاره دارند. مثلاً، آن حقیقت علمى گویا ازآنجاكه منبع و منشأ كتاب هاى آسمانى است، «أم الكتاب»، از آن جهت كه علوم آن گرفتار تغییر، تحریف و سوءاستفاده نااهلان نمى شود، «لوح محفوظ»، به لحاظ آنكه حقایق آن روشن و دقیق است، «كتاب مبین» و بدان روى كه مقتداى همه است، «امام مبین» نامیده شده است.(2)
در آیه دیگری از قرآن از شخص یا اشخاصی سخن میگوید که علم همه کتاب نزد اوست: «قُلْ كَفى بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»(رعد/43): [بگو براى شهادت میان من و شما، خدا و كسى كه علم الكتاب دارد كفایت مىكند.] براستی، این شخص که شهادتش، قرین و هموزن شهادت رسول خداست، کیست؟
با کمک آیه ای دیگر میتوان فهمید که این شاهد، فردی از خاندان پیامبر(ص) است که هماره تالی تِلو اوست:أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَیِّنَة مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَ رَحْمَةً(هود/17)[آیا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجّتى روشن است و شاهدى از [خویشان] او، پیرو آن است، و پیش از وى [نیز] كتاب موسى راهبر و مایه رحمت بوده است (دروغ مىبافد)؟].
در مجامع روایی شیعه و سنی،روایات متعددی آمده است که گفته شده منظور از این شاهد،کسی نیست جز شخص شخیص امام علی(ع).
پینوشتها:
1. وسائل 169/18، ابواب كیفیة الحكم، باب دوم.
2. المیزان، ج17، ص67.