چرا سهِ 3، کفر و چهارِ 3، ایمان است؟
چرا اگر کسی بگوید خدا، سومینِ سه نفر است کافر ولی اگر بگوید خدا چهارمین سه نفر است، مومن خواهد بود؟
شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان
خدایا حقشناسی میکنم از تو. که مفتخر و مبتهجم کردهای به انبوهی از نعمتها. که دربارهشان فرمودهای: وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ(ضحی/11). لباسی زربافت از اسلام بر جانم، گنجی نفیس از قرآن در سینهام و طوقی از ولایت بر گردنم افکندهای که من امروز با افتخار سرم را بلند کنم و در گوش اهل عالم فریاد کنم که زیر این گنبد کبود، سرمایهدارتر از من نیست!
آری! مسلمانیم و در کسوت اسلام. با این همه دارایی، شرط انصاف نیست درجا زدن.
زاده ابراهیم خلیل بودن، افتخار ندارد؟ که فرمود: مِلَّةَ أَبِیكُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ(حج/78). درود خدا بر او.
سر سفرهی سِرّ و عَلَن قرآن نشستن، افتخار ندارد؟ که فرمود: کِتَابٌ أُحْكِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِیمٍ خَبِیرٍ(هود/1).
غنج نمیرود دلت؟ که بگوید این کتاب، از پیش خودم آمده است(مِنْ لَدُنْ حَكِیمٍ خَبِیرٍ)، فقط برای تو و هر آن کو که آب از برکه اسلام نیوشد(وَأُوحِی إِلَی هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ.)(انعام/19).
گفتهاند: نازنینپیامبر ما در زمان و زمینی ظهور کرد که مشرکان عرب، بر 360 بت دستساز خودشان در اطراف خانه کعبه تعظیم میبردند. باز گفتهاند: در صدر اسلام، شرک و بتپرستی در مظاهر گونهگونش همچون وثنیت، تثلیث و الخ، در همه آفاق جهان جریان داشت. نیز گفتهاند: یهودیت در آن زمان، در عقاید سخیفشان به ورطه خطرناک تشبیه و تجسیم کشیده شده و خدا را در قالب جسم به مردم می شناساندند. حالا ما در آئین همان پیامبری هستیم که بیآنکه الفبای کتابی خوانده باشد، کتابی آورده است که معارف نابش، خط بطلان کشیده روی همه این عقاید پوچ و گزافه، و این جز اعجاز، چه میتواند باشد؟
عرب صدر اسلام شاید، به اقتضای تبحرش در عربیت و ادبیت، بیشتر مسحور اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن بود اما بُعد اعجابانگیزتر اعجاز قرآن را باید در آموزههای بلندش سراغ گرفت.
نمونه را همین سوره توحید که نسبنامه خدا میشناسندش. هیچ فکر کردهای که چرا حضرت حق -متعال- در این سوره اینگونه فرموده است که: بگو خدا "احد" است و نفرموده بگو خدا "واحد" است؟ چه فرقی است مگر بین احد و واحد؟
اگر سه نفر یا سه چیز را همسنگ و در عداد هم تصور کنید از هر طرف که شمارش کنید، یکی اولی هست دیگری دومی و آخرین نفر، سومی. در عین حال، اولی با دومی و سومی، دومی با اولی و سومی، و سومی با اولی و دومی نیست. بلکه هر کدام، جای خودشان را دارند. در حالیکه خدا همعرض کسی نیست.
از امام سجاد مروی است که خداوند چون میدانست در آخرالزمان انسانهایی خواهند آمد خردورز و بینشور، از این رو، تمام سوره توحید و آیات نخستین سوره حدید ( تا " وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ(حدید/6) " ) را فرود آورد.(توحید، صدوق، ج1، ص284.)
فرض کنید تمام هستی را آب گرفته باشد در این صورت، هر برکه یا دریایی را که تصور کنید، همان آبی خواهد بود که فرضش کردهاید. بلاتشبیه، در باب حضرت رحمن هم همینگونه هست. یعنی خدا، یکی است که دو برنمیدارد. هر ثانی که برایش فرض شود به همان واحد برمیگردد. این را می گویند: احد. فیلسوف فرزانه و مفسر متاله، صدرالمتالهین شیرازی، که دربارهاش گفتهاند: قهرمان بلامنازع حل برهانی این مساله در فلسفه رسمی است، وامدار همین معارف بلند قرآن و درسآموز همان مکتبی است که امیر اهل ایمانش،پیش از او و بیش از او در وصف حضرت باری، فرمود: واحد لا بعدد. و از آنجا که حضرتش، عِدل قرآن مبین است، کلامش نیز ترجمان کلام قرآنآفرین است آنجایی که خداوند در این صحیفه مانا و پایا در حق مسیحیان صدر اسلام میفرماید: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ»(مائده/73)[ آنها که گفتند: «خداوند، یکی از سه خداست» (نیز) به یقین کافر شدند؛ معبودی جز معبود یگانه نیست].
سه گونه لغزش فکری در باور توحیدی مسیحیت صدر اسلام راه داشته که عبارت است از:
یک. مسیح خود خداست.
دو. مسیح، فرزند خداست.
اقنومهای مقدس سه تا بیش نیست، أب، مسیح و روحالقدس.
هر سه عقیده را قرآن به تیغ تیز نقد گرفته است. نخستین عقیده را با کریمه 72 سوره مبارکه مائده باطل می کند؛ دومین را با آیه 30 سوره مبارکه توبه و عقیده تثلیث را با همین کریمهای که گذشت.
اینجا جا دارد سوال شود که چرا در خود قرآن آمده است که اگر کسی بگوید خدا، سومینِ سهنفر است کافر ولی اگر بگوید خدا چهارمینِ سهنفر است، در زمره اهل ایمان است؟
در سوره مائده، چنانکه دیدید، فرمود: لَقَدْ كَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ. اما در سوره مجادله، آیه هفتم میفرماید: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ»؛ [آیا نمیدانی که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است میداند؛ هیچگاه سه نفر با هم نجوا نمیکنند مگر اینکه خداوند چهارمین آنهاست، و هیچگاه پنج نفر با هم نجوا نمیکنند مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست.]
چرا یکجا "ثالث ثلاثه" خواندن خدا میشود کفر اما یکجا، "رابع ثلاثه" خواندنش، میشود توحید ناب؟
مسیحیت در عقیده منحرف "پدر، پسر و روح القدس"، خدا را همردیف آن دوی دیگر قبول داشتند. اگر سه نفر یا سه چیز را همسنگ و در عداد هم تصور کنید از هر طرف که شمارش کنید، یکی اولی هست دیگری دومی و آخرین نفر، سومی. در عین حال، اولی با دومی و سومی، دومی با اولی و سومی، و سومی با اولی و دومی نیست. بلکه هر کدام، جای خودشان را دارند. در حالیکه خدا همعرض کسی نیست. با همه هست اما یکی از همه نیست! به دیگر سخن، وحدانیت خدا، قابل سرشماری نیست. یعنی وجودش، رقمپذیر و عددی نیست که دو و سه برایش فرض شود. همعرض دیگران نیست که بشود یکی از آنها، بلکه مشرف است بر همه. پس خدا، سومین از سه تا نیست و هر کس این را ادعا کند، به همان آئینی رفته است که اهل کتاب رفتهاند.
اما اگر کسی بگوید: هیچ سه نفری نیست که خدا، چهارمین مجموع این سه باشد(نه سومینشان)، سخنی بر زبان رانده که عین توحید محض است.
در این کریمه، چون سخن از نجواست و نجوا بالاخره کمتر از دو نفر نیست. اگر دو تن باشد، خدا ثانی اثنین نیست که یکی از این دو تن خدا و یکی، کسی دیگر، بلکه ثالث اثنین است. و همینطور هر چه تعداد بالاتر رود، همه در محضر و مشهد خدا هستند یعنی خدا بر همهشان محیط است و مشرف؛ وَ كَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیءٍ مُحِیطًا(النساء/126).
این است آن سرمایه هنگفت و حقایق ناب و زلالی که هر مسلمان و بچهشیعهای باید به داشتن و دانستنش بر خود ببالد و از خدا مدد بگیرد توفیق به کاربستنش را.