شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 2216
  • دوشنبه 1394/4/1
  • تاريخ :

دلداری خدا به یک « مادر»

وقتی تمام حس مادریت را بریزی به پای فرزندت، خدا هم برایت سنگ تمام می‌گذارد...

نویسنده: شکوری-شبکه تخصصی قرآن

مادر

فرودین آغاز سال طبیعی است برای اهل دنیا و رمضان، فروردین سال معنوی برای اهل سلوک. بهار، در هر دو تقویم، بهانه قشنگی است برای سفر و دل سپردن به دامن طبیعت و دشت و دریا!
حتی اگر بهار با همه طراوتش، عزم رفتن کند باز غمی نیست که بهار جان آمده است و بساط عیش و عشرت، دوباره برپاست و باید دل سپرد به سیاحت گلواژه‌های بوستان وحی و گل معرفت چید از شاخسار درخت تلاوت.
قرآن را می‌گشایم، پیش چشمم صحنه‌ای تصویر می‌شود از لحظات ناب زندگانی یک مادر. یوکابد؛ مادر قدیس موسای بزرگ. زنی که پیامبر نبود ولی مخاطب شد به وحی خدا.

و شباهتی عجیب هست بین او و مادر موعود آخر‌الزمان! که هر دو فرزندانشان را در خفا و خفقان به دنیا آورده‌اند. یوکابد در عصر فرعون و نرجس خاتون در عصر معتمد عباسی.
بی‌جهت نیست که سیره‌نویسان گفته‌اند: امام عسکری (ع) وقتی فرزند دلبندش را در آغوش گرفت، زبان مترنم کرد به وعده‌ای که خدا به موسی(ع) و دیگر انبیای عظامش داده بود که: وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ(قصص/5).
سوره قصص یکی از زیباترین مادرانه‌های قرآن را به تصویر کشیده است. در چند جای دیگر قرآن، هم حکایتش آمده. اینجا اما شنیدنی‌تر است.

کاهنان به فرعون گفته‌اند: پسری از بنی‌اسرائیل ظهور خواهد کرد که تخت و تاج فرمان‌روایی‌ات را برمی‌اندازد. فرعون که باد نخوت در دماغ دارد به خیالی خام، می‌خواهد جلوی سرنوشت را بگیرد. فرمان می‌دهد هر فرزندی زاده شد از دم تیغ بگذرانند. در چنین زمانه پرآشوبی، در گوشه‌ای از سرزمین مصر، همسر عمران چشم به‌راه فرزندی است که گفته‌اند موعود بنی‌اسرائیل است با این نشانه که هیچ نشانه‌ای از فرزند در جسمش هویدا و پیدا نیست.
می‌داند اگر تمام حس مادریش را بریزد به پای فرزندش، خدا هم برایت سنگ تمام می‌گذارد و گذاشت. وحی آمد که: أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیمِّ فَلْیلْقِهِ الْیمُّ بِالسَّاحِلِ یأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَیتُ عَلَیكَ مَحَبَّةً مِنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَینِی(طه/39)
که: «او را در صندوقی بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند؛ و دشمن من و دشمن او، آن را برگیرد!» و من محبتی از خودم بر تو افکندم، تا در برابر دیدگان [= علم‌] من، ساخته شوی (و پرورش یابی)!
مادر است و سرشار از احساسات پاک مادرانه. سایه سنگین ترس و دلهره بر آسمان قلبش خیمه زده است. چگونه دلش طاقت می‌آورد فرزند دلبندش را بسپارد به دست دریا؟! چیزی دیگری لازم است چیزی که دلش را قرص و محکم کند که بتواند همراه شود با این دستور وحیانی. و درست در لحظه نیاز، از غیب خبر می‌آید که:

"و مترس و غمگین مشو ، او را به تو باز می‌گردانیم و در شمار پیامبرانش می آوریم" (قصص/5).
صحنه‌گردان ماجرا، با این پیام آسمانی، دل مادر را به ساحل آرامش برد. جوری که با فراغ‌بال، جگرگوشه‌اش را در میانه صندوق نهاد و سخاوت‌مندانه به دریا هدیه کرد:
وَأَصْبَحَ فُوَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُوْمِنِینَ(القصص/10)
(سرانجام) قلب مادر موسی فارغ گشت؛ و اگر دل او را (به نور وحی) محکم نکرده بودیم، نزدیک بود مطلب را افشا کند!
باری! پروردگارش وعده داده فرزند را به امداد غیبی نجات می‌بخشد با این همه، او دست از تلاش بر نمی‌دارد. دخترش را می‌فرستد پی ماجرا. پی تابوتی روان در دل دریایی مواج! که می‌داند اسباب نجات فرزند خسبیده در اندرون صندوق، بناست در همین نزدیکی‌ها رقم بخورد. می‌فرستد تا خبر آورد که چه خواهد شد سرنوشت برادر؟ و این خود درسی است برای ما؛ که حتی اگر پای اسباب و امداد غیبی پروردگار نیز به میان آید، تلاش و تدبیر، تعطیل نمی‌شود.

"او از دور، شاهد صحنه بود در حالى که فرعونیان بی‌خبر بودند "(قصص، 11).

آری! به فرزند باید ماموریت سپرد تا در جریان زندگی و کوران حوادث، مسئولیت‌پذیر شود و آبدیده.

در آن سوی نیل، آسیه، بانوی دربار فرعون به تفریح و تماشا آمده است. کنیزکان خبرش می‌دهند از صندوقچه روان. و فرمان می‌دهد از آب بگیرند و نزد وی آوردندش. صندوقچه را می‌گشاید، کودکی می‌بیند به خواب ناز فرو رفته. یکی دیگر از مقدمات وعده خدا رقم می‌خورد. ناگهان مهری عجیب در دلش، پدید می‌آید: و ألقیت علیک محبة منی:"و من محبتى از خودم بر تو افکندم "(طه، 39). که اگر نبود القای غیبی این محبت، شاید سرنوشت موسی گره می‌خورد به سرنوشت هزاران هزار کودک مظلوم دیگر که بی‌ هیچ گناهی، در مذبح خودپرستی و نخوت فرعون، ذبح شدند.

هنوز یکی دو گام دیگر باقی مانده است تا تحقق کامل وعده‌های خداوند به مادر موسی. وعده نخست(بازگشت موسی به دامان مادر) با حرام کردن کام کودک به سینه زنان شیرده محقق می‌شود: وَحَرَّمْنَا عَلَیهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَیتٍ یكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ(القصص/12)
«ما همه زنان شیرده را از پیش بر او حرام کردیم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد)؛ و خواهرش (که بیتابی مأموران را برای پیدا کردن دایه مشاهده کرد) گفت: «آیا شما را به خانواده‌ای راهنمایی کنم که می‌توانند این نوزاد را برای شما کفالت کنند و خیرخواه او باشند؟!»

و وعده نهایی(رسالت) پس از بلوغ و رشد حضرتش در دربار فرعون: وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَینَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ(القصص/14) "و هنگامی که (موسی) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم؛ و این گونه نیکوکاران را جزا می‌دهیم!"

و اینچنین فصل نخست ماجرای پرفراز و نشیب موسای پیامبر(ع)، خاتمه می‌یابد با یک پیام آموزنده؛ تذکار یک اصل مسلم قرآنی که همان وعده نصرت همیشگی خداست به اهل احسان که بدانند در صورت ثبات قدم،‌ دست تقدیر الهی از آستین تدبیر حضرتش بیرون خواهد آمد و همه فشارها،خفقان‌ها، تحریم‌ها و... را به عقب خواهد راند.

UserName