شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 1462
  • چهارشنبه 1393/12/6
  • تاريخ :

چه کسی دست سخاوت طبیعت را برید؟

ریزگرد، جان مردم اهواز را به لب آورد(1)، حکایت بمب بیولوژیك در فریدون‌کنار(2)، بحران آب، در راس تمام مسائل زیست محیطی کشور(3) و...

شکوری-شبکه تخصصی قرآن تبیان

محیط زیست

این‌‌ها نمونه‌هایی چند است از انبوهی تیتر داغ پیرامون وضعیت هشداردهنده محیط زیست کشور که کم از یک هفته گذشته، صفحه نخست کثیری از جراید و خبرگزاری‌های برخط را به خود اختصاص داده‌اند.با دیدن این عناوین، این سوال در ذهن و زبان آدمی مجال جولان می‌یابد که چرا طبیعت، همچون گذشته، دیگر دست بخشایش از آستین سخاوت بیرون نمی‌آورد؟
بگذارید کلان مساله را در سیر تاریخی‌، اندکی رصد کنیم:
پیش از آنکه تکنولوژی و صنعت، پهنه زندگی فردی و اجتماعی بشر را درنوردد، طبیعت با ما در صلح و صفا بود. شکسته شدن مرزهای دانش، خاصه در شاخه‌های صنعتی و علوم فناورانه مدرن، اما رابطه انسان و طبیعت را قهرآلود ساخت. فربگی دانش بشری، اگرچه، رفاه و آسایش نسبی را برای جهانیان به ارمغان آورد، لیک، آسیب‌های اجتناب‌ناپذیرش، دامن طبیعت را گرفت و به تخریب آن دامن زد. به موازات پیشرفت دانش‌های تجربی مدرن، تعامل ناسالم و تخریب‌گرانه انسان با محیط زیست، نخست به شکل یک «مساله» رخ نمود و رفته‌رفته بدل به «مشکلی» حادّ گردید. بی‌مبالاتی انسان صنعتی نسبت به پدیده‌های طبیعی، «مشکل» زیست محیطی را بدل به «بحران» کرد تا آنجا که در سال 1992م، 1600 تن از دانشمندان جهان، با «تشکیل اتحادیه دانشمندان متعهد»، در ضمن بیانیه‌ای جهانی، نسبت به رفتارهای ویران‌گر انسان در قبال طبیعت هشدار دادند و همگان را به اخلاق نوینی فراخواندند که بعدها به نام «اخلاق زیست محیطی»، موسوم گردید.
اینک در عصر پسامدرن، در اقصا نقاط جهان، پدیده تخریب محیط زیست طبیعی، از مرحله «بحران» فراتر رفته و در آستانه تبدیل شدن به یک «فاجعه» است.
جای دور نرویم در همین ام‌القرای اسلامی، کشور عزیزمان ایران، سالیانی چند است که در اثر حفر بی‌رویه حقله‌های چاه و برداشت بیش از حد از آب سطحی و زیرزمینی، سطح آب پایین کشیده و خسّت چاه‌ها در آب‌دهی، به خشکی هزاران هکتار باغ و زرع، انجامیده است.
با این اوصاف، دیگر نباید گفت چرا طبیعت، مواهبش را از ما دریغ می‌کند؟ بل باید گفت: چرا انسان با طبیعت بنای قهر گذاشته است؟

پاسخ را باید در بینش‌ها و نگرش‌هایی سراغ گرفت که متکی است بر گزاره‌های نادرست انسان‌مدارانه. هر چه که هست، تنها راه برون‌شد از این وضعیت، اصلاح سبک زندگی در حوزه رفتار با محیط زیست طبیعی و نهادینه‌سازی اصول اخلاق زیست محیطی در سطح عموم جامعه است.

خوشبختانه در این حوزه با تلاش برخی از بزرگان، اصول اخلاق زیست محیطی از دل متون معارف مکتوب روایی استخراج و به عموم علاقمندان جامعه عرضه شده است اما معتقدیم که قرآن، این روشن‌گر هر چیز، نیز در این باره، آموزه‌هایی عمیق دارد که کمتر بدان پرداخته شده است.
ما در این کوتاه کلام، برآنیم تا به‌اختصار، پاره‌ای از اصول و خطوط کلی اخلاق زیست محیطی را از رهگذر آیات قرآن به دست دهیم.
در بررسی این موضوع، مقدماتی لازم است که اگر خواننده عزیز، سرشته بحث را به ترتیبی که ذیلا تقدیم می‌شود، پی‌بگیرد، به نتایج مطلوب دست خواهید یازید.

رابطه انسان و طبیعت از منظر قرآن

١. قرآن کریم رابطه انسان و طبیعت را تسخیری می داند نه قهری.
خداوند طبیعت را مسخر و رام انسان ساخته است. «و آفتاب و ماه را كه همواره در حركت‌اند به خدمت شما گماشت و شب و روز را مسخر شما گردانید»(ابراهیم: ۳۳)
قهر یعنی عامل بیرونی بر موجودی فشار بیاورد و آن موجود، کاری را انجام دهد که بر خلاف مقتضای طبیعتش است. اما تسخیر جایی معنا دارد که فعل با طبع شی، سازگاری دارد با این حال، عامل بیرونی، آن را به گونه‌ای به کار می‌گیرد که بهره احسن از آن ببرد. مثلا: انسان با سدسازی، رود روان و حیات‌بخش را در راستای منافع احسن هدایت می‌کند و این سدسازی نیز بر خلاف طبیعت آب روان نیست. 
در روایتی امیرمومنان(علیه السلام) می‌فرماید: «من وجد ماءً و تراباً ثم افتقر فأبعده الله»[5]؛ ملتی كه آب و زمین كشاورزی به اندازه كافی دارد ولی آبها را مهار و زمین را اصلاح نكند و از آنها بهره‌برداری نكند و در اثر كم‌كاری یا بدكاری محتاج گردد از رحمت حق دور باد.
2. از نظر قرآن، همه مظاهر طبیعت، از زمین و دریا و کوه و صحرا گرفته تا هوا و آسمان و ستارگان و...، وسیله است برای انسان که با استعمار(آبادانی) و رام‌سازی آن‌ها، به اهداف غایی خلقت خود نائل شود. (هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیَها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ) [هود/61]

هدف از تسخیر عالم

«در یك دیدگاه كه قرآن كریم آن را به بشر آموخته است، جهان بدان دلیل برای انسان رام و مسخّر گشته است كه وی به صلاح و رستگاری دست یابد. و این صلاح و رستگاری عبارت است از تزكیه و پاكسازی نفس: (قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّی)[اعلی/14]؛ آن كس كه نفس خویش را پاك ساخت، رستگار گشت.
در دیدگاه دیگر نیز گرچه جهان برای رسیدن انسان به رستگاری، رامِ او گشته است، امّا این رستگاری عبارت است از زورمداری و برتری جویی: (قَدْ أَفْلَحَ الیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی)[طه/64]؛ امروز، آن كس كه برتری جوید، رستگار می‌گردد.»[6]
3. در بینش توحیدی، خداوند خالق و مالک هستی است و موجودات از جمله انسان و هم طبیعت، مخلوق و مملوک او. تصرف در ملک غیر بدون اذن مالک، ظلم است. قرآن می‌فرماید: گناه ظلم به نفس است: (وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ). ظلم در جایی معنا دارد که مظلوم مصداقی جدا از ظالم داشته باشد. غرض آنكه اگر انسان مالك هستی خود بود هر تصرّفی را كه در امور خویش می‌كرد و هر رذیله‌ای را كه بر نفس خود تحمیل، و هر ملكه ناپسندی را ـ همانند كبر، عجب، حسد، ریا و ... در هویّت خویش ایجاد می‌كرد، نمی‌توانست مصداق ظلم باشد. ظلم، در جایی است كه شخص، خودسرانه در حقّ دیگری تصرف كند و بی‌اجازه او به حقوق و دارایی وی تجاوز كند؛ نه آنكه در مال و حق خود تصرف كند. پس، معلوم می‌شود هویتی كه در اختیار بشر است، متعلق به خدا و ملك او و امانتی الهی است و انسان امانتدار خداوند است. لذا، تصرف ناروا در آنها ظلم است.[7].

نتیجه:

نتیجه‌ای که از این مقدمات سه‌گانه می‌توان گرفت این است که:
انسان نه تنها نسبت به اعضای خود، مالکیتی ندارد بلکه نسبت به طبیعت نیز چنین است. شرط اذن مالک و تصرف غیرعدوانی و عادلانه از طبیعت، تبعیت از امر و نهی شریعت است. آری! شارع، اذن تسخیر طبیعت را در صورتی داده است که در راستای امر دین یعنی آبادانی و استعمار طبیعت باشد نه آلودگی و نابودسازی.

1. http://www.tabnak.ir/fa/news/476638
2. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/391588
3. http://www.alef.ir/prtg3z9xuak9374.rpra.html
4. http://publicrelations.tums.ac.ir/articles/index.asp?articleID=69
5. وسائل‌الشیعه، ج 17، ص 40.
6. اسلام و محیط زیست، جوادی آملی، صفحه 174
7. پیشین


 

UserName