کرسی اخلاق قرآنی 6
این شماره: « فخرفروشی ممنوع!»
اشاره: قرآن کریم در کنار بیان احکام و عقاید، آموزههای اخلاقی فراوانی دارد که اصول مترقی رفتار مومنانه و الگوی تمامعیار زیست مسلمانی را به تصویر کشیده است که میتوان در ارتباط با خدا و خلقش به کار بست. در سلسله نوشتارهای گذشته، به تبیین پارهای از آموزههای اخلاقی از دریچه آیات قرآن نشستیم. اینک با ما همراه باشید تا با یکی دیگر از جلوههای سبک زندگی مومنانه از رهگذر آیات سوره مبارکه حجرات، آشنا شویم.
نویسنده: دکامی- دانشجوی دکتری الهیات
همه میدانیم كه دین اسلام، هر چند از شبه جزیره عربستان برخواسته است، اما اختصاص به گروه و یا قوم خاصی ندارد لذا دینی است با داعیه دعوت جهانی. در دینی با داعیه ای چنین، پیداست تفاوتهای نژادی ،زبانی، محیطی و نظایر آن جایگاهی ندارد و هیچ یك از این عناصر نمی تواند عامل برتری گروهی بر گروه دیگر باشد. نگاه فرا ملی- یعنی انترناسیونالیستی- داشتن هم موافق با عقل است و هم با شرع.
جستار پیرامون این مسئله، مقتضی بررسی جامع و مستوفاست، كه مطمئنا در این مختصر نمیگنجد. ما در مجال حاضر، به اندازه یک نگاه گذرا، صرفا از دریچه سوره حجرات، به این مساله مینگریم.
خداوند در آیه سیزدهم سوره حجرات به تصریح و در پارهای دیگر از آیات، به تلویح، به این موضوع اشاره کرده است: «ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یكدیگر شناسایی متقابل پیدا كنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بی تردید خداوند دانای آگاه است.»
در شأن نزولهایی که برای این آیه ذکر شده، نکاتی دیده میشود که از عمق این دستور اسلامی حکایت میکند، از جمله اینکه: بعد از «فتح مکّه» پیغمبر اکرم(ص) دستور داد: اذان بگویند، «بلال» بر پشت بام «کعبه» رفت، و اذان گفت، «عتّاب بن اسید» که از آزاد شدگان بود گفت: شکر میکنم خدا را که پدرم از دنیا رفت و چنین روزی را ندید! و «حارث بن هشام» نیز گفت: آیا رسول اللّه(ص) غیر از این «کلاغ سیاه»! کسی را پیدا نکرد؟! (آیه فوق نازل شد و معیار ارزش واقعی را بیان کرد). بعضی دیگر گفتهاند: آیه، هنگامی نازل شد، که پیامبر(ص) دستور داده بود، دختری را به همسری بعضی از «موالی» دهند («موالی» به بردگان آزاد شده، یا به غیر عرب میگویند) آنها تعجب کرده و گفتند: ای رسول خدا(ص)، آیا میفرمایید: دخترانمان را به موالی دهیم؟! (آیه نازل شد و بر این افکار خرافی خط بطلان کشید).
روایت شده: «روزی پیامبر(ص) در «مکّه» برای مردم خطبه خواند و فرمود: «ای مردم! خداوند از شما ننگ جاهلیت و تفاخر به پدران و نیاکان را زدود، مردم دو گروه بیش نیستند: یا نیکوکار، با تقوا و ارزشمند نزد خدا، و یا بدکار و شقاوتمند و پست در پیشگاه حق، همه مردم فرزند آدم اند، و خداوند آدم را از خاک آفریده، چنان که میگوید: ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا شناخته شوید، از همه گرامی تر نزد خداوند کسی است که از همه پرهیزگارتر باشد، خداوند دانا و آگاه است».1
این آیه در پی نفی نژادپرستی است. منطق و استدلالی که خداوند در این آیه آورده است است که همه شما، از پدر و مادری واحد(آدم و حوا) ریشه گرفته اید. پس نژاد همه یکی است. بنابراین هیچ ملت، قبیله یا نژادی حق تفاخر و برتریجویی ندارد. البته نفی نژادپرستی بدان معنا نیست که ملتها، ارزشهای اصیل فرهنگی و اجتماعی خود را به هیچ انگارند بلکه مراد آن است که نژاد ارزش ذاتی ندارد که به آن فخر فروخت.
سیوطی، در کتاب "الدر المنثور" روایتی را از ابن مردویه آورده است كه:
در وسط ایام تشریق (یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذى الحجه كه روز وسطش دوازدهم مىشود) رسول خدا (ص) براى ما خطبه وداع را ایراد كرد و فرمود: ایها الناس! آگاه باشید كه پروردگارتان یكى است، پدرتان یكى است و هیچ فضیلتى براى عربى بر غیر عرب نیست، و هیچ غیر عربى بر عرب فضیلتى ندارد و هیچ سیاهى بر سرخى، و هیچ سرخى بر سیاهى، فضیلت ندارد مگر به تقوى؛ و گرامىترین شما نزد خدا با تقوىترین شما است. با شما هستم آیا ابلاغ كردم؟ همه گفتند بله یا رسول اللَّه. فرمود: پس حاضرین به غائبین برسانند.
اهل تفسیر در معنای شعوب، دیدگاههای چند به میان آوردهاند:
برخی گفتهاند: دایره شعوب گستردهتر از دایره قبائل است، همان طور كه شعب امروز بر یك ملت اطلاق مىشود. بعضى شعوب را اشاره به طوائف عجم و قبائل را اشاره به طوائف عرب مىدانند و بالآخره بعضى دیگر شعوب را از نظر انتساب انسان به مناطق جغرافیایى، و قبائل را ناظر به انتساب او به نژاد و خون شمردهاند. اما از آنجا كه این امور همه امورى است متزلزل و برون ذاتى و مادى و زودگذر یك آئین آسمانى همچون اسلام هرگز نمىتواند با آن موافقت كند، لذا خط بطلان روى همه آنها كشیده، و ارزش واقعى انسان را در صفات ذاتى او مخصوصا تقوا و پرهیزكارى و تعهد و پاكى او مىشمرد، حتى براى موضوعات مهمى، همچون علم و دانش، اگر در مسیر ایمان و تقوا و ارزشهاى اخلاقى، قرار نگیرد اهمیت قائل نیست.2
ماحصل سخن اینکه این آیه نظام ارزشی اسلام را ترسیم میکند و مرز ارزشهای واقعی و اصیل را از ارزشهای دروغین و ظاهری جدا میسازد و ارزش اصیل را تقوا معرفی میکند؛ یعنی میگوید: نزدیکترین و باکرامتترین شما پارساترین و خودنگهدارترین شماست؛ چراکه علم و جهاد و بصیرت هم آنگاه باارزش است که همراه با تقوا باشد، و گرنه ممکن است انسان را به پرتگاه بکشاند.
در اینجا کلام خود را با فرازی از خطبه 192 نهج البلاغه، پایان میبخشیم. حضرتش در این خطبه ملاکهای برای تعصبورزیدن به دست داده است و میفرماید:
« ... اگر چاره ای از تعصب ورزیدن نباشد، پس تعصب خود را در صفات پسندیده و اعمال ستوده و كارهای نیك قرار دهید... پس به خصلتهای ارزشمند تعصب بورزید، همچون حفظ حقوق همسایگان، وفاداری به عهد و پیمان، پیروی از نیكی، سر پیچی از تكبر، دست یازیدن به جود و بخشش، خودداری از ستمكاری، بزرگ شمردن خونریزی، انصاف داشتن با خلایق، فرو خوردن خشم و دوری از فساد در زمین».
پانوشتها:
1. روزنامه رسالت، شماره 7479
2. تفسیر نمونه، ذیل آیه 13 سوره حجرات
3. تفسیر قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 280