شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 3073
  • سه شنبه 1393/11/7
  • تاريخ :

عملی که علم کثیر می‌آورد!

شکوری- شبکه تخصصی قرآن تبیان

استقامت

غایتی که از پس این نوشتار، منظور کرده‌ام اشارت به نکته و لطیفه‌ای است قرآنی که بشارتی مسرت‌بخش برای اهل استقامت است در پیمودن طریقت حقّه دین مبین اسلام، ان شاء الله!

خواننده عزیز اگر حوصله کند و دست در دست این قلم، پنج مقدمه و یک نتیجه را از نظر بگذراند، در فرجام این مقال، اصل غرض، آفتابی خواهد شد.


یک. همه می‌دانیم که در نهان و نهاد وجودمان، کشش مرموزی است که ما را به کشف حقیقت،‌ فرامی‌خواند. در متون معارف مکتوب از آن به "امور فطری" و "فطریات" یاد می‌شود. اگر پی مدرک می‌رویم از این روست که طالب درک حقیقتیم. اگر رنج تحصیل علم را به جان می‌خریم بدین جهت است که علم را ابزاری برای نیل به حقیقت می‌انگاریم!
 

مرحوم طبرسی، در مجمع‌البیان، در تفسیر کریمه «ماء غدق» روایتی از امام صادق (ع) آورده است که می‌فرماید: و عن برید العجلی عن ابی عبدالله علیه السلام قال معناه لافدناهم علما کثیرا یتعلمونه من الائمه. آب خوش گوار عبارت است از علم کثیر از ناحیه اهل‌بیت (ع).

اما به‌راستی آیا هر حقیقتی را می‌توان با ابزار علم، فرآچنگ آورد؟
قرآن کریم با اینکه برای علم و معرفت‌اندوزی، شأنی ویژه قائل است، اما با ذکر عباراتی چون «وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا»(کهف/65)، توجه همگان را بدین نکته، معطوف میدارد که هر علمی، ریشه و منشاء این جهانی ندارد. بسی حقایق است که به تور دانش دنیا، شکار نمی‌شود. دانش دنیا اگرچه عبد خاکی را در برابر معبود افلاکی، خاکسار می کند «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر/28)، اما همیشه سر زلف دانش‌پژوه را به حاقّ حقیقت گره نمی‌زند.


دو. درک، مراتبی دارد و تحصیل هر مرتبه نیاز به ابزاری. مراتب سه‌گانه درک عبارت‌اند از: دیدن، دانستن و چشیدن. و ابزار هر یک به ترتیب: حس، عقل و شهود. اما هر این سه ابزار، هم خطاپذیرند و هم محدود و لذا ممکن نیست ما را به تمام‌الحقیقه برسانند.
در محدودیت و ابطال‌پذیری علوم تجربی تردیدی وجود ندارد. دانش عقلی نیز اولاً: محدود است به معقولات. ثانیاً: در فرایند استدلال وتالیف گزاره‌ها و مقدماتی که منتج به نتیجه علم عقلانی می‌شود خطا راه دارد و از این همین روست که علم منطق برای مصونیت از خطای در تعقل، به میان آمده است. در نهایت، ابزار قلب (شهود) نیز محدود است چون یک تجربه صرفاً شخصی است. به‌علاوه، قلب، با اینکه مجرای ورود الهامات رحمانی است، گاه به خطا، وساوس شیطانی را به جای شهود رحمانی، می‌انگارد.


سه. خطامندی معرفت حسی، عقلی و شهودی، به اعتبار و ارزش آن لطمه می‌زند، چه اینکه در نگاه معرفت‌شناسانه، ارزش و اعتبار یک معرفت، به میزان واقع‌نُمایی آن است. اما این سخن، بدین معنا نیست که دریچه کشف حقیقت، بتمامه به روی انسان بسته است.
یکی از ابزارهای معرفت‌بخش، پدیده وحی است. وحی، نوعی شعور و ادراک مرموز است که پرده از کنه حقیقت برمی‌افکند. از این رو، یگانه دانشی است که خطا مطلقاً در آن راه ندارد. دستیابی به معرفت وحیانی، تنها برای پیامبران میسور است. کسانی که واجد عقل قدسی، قوّه حدس شدید و موید به روح‌القدس‌اند. ایشان در سایه‌سار عنایات و الطاف حضرت دادار، به مرتبه اتصال به سرچشمه وحی –مرتبه علم حق‌تعالی- نائل می‌شوند. مبدأ وحی، جبرئیل یا روح‌الامین نیست بلکه ملک وحی، صرفاً نقش وساطت بین نبی و خدا را ایفا میکند.

بسی حقایق است که به تور دانش دنیا، شکار نمی‌شود. دانش دنیا اگرچه عبد خاکی را در برابر معبود افلاکی، خاکسار می کند «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر/28)، اما همیشه سر زلف دانش‌پژوه را به حاقّ حقیقت گره نمی‌زند.

چهار. به شهادت کثیری از آیات قرآن، هدف از ارسال رسل، هدایت خلق از طریق انتقال و ابلاغ پیام وحیانی است. و به همین دلیل شیعه بر این باور است که حامل وحی در تلقّی (دریافت)، حفظ و ابلاغ وحی، باید معصوم باشد و این عصمت، لطفی است از ناحیه خدا که ضمانت‌بخش درستی قول، فعل و فکر مبلّغ وحی است.


پنج. قاعده لطف، اقتضا میکند که بعد از پیامبر (ص)، وظیفه هدایتگری به عهده کسانی دیگر وانهاده شود که دارای همه ویژگی‌های پیامبرند جز نبوت.
نتیجه: آنچه از ناحیه پیامبر(ص) و ملک وحی، در اختیار پیشوایان پاک(ع) قرار می‌گیرد، علم ناب وحیانی خطاناپذیر است. این علم، در بستر فرایند وحی، نضج یافته و قابل انتقال به غیر است. خاصیت دیگر علم وحیانی این است که متناسب با ظرفیت ذهنی و روحی مخاطب، حقیقت را چنانکه هست، می‌نمایاند. به خلاف علم اکتسابی که از مسیر دانش دنیا و با سه ابزار حس، عقل و شهود، فرآچنگ می‌آید. علم اکتسابی اگرچه مورث آثار و فواید عدیده اینجهانی و بهندرت آنجهانی، است، اما نباید و نمی‌توان چندان بدان دل خوش داشت. چون علاوه بر جریان خطا در آن، به شرط صحت و اصابت به واقع، ما را به مرتبه نازله حقیقت رهنمون می‌شود. گیرم علم شهودی، در مرتبتی بالاتر از علم عقلانی (مفاهیم معقول ثانوی) بنشیند لیک، تجربه‌ای "ذوقی" و "شخص‌وابسته" است که چهره حقیقت را به صورت تاریک و از دور به تصویر می‌کشد.


اینک به سر اصل مطلب می‌رویم:
در آیه 16 از سوره مبارکه جن می‌فرماید:
وَأَن لَوِ استَقاموا عَلَی الطَّریقَةِ لَأَسقَیناهُم ماءً غَدَقًا
ترجمه:
و اینکه اگر آنها [= جنّ و انس] در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان می‌کنیم!
اهل تفسیر عموماً میگویند مراد از طریقت، دین مبین اسلام است.
مرحوم طبرسی، در مجمع‌البیان، در تفسیر کریمه «ماء غدق» روایتی از امام صادق (ع) آورده است که می‌فرماید:
و عن برید العجلی عن ابی عبدالله علیه السلام قال معناه لافدناهم علما کثیرا یتعلمونه من الائمه.
آب خوش گوار عبارت است از علم کثیر از ناحیه اهل‌بیت (ع).
در این صورت معنای آیه شریفه این می‌شود:
«هر کس در طریقت دین مبین اسلام، استقامت بورزد وی را با آب علمی فراوان از ناحیه ائمه اطهار (ع)، سقایت می‌کنیم.»


اصل ایمان به احکام شریعت اسلام، چنین برکاتی را در پی ندارد بلکه ثبات قدم و استقامت در راه ایمان و عمل به احکام اسلامی است که مکلف را لیاقت می‌بخشد تا بدون واسطه، و بدون تشریفات کتاب و دفتر و کاغذ، مستقیماً از محضر وجود حضرتشان، مفتخر و مستفیض به نور علم گردند.
برخی مراد از آب فراوان را "ولایت" می‌دانند که بنا بر دیدگاه علامه طباطبایی، ولایت تفسیر "ماء غدق" نیست بلکه تطبیق به یکی از مصادیق آن است.

 

UserName