آموزش قرآن به سبک پیامبر مکرم اسلام (ص)
اشاره:
سبک شناسی آموزش قرآن کریم و تعیین آن چه هست و آن چه که باید باشد، یکی از اهم سوال ها و پژوهش های اهالی قرآن کریم است که البته همچنان در ابهام باقی مانده است.
گفتگو با
مهدی لسانی، دانشجوی دکترای علوم قرآنی و مسئول دارالقرآن الکریم حرم رضوی (ع)، تلاشی است برای بازخوانی و بازفهمی سبک درست آموزش قرآن کریم و همتی است برای درک سبک و روش آموزش قرآن بر اساس سیره نبوی(ص).
این مصاحبه، به دلیل سخنان منسجم و دقیق آقای لسانی، در قالب "یک متن" تولید و منتشر میشود.
سبک آموزش پیامبر مکرم اسلام(ص):
هدف آموزش نبی اکرم (ص) چیست؟ باید این نکته را کاملا فهمید و به عنوان هدف آموزش قرار داد و فنون و روش های آن را هم به کار بست؛ این گونه نمی تواند باشد که برای آموزش قرآن، هدف آموزش رسول الله(ص) را نادیده بگیریم و یا از روش های ایشان استفاده نکنیم.
هدف آموزش و سبک آموزش قرآن کریم رسول الله (ص) ملاک قاطع و برهان مبین است؛ به همین خاطر است که باید برای آموزش درست قرآن کریم، به پیامبر اسلام (ص) مراجعه کنیم.
در این باره، از قرآن کریم و سخنان پیامبر گرامی اسلام (ص)، چنین بر می آید:
اولین مربی، خود خداوندـجل جلاله ـ است. بعد از خداوند، کسی که معلم واقعی قرآن است، نبی اکرم (ص) است؛ بنابراین باید قرآن کریم و احادیث و روایات صحیحی که استخراج شده اند مد نظر قرار گیرند تا هدف و سبک قرآن آموزی به درستی تعیین شود.
برای درک درست هدف آموزش قرآن کریم، باید توجه کنیم که قرآن کریم وقتی خودش را معرفی می کند، چه و چگونه معرفی میکند؟ کارکرد قرآن چیست؟
از یک طرف می فرماید:قرآن، نور است؛ یعنی قرار است که شما را به سر منزل مقصود برساند. چراغ راهی است در مسیر ما به عنوان یک انسان که همواره در حال حرکت تصویر می شویم آن هم در حالی که در یک شب ظلمانی و تاریک قرار داریم و برای رسیدن به مقصد نمی توانیم پیشاپیش خودمان را ببینیم. در این حالت، قرآن عبارت است از چراغی که مسیر را برای ما روشن می کند. با روشن شدن مسیر انسان می تواند به سمت هدف درست حرکت درستی داشته باشد.
به بیان دیگر، چراغ بودن، می شود کارکرد قرآن کریم.
قرآن کریم به تعبیر دیگر می فرماید: "هدی للناس..." (سوره بقره آیه 185) که باز همان معنا را می دهد؛ یعنی چراغی که مسیر را روشن می کند برای هدایت مردم.
در سوره بقره آیه 20 مثال جالبی می آورد: "منافق کسی است که: ...... ابصارهم کلما ........."
منافق که گاهی ادعای مسلمانی میکند و گاهی به سمت کفار می رود، مانند کسی است که در شب تاریک قرار دارد و هنگامی که رعد و برقی زده می شود و کمی نور می آید، مسیرش را می بیند و راهش را تعیین می کند؛ اما هنگامی که نور می رود، دوباره متحیر می ماند و نمی داند که باید به کدام سو حرکت کند!
بنابراین، ما که می خواهیم به سمت یک مقصد که حق تعالی است، برویم و لقاء الله را به عنوان هدف غایی انتخاب کرده ایم، و می خواهیم در این مسیر حرکت کنیم، نیاز به یک منشور و دستورالعمل برای حرکت داریم و قرآن کریم می خواهد لوازم حرکت و سفر را در اختیار ما قرار دهد.
پس، هدف آموزش، اساسا و اصالتا باید مسلمان را مجهز کند برای این که به الله برسد، لذا "رسیدن به الله" می شود هدف استراتژِک آموزش و بعد نوبت به هدف عملیاتی می رسد.
حال برای رسیدن به این هدف، ما نیاز داریم که هم الفاظ قرآن را بیاموزیم و هم معانی آن را که این هدف شناختی است و مهم تر این که این کار را باید به نحوی انجام دهیم که انگیزه، توان و میل حرکت داشته باشیم. این بخش هدف حرکتی ـ روانی مساله است.
در بخش هدف حرکتی، داشتن اراده مورد تاکید است؛
یعنی آموزش باید به نوعی باشد که فرد بفهمد کجا می رود و برای رفتن به آن جا، هم انگیزه لازم و اراده کافی داشته باشد.
به بیان دیگر یعنی این که فرد هم اسلام داشته باشد و هم ایمان. هم عقلا و با مهارت این کار را انجام دهد و هم قلبا بخواد که آن را انجام دهد. یعنی هم بداند و هم بخواهد.
حال ببینیم نبی اکرم (ص)، برای تحقق اهداف شناختی و روانی ـ حراکتی، چه کار می کردند؟
برای درک رفتار و روش پیامبر (ص)، در این زمینه مثال هایی می آورم و توضیحاتی میدهم:
روش پیامبر اکرم (ص)، در ابتدا، روش گفتاری و شنیداری بوده است.
قرآن کریم می فرماید:"سنقرءک فلا تنسی ـ سوره اعلی آیه 6"
یعنی: " من (خدا) به تو (پیامبر) قرآن را اقراء می کنم"
به بیان دیگر، خداوند به طور مستقیم و یا به واسطه جبرائیل امین، قرآن را برای پیامبر (ص)، می خواند و پیامبر (ص)، می شنید؛ بنابراین، یک روش آموزش،"اقراء" است. روشی که خداوند کریم به آن روش عمل کرده است.
پیامبر اکرم(ص)، نیز این روش را توصیه فرموده اند:"تعلموا القرآن و اقرئوه". ( قرآن را بیاموزید و بخوانید.)
حضرت علی (ع) این سبک پیامبر اسلام (ص)، را چنین شرح می دهند:
"ما نزلت آیه علی رسول الله الا اقراینها" هیچ آیه ای بر پیامبر اکرم (ص)، نازل نشد مگر این که ایشان آن آیه را برای من "اقرا" کردند.
می بینیم که خداوند به پیامبر (ص)، اقرا می کند، پیامبر نیز دستور عمومی صادر می فرماید و خودشان نیز همین روش را برای شاگردان خاص شان به کار می گیرند.
یعنی پیامبر (ص) ، به لفظ صحیح می خواندند و علی (ع) می شنید و سپس می خواند.
این سبک و روشی است که قرآن کریم برای استاد، تعیین فرموده است. یعنی استاد باید قرآن را به شاگرد اقرا کند.
حال باید بدانیم که وظیفه شاگرد چیست؟
کار شاگرد این است که "اذا قرئ القرآن فاستمعوا لی و انصتوا ـ سوره اعراف آیه 204"
یعنی وظیفه شاگرد، استماع به همراه انصات است. به عبارتی، هم باید بشنود و هم در این حال، کار دیگری نکند و فقط متوجه و متمرکز در این کار (یعنی شنیدن) باشد. انصات یعنی کار دیگری نکند و تمام حواس فقط به شنیدن جمع باشد.
بنابراین تا الان روشن می شود که
طبق سبک درست آموزش قرآن کریم، استاد اقراء می کند و شاگرد استماع و انصات.
قدم بعدی را نیز قرآن کریم تعیین فرموده است:
(فاذا قراناه فاتبع قرآن ـسوره قیامت آیه 18) "هنگامی که من برای تو قرائت می کنم، تو باید از آن قرائت، اتباع کنی."
به عبارتی،
وقتی استاد خواند، نوبت شاگرد است که بخواند. یعنی استاد به شاگرد می خواند و شاگرد نیز به استاد.
این روشی بود که نبی اکرم(ص)، بر اساس آن قرآن را آموزش می دادند. می دانید که عمده شاگردان رسول اکرم (ص)، بی سواد بودند و توان خواند و نوشتن نداشتند.آن ها به همین روش (سنت شفاهی) می آموختند و حافظ قرآن می شدند.
روش دیگر، روشی بود که مصداقش در غزوه احد هست.
پیامبر (ص)، به اسرای جنگی می فرمود که اگر هر کدام از آن ها به ده نفر از مسلمانان خواند و نوشتن بیاموزد، آزاد می شود.
دلیل این تصمیم پیامبر (ص)، ورود به مرحله دیگری از قرآن آموزی بود؛ زیرا با باسواد شدن مسلمانان، پیامبر (ص)، می توانست مرحله بعدی آموزش را اجرا کند. بعد از سواد آموزی، پیامبر (ص)، فرمود که هر مسلمان باسواد باید یک مصحف داشته باشد(سنت مکتوب) و از روی مصحف خودش، قرآن را بخواند.
در سنت مکتوب، می فرمایند:"اکتبوه" (قرآن را بنگارید.)
یکی از راه های ماندگاری قرآن در حافظه افراد این بود که آن را بنگارند. یعنی در محضر استاد اقراء می شده، استماع می شده، انصات می شده و بعد کتابت می شده و در نهایت فرد از روی مصحف خویش مرور می کرد.
به عبارت دیگر، فرآیند آموزش در سیره نبوی (ص) عبارت بود از: اقراء ، استماع، انصات، اتباع، کتابت و مرور از روی مصحف خود نگاشته برای فهمیدن و عمل کردن.
این که در تواریخ بحث می شود که آیا قرآن در زمان خود پیامبر (ص)کتابت شده است یا نه، باید گفت که قطعا قرآن کریم در زمان خود پیامبر (ص)کتابت شده است؛ زیرا سبک آموزش قرآن کریم به گونه ای بوده که کتابت قرآن را الزامی می کرده است.
احادیث متعدد و فراوانی داریم مبنی بر این که پیامبر (ص)تاکید داشته اند که قرآن را از روی مصحف بخوانید؛این بدان معنی است که مصحفی بود که از روی آن بخوانند.
نکته دیگر در روش آموزش پیامبر (ص) بر اساس نص صریح قرآن کریم این است: "ورتل قرآن ترییلا" (سوره مزمل آیه 4)(قرآن را با ترتیل بخوانید.)
یعنی این همه اجزای آیه روشن بیان شود تا در قلب، تثبیت شود.
آن اثری که باید در قلب بگذارد، همین است؛ یعنی اثر فقط در لفظ و مغز کافی نیست؛ بلکه باید قرآن به قلب هم وارد شود.
می فرماید:
قرآن را مانند شعر خوانی نخوانید. نه آن قدر سریع و متصل بخوانید که کلمات به م بچسبند و نه آن قدر میان کلمه ها فاصله بیندازید که اجزاء آن مانند دانه های شن از هم جدا و منفک شوند.
هدف شما این نباشد که یک سوره را هرچه سریع تر تمام کنید؛ بلکه خواندن قرآن طوری باید باشد که آن را به خودتان اسماع کنید.
این نکته ما را به مرحله بعدی آموزش وارد می کند. یعنی در این جا، خود قرآن آموز از روی مصحف خود نگاشته، قرآن را می خواند و طوری می خواند که برای خودش اسماع شود. یعنی چنان بلند و شمرده و دقیق می خواند که از نظر لفظ و معنی و حس و فهم به آیه قرآن رابطه برقرار می کند.
خودش به خودش اقراء و اسماع می کند. اصطلاحا به گونه ای می خواند که خودش هم بشنود.
می فرماید: "به آن چه می خوانید گوش فرا دهید" یعنی با دقت بخوانید و در معنی آن چه می خوانید تمرکز کنید تا آن چه را می خوانی به خوبی بفهمی. "تا قرآن دل هایتان را بیدار کند و به تتبع و تدبر وا دارد"
این مراحل آموزش نشان می دهد که پیامبر اکرم (ص) طوری کار کرده است که قرآن آموز به تتبع و تدبر در آیات قرآن وارد شود. مثلا وقتی می خواند: "هل اتاک حدیث موسی اذ ناداه ربه بالواد المقدس طوی ـ سوره نازعات آیات 15 و 16"
اگر به معنا دقت شود، لفظ روح پیدا می کند و به شنونده هم احساس خاصی می دهد و انسان را به تدبر بیشتر فرا میخواند.
حضرت علی (ع) نیز این نکته را به زیبایی توضیح می دهند: "الترتیل حفظ الوقوف و بیان الحروف"
حفظ الوقوف یعنی این که سر هر آیه توقف کنید و بیان الحروف یعنی این که شمرده شمرده بخوانید.
سایر صحابه هم چنین توضیحاتی داده اند. مثلا ام سلمه نیز درباره این روش پیامبر (ص) می گوید:
قرآناه حرفا حرفا. یعنی کلمات کاملا واضح و شمرده شمرده بیان می شدند به گونه ای که هیچ پیچیدگی در آن وجود نداشت.
پیامبر(ص) می فرمایند که قرآن به همین روش به وی نازل شده است:"ما نزل علی القرآن الا آیه و حرفا حرفا" (قرآن به من آیه به آیه و حرف به حرف نازل شده است.)
فلذا، خود ایشان نیز همین روش و سبک را رعایت کردند.
ام سلمه در این باره می گوید: ان نبی کان یقطع قرائته آیه آیه.
یعنی پیامبر (ص) قرآن را آیه به آیه می خواندند و بعد از هر آیه، توقف می کردند. در این باره ام سلمه مثال می زند:
الحمدلله رب العالمین ـ ثم یقف ـ الرحمن الرحیم ـ ثم یقف...
یعنی از مکث پیامبر (ص) در می یافتیم که یک آیه تمام شده است.
ذکر این نکته هم جالب و شنیدنی است که مستشرقین بسیار تلاش کردند و حتی یک بار، گروهی از آن ها متولی این امر شدند که از سراسر جهان، مصحف های متعددی از قرآن کریم را جمع آوری و بررسی کردند تا از میان تمامی این مصحف ها، حداقل یک تناقض و اشکال پیدا کنند که نتوانستند و بی شک این از اعجاز های قرآن کریم است که آن ها را به اقرار واداشت که با نسخه دیگر متفاوت باشد.
یعنی پیامبر مکرم (ص) در « 23سال زندگی پربار چنان بنیادی، دقیق و محکم آموزش داده و قرآن را به نسل ها منتقل کردند که کسی نمی تواند نسخه ای قابل قبول بیاورد که حتی یک حرف در آن جا به جا شده باشد و همه چیز طبق قاعده ای است که روز اول بوده است در حالی که در مورد انجیل می بینید که انجیل های متعددی وجود دارد.
بنا بر این، پیامبر اکرم (ص) یک هدف استراتژیک داشته است و با نگاه به تاریخ و قرن های متمادی پیش رو، رویکرد معینی داشته اند و آن چیزی نبوده جز این که بخواهند به معنی واقعی جامعه قرآنی به وجود آورند. ایشان بر این اساس، اصول و سبک آموزش مورد نظرشان را طراحی کرده اند که چارچوب این طراحی را هم از خود قرآن گرفته و اجرا کرده اند.
بنابراین، ما در قدم اول باید این موارد را بدانیم و مبتنی بر آن حرکت کنیم و بعد از این، اگر کسی به عنوان مجتهد در این مسیر به اجتهادی رسید، برای ما محترم خواهد بود. به عبارت دیگر، در اصول آموزش نمی توان اجتهاد کرد اما در سبک های آن می توان اجتهاد کرد. برای مثال، ترتیل خلیل الحصری نمونه خوبی است.
من به شخصه، وقتی این روایات را مطالعه می کردم، ترتیل خلیل حصری به عنوان مصداق به ذهنم وارد می شد. اوائل و قبل از مطالعه این روایات و درک روش آموزش پیامبر (ص) وقتی ترتیل خلیل حصری را گوش می کردم، درک نمی کردم که ایشن چرا این قرد کند خوانی کرده است و گاهی خوصله ام سر می رفت. اما با درک این روایات و فهمیدن روش آموزش قرآن ، فهمیدیم که خلیل حصری با توجه به این روایات سبک خواندن خود را برگزینده است.
بنابراین، درک و فهم این آیات و روایات و فهمیدن سبک درست مورد نظر پیامبر اکرم(ص)، در همه چیز اثر می گذارد و حتی می توان بر اساس آن، "استاد" را نیز برگزید.
تلاش استاد خلیل حصری نیز مصداق آن اجتهاد پویایی است که اشاره کردم. یعنی در حد خود و با توجه به فهم که سبک آموزش قرآن کریم دریافته، روش خود را تعیین و دنبال کرده است و سعی کرده که سبک آموزش قرآن کریم مجموع اصول و قواعد آن را تبدیل کند به "یک نوع اجرا" و این نوع اجتعاد در آموزش است که برای ما بسیار محترم است.
من امیدوارم که قواعد و اصول آموزش قرآن به سبک و روش سیره پیامبر (ص) به عنوان یک قانون اصلی و اصول خدشه ناپذیر مد نظر عموم قرار گیرد و در نهایت باعث فهم بیشتر ما از قرآن کریم و تحقق جامعه قرآنی شود.
توضیح:
استاد لسانی هنگام مصاحبه این آیات شریف را با لحن خاص و با فراز و فرود معنا داری خواندند که با « لحن و فراز و فرود آن با معنای آیه و حس برآمده از معانی کلمات، ارتباط داشت. این نوع خواندن باعث شد که خبرنگار بصائر این سوال را مطرح کند که آیا دقت در معنی عبارات و آیات، بر لحن بیان و صوت قاری اثر می گذارد یا خیر که معلوم شد درک معنی عبارات و آیات به طور مستقیم بر احساس، صوت و لحن قاری اثرگذار است.
نویسنده: مهدی لسانی
شبکه تخصصی قرآن تبیان