بازخوانی متنفاوت آیاتی كه بارها خواندهایم (73)
جرم
یال خیمه را کنار زد.
برادرش ایستاده بود رو به روی لشکری که برای جنگ با او از هم پیشی میگرفتند و برایشان از خودش میگفت؛
از نَسَبش، از نسلش و از پدرانش، از مادرش و او با کلمه کلمه برادرش پریشانتر میشد.
میخواست فریاد بزند و به برادرش بگوید که همین افتخارات جرم اوست. که اگر نسبش به پیامبر صلوات الله علیه نمیرسید و فرزند علی علیهالسلام نبود با این لشکر به جنگش نمیآمدند. که این مردم او را میشناختند.
إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا
خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
سوره مبارکه احزاب، بخشی از آیه 33
کتابها مینویسند:
ابو حمزه ثمالی در تفسیرش گوید: حدیث کرد مرا حوشب از امسلمه گوید، فاطمه علیهاسلام نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده و حریرهای برای آن حضرت آورد، پیامبر صلوات الله علیه فرمود شوهرت و دو پسرت را بخوان، پس فاطمه علیها السلام آنها را آورده و از آن حریره خوردند آن گاه پیغمبر صلوات الله علیه کساء خیبری را بر سر آنان انداخته و گفت اللّهم هۆلاء اهل بیتی و عترتی فاذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا / بار خدایا اینان خاندان و خویشان منند، پس ببر از ایشان پلیدی را و ایشان را پاک کن پاک کردنی. ام سلمه گوید: پس گفتم یا رسول اللَّه و من با ایشانم، فرمود تو به خیر و سعادتی.1
آیه شریفه درشأن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیهالسلام و فاطمه سلام الله علیها و حسن و حسین علیهما السلام نازل شده است، و احدی در این فضیلت با آنان شرکت ندارد.
و این روایات بسیار زیاد، و بیش از هفتاد حدیث است، که بیشتر آنها از طرق اهل سنت است، و اهل سنت آنها را از طرق بسیاری، از امسلمه، عایشه، ابی سعید خدری، سعد، وائلة بن الاسقع، ابی الحمراء، ابن عباس، ثبان غلام آزاد شده رسول خدا صلوات الله علیه و عبد اللَّه بن جعفر، علی، و حسن بن علی علیهم السلام که تقریباً از چهل طریق نقل کردهاند.
و شیعه آن را از حضرت علی، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا علیهم السلام و از ام سلمه، ابیذر، ابیلیلی، ابیالاسود دۆلی، عمرو بن میمون اودی، و سعد بن ابی وقاص، بیش از سی طریق نقل کردهاند.2
با تو میگویم :
یال خیمه را کنار زد.
برادرش ایستاده بود رو به روی لشکری که برای جنگ با او از هم پیشی میگرفتند و برایشان از خودش میگفت؛
از نَسَبش، از نسلش و از پدرانش، از مادرش و او با کلمه کلمه برادرش پریشانتر میشد.
میخواست فریاد بزند و به برادرش بگوید که همین افتخارات جرم اوست. که اگر نسبش به پیامبر صلوات الله علیه نمیرسید
و فرزند علی علیهالسلام نبود با این لشکر به جنگش نمیآمدند. که این مردم او را میشناختند.
بوسههای پیامبر صلوات الله علیه را بر چهرهاش به یاد داشتند.
و شنیده بودند که او از پیامبر صلوات الله علیه است و سید جوانان اهل بهشت.
که این قوم، از نسل همان مردانی بودند که پدرش را هم خوب میشناختند.
و باز شمشیر به رویش کشیدند و قرآن بر نیزه کردند.
همانهایی که مادرش را پهلو شکسته خواستند و حتی تابوت برادرش را هم سالم نگذاشتند.
جرم او اتصالش به آسمان بود. میخواست برادرش را صدا بزند
و به خاطرش بیاورد که این مردم فرزندان کینه های بدر بغضهای خیبرند. این قوم، قوم سقیفه اند و جمل.
اما با اشک نشست و شنید و برادرش با این که گذشته این لشکر را خوب میدانست؛
باز هم برایشان از خودش گفت و خانوادهاش ...
که نگاه او به کوفه بود و شام، به روزی که کاروان اهل بیتش را به نام اسیران خارجی در شهر میگرداندند
و او میخواست تا در میان این گروه، کسی نباشد که روزهای بعد از او بگوید.
ما گمان کردیم با دشمن خارجی روبروییم.
خواست که قیامت، کسی نباشد که ادعا کند او و نسبش را نمیشناسد.
گفت و جواب شنید که همه این نامردمان، او و اصل و نسبش را خوب میشناسند...
بعد آرام، جوری که نخواهد صدایش را کسی از نزدیکانش بشنود خطاب به لشکر دشمن گفت:
پس چرا ریختن خون مرا مباح میدانید؟
و جوابش نیزه بود و تیر و تیغ ...3
نویسنده: زهرا نوری لطیف
كارشناس شبكه تخصصی قرآن تبیان
1.ترجمه مجمعالبیان فی تفسیر القرآن ج 20 ص 110
2.ترجمه تفسیر المیزان ج 16 ص 465
3.همشهری آیه، نوشته زهرا نوری لطیف