خوشپوشها به بهشت میروند
بازخوانی متفاوت آیاتی از قرآن که بارها خواندهایم (46)
اصلاً به خدایی تو نمیآید این روانه کردن به سوی جهنم ... این فرستادن به سموم حمیم و عذاب الیم...
اما جایی خواندم که ماجرای بهشت و جهنم، جریان کسی است که لباس کثیف به تن دارد و خودش به خاطر لباسهایش شرم میکند از رفتن به مهمانی باشکوه
یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْكُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِكُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَیْرٌ ذَٰلِكَ مِنْ آیَاتِ اللَّـهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّكَّرُونَ ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس پرهیزگاری بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذکّر (نعمتهای او) شوند! /سوره مبارکه اعراف آیه 26
کتابها مینویسند :
به دنبال سخن از لباس ظاهری، قرآن بحث را به لباس معنوى كشانده و آن چنان كه سیره قرآن در بسیارى از موارد است، هر دو جنبه را به هم مىآمیزد و مىگوید: «لباس پرهیزكارى و تقوا از آن هم بهتر است» (وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَیْرٌ)
تشبیه تقوى و پرهیزكارى به لباس، تشبیه بسیار رسا و گویایى است، زیرا همان طور كه لباس هم بدن انسان را از سرما و گرما حفظ مىكند، و هم سپرى است در برابر بسیارى از خطرها، و هم عیوب جسمانى را مىپوشاند و هم زینتى است براى انسان، روح تقوى و پرهیزكارى نیز علاوه بر پوشانیدن بشر از زشتى گناهان و حفظ از بسیارى از خطرات فردى و اجتماعى، زینت بسیار بزرگى براى او محسوب مىشود. زینتى است چشمگیر كه بر شخصیت او مىافزاید.
در اینكه منظور از لباس تقوى چیست در میان مفسران گفتگو بسیار شده است، بعضى آن را به معنی «عمل صالح» و بعضی «حیاء» و بعضی «لباس عبادت» و بعضى به معنی «لباس جنگ» مانند زره و خود و حتى سپر گرفتهاند، زیرا تقوى از ماده «وقایة» به معنى نگاهداری و حفظ است.
و به همین معنى در قرآن مجید نیز آمده است چنان كه در سوره نحل آیه 81 مىخوانیم:
(وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابِیلَ تَقِیكُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِیلَ تَقِیكُمْ بَأْسَكُمْ ...) «و براى شما پیراهنهایى قرار داد كه شما را از گرما حفظ مىكند و هم پیراهنهایى كه شما را در میدان جنگ محفوظ مىدارد.»
ولى آیات قرآن غالباً معنى وسیعى دارد كه مصداقهای مختلف را در بر مىگیرد، در آیه مورد بحث نیز مىتوان تمام این معانى را از آیه استفاده كرد و از آنجا كه لباس تقوى در مقابل لباس جسمانى قرار گرفته، به نظر مىرسد كه منظور از آن همان «روح تقوى و پرهیزكارى» است، كه جان انسان را حفظ مىكند و معنی «حیاء» و «عمل صالح» و امثال آن در آن جمع است.1
با تو میگویم :
وقتهایی که نگاه میکنم به آیههایت که مهربانند با من بنده ...
روزهایی که اسمشان را گذاشتهام «روز من» و پر هستند از لبخند و خبرهای خوش کوچک بزرگ و شادیهایی
که تو از آسمان برایم میفرستی؛ تردید میکنم که بندههایت را راهی جهنم کنی...
محرم که میرسد و خیابانها سیاهپوش میشوند، در و دیوار که پر از شعر محتشم میشود
و صدای طبل و سنج و روضه و اشک که میآید؛ به این که تو کسی را روانه جهنم کنی، مشکوک میشوم
شبهایی که از پشیمانی کاری که کردهام، حرفی که بی محابا زدهام، بی خواب میشوم و بعد بغض مینشیند
توی گلویم و زیر لب صدایت میزنم و می گویمت که ببخش و بعد دلم آرام میگیرد از آمرزش و آقایی تو؛
به دوزخت شک میکنم.
آخر اصلاً به خدایی تو نمیآید این روانه کردن به سوی جهنم ... این فرستادن به سموم حمیم و عذاب الیم...
اما جایی خواندم که ماجرای بهشت و جهنم، جریان کسی است که لباس کثیف به تن دارد و خودش به خاطر لباسهایش شرم میکند از رفتن به مهمانی باشکوه ...
نقل ِ قیامت و بهشت و جهنمش هم همین است.
خداحافظی کسی را روانهی جهنم نمیکند.
خداحافظی همه را به بهشت میخواند...
اما آدمها اول نگاهی به خودشان میاندازند.
به سر و وضعشان...به لباسهای چرک از گناه خودشان!
بعد نگاهی میاندازند به بهشت...به تمیزی و قشنگیاش.
شرمنده میشوند،خودشان سرشان را میاندازند پایین و راهی جهنم میشوند.
فقط آنهایی که بهترین لباسها را به تن دارند، تنها کسانی که لباس تقوی تنشان است،
سرشان را بالا میگیرند و میروند بهشت...
یادم بماند :
یادم باشد و یادت نرود، خدا بهشتش را وسیعتر از جهنم آفریده است.
نویسنده: زهرا نوری لطیف
کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان
1.تفسیر نمونه، ج6، ص 133