عکس یادگاری با شیطان
آنچه میخوانید گزیدهایست از سخنرانی دکتر عباسی تحت عنوان کلی "دکترین شیطان" و عنوان فرعی "عکس یادگاری با شیطان". در این سخنرانی، تلاش بر این است که مکانیزم پیچیدهی فعالیت شیطان و ابزارهای اغواگریاش، با استناد به آیاتی از قرآن، تبیین گردد.
شناخت دشمن یک اصل است. به خصوص وقتی که دشمنیاش روشن و به تعبیر قرآن، مبین است: ِانَّ الشَّیطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ(یوسف/5)( همانا شیطان، دشمن آشکار انسان است!)
در قرآن تحذیر داده شده است که مواظب باشید شیطان همانطوری که لباس از تن والدین شما کند لباس از تن شما نکند!
شناخت عدو مبین، علی القاعده، اینگونه است که او با یک علامت خاص، آرم و یونیفرم مشخص به سمت ما بیاید در حالیکه درباره شیطان لزوما چنین نیست. شیطان عموما به عنوان رفیق، شریک، رقیب و خودی خودنمایی میکند و به زبان انگارهها و خواستههای درونی ما با ما صحبت میکند.
شیطان اول معلم استراتژی در عالم است. مطلق مدیریت استراتژیک در نگاه شیطان تعریف می شود.
اسلام، دشمنانش بیشتر در درون خودش بودند. و دشمنان بیگانه اگر توانستند ضربهای هم بزنند بیشتر به این صورت بوده که دشمن آمده از درون، به عنوان خودی، رقیب، حریف و شریک، کسی یا کسانی را برانگیخته و از مجرای آنها، اهدافش را پیش برده است.
انبیاء و صالحین در سه محور با شیطان درگیر بودند. این سه خط دفاعی و این سه خاکریز عبارتند از:
1. طواغیت و حکام جور
2. توده مردمان
3. خود شیطان به صورت علنی و رودرو
انبیاء میخواستند بشریت را نجات دهند. لذا اول باید حکام را تربیت میکردند. پس خاکریز اول، طاغوتها، امپراطورها، قیصرها و... هستند.
رهانیدن انسانها از دست حکام و طواغیت، آسان نبود اما اگر انبیاء، خاکریز اول را میشکستند و به خاکریز دوم میرسیدند کار بسی دشوارتر میشد. چون شیطان در خاکریز اول از طریق حکام ظالم کارش را جلو میبرد به این صورت که با وسوسه و اغواگری فردی خاص یا گروهی خاص، اسباب گمراهی مردم را فراهم میکرده است. انبیاء در این جبهه میتوانستند با حذف آن فرد یا جریان خاص، مانع گمراهی اکثریت شوند.
اما در خاکریز دوم، شیطان میرود سراغ تک تک قوم و توده مردم.
شیطان را از مردم گرفتن به مراتب سختتر است. چون شیطان به زبان غریزه و نفسشان با آنها صحبت میکند.
اگر پیامبری موفق شد این خاکریز دوم را فتح کنند. آنگاه شیطان برابر روایات مجبور میشد که در جبهه علنی و رودرو ظاهر شود. در روایات از این مساله تعبیر به غلظت شیاطین شده است.
در قرآن، سوره نمل، آمده شیاطین در عصر سلیمان غلیظ شده بودند.
عمدهی انبیاء در خاکریز دوم با مشکل مواجه میشدند تا اینکه عذاب الهی نازل میشد. نوح، هود، صالح، لوط، الیاس و...همه اینچنین بودند.
شرایط امروز عالم را اگر مورد بررسی قرار دهیم. همین سه خاکریز مطرح است.
شیطان اول معلم استراتژی در عالم است. مطلق مدیریت استراتژیک در نگاه شیطان تعریف میشود.
منابع و امکانات را خدا خلق کرده است. مسۆولیتش بر عهده انسانها، شاهان و حکماست. این شیطان میآید و انسانها را علیه خودشان به کار میگیرد.
همان طور که مستحضرید ایمان 7 متعلق دارد:
1 / ایمان به خدا
2 / ایمان به آخرت
3 / ایمان به غیب
4/ ایمان به انبیا
5 / ایمان به آیات الهی
6 / ایمان به ملائک
7 / ایمان به کتاب
شیطان برای اینکه انسان را منحرف کند نخست میبایست ایمان مردم را از بین ببرد. وقتی ایمان را از مردم بگیرید در واقع ولایت خدا را از آنها گرفته است.
و در نتیجه:
“والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات”
حالا شیطان که اولین استراتژیست عالم است (تعریف استراتژیست: کسی که با استفاده منابع دیگران نظرات خودش را پیاده کند / شیطان هم با استفاده از خلقت خدا {آدمها } خواستههای خودش را در جهان به اجرا میگذارد) برای از بین بردن هر کدام از این متعلقها یک برنامه دارد:
اول) منحل کردن ایمان به خدا :
این کار توسط نیچه انجام شد. او برای اولین بار گفت:خدا مرد، مسبب مرگ خدا را هم نظریه داروین گرفت. او گفت خدا میفرماید من دنیا رو در شش روز خلق کردم و آدم را یکباره آفریدم در حالیکه داروین میگوید بیگ بنگ عالم را به وجود آورده و اجداد اصلی آدمها کرمها بودند و انسانها از تکامل آن پدید آمدند.
دوم) منحل کردن ایمان به آخرت:
این گزاره با مطرح کردن جهانهای موازی و به وجود آوردن second life در دنیای مجازی آماج حملات قرار گرفته است.
برای تحقق این مسئلههالیوود بسیار تاثیر گذار بوده (با ساختن فیلمهای سینمایی و سریالهایی قوی مثل فرینج و….)
سوم ) منحل کردن ایمان به غیب:
این عمل با بت ساختن از علم و اصل قرار دادن آن در جهان مطرح میشود. وقتی ما این تفکر را باب کنیم که هر چه در حیطه ی علم تجربی بگنجد موجود است پس گزاره ی ایمان به غیب هم اعتبار خود را از دست میدهد.
چهارم ) منحل کردن ایمان به انبیا:
شیطان و یاران جن و انسش با تلاش برای نشان دادن انبیا به صورت آدمهای عادی بلکه پایین تر به صورت انسانهایی بی قید سعی در مخدوش کردن چهره ی آن شخصیتهای والا دارند. این کار با نوشتن کتبی چون مسیح باز مصلوب ،که البته فیلمی هم از روی آن ساخته شده، و ساختن فیلمهای سینمایی و کارتونهایی چون یوگی که نماد بازر توهین به شیخ الانبیا حضزت نوح است و فیلمهایی چون براعت از مسلمین(فیلم موهن اخیر) و… به انجام میرسانند.
لازم میدانم در مورد کارتون یوگی که صد تاسف بارها از رسانه جمهوری اسلامیپخش شده توضیحی ارائه کنم. کلمه ی کشتی در انگلیسی shipاست و کلمه ی arkدر این زبان تنها درباره ی کشتی این پیامبر بزرگوار ذکر می شود. در اوایل پخش این کارتون سازندگان جانب احتیاط را رعایت کرده و مینوشتند yogi’s ark اما در ادامه ی کارتون کم کم کلمه ی noah’s ark(کشتی نوح) روی آن نوشته شد. جالب توجه است که این کارتون در زمان پیدا شدن باقیماندههای این کشتی در کوههای آرارات و باز سازی شکل این کشتی با برنامههای کامپیوتری ساخته شد و کشتی یوگی دقیقا به همان شکل بازسازی شده نقاشی شده بود. اگر یادتان باشد کشتی یوگی میتوانست پرواز کند و از آبها فراتر رود یعنی مثل کشتی نوح علیه السلام غرق نم یشد! این که ما سکوت کردیم در قبال توهین به این پیامبر عظیم الشّان و در قبال توهین به عیسی علیه الرحمه، با بی عفت نشا دادن حضرت مریم در انواع و اقسام فیلمها، فاجعه ی امروز یعنی توهین به سرور و سالارمان حضرت محمد صلی الله علیه وآله اتفاق افتاد؛ بنابراین ما به عنوان مسلمان که تمامی پیامبران الهی را قبول داریم ، نباید در مقابل توهین به آنها سکوت میکردیم.
پنجم)منحل کردن ایمان به آیات الهی:
مطمئناً خیلی از شما گمان میکنید که آیات الهی همان جملات قرآن عظیم الشان است. اما چنین نیست. آیات الهی در واقع حبس علامتهای توحیدی و خداشناسی در تمامیپدیدههاست. که این خود بحثی مفصل دارد اما یک نمونه از آن اینکه خلق میمون (که طبق حرف غلط داروین جد انسانهاست)بر طبق گفته ی امام صادق(ع) برای این بوده که انسانها آن جانور را که شباهت رفتاری و فیزیکی زیادی به انسانها دارد ببینند و بدانند تنها فرق ما با آن حیوان در وجود عقل است و اگر ما از این ویژگی به درستی استفاده نکنیم از آن حیوان هم کمتریم.(کتاب توحید مفضل)
ششم)منحل کردن ایمان به ملائکه:
ایمان به ملائکه یکی از مهم ترین اصول دینی ماست. در حدی که خدا آیه ی 97 و98 سوره ی بقره اشاره به این نکته دارد که دشمنی با ملائکه علی الخصوص جبرئیل که وظیفه ارسال کلام الهی را بر عهدا دارد به مثابه دشمنی با خداست.
یکی از نکات مهم این است که با نفی وجود ملائکه و یا با خوار کردن آنها گزارههای دیگر به خطر میافتد به چند دلیل:
اگر ما ملائک (خصوصا جبرئیل را که به شدت توسط دشمنان خدا مورد تهاجم قرار میگیرد) را زیر سوال ببریم اولا خدا را کوچک کردیم و میگوییم خدایی که کارهایش را بدست این موجودات ضعیف و بعضاً بدفطرت میاندازد ارزش پرستش ندارد.
پیامبری که پیام خود را از این موجودات و خدای آنها دریافت کند ارزش تبعیت ندارد. پیامیکه از جانب آنها آمده باشد ارزش اجرا ندارد. پس آخرتی هم وجود ندارد. چون دلیلی نیست که بگوید خدا راست میگوید و خدا قابل اعتماد نیست. پس با زدن یک گزاره تقریبا تمام گزارههای دیگر را بی ارزش کردیم.
این عمل در غرب با ساختن فیلمهای تاثیر گذار و موهنی همچون: Legion/constantin/supernatural… به اجرا در آمده است.
هفتم)منحل کردن ایمان به کتاب:
با نوشته شدن کتبی مثل آیات شیطانی و منحرف کردن کتابهای آسمانی(تورات و انجیل) و با تهی کردن کلمات قرآن از معنی.چگونه؟
مثلا کلمه ی ساعت در قرآن به معنی قیامت است ولی ما watch را ساعت میدانیم و قص علی هذا...
همین طور با بی حرمتی به کتاب ما مسلمانان ( عملی هم چون قرآن سوزی) شان این کتاب را پایین میآورند.
امیدوارم ما خداپرستان دست در دست هم داده با روشن بینی ریشه ی شیطان و اعوان و انصارش را از جا برکنیم.
شبکه تخصصی قرآن تبیان