بازخوانی متفاوت آیاتی که بارها خوانده ایم (41)
پیامبرش را برادران ما خوانده است
كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ
قوم عاد (نیز) رسولان (خدا) را تکذیب کردند، هنگامی که برادرشان هود گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟»
سوره مبارکه شعرا، آیات 122 و 123
کتابها مینویسند:
این آیات به داستان حضرت هود علیه السلام و قومش كه همان قوم عاد بودند اشاره مىكند. «كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ» قوم عاد مردمى از عرب بسیار قدیم و عرب اوائل (یعنى اوائل پیدایش این نژاد) بودند، كه در احقاف از جزیرة العرب زندگى مىكردند و داراى تمدنى مترقى و سرزمینهایى خرم و دیارى معمور بودند، به جرم اینكه پیامبران را تكذیب كرده، به نعمتهاى الهى كفران ورزیده و طغیان كردند، خداى تعالى به وسیله بادى عقیم هلاكشان ساخته و دیارشان را ویران و دودمانشان را خراب كرد؛ و به طورى كه مىگویند عاد اسم پدر بزرگ ایشان بوده و اگر خود آنان را عاد خواندهاند، از قبیل تسمیه قوم به اسم پدر بزرگ است، هم چنان كه بنى تمیم و بنى بكر و بنى تغلب، را تمیم و بكر و تغلب، مىنامند. در سابق در آیهاى كه نظیر این آیه در داستان نوح بود گفتیم كه: چرا قوم نوح را تكذیب كننده همه انبیاء خوانده، با اینكه بیش از یك پیامبر را تكذیب نكرده بودند 1.
با تو می گویم:
خدا توی کتابش بهترین تعبیرها را برای پیامبرانش آورده است.
اما شاید یکی از دلچسبترینها، همین باشد، همین که پیامبرانش را «برادر ما» صدا زده است.
و برادر یعنی کسی که با تو از یک پدر و مادر باشد
شبیه تو باشد، مثل تو راه برود، بنشیند، بلند شود، بخندد، غمگین شود، زندگی کند.
به دست بیاورد و از دست بدهد.
برادر یعنی یک آدم نزدیک ... یعنی یک رفیق جونی خونی ...
خدا توی کتابش گفته است پی بال و پر و تاج روی سر فرستاده اش نباشیم.
گفته پیامبری که فرستاده است، کسی است شبیه خود ما 2
گفته او را که دیدیم، گمان کنیم برادرمان را میبینیم.
حرفهایش را با همان گوشی بشنویم که حرفهای برادرمان را میشنویم.
به پیامبرش گفته است «برادر»، که وقتی رسولش آمد و صدایمان زد
که آی مردم، منم همان رسولی که همه عمر منتظرش بودید.
ما با او احساس غریبگی نکنیم. گمان کنیم با برادرمان حرف می زنیم. مهربان نگاهش کنیم.
مهربان صدایش را بشنویم و مهربان، پای حرفهای بنشینیم.
خدا میدانسته است که رابطه آدمها با برادرهایشان رابطه عجیبی است. رابطه نزدیک و جدا نشدنی...
یک صمیمیت عمیق پنهانی بین آدمها با برادرهایشان برقرار است.
خدا، برای راه بردن آدمها کسی را فرستاده است که برادرشان باشد، که مردم به او، به چشم برادری نگاه کنند.
تا بتوانند قبولش کنند و حرفهایش را به جان بپذیرند.
اما توی کتاب خدا، طوری که خدا روایتش می کند؛ با همه این حرفها، ماجرا جور دیگری رقم خورده است.
آدمها همه چیز یادشان رفت. نسبت و خویشاوندی و برادری، فراموششان شد. یادشان رفت که این مرد، کسی که زیر سنگینی بار زخم و رنج و طعن، راست ایستاده است، از گوشت و پوست خودشان است. سربه هوا شدند و فراموش کردند. سی که کمر به تکذیبش بسته اند و مدام به فکر راندنش هستند، برادر خودشان است.
و این روایت خدا از روزهای فراموشی، عجیب حال آدم را دگرگون میکند.
دل آدم را میلرزاند، برای روزی که کسی میآید.
مردی که بیش از همه برادرهای پیشین، بیش همه فرستادههای قبلی، عزیزکرده خداست.
و ما میمانیم و برادری که تمام عمر آرزوی آمدنش، بودنش، دیدنش را کرده بودیم.
و آن روز است که مرد از مدعی شناخته میشود.
روزی که معلوممان میشود کداممان رسم برادری را می دانیم ...
یادم بماند:
یادم باشد و یادت نرود، دل برادرها برای هم می تپد ...
نویسنده: زهرا نوری لطیف
کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان
1 ترجمه تفسیر المیزان، تالیف علامه طباطبایی، ج 15، ص 421
2 برداشت آزاد از آیه 6 سوره مبارکه فصلت: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ یُوحَىٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَاسْتَغْفِرُوه وَوَیْلٌ لِّلْمُشْرِكِین / بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم؛ این حقیقت بر من وحی میشود که معبود شما معبودی یگانه است؛ پس تمام توجّه خویش را به او کنید و از وی آمرزش طلبید؛ وای بر مشرکان!