روح هم اجل دارد!
هماهنگی خواب با اجل مقضی و مسمّا
1. خواب، مرگ كوتاه است و بیدار شدن، بعث موقت:(وهُوَ الَّذی یَتَوَفّكُم بِالَّیل... )[1]؛ (اَللهُ یَتَوَفَّی الاَنفُسَ حینَ مَوتِها والَّتی لَم تَمُت فی مَنامِها)[2] پس اگر اجل محتوم و قضای الهی بر مرگ كسی در حال خواب باشد، خدا روحش را نگه میدارد:(فَیُمسِكُ الَّتی قَضی عَلَیهَا المَوت)[3] وگرنه تا رسیدن به اجل مسمّای او آن را آزاد میكند و به بدن باز میگرداند:(ویُرسِلُ الاُخری اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی)[4] بنابراین خواب نیز گاهی در حدّ اجل مقضی و معلّق میماند، تا مدت معین آن نزد خدا فرا برسد و زمانی با اجل مسمّا هماهنگ میشود و مرگ برای متوفّا در حال خواب به حتمیت میرسد: (قَضی عَلَیهَا المَوت).
2. اجل مسمّای نظام آفرینش
همه موجودات دنیایی بلكه همه نظام آفرینش اجل مسمّا دارند؛ یعنی عمر معینی دارند كه بشر از آن آگاهی ندارد؛ ولی نزد خدا معلوم و معین است. آیات فراوانی براین معنا دلالت دارند؛ مانند (اَللهُ الَّذی رَفَعَ السَّموتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَونَها ثُمَّ استَوی عَلَی العَرشِ وسَخَّرَ الشَّمسَ والقَمَرَ كُلٌّ یَجری لاَجَلٍ مُسَمًّی)[5]، (اَوَ لَم یَتَفَكَّروا فی اَنفُسِهِم ما خَلَقَ اللهُ السَّموتِ والاَضَ وما بَینَهُما
اِلاّبِالحَقِّ واَجَلٍ مُسَمًّی)[6] و (یولِجُ الَّیلَ فِیالنَّهارِ ویولِجُ النَّهارَ فِی الَّیلِ وسَخَّرَ الشَّمسَ والقَمَرَ كُلٌّ یَجری لاَجَلٍ مُسَمًّی).[7]
نظام طبیعت و ماده اعم از آسمانها و زمین، خورشید و ماه و شب و روز اجل مشخصی دارند كه با رسیدن به آن، در روزی كه آفتاب خاموش و تاریك میشود:(اِذَا الشَّمسُ كُوِّرَت)[8] و ستارگان تیره میگردند و فرو میریزند: (واِذَا النُّجومُ انكَدَرَت)[9] بساطش برچیده میشود؛ آنگاه روشن میگردد كه چگونه زمین در قبضه قدرت اوست و آسمانها چون طوماری پیچیده شده در دست اویند:(والاَرضُ جَمیعًا قَبضَتُهُ یَومَ القِیمَةِ والسَّموتُ مَطویّتٌ بِیَمینِه).[10]
چیزی در نشئه طبیعت ماندنی نیست، همه میمیرند؛ حتی اصل تحوّل رخت میبندد و اهل بهشت و جهنم به دار القرار خود میرسند.[11]
3. اجلِ روح
انسان، تركیبی از جسم و روح است:(اِنّی خلِقٌ بَشَرًا مِن طین فَاِذا سَوَّیتُهُ ونَفَختُ فیهِ مِن رُوحی).[12] مرگ بدن به ترك روح است و اجل آن به دو گونه مقضی و مسمّا قسمت میشود.
روح آدمی نیز همانند بدن او اجل دارد؛ لیكن اجل روح، پیوند وی با لقاء الله است: (مَن كانَ یَرجوا لِقاءَ اللهِ فَاِنَّ اَجَلَ اللهِ لاءت)[13] و مسلماً همانگونه كه خود روح منزّه از زمان است، اجل آن نیز زمان ندارد. همچنین موجود مجرد در جزء پایانی زمان واقع نمیشود، وگرنه مجرّد نخواهد بود، و مقصود بعد از زمان نیز بَعد درجه وجودی است نه بَعد كمّی و مقداری، بنابراین لقاء الله كه مرحله كمال روح مجرّد است، منزّه از اجل مقضی و مسمّای مصطلح است.
تذكّر:
در صورت حذف مضاف در آیه «(مَن كانَ یَرجوا لِقاءَ الله) و مانند آن كه تقدیر آن لقاء ثواب الله، لقاء دار الجزاء و مانند آن خواهد بود، مقصودْ لقای انسان مركّب است و در صورت عدم حذف مضاف و حفظ عنوان «لقاء الله»، مقصودْ لقای روح مجرّد است كه نه متزمّن است و نه متمكّن.
شبکه تخصصی قرآن تبیان
منبع: تسنیم، تالیف آیت الله جوادی آملی، جلد 24 - صفحه 395
[1] ـ سوره انعام، آیه 60.
[2] ـ سوره زمر، آیه 42.
[3] ـ سوره زمر، آیه 42.
[4] ـ سوره زمر، آیه 42.
[5] ـ سوره رعد، آیه 2. تسنیم، جلد 24 صفحه 394
[6] ـ سوره روم، آیه 8.
[7] ـ سوره فاطر، آیه 13.
[8] ـ سوره تكویر، آیه 1.
[9] ـ سوره تكویر، آیه 2.
[10] ـ سوره زمر، آیه 67.
[11] ـ در نشئه معاد، مرگ به صورت «كبش املح» (قوچ سیاه و سفید) درمیآید و ذبح میشود، چنانكه رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: إذا دخل أهل الجنة الجنة... فیُجاء بالموت، كأنّه كبش أملح. فیقال لهم: تعرفون الموت؟ فیقولون: هذا هذا؛ وكلٌ قد عرفه قال: فیقدم فیذبح؛ ثمّ یقال: یا أهل الجنة! خلود فلا موت! ویا أهل النار! خلود فلا موت! قال: وذلك قوله: «واَنذِرهُم یَومَ الحَسرَة» (سوره مریم، آیه 39) الآیة (مجمع البیان، ج6، ص795؛ بحار الانوار، ج8، ص344 ـ 345). تسنیم، جلد 24 صفحه 395
[12] ـ سوره ص، یات 71 ـ 72.
[13] ـ سوره عنكبوت، یه 5.