6 موردی که غیبت جایز است
در قرآن میخوانیم:
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اجْتَنِبُواْ كَثِیراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُواْ وَلَا یَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضاً أَیُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن یَأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ(حجرات/12)
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! از بسیارى گمانها دورى كنید، زیرا بعضى گمانها گناه است. و (در كار دیگران) تجسّس نكنید و بعضى از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا هیچ یك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (هرگز) بلكه آن را ناپسند مىدانید و از خدا پروا كنید، همانا خداوند بسیار توبهپذیر مهربان است.
غیبت و پیامدهاى آن:
غیبت آن است كه انسان در غیاب شخصى چیزى بگوید كه مردم از آن خبر نداشته باشند و اگر آن شخص بشنود، ناراحت شود.(1)
رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: دست از سر مردهها بردارید و بدىهاى آنان را بازگو نكنید، كسى كه مُرد، خوبىهایش را بیان كند.(2) امام صادقعلیه السلام فرمود:
غیبت كننده اگر توبه كند، آخرین كسى است كه وارد بهشت مىشود و اگر توبه نكند، اوّلین كسى است كه به دوزخ برده مىشود.(3)
امام رضا علیه السلام از امام سجاد علیه السلام نقل مىكند كه هر كس از ریختن آبروى مسلمانان خود را حفظ كند، خداوند در قیامت لغزشهاى او را نادیده مىگیرد.(4)
در روایتى، غیبت كردن؛ كفر و شنیدن و راضى بودن به آن، شرك دانسته شده است
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله فرمودند:
هر كس زن یا مردى را غیبت كند، تا چهل روز نماز و روزهاش پذیرفته نمىشود.(5)
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند:
در قیامت هنگامى كه نامهى اعمال انسان به دست او داده مىشود، عدّهاى مىگویند: چرا كارهاى خوب ما در آن ثبت نشده است؟ به آنها گفته مىشود: خداوند، نه چیزى را كم و نه چیزى را فراموش مىكند، بلكه كارهاى خوب شما به خاطر غیبتى كه كردهاید از بین رفته است. در مقابل افراد دیگرى، كارهاى نیك فراوانى در نامهى عمل خود مىبینند و گمان مىكنند كه این پرونده از آنان نیست، به آنها مىگویند: بهواسطهى غیبتشدن، نیكىهاى كسى كه شما را غیبت كرده، براى شما ثبت شده است.(6)
سۆال:
چرا در روایات كیفر یك لحظه غیبت كردن، محور نابودى عبادات چند سالهى انسان بیان شده است؟
آیا این نوع كیفر عادلانه است؟ پاسخ: همان گونه كه غیبت كننده در یك لحظه، آبرویى را كه مۆمن سالها به دست آمده مىریزد، خداوند هم عباداتى را كه او سالها بدست آورده از بین مىبرد. بنابراین محو عبادات چندساله، یك كیفر عادلانه است.
رسول خداصلى الله علیه وآله در آخرین سفر خود به مكّه فرمودند: خون و مال و آبروى مسلمان، محترم است، همان گونه كه این ماه ذىالحجة و این ایام حج محترم است.(7)
در روایات، نام غیبت كننده در كنار كسى آمده كه دائماً شراب مىخورد. «تحرم الجَنّة على المغتاب و مُدمِن الخمر»(8)
كسى كه غیبت مىكند و شراب مىنوشد، از بهشت محروم است. بر اساس روایات، كسى كه عیوب برادر دینى خود را پىگیرى (و براى دیگران نقل) كند، خداوند زشتىهاى او را آشكار مىكند.(9)
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: یك درهم ربا، از سى و شش زنا بدتر است و بزرگترین ربا، معامله با آبروى مسلمان است.(10)
در حدیث مىخوانیم: نشستن در مسجد به انتظار نمازِ جماعت، عبادت است البتّه مادامى كه منجر به غیبت نشود.(11)
پیامبرصلى الله علیه وآله در آخرین خطبه خود در مدینه فرمودند: اگر كسى غیبت كند، روزهى او باطل است.(12)
یعنى از بركات وآثار معنویى كه یك روزهدار برخوردار است، محروم مىشود. اگر از بدن انسان زنده قطعهاى جدا شود، امكان پر شدن جاى آن هست، ولى اگر از مرده چیزى كنده شود، جاى آن همچنان خالى مىماند. غیبت، بردن آبروى مردم است و آبرو كه رفت دیگر جبران نمىشود. «لحم اخیه میتاً» جبران غیبت براى جبران غیبتهایى كه در گذشته مرتكب شدهایم، در صورتى كه غیبتشونده زنده و در قید حیات است؛ اگر به او بگوییم كه ما غیبت تو را كردهایم ناراحت مىشود، به گفته بعضى مراجع تقلید(13)، نباید به او گفت، بلكه باید بین خود و خداوند توبه كرد و اگر امكان دسترسى به شنوندگان غیبت است، به گونهاى با ذكر خیر و تكریم آن فرد، تحقیر گذشته را جبران كنیم و اگر غیبتشونده ناراحت نمىشود، از خود او حلالیّت بخواهیم؛ اما اگر غیبت شونده از دنیا رفته است، باید توبه كرده و از درگاه خداوند عذرخواهى كنیم كه البتّه خداوند توبهپذیر و بخشنده است. شیخ طوسى در شرح تجرید، بر اساس حدیثى از پیامبرصلى الله علیه وآله مىفرماید: اگر غیبت شونده، غیبت را شنیده است، جبران آن به این است كه نزد او برویم و عذرخواهى كرده و حلالیّت بخواهیم، امّا اگر نشنیده است، باید هرگاه یادى از غیبت شونده كردیم، براى او استغفار نماییم. «انّ كفّارة الغیبة أن تستغفر لمَن اغتبتَه كلّما ذكرتَه»(14)
موارد جواز غیبت:
در مواردى، غیبت كردن جایز است كه به بعضى از آنها اشاره مىكنیم:
1. در مقام مشورت در كارهاى مهم؛ یعنى اگر شخصى دربارهى دیگرى در مورد ازدواج و گزینش و مسئولیت دادن و... مشورت خواست، ما مىتوانیم عیبهاى آن فرد را به مشورت كننده بگوییم.
2. براى ردّ سخن و عقیدهى باطلِ اشخاصى كه داراى چنین اعتقاداتى هستند، نقل سخن و عیب سخن آنها جایز است، تا مبادا مردم دنبالهرو آنها شوند.
3. براى گواهى دادن نزد قاضى، باید حقیقت را گفت گرچه غیبت باشد.
4. براى اظهار مظلومیّت، بیان كردن ظلم ظالم مانعى ندارد.
5. كسىكه بدون حیا و آشكارا گناه مىكند، غیبت او مانعى ندارد ندارد.
6. براى ردّ ادعاهاى پوچ، غیبت مانعى ندارد. كسى كه مىگوید: من مجتهدم، دكترم، سیّدم، و ما مىدانیم كه او اهل این صفات نیست، جایز است به مردم آگاهى دهیم تا فریب نخورند. شنیدن غیبت وظیفه شنونده، گوش ندادن به غیبت ودفاع از مۆمن است.
در حدیث مىخوانیم:
«السّاكتُ شَریكُ القائل»(15) كسى كه غیبت را بشنود و سكوت كند، شریكِ جرم گوینده است.
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: هر كس غیبتى را بشنود و آن را ردّ كند، خداوند هزار باب شرّ را در دنیا و آخرت بر او مىبندد، ولى اگر ساكت بود و گوش داد، گناه گوینده نیز براى او ثبت مىشود. و اگر بتواند غیبتشونده را یارى كند، ولى یارى نكند، در دو دنیا خوار و ذلیل مىشود.(16)
در روایتى، غیبت كردن؛ كفر و شنیدن و راضى بودن به آن، شرك دانسته شده است.(17)
در آیهى 36 سوره اسراء مىخوانیم:
«انّ السّمع و البصر والفۆاد كلّ اولئك كان عنه مسئولا» هر یك از گوش و چشم و دل انسان، در قیامت مورد بازخواست قرار مىگیرند. بنابراین ما حق شنیدن هر حرفى را نداریم.
شبکه تخصصی قرآن تبیان
برگرفته از: تفسیر نور، محسن قرائتی
1) وسائل، ج8، ص600 و 604.
2) نهجالفصاحه، حدیث264.
3) مستدرك، ج9، ص117.
4) بحار، ج72، ص256.
5) بحار، ج72، ص258.
6) بحار، ج72، ص259.
7) شرح نهجالبلاغه، ابنابىالحدید، ج9، ص62.
8) بحار، ج72، ص260.
9) محجّة البیضاء، ج5، ص252 از سنن ابىداود ج2، ص568.
10) بحار، ج72، ص222.
11) كافى، ج2، ص357.
12) محجّةالبیضاء، ج5،ص254.
13) از حضرت آیةاللَّه گلپایگانىقدس سره پرسیدم: آیا لازم است به دیگران بگوییم كه ما غیبت شما را كردهایم تا ما را حلال كنند؟ فرمود: نه، زیرا او ناراحت مىشود و ناراحت كردن مسلمان، خود گناه دیگرى است. پس جبران غیبت، استغفار است و حلالیّت خواستن در همه جا لازم نیست.
14) وسائل، ج8 ، ص605.
15) غررالحكم.
16) وسائل، ج8، ص606.
17) بحار، ج72، ص226.