نظر قرآن درباره پلورالیزم
از نظر قرآن، دین خدا یكی است و همه پیامبران، اعم از اولواالعزم كه «صاحبان» شریعتاند و غیرآنان كه «حافظان» شریعتاند، به دین واحد دعوت میكردند. قرآن اصول مكتب همه انبیا را یكی میداند و تفاوت آن را در شریعت و منهاج میداند.
در منطق قرآن، پیامبران سلسلهای به هم پیوستهاند كه همان دین واحد را به مردم ابلاغ میكردند، تا آنجا كه این دین واحد كه برحسب استعداد جوامع انسانی در مقاطع مختلف زمانی در اختیار آنان قرار گرفت، به صورت كامل و جامع توسط پیامبر خاتم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به بشریت عرضه و ابلاغ شد. این دین واحد كه جریانی پیوسته و نام آن اسلام است، در هر عصر تجلّی و ظهور مخصوص دارد كه به منزله فصل مقوّم آن است؛ ازاینرو قرآن كریم میفرماید: (إن الدّین عندالله الإسلام) 1 و هرگز در عصر حاضر بدون فصل اخیر خود كه همان ویژگی محمّدی بودن آن است، اسلام نخواهد بود.
در سوره «شوری»، پیامبران بزرگ را برخوردار از دین واحد معرفی كرده، میفرماید: (شرع لكم من الدین ما وصّی به نوحاً والذی أوحینا إلیك وما وصینا به إبراهیم وموسی وعیسی أن أقیموا الدین ولاتتفرّقوا فیه) 2به این لحاظ كه اصول مشترك دین همه انبیا یكی است، از آنان پیمان گرفته كه یكدیگر را تصدیق كنند و به رسول پس از خود ایمان آورده و او را یاری كنند؛ (وإذ أخذ الله میثاق النبیین لما اتیتكم من كتاب وحكمة ثم جائكم رسول مصدّق لما معكم لتۆمنن به ولتنصرنه قال ءأقررتم وأخذتم علی ذلكم إصری قالوا أقررنا قال فاشهدوا وانا معكم من الشاهدین) 3
با عنایت به اینكه دین حقیقی، واحد و نجات آدمیان در پیروی از آن دین واحد است و همه انبیا نیز مردم را به همان دین واحد دعوت كردهاند و این دین واحد به تدریج به كمال خود رسیده و در قالب دین پیامبر خاتم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ظهور كرده است، استنتاج میشود كه در فرهنگ قرآن اصلاً كثرت ادیان مطرح نیست
نه تنها پیامبران همدیگر را تصدیق میكردند بلكه به فرزندان خود سفارش میكردند كه از اسلام، یعنی دین واحد الهی پیروی كنند؛ (ووصی بها إبراهیم بنیه ویعقوب یا بنی إن الله اصطفی لكم الدین فلا تموتن إلّاوأنتم مسلمون) 4 همچنین حضرت ابراهیم و اسماعیل هنگام بنای كعبه از خدای سبحان درخواست میكردند كه آنان و نسلشان را مسلمان قرار دهد؛ (ربنا واجعلنا مسلمین لك ومن ذریتنا أُمة مسلمة لك) 5 البته اسلام به معنای انقیاد در هر عصری با فصل مقوم خود همراه است كه هر پیامبر و امّت او موظّفاند اسلام را با همان فصل مقوم خود پذیرا باشند.حضرت یعقوب نیز هنگام مرگ به فرزندان خود فرمود: شما پس از من چه را خواهید پرستید؟ گفتند: معبود تو و پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را میپرستیم و در برابر او تسلیم هستیم؛ (إذ حضر یعقوب الموت إذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدی قالوا نعبد إلهك وإله ءَابائك إبراهیم وإسماعیل وإسحق إلهاً واحداً ونحن له مسلمون) 6چون اسلام دین همه انبیاست، هیچ فرقهای حق ندارد ابراهیم را به دین و آیین خود نسبت دهد؛ زیرا آن حضرت نه یهودی بود و نه مسیحی، بلكه حقگرای مسلمان بود؛ (ما كان إبراهیم یهودیاً ولانصرانیاً ولكن كان حنیفاً مسلماً وما كان من المشركین) 7 ازاینرو همگان باید در اصول مشترك و جامع بر آیین ابراهیم باشند و جز سفیهان و افراد سبك مغز، از آیین ابراهیم رو برنمیتابند؛ زیرا هنگامی كه خدای سبحان به او فرمود: تسلیم شو، گفت به پروردگار جهانیان تسلیم شدم 8 ، یا یهودیان و مسیحیان میگفتند: برای هدایت شدن باید یهودی یا مسیحی بود. خداوند فرمود: بگو: برای هدایت باید بر آیین ابراهیم حقگرا بود. بگویید: به خدا و آنچه كه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده و به آنچه به موسی و عیسی داده شده و به آنچه به همه پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده ایمان آوردیم و میان ایشان هیچ فرقی (در اصل پیامبری) نمیگذاریم و در برابر او تسلیم هستیم 9و چون دین واحد است، نه تنها هر پیامبری را تصدیق میكند بلكه به آمدن پیامبر پسین بشارت میدهد؛ چنانكه حضرت عیسی (علیهالسلام) همانطور كه كتاب حضرت موسی (علیهالسلام) را تصدیق كرده به آمدن پیامبر خاتم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز بشارت داده است؛ (وإذ قال عیسی ابن مریم یا بنیإسرائیل إنّی رسول الله إلیكم مصدّقاً لما بین یدی من التوریة ومبشّراً برسول یأتی من بعدی اسمه أحمد) 10
این دین واحد برحسب استعدادهای انسانی به تدریج به جامعه انسانی عرضه شد تا بدانجا كه به كمال مناسب خود رسید و به صورت مكتب نهایی كامل و جامع عرضه گردید؛ (وتمت كلمة ربّك صدقاً وعدلاً لامبدّل لكلماته) 11
بشارت در موردی است كه پیامبر بعدی مطلب نو و تازهای را برای خصوص امتش یا برای همگان بیاورد. زیرا اگر پیامبر خاتم در سطح انبیای گذشته یا در سطح رسالت عیسای مسیح سخن گفته باشد اولاً، نیازی به آمدن آن حضرت نبود و ثانیاً، مجالی برای عنوان «بشارت» نبود. این پیام كامل الهی در اختیار پیامبر خاتم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قرار گرفته؛ (الیوم أكملت لكم دینكم وأتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الإسلام دیناً) 12و در كتابی به نام قرآن جمعآوری گردید تا راهبر مردم و هادی آدمیان؛ (هدی للناس) 13 و نذیر جهانیان باشد؛ (تبارك الذی نزّل الفرقان علی عبده لیكون للعالمین نذیراً) 14 كتابی كه به حق بر پیامبر نازل شد كتابهای پیشین را تصدیق میكند و در عین حال حاكم و مهیمن بر آنهاست؛ (وأنزلنا إلیك الكتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الكتاب ومهیمناً علیه)15
دین واحد، شریعت متکثر
شایان گفتن است كه قرآن ضمن اینكه دین الهی را حقیقت واحدی میداند كه به مقتضای قانون تكامل تدریجی در دین پیامبر اسلام به كمال خود رسیده، برای هر پیامبری شریعت و منهاج خاص قائل است كه به تناسب شرایط و مقتضیات زمان، نیازهای جوامع گونهگون را تأمین میكند و چون دین الهی واحد است و همه انبیا مردم را به آن دین واحد فرا خواندهاند، در برابر كسانی كه هدایت و نجات را تنها در یهودی یا مسیحی بودن میدانند دستور داد كه باید به خدا و رهآورد همه انبیا ایمان آورند و نباید بین آنان تفكیك كرد؛ (قولوا آمنّا بالله وما أُنزل إلینا وما أُنزل إلی إبراهیم وإسماعیل وإسحق ویعقوب
كلمه «مُهَیْمِن» در اصل به معنای خبری است كه حاكم و حافظ و شاهد و امین باشد و چون قرآن در نگهداری اصول كتب آسمانی پیشین مراقبت كامل دارد و برخی احكام آنها را نسخ یا تكمیل میكند، لفظ «مهیمن» بر آن اطلاق شده است؛ به ویژه آنكه لفظ مهیمن بعد از كلمه مصدق آمده تا مفید این حقیقت باشد كه قرآن ضمن تصدیق اصول كتابهای پیشین، برنامه جامعتری را پیشروی جامعه انسانی میگذارد.
والأسباط وما أُوتی موسی وعیسی وما أُوتی النبیون من ربّهم لانفرّق بین أحد منهم ونحن له مسلمون) 16 (والمۆمنون كلّ ءَامن بالله وملائكته وكتبه ورسله لانفرّق بین أحد من رسله) 17 (والذین ءَامنوا بالله ورسله ولم یفرّقوا بین أحد منهم أُولئك سوف یۆتیهم أُجورهم وكان الله غفوراً رحیماً) 18
نتیجهگیری
با عنایت به مطالب مطرح شده و اینكه دین حقیقی، واحد و نجات آدمیان در پیروی از آن دین واحد است و همه انبیا نیز مردم را به همان دین واحد دعوت كردهاند و این دین واحد به تدریج به كمال خود رسیده و در قالب دین پیامبر خاتم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ظهور كرده است، استنتاج میشود كه در فرهنگ قرآن اصلاً كثرت ادیان مطرح نیست تا سخن از حقانیت یا نجاتبخشی همه آن ادیان یا منحصر كردن حقانیت یا نجات در دین خاص به میان آید؛ بنابراین، موضوعی برای این بحث باقی نمیماند و اگر سخن از لزوم ایمان به دین پیامبر خاتم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و نجات در پرتو دین آن حضرت به میان میآید از این جهت است كه عقل آدمی حكم میكند: «چون كه صد آمد نود هم پیش ماست» و معقول نیست كه انسان قانون كامل را به كناری نهد و از قانون ناقص پیروی كند؛ بنابراین، انسانها با توجه به جامعیت و كمال اسلام محمّدی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فقط باید از آن پیروی كنند؛ زیرا مقتضای تسلیم خدا بودن، چیزی جز این نیست كه در برابر الزام خداوند منقاد بود؛ از اینرو بعد از پیدایش دین خاتمانبیا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نجات تنها در پیروی از اسلام محمدی است.البته كسانی كه پیش از پیدایش دین خاتم انبیا پیرو انبیای دیگر بودهاند،
در حقیقت آنها نیز مسلمان عصر خود و در نتیجه اهل نجات بودهاند و همچنین كسانی كه پس از دین اسلام بر اثر جهل قصوری بر دین دیگری جز دین حضرت ختمی مرتبت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) باقی بمانند نیز اهل نجات خواهند بود، نه كسی كه حجت اسلام محمّدی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بر او تمام شده باشد و در عین حال بخواهد بر دین دیگر باقی بماند. چنین انسانی روح اسلام را نیافته و تسلیم امر الهی نشده است؛ زیرا خداوند او را به پذیرش قرآن و رسالت پیامبر اسلام ملزم كرده، نه آنكه او را مختار و رها گذاشته باشد و او با دریافت فرمان حتمی و دستور ایجابی خداوند سرپیچی و تمرّد كرده است.
منبع: تفسیر دهاق تسنیم، ج6، تألیف آیت الله جوادی آملی.
شبکه تخصصی قرآن تبیان
پینوشتها:
1. سوره آلعمران، آیه 19.
2. سوره شوری، آیه 13.
3. سوره آلعمران، آیه 81.
4. سوره بقره، یه 132.
5. سوره بقره، یه 128.
6. سوره بقره، یه 133.
7. سوره لعمران، یه 67.
8. سوره بقره، آیه 131.
9. سوره بقره، آیات 135 ـ 136.
10. سوره صف، آیه 6.
11. سوره انعام، آیه 115.
12. سوره مائده، یه 3.
13. سوره بقره، یه 185.
14. سوره فرقان، یه 1.
15. سوره مائده، یه 48.
16. سوره بقره، آیه 136 و با اندكی تفاوت سوره آلعمران، آیه 84.
17. سوره بقره، آیه 285.
18. سوره نساء، آیه 152.