این سنگهای عزیز
بازخوانی متفاوت آیاتی از قرآن که بارها خواندهایم (11)
تا پیش از گفتن تو، سنگها سختترین چیزهایی بودند که میشناختم که تنها به کار ساختمانی میآمدند؛ بازیچه دست بچهها میشدند و بال کبوترها و گنجشک کوچکها را زخمی میکردند یا پنجره قطارها را میشکستند ...اما حالا که به شرح ِنرمی ِشیرین ِ سنگها نشستهای؛ دوستشان دارم. تمام سنگها را دوست دارم
ُثمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِی کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ به غافلٍ عَمَّا تَعْمَلُون (البقرة/74)
سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سختتر! چرا که پارهای از سنگها میشکافد، و از آن نهرها جاری میشود؛ و پارهای از آنها شکاف برمیدارد، و آب از آن تراوش میکند؛ و پارهای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر میافتد؛ (اما دلهای شما، نه از خوف خدا میتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.
کتابها مینویسند:
آیه شریفه، شدت قساوت قلوب آنان را، این طور بیان کرده: که (بعضی از سنگها احیاناً میشکافند، و نهرها از آنها جاری میشود)، و میانه سنگ سخت، و آب نرم مقابله انداخته، چون معمولاً هر چیز سختی را به سنگ تشبیه میکنند، همچنان که هر چیز نرم و لطیفی را به آب مثل میزنند، میفرماید: سنگ به آن صلابتش میشکافد، و آب نرم از آن بیرون میآید، ولی از دلهای اینان حالتی سازگار با حق بیرون نمیشود، حالتی که با سخن حق، و کمال واقعی، سازگار باشد.
(و وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ ِ) الخ، هبوط سنگها همان سقوط و شکافتن صخرههای بالای کوهها است، که بعد از پاره شدن تکههای آن در اثر زلزله، و یا آب شدن یخهای زمستانی، و جریان آب در فصل بهار، به پایین کوه سقوط میکند 1.
در باب دلیل قساوت و سختی دلها از محمد بن یعقوب از علی بن ابراهیم، از پدرش و او از نوفلی، نوفلی از السکونی و او از حضرت ابوعبدالله امام صادق (علیهالسلام) رسیده است که فرمودند «خدای عزوجل به حضرت موسی علیهالسلام وحی کرد : ای موسی، به فراوانی مال و ثروت شادمان مشو و یاد مرا در هیچ حالی از یاد مبر و وانگذار؛ پس به راستی که فراوانی مال گناهان را از یاد میبرد و فراموشی یاد من و ترک ذکر من، قلبها را سخت میکند و قساوت دل میآورد.2»
با تو میگویم:
تا پیش از گفتن تو، سنگها سختترین چیزهایی بودند که میشناختم
که تنها به کار ساختمانی میآمدند؛
بازیچه دست بچهها میشدند و بال کبوترها و گنجشک کوچکها را زخمی میکردند
یا پنجره قطارها را میشکستند ...
اما حالا که به شرح ِنرمی ِشیرین ِ سنگها نشستهای؛
دوستشان دارم. تمام سنگها را دوست دارم
که تو از سختی ِ دلشان، نهر جاری میکنی
که صبوری میکنند با گرمای تابستانی هوا و سرمای استخوانسوز زمستانها
که به اشاره تو میشکافند و چشمههاست که از بطنشان جاری میشود
که خودشان را به ظرافت سرانگشتان تو میسپارند.
از سر خشوع، از بلندای کوهها، به زیر میافتند، فرود میآیند
سنگهایی که با همه سختیشان، خاک نرم میشوند در ساحت ِپرشکوه ِ تو...
کوههای سنگی که شبیه پنبهی زدهشده میشوند در آستانهی هول ِقیامت ِ تو...
سنگهایی که اصالتشان سختی است؛ را هرگز سر نافرمانی از تو نیست.
اما دلها، همان دلهایی که بنایشان مهر توست
و برای ساز و کارش، لطیفترینها را به کار گرفتهای
میشوند سختتر از سنگهای اصیل آذرین
که نرم عظمت تو نمیشوند. که خاشع غایت جلالت تو نمیشوند.
وای بر دل ...
وای از دل ...
وای از دل ِ سختتر از سنگ ...
یادم بماند :
یادم بماند سختتر از هزار سنگ، دلی است که یاد تو نرماش نکند.
نوشتهی: زهرا نوری لطیف
کارشناس شبکه تخصصی قرآن تبیان
پینوشتها:
1.ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
2.اصول کافی، شیخ کلینی/تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن