شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 1193
  • چهارشنبه 1390/12/3
  • تاريخ :

بازخوانی متفاوت از آیاتی که بارها خوانده ایم 7

انس با قرآن

هر شب که چشم‌هایم را می بندم ، خواب کلمه هایت را می بینم. کلمه هایی که یواشکی ، در گوشی ، به پدرم علیه السلام یادشان دادی، تا تو را به آن نامهای بلند بخواند، همان اسم های محبوبی که میان آه پشیمانی  و اشک پریشانی، شفیعش شدند.


فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ غ وَلَكُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِین * فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ غڑ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ/ سوره مبارکه بقره آیات 36 و 37

پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد. و (در این هنگام) به آنها گفتیم: «همگی (به زمین) فرود آیید! در حالی که بعضی دشمن دیگری خواهید بود. و برای شما در زمین، تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره برداری خواهد بود.» سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت؛ (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است.

 

نوبت اول :

حسن و قتاده و عكرمه و سعید بن جبیر ( در باره کلماتی که خداوند به آدم علیه السلام تلقین فرمود ) میگویند این كلمات همان: « رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا، وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا، وَ تَرْحَمْنا، لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِین»«پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود!» بود كه در آن، اعتراف به گناه و اظهار پشیمانى نموده‏اند.

مجاهد مى‏گوید: این كلمات: «اللَّهُمَّ لا الهَ الّا أنْتَ سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ ربِ انّىْ ظَلَمْتُ نَفْسِى فَتُبْ عَلَىَّ انَّكَ انْتَ اْلتَوّابُ الرَّحِیْم» (خدایا جز تو خدایى نیست من بخود ستم كردم توبه‏ام را بپذیر كه تو، پذیرنده توبه‏ها و مهربانى) بوده است. و از امام محمّد باقر علیه السلام همین قول روایت شده است.

بعضى گفته‏اند: «سُبْحانَ اْللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ الّا اْللَّهُ وَ اللَّهُ اكْبَر» كلماتى است كه آدم علیه السلام گفت.

از ائمه و اهل بیت علیهم السلام نقل شده است كه حضرت آدم علیه السلام  به ساق عرش نگاه كرد و تمثال‏هائى را نظیر تمثال خود دید كه از نور بودند و نام هر یك از آنان بالاى سرش بدین شرح نوشته شده است : محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام. آدم علیه السلام گفت: پروردگارا! آیا قبل از این كسى را بشكل من آفریده‏اى؟ خطاب رسید: نه. گفت: پس اینان كیانند؟ خطاب آمد: ایشان فرزندان تو میباشند. اگر براى ایشان نمى‏بود تو را خلق نمیكردم. آدم علیه السّلام گفت: پروردگارا! عجب بندگان گرامى هستند براى تو!! خطاب شد: یا آدم! این نامها را بیاموز و فراگیر تا هر گاه در موقع درماندگى مرا بحق ایشان بخوانى بفریادت برسم. لذا حضرت آدم آن نامهاى مبارك را فراگرفت. هنگامى كه خواست بعلت ترك اولائى كه كرده بود ،  توبه نماید گفت: "پروردگارا! بحق محمّد و على و فاطمه و الحسن و الحسین الا تبت على" لذا خداى مهربان توبه آنحضرت را قبول كرد.

 

نوبت دوم :

نمی دانم من فرزند خلفی هستم برای پدری که آدم ِ پیامبر است ؛ یا ناخلفم...

اینکه روزها هزار خطا می کنم ، خودم را می سپارم به دست هوای دلم

 و باز شبها منم و این دل ِ تنگ ِ تو ...

اینکه وقتی تنها می شوم هوای تو را می کنم .

نمی دانم چه شد...رفتم سراغ همانی که بارها گفته بودی نه ...

دلم رفت با همانی که اندوه تو را با خود داشت...

نفهمیدم چه شد که بیرون آمدم از دنیایی که بهشت من بود با لبخندرضایتی که از تو می دیدم.

سالهاست که میان من و تو فاصله افتاده است. که دیگر این من ، من ِ دوست داشتنی ِ تو نیست.

من اما هنوز از دنیای بی تو می ترسم. از جهانی که لبخند رضایت تو را کم دارد.

شب که می شود ، همه شهر که به خواب می رود... من می مانم و آرزوی بهشت ِ تو

و بالشی که نرم نرم خیس ِ دلتنگی هایم می شود.

من فرزند همان پدرم... همان پیامبری که  بهشتت را به بهای اندک نافرمانی ِ تو فروخت.

من دل بسته ام به پایان ماجرای ِ آدم علیه السلام.

هرشب که چشمهایم را می بندم ، خواب کلمه هایت را می بینم. کلمه هایی که یواشکی ، در گوشی ، به پدرم علیه السلام یادشان دادی، تا تو را به آن نامهای بلند بخواند، همان اسم های محبوبی که میان آه پشیمانی  و اشک پریشانی، شفیعش شدند.

 

 نوبت سوم :

یادم باشد بهشت ، بی لبخند ِ رضایت ِ تو ، جهنم ِ من است.


نویسنده: زهرا نوری لطیف

شبکه تخصصی قرآن

UserName