روایت عشق
عشق منزل به منزل میرود و یاران خویش را فرا میخواند.
الرحیل، الرحیل ... یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن، که گذرگاه است ...
هیچ شنیدهای که کسی در گذرگاه، رحل اقامت بیفکند.
زمان اندک است و راه بسیار و این منادی حق است که در هر طلوع فریاد میزند : کیست امامش را یاری کند؟
و باز هم تردید ..... ای دل تو چه میکنی ؟ میمانی یا میروی؟
وای بر آن جاهلیت که تو را در مقابل امامت قرار می دهد که جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر مشرک بتپرست درون آدمی، ایمان نیاورد، چه سود که بر زبان لا اله الا الله براند زمانی که جانب عدل و باطن قبله را رها میکند و خانه کعبه را عوض از صنمی سنگی میگیرد که روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف کند.
عقل میگوید بمان و عشق میگوید برو و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.
امام که حرمتش از کعبه بالاتر است (1)، قدم در راه هجرت نهاده، چونان هجرت موسی از ظلم فرعون و لبان مبارکش زمزمهگر این آیه است: "پروردگار مرا از قوم ستمکار نجات بده (قصص/21)"
قوم ستمکار: سخن از قومی است که مسلمان بودند .....سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست ، سخن از آنان است که اسلام آوردهاند اما در جستجوی حقیقت ایمان نیستند. کنج فراغتی و رزقی راحت ... دلخوش به نمازی و دعایی که بر زبان میگذرد اما ریشهای در دل ندارد.
امام قدوم مبارکش را بر زمین مکه نهاد، گویا موسی (ع) است که به مدین رسیده و فرمود :
"امید است پروردگار من، مرا به راه راست هدایت نموده و به مقصود برساند(قصص/22)"
در مکه در گفتگو با ابن عباس، در مورد حکومت بنیامیه فرمود:
آنان به خدا و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداختهاند( توبه / 54)
با مردم ریا کاری میکنند و خدا را جز به اندکی یاد نمیکنند (نساء/141)
میان آن (کفرو ایمان ) دو دلند نه با اینانند (نامومنان ) و نه با آنان (مؤمنان )و هر که را خدا گمراه کند هرگز راهی برای (نجات)او نخواهی یافت.( نساء/ 142)
وای بر آن جاهلیت که تو را در مقابل امامت قرار می دهد که جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر مشرک بتپرست درون آدمی، ایمان نیاورد، چه سود که بر زبان لا اله الا الله براند زمانی که جانب عدل و باطن قبله را رها میکند و خانه کعبه را عوض از صنمی سنگی میگیرد که روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف کند.
زمان منتظر است و زمین نگرا ن؛ امام حج را با نیت عمره مفرده به پایان میبرد.
آستانهی عید قربان است، نماینده شیطان( که مأمور شده از امام بیعت بگیرد یا او را به شهادت برساند) خطاب به امام: میترسم شما میان مردم شکاف بیفکنی!! حضرت پاسخ دادند: عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من میکنم بری و برکنارید و من از آنچه شما میکنید بیزار. (یونس/41)
و آه از دهر آنگاه که بر مراد سِفلگان میچرخد.
حر بن یزید ریاحی که هنوز ردای آزادی به تن نکرده در نزدیکی کربلا به امام میگوید: چرا آمدهای؟
"نامههای دعوت شما مرا به اینجا آورد، لیک حال، پشیمان شدهاید و این آیه را تلاوت فرمود: پس هرکس که پیمان شکند، همانا به زیان خویش پیمان شکسته است (فتح /10)"
و امام حر و لشکریانش را از آب سیراب کرد.
در پاسخ به نامه فرماندار کوفه (ابن زیاد) که میخواست راه را ببندد ، این آیه بر لبان مبارک امام جاری گشت: و آنان را پیشوایانی خواندیم که به سوی آتش دوزخ دعوت میکنند و روز قیامت یاری نمییابند (قصص /41)
روز عاشورا در برابر لشکر یزید: شما با شریکانی که قائلید، کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید، سپس در کارتان پردهپوشی نکنید، آنگاه کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید(یونس /71)
و حسین (ع) قدم در راه دلدادگی به معشوق مینهد. و پروردگار خود به تماشای حسین.
ای حسین ، روی به راه نِه که خداوند میخواهد تو را در راه خویش کشته بیند.
در آخرین... لحظات حیات از عشق به پروردگار سخن گفت: سرور من خداوند است که (این) کتاب آسمانی را فرو فرستاده است و او دوستدار شایستگان است(اعراف/196) من به پروردگار خود و پروردگار شما از (شرّ) هر متکبّری که به روز حساب ایمان ندارد، پناه میبرم(غافر/27)
«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّة(فجر27و28)»
و حسن ختام
ای دل :اگر حسین را همراهی نکنی و در صف دشمنانش بایستی او باز هم کاسه خالی عطشت را از آب پر خواهد کرد ...... و اگر یارش کنی از او خواهی شنید: ای وفادار خداوند به تو جزای خیر دهد من پیمان خویش را ازتو برداشتم و اذن دادم که بروی و از این پس مرا بر گردن تو حقی نیست که این جماعت مرا میجویند و اگر بر من دست یابند ، به غیر من نپردازند.
حال در یاری امام زمانت مختاری!.
نویسنده: مهدیه خانی
شبکه تخصصی قرآن تبیان
1. امام صادق (ع) میفرمایند: حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است. ( خصال ، ص 27)