بهار آیهها، بهار دلها
همان ماه رمضان که در آن قرآن نازل شده است. همان قرآنی که هدایت است برای مردم و دلایل روشن از هدایت و فرقان. پس هر کس از شما که این ماه را درک کرد، باید روزه بگیرد.(بقره/185)
خاصیت بهار، زندهگیست، طراوت است، نشاط است، بهار که میآید، در فضایش شکوفا میشوند، سر سبز میشوند، جوانه میزنند، جاری میشوند، معطّر میشوند. بهار است دیگر، خودتان که بهتر میدانید.
آدمها بعضیهایشان بهارند. در کنارشان شکوفا میشوی. تر و تازه میشوی. جاری میشوی. از عطرشان لبریز میشوی. دلشان بهاریست. میدانید که چه میگویم. همیشه میگفت: بیایید بهار باشیم برای هم.
کتابها هم بعضیهایشان بهارند. کنارشان که بنشینی و باهاشان که مأنوس بشوی، شکوفایت میکنند: تازه به تازه، نو به نو. دلت را تازه میکنند، طراوتت میدهند. آنقدر که خودت هم به وجد میآیی. فضایی میسازند برایت که در حریمشان شکوفا بشوی. مثل همین آیهها. خودِ رسولشان فرمود: بهارِ دلهاست این کتاب؛ ربیع القلوب. دلی که با این آیهها انس بگیرد خزان ندارد رفقا. باور کنید. فرمود: دلهایتان مثل آهن زنگار میگیرد و میپوسد، دوای زنگارهای دلتان، همین کتاب است.
ماهها هم بعضیهایشان بهارند. نه فقط فروردین و اردیبهشت. این ماه که بیاید بهار است. گیرم که شهریور باشد و آستانه خزان. بهارِ آیههایی که خودشان بهارند. بهارِ آیههای بهاری...فرمود: لکلّ شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان. هر چیز بهاری دارد و بهار قرآن، ماه رمضان است.
اصلاً این ماه، بهاری بودنش را از همین آیهها دارد. از مقارن شدنش با نزول این آیههای بهاری. بهترین وصف این ماه به روایت خودِ آیهها، «الّذی انزل فیه القرآن» است. شرافت این ماه، به نزول قرآن است. همان کتابی که مایه هدایت است؛ هدیَ، مایه تشخیص است فرقان، مایه دلایل روشن است؛ بیّنات. شرافت این ماه، به قرآن است رفقا. به همان یک شب که قرآن نازل میشود.
شبها هم بعضیهایشان بهارند. بعضیهایشان از هزار ماه بهترند. مثل همان شب که گوش زمین و آسمان را تا نزدیکیهای صبح، صدای سایش بال هزار هزار فرشته پر میکند. مثل همان شب که اوج این ماه بهاری است. شب نزول این آیهها. سلام هی حتی مطلع الفجر.
حیف است بهار آیهها بیاید و ما همچنان مهجور باشیم. حیف است عطر این بهار در شامه جهان بپیچد و دلهایمان رنگ و بوی بهار نگیرد. دلهایی که در خزانِ دنیازدگی و غفلت و نافرمانی زرد شده و پوسیده. حیف است قبل و بعد از بهار، حالِ دلمان یکی باشد. دوایش را که میدانیم. بهار آن کتاب است، این ماه. بهارِ دلهاست آن کتاب.
حالِ همه موقع بهار یکی نیست. بعضیها بیشتر بهاری میشوند. بیشتر میشکفند و میبالند. پیشوایِ چهارم من و شما، در چهل و چهارمین دعای صحیفهشان، یاد دادهاند در طلیعه این ماه، اینطور دعا کنیم: خدایا ما را از بهترین اصحاب و اهالی این ماه قرار بده. از اصحاب و اهالی بهار. و اجعلنا لشهرنا من خیر اهل و اصحاب.
میگفت: یکی همیشه هست که حضورش بهار است برای همه دنیا. گیرم که غایب باشد. بیا دست هایمان را به سینه بسپریم و بر لبهایمان که صله بسته فراق است، شبنم حضور بنشانیم:
السّلام علیک یا ربیع الانام و نضرة الایّام. سلام بهار همه موجودات! سلام مایه سرسبزی روزگاران. جویند همه هلال و من ابرویت/ گیرند همه روزه و من گیسویت/ از جمله این دوازده ماهِ تمام/ یک ماه، مبارک است و آن هم رویت
نویسنده: مریم روستا