پروتکل شماره سه صهیون*تسخیر دنیا*
- مىخواهم اعلام كنم كه تا رسيدن به هدفهايمان فاصله چندانى نداريم اگر چند قدمى را كه در پيش داريم طى كنيم، سَر و دُم مارى كه سمبل قوم ماست به هم وصل خواهد شد و حلقهاى كامل بوجود مىآيد. معناى كامل شدن حلقه آنست كه تمام كشورهاى اروپائى درون اين حلقه محصور خواهند شد و تحت نفوذمان قرار خواهند گرفت.
- موازين قانونى كشورهاى جهان بزودى درهم خواهند شكست. زيرا ما از همان آغاز تأسيس آنها را با نوعى عدم تعادل ايجاد كردهايم و به سبب همين عدم تعادل شروع به نوسان مىكنند و سرانجام محورى را كه به دورش مىچرخند فرسوده مىسازند. غيريهوديان مىپندارند كه معيارهاى قانونيشان از تعادل و ثبوتى هميشگى برخوردار است، اما نمىدانند كه روزى با عدم تعادل موازين قانونى خود مواجه مىشوند. در اينگونه جوامع، رهبر، چون، محورى است كه بوسيله در باريان احاطه شده و درباريان آنقدر بر او مىشورند تا سرانجام او را از پاى درآورند. به عبارت ديگر، رهبر از مردمى كه مايه قدرتش هستند، فاصله مىگيرد و نمىتواند با آنهائى كه به دنبال كسب قدرت هستند، مقابله كند و نتيجتاً مغلوب مىشود. البته اين ما هستيم كه ميان رهبر و توده مردم شكاف عميقى ايجاد كرده ايم و قدرت را از هر دو سلب نموده و هر دو را چون كور و عصا از هم جدا ساخته ايم.
- براى آنكه قدرت طلبان جهان، پس از دستيابى به قدرت نتوانند از آن به نحو مطلوبى استفاده كنند، ما از پيش تدابير ويژه اى انديشيده ايم. نخست آنكه تمايلات قدرت طلبان را از آزادى خواهى، معطوف و متوجه استقلال طلبى مىكنيم. دوم آنكه احزاب گوناگون بوجود مىآوريم و آنها را رودرروى هم قرار ميدهيم. سوم آنكه از بوجود آمدن قدرتهاى بزرگ جلوگيرى مىكنيم و وضعى پيش مىآوريم كه دستيابى به قدرت براى هر كسى هدف بشود. سرانجام دولتها را به صورت صحنه مبارزات گلادياتورى در مىآوريم تا ستيزه و جدال بر سر مسائل مبهم و پيچيده همچنان ادامه يابد و بىنظمى و گسيختگى همه جهان را فرا گيرد.
- سخنان بيهوده، پوچ، پوشالى و بىپايان به صورت نطق، مباحثه و گفتگو وقت ديوانيان و مجلس نشينان و هيأت مديرهها را ضايع كرده است. روزنامه نگاران خيلى بىپروا به پروپاى مقامات اجرائى دولتها پيچيدهاند. مؤسسات و سازمانها، تيزى دشنه سوء استفاده از قدرت را روى گردن خويش احساس مىكنند. به زودى همه چيز در اثر يورش ديوانه وار توده ها منفجر و به آسمان پرتاب خواهد شد.
فقر اسلحه ماست
- زنجيرى كه انسانها را به دام و تله فقر مىبندد، به مراتب محكمتر از زنجير بردگى است. به بيان ديگر، از زير يوغ بردگى مىتوان بخوبى آزاد شد ولى رهائى از زير يوغ بينوائى و فقر بسيار دشوار است. ما در قانون اساسى خود، حق رفاه مادى توده ها را به صورتى خيالى اما نه به گونهاى واقعى گنجانيده ايم و هرگز هم به اين حق جامه عمل نمىپوشانيم. اگر قرار شود كه هر فرد حق گفتن هر حرفى را داشته باشد، اگر قرار شود كه هر روزنامه نويسى حق نوشتن هر مطلبى را اعم از خوب و بد پيدا كند، اگر هر كارگر زحمتكش و پرولترى، كه دست تقدير او را به كار وابسته كرده است، از لحاظ اقتصادى خود كفا باشد و نيز اگر بداند كه قانون اساسى منافعش را تضمين نمىكند، فردا براى انتخاب نمايندگان بپاى صندوق رأى نمىرود و به نمايندگان كه در واقع عوامل دست نشانده ما هستند، رأى نمىدهد. براى آنكه چنين وضعى پيش نيايد، بسيارى از اصولى كه رفاه اقتصادى او را تضمين مىكنند از متن قانون حذف مىكنيم و در عوض فقط به او حق اعتصاب اعطاء مىكنيم تا از اين طريق وابستگىاش به رفقاى هم مسلكش و نيز شرايطى كه كارفرمايش بر او تحميل مىكند، بيشتر شود.
ما از كمونيسم پشتيبانى مىكنيم
- نابودى اريستوكراسى بنابه راهنمائى ما و بوسيله عواملمان صورت گرفت. ولى با نابودى اريستوكراسى داستان پايان نيافت و اين بار پول پرستان به شيوه ديگر دام خود را بر سر راه مردم پهن كردند و همانطور كه امروز مىبينيم پول پرستان يوغ استثمار خود را برگردن كارگران نهادهاند و آنها را شديداً به اسارت گرفتهاند.
- ما بر روى صحنه نقش حامى كارگر را بازى مىكنيم و بدينسان زير شعار همكارى، برابرى و تحت شعار « اشتراك مساعى جهانى» و نيز مطابق اصول فراماسونرى(1) خويش، كارگران را به صف نيروهاى جنگجوى خويش يعنى سوسياليزم، انارشيسم و كمونيزم مىكشانيم.
اريستوكراسى از حمايت قانون برخوردار بود و از كار و دسترنج زحمتكشان ارتزاق مىكرد. به همين لحاظ بخاطر حفظ منافعش، همواره به تغذيه و سلامت كارگران توجه خاص داشت و مىخواست كه كارگر، سالم و نيرومند باشد تا بهتر و بيشتر از او بهره كشى كند. اما موضع ما درست مخالف اين نظريه است. ما به مرگ و مير و كشتار غير يهوديان فكر مىكنيم. به عبارت ديگر، قدرت ما، در گروكاهش مستمر مواد غذائى وضعف جسمى كارگر مىباشد. زيرا از اين طريق مىتوانيم كارگر را به اسارت خود درآوريم تا او را در اختيار داشته باشيم و نتواند عليه خواستهاى ما اقدام بكند. تسلطى كه از طريق ايجاد گرسنگى بر كارگران به دست مىآيد، به مراتب مطمئن تر از تسلطى است كه اريستوكراسى به مدد قانون و شاه كسب كرده بود.
- در ميان توده مردم حسد، نفرت و زياده خواهى ايجاد مىكنيم تا از خشم مردم استفاده كرده و همه موانعى را كه بر سر راهمان قرار دارند با دستهاى آنها ريشه كن سازيم.
- هنگامى كه زمان موعود فرا رسيد و منجى عالم بشريت بر اريكه سلطنت جلوس كرد و تاج شاهى بر سر نهاد، با دستهاى توده مردم همه موانعى را كه بر سر راه حكومت جهانگيرش قرار دارند، برمىداريم.
- غيريهوديان عادت به فكر كردن را از دست داده اند مگر آنكه متخصصان ما به آنها آگاهى بدهند. بنابراين آنها قدرت تشخيص و درك برنامههائى كه ما براى رسيدن به حكومت جهانى در پيش داريم، ندارند. لذا برماست كه در مدارس دولتى، اطلاعات و دانشهاى پايهاى چون تشريح خصوصيات روحى ( روانشناسى) و حيات اجتماعى (جامعه شناسى) به آنان بياموزيم و به مدد اينگونه اطلاعات به آنها بقبولانيم كه افراد از لحاظ قابليتها و استعدادها يكسان نيستند و از لحاظ سليقه ها و هدفهاى زندگى با هم اختلاف دارند. پذيرفتن اصل اختلافات فردى، تقسيم كار را به تناسب استعدادها ايجاب مىكند و وقتى كه انسانها بر حسب اصل تقسيم كار طبقه بندى شدند، خود به خود جامعه طبقاتى بوجود مىآيد و بدينسان افراد مىپذيرند كه همه طبقات در برابر قانون يكسان نيستند. پس از اينكه چنين اطلاعاتى به خورد آنها داديم با رغبت تسليم ما مىشوند و هر نوع شغلى را كه به آنها دهيم قبول مىكنند. از سوى ديگر، چنين نظام تربيتىاى انسانها را وامىدارد كه هر نوع نوشتهاى را و يا هر سخنى را كوركورانه و بدون چون و چرا بپذيرند. همچنين به سبب درك ضعيفشان از امور، مىتوان نفرت آنها را در هر شرايطى و هر موقع كه لازم باشد برانگيخت.
يهوديان سالم خواهند ماند
- وجود بحران اقتصادى نفرت غيريهوديان را افزايش مىدهد و صنعت را دچار ركود مىسازد. در اين هنگام ما مىتوانيم به مدد عمليات مخفيانه و نيز بيارى طلا كه قبلاً آنرا به دست آورده ايم، آتش بحران اقتصادى را شعله ورتر سازيم و كارگران را در سراسر اروپا به خيابانها بريزيم. توده مردم به سبب ناآگاهىهايشان و نيز به سبب وجود بذر حسدى كه ما در همان آغاز كودكى در ذهنشان كاشته ايم، آماده مىگردند كه خود كارفرمايانرا بريزند و اموال آنها را به غارت ببرند. ما در اين ميان سالم خواهيم ماند و اموالمان به يغما نخواهد رفت زيرا از زمان شروع حادثه بخوبى آگاهيم و مىتوانيم به موقع براى حفظ خويش تدابيرى بينديشيم.
- نشان داديم كه چگونه باگذشت زمان، غيريهوديان تسليم حكومت ما خواهند شد زيرا بخوبى مىدانيم كه چه موقع بايد آزادى و آزادى خواهى را از تمام مؤسسات ريشه كن سازيم.
- هنگامى كه تودههاى مردم مىبينند كه تمام امتيازها زير عنوان آزادى به آنها اعطاء مىشود، تصور مىكنند كه مىتوانند رهبرى جهان را به دست گيرند. ولى به زودى خود را به راهنمائى ما نيازمند مىبينند و دو دستى قدرت را در اختيار ما مىگذارند و رهبرى تام الاختيار امور را به دست ما مىسپارند. اگر انقلاب فرانسه را به ياد آوريم، در مىيابيم كه عنوان و لقب كبير را ما به آن داديم، مقدمات آنرا ما فراهم كرديم و خلاصه آنكه طراحى آنرا ما به عهده گرفتيم.
- از ديرباز تاكنون ما بشر را از قيدو بندهاى فراوانى رهائى بخشيده ايم و در آينده نيز او را راهنما خواهيم شد تا سرانجام در برابر پادشاهى كه خون قوم بنىاسرائيل در رگهايش جريان دارد، سرتعظيم فرود آورده و به حكومتى كه ما براى جهان تدارك مىبينيم، تسليم شود.
- در حال حاضر ما يك نيروى بين المللى شكست ناپذيريم كه از يك طرف مورد حمله قرار مىگيريم و از طرف ديگر حمايت مىشويم. از ويژگيها و رذالتهاى مردم غيريهود، آنست كه از زورگو اطاعت مىكنند و نسبت به مردم ضعيف فوق العاده بدون ترحم هستند. از سوئى تحمل تضادها و برخورد عقايد را ندارند و از سوى ديگر، حاضر مىشوند كه زير فشار و خشونت رژيمهاى مستبد جان بدهند ولب به شكوه نگشايند. وجود چنين خصلتهائى در مردم غيريهودى، مستقل بودنمان را مشخص مىكند. مردم غيريهودى از همه ديكتاتورهاى زمانه ستم فراوان كشيده اند ولى در عوض فقط بيست تن از اين ديكتاتورها را سربريده اند.
- به راستى مردم عامى پديده هاى فوق الذكر را چگونه تعبير مىكنند و نظر آنها در باره وقوع چنين پديده هائى كه ظاهراً ارتباط چندانى با هم ندارند چيست؟ تعبير اينگونه پديده اينست كه ديكتاتورها از طريق عواملشان زيرگوش توده مردم، برابرى، و تأمين رفاه همگان را زمزمه مىكنند ولى به مردم نمىگويند، كه وحدت تنها در سايه حكمروايى يهود ممكن و ميسر است. و در نتيجه امر به مردم مشتبه شده، درستكار محكوم و خيانتكار تبرئه مىشود و اين وضع همچنان ادامه مىيابد تا آنجا كه خدا بخواهد. به راستى ما بايد شكرگزار و راضى از اوضاع باشيم زيرا مردم هر گونه نظمى را به بىنظمى مبدل مىكنند كه نتيجه اين اوضاع به سود ما است.
- كلمه آزادى، جوامع انسانى را به جنگ عليه هرگونه زور و قدرتى برمىانگيزد. حتى عليه خداوند و قوانين طبيعت. لذا زمانى كه ما به سلطنت رسيديم، بايد واژه آزادى را از قاموس و فرهنگ زندگى حذف كنيم. زيرا اين واژه تودههاى مردم را به جانورانى خونخوار مبدل مىكند. اين جانوران خونخوار وقتى كه شكم هايشان از خون و خونابه سير و سيراب شد، به خوابى عميق فرومىروند و از همه چيز بىخبر مىشوند. در اين حالت به خوبى مىتوان آنها را به زير زنجير كشيد زيرا اگر خون نياشامند، نخواهند خوابيد و كشمكش همچنان ادامه مىيابد.
.
.
**پروتکل های رهبران صهیون برای تسخیر جهان*توضیحات*