بسم رب الشهدا
بی مقدمه بگویم،
امروز تمام حرف دلم این است:
اگر واقعه عاشورا را از متن تاریخ بشری جدا کنیم
و اگر از متن یک عشق و ایمان و عقیده ببُریم
و به صورت یک حادثه مجرد، یک درگیری
در یک گوشه از زمین و در یک لحظه ازمان، تلقی کنیم،
کاری را که حسین در تاریخ انجام داد، از روح و معنی انداخته ایم...
نبردی که حسین (علیه السلام) آغاز کرد و و در کنار فرات به پایان برد
نه نخستین نبرد است در تاریخ بشری و نه آخرین نبرد...
یکی از صحنه های جنگی است که
تا انسان
و زمان
آن چنان که بوده است و هست و خواهد بود،
بوده است و هست و خواهد بود...
سوالی که از خودم دارم:
من کجای این نبرد ایستاده ام؟
چه قدر امامم را
یاری داده ام؟
خدایا!
کمکم کن که درک کنم قیام حسین از نوع یک انفجار نبود.
اسلام به انقلاب انفجاری ذره ای معتقد نیست.
شهید چمران می گوید:
حرکت باید نفس ها را تغییر دهد و به سوی کمال ببرد و الا جنب و جوش های زیادی در جامعه ها به وجود می آید که مثل حباب بر سطح آب ظاهر می شوند و فورا محو میشوند...
خدایا کمکم کن که پیوسته خودم را در این نبرد احساس کنم.
خدایا!
کی میرسد زمانی که بفهمم، حضور در این نبرد، احساس نیست! واقعیت است!
خدایا!
کمکم کن که درک کنم:
و كسانى كه در راه ما مجاهدت كنند، به یقین آنها را به راههاى خود هدایت مىكنیم، و بى تردید خدا با نیكوكاران است.
......................................................................................
در عرایضم از کتاب های حسین وارث آدم دکتر شریعتی، حماسه حسینی شهید مطهری، ترجمه قرآن استاد بهرام پور استفاده کرده ام.
دریافت تصویر بالا در ابعاد واقعی لینک زیر را باز کنید.
http://www.asr-entezar.ir/archives/27322