محمد سعید کاظمی فرزند شهید حاج احمد کاظمی، دانشجوی ترم 3 رشته ی معماری می باشد.
او در جواب به سئوالات چنین پاسخ میدهد :
س : اینکه می گویند شهدا زنده اند، آیا از وقتی پدر شما به شهادت رسیده اند کمبودی احساس می کنید یا اینکه نه همیشه حضور ایشان را در زندگی لمس می کنید؟
محمد سعید کاظمی:
بسم الله الرحمن الرحیم.
حقیقتاً اینکه شهدا زنده اند که همین طور است، در این شکی نیست، اما اینکه ما این زنده بودن را در زندگی لمس کنیم به میزان اعتقاد و ایمان ما نسبت به این قضیه بستگی دارد و در زندگی ما هم مطمئناً اگر وجود پدرم بعد از شهادت نبود و در زندگی مان حضور نداشتند، معلوم نبود سرنوشت ما الان چه بود و بعد از شهادت پدرم ما چه از طریق خوابها و چه از طریق حضور معنوی ایشان (که حالا کم و بیش بسته به همان ایمانی که عرض کردم) با شهید ارتباط داشته ایم، الحمدالله حضور شهید کاظمی همیشه و همه جا در زندگی ما بوده و در خیلی از مراحل به ما کمک کرده اند، راهنمایی های ایشان خیلی برایمان راهگشا بوده است حالا چه در خواب، و چه از طریق حضور معنوی، بله شهدا زنده اند و هیچ کسی نمی تواند در این مطلب شکی داشته باشد.
س: توصیه شما به عنوان یک فرزند شهید، به جوانهایی که دلشان می خواهد شهدا همراه زندگیشان باشند و به آنها نظر داشته باشند چیست؟
محمد سعید کاظمی: راه شهدا، از راه اهلبیت(ع) و اولیاء الهی جدا نیست، همه ی شهدا توجه خاصی به اهلبیت(ع) داشتند، همان طور که پدر بنده نیز توجه خاصی به حضرت زهرا (س) و حضرت سید الشهدا (ع) داشتند. اگر ما بتوانیم احادیث و مطالبی که از اهلبیت(ع) به ما رسیده را بخوانیم و آنها را سرلوحه ی کارهامان در زندگی قرار دهیم قطعاً شهدا به زندگی ما نظر خواهند کرد.
س: فکر می کنید نقش مادر شما در مقامی که پدرتان به آن دست یافتند چه بوده است؟
محمد سعید کاظمی: اینکه می گویند پشت هر مرد موفقی یک زن موفق است؛ برای پدر من هم قطعاً این موضوع صادق است، چون پدر و مادر من از همان آغاز، زندگی مشترکشان را با جنگ شروع کردند و خوب این مسلم است که در اکثر موارد مادرم خلایی که ناشی از نبود پدر در خانواده بود را با سعی و تلاش فراوان پر می کردند، به هر حال اگر پدر خیال آسوده ای نداشت نمی توانست به مسئولیت سنگینی که بر دوشش بود بپردازد، بنابراین تربیت اصلی ما به دست مادرمان بود و پدر با خیالی آسوده و فارغ از هر گونه نگرانی به خدمتگزاری به مملکت و رهبر خویش می پرداخت تا بالاخره نیز در همین راه به آرزوی دیرین خود رسید.
س: چه صحبتی با جوانان هم سن و سال خودتان دارید؟
محمد سعید کاظمی: ما خودمان نیاز به موعظه داریم، امّا چیزی که می توانم در یک جمله بگویم این است که جوانان هشیار و بیدار باشند و متوجه باشند که گوششان به بلندگوی چه کسی است؟ تابع ولی امر خود باشند و با بصیرت، مسیر زندگی خودشان را انتخاب کنند.
ایمنا: در پایان اگر قرار باشد درخواستی از پدرتان داشته باشید چه چیزی ازشون می خواهید؟
محمد سعید کاظمی: از پدرم می خواهم که ذره ای از نور معرفت و محبتی که داشت را به ما هم عنایت کند.