بنام خدا
سلام
من گرفتم تو نگیر
زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر … من گرفتم تو نگیر
چه اسیری كه ز دنیا شده ام یكسره سیر … من گرفتم تو نگیر
بود یك وقت مرا با رفقا گردش و سیر … یاد آن روز بخیر
زن مرا كرده میان قفس خانه اسیر … من گرفتم تو نگیر
یاد آن روز كه آزاد ز غمها بودم … تك و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر … من گرفتم تو نگیر
بودم آن روز من از طایفه دّرد كشان … بودم از جمع خوشان
خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر … من گرفتم تو نگیر
ای مجرد كه بود خوابگهت بستر گرم … بستر راحت و نرم
زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر … من گرفتم تو نگیر
بنده زن دارم و محكوم به حبس ابدم … مستحق لگدم
چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر … من گرفتم تو نگیر
***************************
- شاعر: ایرج میرزا