ثبُوت
استقرار. [نحل:94] تا مبادا قدمى بعد از استقرارش بلغزد.
اثبات و تثبيت هر دو به معنى ثابت و مستقر كردن است [هود:120] از اخبار پيرامون آن چه را كه با آن قلب تو را مستقرّ مىكنيم، بر تو حكايت مىنمائيم. وبا نقل آنها دل تو را از اضطراب و تشويش بسكون و آرامش و ثبوت مىبريم [انفال:30] آيه شريفه درباره مذاكرات دارالنَدوه مكّه است كه راجع به حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله» سه پيشنهاد كردند كه او رااز مكّه بيرون كنند يا زندانى نمايند و يا بكشند. على هذا مراد از «لِيَثبِتُوكَ» محبوس كردن آن حضرت مىباشد.
[نساء:66] هرگاه به موعظه عمل مىكردند براى آنها بهتر بوده و آنها را در ايمان بيشتر تثبيت مىكرد [بقره:265] ظاهراً مراد آنست كه اموال خود را براى خوشنودى خدا خرج مىكنند و نفس خود را با ابتغاء مرضاة خدا ثابت مىكنند و با منّت و اذيت بعدى از ابتغاءِ مرضاة ريائى و انفاق اذيّتى است در اين صورت، ابتغاء مرضاة اللّه مقابل رياء و تثبيت در مقابل منّت و اذيّت بعدى است و اثبات نفس در مرضات اللّه موجب عدم منّت و اذيّت است (اقتباس از الميزان).