زَبَد
به فتح (ز- ب) كف [رعد:17] يعنى سيل كفى بالا آمده برداشت. راغب آن را كف گفته است ولى ديگران مطلق آوردهاند.
در قرآن در كف طلا و نقره و غيره نيز بكار رفته است [رعد:17] در نهج البلاغه خطبه اول آمده «وَرَمى بِالزَّببَدِ كامُهُ»
يعنى آب متراكم كف انداخت و در خطبه 142 هست [«ثُمَّ اَقْبَلَ مُزيداً كَالتَّيّارِ لا يُبالِى ما غَرَّقَ» سپس كف كنان رو كرد مانند دريائى كه به انچه غرق مىكند اعتنا ندارد منظور از مزبد كسى است كه سخن مىگويد و دهانش كف كرده «زبد» سه بار در قرآن آمده و هر سه در آيه 17 رعد است. «زبد» به معنى كَرِه نيز آمده است كه كف شير و ماست است