جمعه 2 آذر 1403 - 18 جمادي الاول 1446 - 22 نوامبر 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عضویت در خبرنامه
ارسال
بيا ساقي آن مي كه حال آورد
كرامت فزايد كمال آورد
به من ده كه بس بي دل افتاده ام
وز اين هر دو بي حاصل افتاده ام
بيا ساقي آن مي كه عكسش ز جام
به كيخسرو و جم فرستد پيام
بده تا بگويم به آواز ني
كه جمشيد كي بود و كاووس كي
بيا ساقي آن كيمياي فتوح
كه با گنج قارون دهد عمر نوح
بده تا به رويت گشايند باز
در كامراني و عمر دراز
بده ساقي آن من كزو جام جم
زند لاف بينايي اندر عدم
به من ده كه گردم به تاييد جام
چو جم آگه از سر عالم تمام
دم از سير اين دير ديرينه زن
صلايي به شاهان پيشينه زن
همان منزل است اين جهان خراب
كه ديده است ايوان افراسياب
كجا راي پيران لشكر كشش
كجا شيده آن ترك خنجر كشش
نه تنها شد ايوان و قصرش به باد
كه كش دخمه نيزش ندارد به ياد
همان مرحله است اين بيابان دور
كه گم شد در او لشكر سلم و تور
بده ساقي آن مي كه عكسش ز جام
به كيخسرو و جم فرستد پيام
چه خوش گفت جمشيد با تاج و گنج
كه يك جو نيرزد سراي سپنج
بيا ساقي آن آتش تابناك
كه زردشت مي جويدش زير خاك
به من ده كه در كيش رندان مست
چه آتش پرست و چه دنيا پرست
بيا ساقي آن بكر مستور مست
كه اندر خرابات دارد نشست
به من ده كه بد نام خواهم شدن
خراب مي و جام خواهم شدن
بيا ساقي آن آب انديشه سوز
كه گر شير نوشد شود بيشه سوز
بده تا روم بر فلك شيرگير
به هم بر زنم دام اين گرگ پير
بيا ساقي آن مي كه حور بهشت
عبير ملايك در آن مي سرشت
بده تا بخوري در آتش كنم
مشام خرد تا ابد خوش كنم
بده ساقي آن مي كه شاهي دهد
به پاكي او دل گواهي دهد
مي ام ده مگر گردم از عيب پاك
بر آرم به عشرت سري زين مغاك
چو شد باغ روحانيان مسكنم
در اينجا چرا تخته بند تنم
شرابم ده و روي دولت ببين
خرابم كن و گنج حكمت ببين
من آنم كه چون جام گيرم به دست
ببينم در آن آينه هر چه هست
به مستي دم پادشاهي زنم
دم خسروي در گدايي زنم
به مستي توان در اسرار سفت
كه در بي خودي راز نتوان نهفت
كه حافظ چو مستانه سازد سرود
ز چرخش دهد زهره آواز رود
مغني كجايي به گلبانگ رود
به ياد آور آن خسرواني سرود
كه تا وجد را كارسازي كنم
به رقص آيم و خرقه بازي كنم
به اقبال داراي ديهيم و تخت
به هين ميوه خسرواني درخت
خديو زمين پادشاه زمان
مه برج دولت شه كامران
كه تمكين اورنگ شاهي از اوست
تن آسايش مرغ و ماهي از اوست
فروغ دل و ديده مقبلان
ولي نعمت جان صاحبدلان
الا اي هماي همايون نظر
خجسته سروش مبارك خبر
فلك را گهر در صدف چون تو نيست
فريدون و جم را خلف چون تو نيست
به جاي سكندر بمان سالها
بدانا ولي كشف كن حالها
سر فتنه دارد دگر روزگار
من و مستي و فتنه چشم يار
يك تيغ داند زدن روز كار
يكي را قلم زن كند روزگار
مغني بزن آن نو آيين سرود
بگو با حريفان به آواز رود
مرا با عدو عاقبت فرصت است
كه از آسمان مژده نصرت است
مغني نواي طرب ساز كن
به قول و غزل قصه آغاز كن
كه بار غمم بر زمين دوخت پاي
به ضرب اصولم بر آور ز جاي
مغني نوائي به گلبانگ رود
بگوي و بزن خسرواني سرود
روان بزرگان ز خود شاد كن
ز پرويز و از بد ياد كن
مغني از آن پرده نقشي بيار
ببين تا چه گفت از درون پرده دار
چنان بركش آواز خنياگري
كه ناهيد چنگي به رقص آوري
رهي زن كه صوفي به حالت رود
به مستي وصلش حوالت رود
مغني دف و چنگ را ساز ده
به آيين خوش نغمه آواز ده
فريب جهان قصه روشن است
ببين تا چه زايد شب آبستن است
مغني ملولم دوتايي بزن
به يكتايي او كه تايي بزن
همي بينم از دور گردون شگفت
ندانم كه خاك خواهد گرفت
دگر رند مغ آتشي مي زند
ندانم چراغ كه بر مي كند
در اين خون فشان عرصه رستخيز
تو خون صراحي و ساغر بريز
به مستان نويد سرودي فرست
به ياران رفته درودي فرست
آخرين مطالب
ادبیات
غم نیست که قاسم سلیمانی رفت؛ ما را...
به فروردین ما فرخندگی بخش
آیا جانِتان جور است؟
راضی مشو که بیخبران، خندهام کنند...
توانایی ادبیات در نقد وضعیت جامعه
سامانی: «آفرت» رمان دهه 40 و50...
تأثیر غرب در موفقیت نویسندههای روس در...
برگزیدگان نخستین جایزه ملی جمالزاده
قصیده میرشکاک برای موسوی گرمارودی
وقتی نگاه نویسنده جذاب نیست