دوشنبه 21 آبان 1403 - 7 جمادي الاول 1446 - 11 نوامبر 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 111
متن
1379/6/19
مكان: مسجد اعظم قم
موضوع بحث: احكام نكاح
بسم الله الرحمان الرّحيم و به نستعين و صلّ الله على سيّدنا محمّد و آل الطّاهرين لا صيّما بقية الله المنتظر ارواحنافداه و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.
خدا را شكر مىكنيم كه باز هم توفيق را رفيق ما كرد كه بتوانيم سال تحصيلى جديدى را شروع كنيم. در آغاز سالتحصيلى گاهى بحثهايى ما داريم. ولى نظر به اينكه امسال بعد از آن كه جلسه درس تمام بشود به مدرسه فيضيهمىرويم تا در مراسم افتتاح حوضه شركت كنيم و من عرايضم را آن جا عرض خواهم كرد و لذا نيازى نيست كه در اينجا صحبت ديگرى داشته باشيم. مىرويم سراغ اصل بحث.
بحث امسال ما فصل ديگرى از كتاب النّكاح است. فصلٌ فى اولياءٍ عقد. مرحوم امام قدس السّره الشّريف در تحريرالمسأله، در ابتداى اين فصل، مسأله اولى را مىگويد. المسألة الاولى. عبارت تحرير را مىخوانم للاب و الجد من طرفالعقد بمعنا...فساعداً ولايتٌ على الصّغير و الصّغيره.
خوب دقّت كنيد. اين مسأله در واقع 4 تا فرع است. بحث مهمى است. بحث اولاياء عقد. مخصوصاً در عصر الزّمان ماكه جنجال زيادى در مسائل مربوط به اولياء عقد است، ما بايد جزئياتش را بررسى كنيم. لاب و الجد من طرف العقد.اين فرع اوّل از 4 تا فرع است. پدر و جدّ از طرف پدر به معنا اب الاب پدرِ پدر. فساعداً و بالاتر، سؤال؟ معلوم است...بايد نامنظّم باشد. كما هو معمول بيننا.
اولياء عقد يك بحث مهمى است در كتاب النّكاح و عرض كردم در زمان ما هم اهميّت بيشترى دارد. چون بحثهايىاست كه از سوى گروههايى مخالفت مىشود. مسأله اولى درباره ولايت بر صغير و صغيره است. مسأله ثانيه بر كبيرهاست. بنابراين فعلاً سراغ ولايت بر صغير و صغيره مىرويم. 4 تا فرع امام قدس السرّه در اين مسأله بيان فرمودهاند.
فرع اوّل راجع به ولايت اب الجد است. اب، جد منتهى جدّ ابيه نه جدّ اولياء. حتّى پدر مادر پدر هم ولايت ندارد. بايدحتماً پدر پدر باشد. پدرِ پدر، جدّ پدر همين طور تا برويد جلو. امّا پدر مادر، پدر مادر پدر، پدر مادر مادر، اينها هيچكدام نيستند. فقط جد از ناحيه ابو الاب. اين فرع اوّل است. للابو الجد من طرف العقد بمعنا اب الاب فساعداً ولايتٌعلى الصّغير و الصّغيره. بر صغير و صغيره هر دو ولايت دارند.
و المجنون. اين فرع دوّم است. بر مجنون هم ولايت دارند. منتهى مجنون دو رقم هستند. مجنونى كه جنونش متّصل بهبلوغ باشد، از روز اوّل ديوانه بود، كمبود داشت. قسم دوّم مجنونى كه جنونش بعد از بلوغ باشد. آدم سالمى بود، وقتىسى ساله شد ديوانه شد. اين جنون غير متّصل است. اين فرع دوّم است كه ولايت اب و جد بر مجنون متّصل و غيرمتّصل هست. امام مىفرمايد هم متّصل و هم منفصل در هر دو اب و جد ولايت دارند. ولى بعضىها نپذيرفتند.مىرسيم. مىگويند ولايت الاب و جد بر جنون متّصل است. وامّا جنون منفصل پدر و جد ولايت ندارند. چه كسىولايت دارد؟ حاكم شرع. بعضىها جدا دانستند.
وامّا فرع سوّم كه در اين مسأله اولى است. ولا ولايت لِلاُم عليهم و للجدّ من طرف الام. مادر ولايت ندارد. نه صغير، نهصغيره، نه مجنون. جدّ از طرف مادر هم ولايت ندارد. ولو من قبل امّ الاب. پدرِ مادرِ پدر. اين هم نقشى ندارد. بان كاناباً لامّ الاب مثلاً پدرِ مادرِ پدر باشد.
فرع چهارم، ولا للاخ و العم و الخال و اولادهم. اينها هم ولايت ندارند. اخ، عم، خاله، اولاد. اين در مقابل اهل سنّتاست. مىرسيم. آنها يك ولايت خيلى وسيعى قائل هستند. عمو و عموزادهها و برادر كه، همهشان نه، بعضىهايشانقائل هستند به اينكه نزديكان پدر ولايت دارند.
خوب ما مىرويم سراغ بحث اوّل، كه ولايت اب و جد بر صغيره بوده باشد. ببينيم آيا بر صغيره ولايت دارند و دليلشچيست. من اوّل يك دور نمائى از مسأله عرض كنم. فقها وقتى وارد اين مسأله مىشوند، اولياء را 4 طبقه مىكنند. يكىاب جد است. بعداً وصى است، وصى بر صغار است. پدر گفته است اين وصى من بوده باشد، مادر گفته است وصىمن بوده باشد. البتّه وصى پدر نه وصى مادر. سوّم مولا، مولاى نسبت به عقد. آن را هم گفتند ولايت دارد. چهارم حاكمشرع. الولياء اربعه. الاب و الجد، والوصى، والمولا، والحاكم الشرعى. منتهى امام در تحرير اينها را در يك مسألهنياورده است. حاكم را برده است در يك جا، وصى را برده يك جا، مولا هم كه محلّ ابتلا نيست. چون نظام بردگىمنتفى شده است. اب و جد هم آورده است يك جا. بنابراين آن چه در كلمات فقهاى معروف ما به صورت جمعى ذكرشده است، اولياء اربعه، ايشان تجزيه كردند و جدا ذكر كردند. اوّل رفتند سراغ مسأله اب و جد. در مورد اب و جد ازنظر اقوال هيچ اختلافى نيست. (قطع نوار) ذكر مىكنم كه اعتنا به آن مخالف هم نكردند و ادّعاى اجماع هم در مسألهكردند. (قطع نوار) مخالف هم ابن ابى اقيل است. ابن ابى اقيل اب را قبول كرده است جد را قبول نكرده است. گفتهاست فقط اب ولايت دارد نه جد. من كلامى از مرحوم علاّمه در مختلط، و كلامى هم از صاحب حدائق در حدائقبخوانم كه معلوم بشود مسأله اجماعى است...ابن اقيل كه چندان اعتنايى هم به قول او نكردند و لذا از كنار قول اوگذشتند و ادّعاى اجماع در مسأله كردند.
عبارت علاّمه در مختلط، كه ما از جلد 7، چاپ جديد، صفحه 100 نقل مىكنيم. مىفرمايد، امّا ابن ابى اقيل فانّه قال،الولى الّذى هو اولاء بالنّكاحٍ هو الاب دون غيره من الاولياء. اب است. يعنى جد هم ولايت ندارد. و لم يذكر للجدّولايه ابن ابى اقيل ولايت جد را نگفته است. حالا اين عبارت دون غيره من الاولياء نمىشود اشاره به برادر و عمو ودائى و مادر و امثال اينها باشد، كه اب بگوييم معنى وسيعى دارد و شامل جد هم مىشود. كما اينكه ما خيلى استعمالمىكنيم اب را در جد، مىگوييم صلّ الله عليك يا اب القاسم المهدى و ابائكم على الطّاهرين. ابائك الطّاهرين اشاره براجداد است ديگر. اب و جدّ و اينها است. يا در قرآن و اله آبائه ابراهيم و اسحاق، اله آبائه جد بوده است. ابراهيم.فعلى هذا مىشود گفت ابن ابى اقيل هم كلمه اب را كه گفته است، اب را به معنى وسيع كلمه كه شامل جد هممىشود، و زياد هم ما اطلاق مىكنيم، ما در فارسى هم مىگوييم پدران ما چنين زندگى كردند. ما هم چنين بايد زندگىكنيم. پدران ما يعنى پدر و جد و جدّ اعلى و هم در فارسى و هم در عربى اب را بر جد زياد اطلاق مىكنند. من بعيدمىبينم ابن ابى اقيل در جد مخالفت كرده باشد. روايت خيلى درباره جد داريم. در منابع شيعه روايت درباره جد زياداست. نمىشود ايشان هيچ كدام از اينها را نديده باشد.
وامّا يك روايت هم از حدائق نقل كنم. در جلد 23 حدائق، صفحه 202. ايشان مىفرمايد ثانيهما، ثانيهما يعنى دوّمينمورد خلاف موارد خلاف كه ذكر مىكند، دوّمين مورد خلاف قول ابن ابى اقيل فى نقصان الجد منها اولاك المذكورين.فانّه قال. عبارت ابن ابى اقيل است. الولى الّذى هو اولاء بالنّكاحٍ هو الاب دون غيره من الاولياء. صاحب حدائق همخواسته است از اين عبارت همين را بفهمد. كه ايشان جد را دارد نفى مىكند. امّا اگر آن ابى را كه ما ذكر كرديم بگوييم،كه اب مفهوم وسيعى دارد. شامل جد هم مىشود. اين دون غيره كه مىگويد در مقابل اهل سنّت است كه براى عموهاو عموزادهها و برادر و حتّى براى فرزند هم گاهى ولايت قائل شدند. مادر مىخواهد ازدواج كند، پسرش بايد اجازهبدهد. كلمات عامّه را بعداً اشاره خواهيم كرد در فروع آينده. شايد ابن ابى اقيل كه مىگويد دون غيره اشاره به غير ابو جد است كه عامّه قائل هستند. على كلّ حالٍ يا ايشان مخالف باشد يا نباشد. ما دلائل زيادى بر نفى كلام ابن ابىاقيل داريم. يا به تعبير ديگر دلائل زيادى بر ولايت اب و جد داريم. روايات زياد است. در سه باب است. چند نمونهروايات را من مىخوانم. آن مقدارى كه وقت داريم و بقيه را هم مطالعه مىفرماييد. آدرس روايات را مىگويم. امّا ايننكته را بايد قبلاً عرض كنم. كه ولايت اب و جد بعداً درباره شرايطش صحبت خواهيم كرد. صحبت مىكنيم كه آيامشروط به مصلحت است يا مشروط به عدم المفسده است؟ آيا در عصر الزّمان ما مصلحتى دارد كه صغير و صغيره راازدواج كنند؟ بچّه شيرخوار را بيايند از حالا عقد شرعى قطعىاش را بخوانند. با اين اختلافات عجيبى كه بعداً پيدامىشود. يا نه. اصلاً اين شرط كه مصلحت و عدم المفسده در عصر الزّمان ما بر اثر دگرگون شدن زمان وجود ندارد؟بنابراين صغير و صغيره را نمىشود ازدواج كرد. كما اينكه ما در جواب استفتائات هم اخيراً هم همين را مىنويسيم.مىنويسيم ازدواج صغيره و صغير اشكال دارد. در عصر ما مصلحت نيست. اينها كه بزرگ شدند اوّل دعوا است.
سؤال؟ بله. براى محرميّت يك ساعته طولانى بخوانند بعد ببخشند. طولانى بخوانند بعد ببخشند. براى محرميّتمىشود خواند. بايد اجازه بگيرند. امّا بخواهند يك حلقه دائمى به گردن اين دختر يا حلقه دائمى به گردن اين پسربگذارند، تازه بزرگ كه شدند انتخاب هيچ كس را نمىپذيرند. خودشان هم با هزار دردسر بايد اينها را معاشرت كنى،بايد تحقيق كنيم، بايد چكار كنيم، بايد امتحان كنيم به اين آسانى نمىشود. اخيراً هم كه مىگويند آقا اينها دو سه ماههم عقد موقّت بخوانند تا عادات و روحيات همديگر را بشناسند. سابقاً هر چه انتخاب مىكردند پدر و مادر، بچّههاتسليم بودند. هم پسران و هم دختران. حالا چيزى كه در كار نيست تسليم است. اصلاً مىگويند اين پدران و مادران مامال يك دوران ديگرى بودند مصالح امروز ما را تشخيص نمىدهند. به هر حال شرايط بعد مىآيد. عجله نفرماييد.بعداً مىرسيم. راجع به شرايط انشاء الله صحبت مىكنيم. حالا اجازه بدهيد چون عدّهاى از آقايان هم امروز نيستندمن روايات را نخوانم و برويم به جلسه افتتاح حوضه علميه در مدرسه فيضيه جلد 14 وسائل را باب 6 و 11 و 12 ازابواب عقد النّكاح را مطالعه كنيد. باب 6، باب 11، باب 12 از ابواب عقد النّكاح را مطالعه كنيد. مربوط به همين بحثاب و جد است. و صلّ الله على سيّدنا محمّد و آل الطّاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...