شنبه 31 شهريور 1403 - 15 ربيع الاول 1446 - 21 سپتامبر 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب نکاح (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 110
متن
1379/3/2
مكان: مسجد اعظم قم
موضوع بحث: احكام نكاح
بسم الله الرحمان الرّحيم و به نستعين و صلّ الله على سيّدنا محمّد و آل الطّاهرين لا صيّما بقية الله المنتظر ارواحنافداه و لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظيم.ما مايل بوديم كه بعد از ماه صفر هم هفتهاى، ده روزى درس خوانده بشود. ولى قرائن احوال نشان مىدهد كهنمىشود. الان هم درسهاى ديگر را شنيدم كه تعطيل كردند غالب درسها را. به هر حال اميدواريم انشاء الله يكبرنامه ريزى كامل و صحيحى براى حوضه بشود. دقيقاً تاريخ تعطيلات، تاريخ تحصيلات معلوم بشود. چه روزىشروع، چه روزى تعطيل، و از عمر برادران عزيز استفاده بيشتر بشود. به هر حال با توجّه به اين كه امروز روز آخرتعطيلات امسال است، من دو سه جمله راجع به تابستانتان لازم مىدانم عرض كنم. بدانيد مسأله تابستان كه امسال درحدود سه ماه و شايد ده، پانزده روز تعطيلات خواهد بود نبايد به معنى توقّف فعاليّتهاى علمى باشد. بلكه تابستانيعنى تغيير برنامهها. برنامه عوض بشود. نه برنامه تعيين ايّام تحصيلى، كمى سبكتر اما برنامه علميه ديگر. غالباً انسانعقب ماندگىهايى دارد. كم و كثرهايى دارد. در فقه، در اصول، در عقائد، در تفسير. بهترين موقع ايّام تعطيلات استكه برنامه مشخّصى براى آن بچيند. مثلاً بگويد من فلان كتاب را در اين ايّام بايد مطالعه كنم. فلان نوشته را پاكنويسكنم. فلان بحث را ببينم. به اندازه توانش بنويسد يك برنامهاى براى خودش. بى برنامه باشى، صد روز مىگذرد، هزارروز مىگذرد و حاصلى نخواهى برد. اين حديث را فراموش نكنيد. اغتنم خمساً. قبل خمس يكى از آنها شبابة قبلحِرم است. هميشه جوان نيستى. هميشه نشاط كار نيست. هميشه توان براى مطالعه نيست. تا جوان هستيد، تا توانداريد. هميشه انسان سالم نيست. انسان در معرض انواع بيمارىها است. شبابك قبل حرمك. صحّتك قبل صدمك.حياتك قبل مماتك. فراغك قبل شغلك. هميشه انسان فارغ البال نيست. يك روز نگاه مىكند بچّه و نوه و اينها دور وبرش ريختند و هر كدامشان مشكلى دارند. امروز بايد به مشكل اين بپردازد. فردا به مشكل آن بپردازد. نمىرسد.هميشه فراغت نيست. هميشه سلامت نيست. هميشه جوانى نيست. استفاده كن. اين يك مسأله است.
مسأله دوّم اين است كه عالم كسى است كه مردم از علمش بهره بگيرند و كسى كه مردم از علمش بهرهاى نگيرند درواقع عالم نيست. محتكر علم است. احتكار كرده است. علمى كه مردم به آن نياز دارند، نيازمندان به آن نياز دارنداحتكار كرده است و با خودش هم به گور مىبرد. آيا احتكار كردن چند من جو و گندم در پيشگاه خدا مسئوليت داردولى احتكار علم مسئوليت ندارد؟ قطعاً دارد. سعى كنيد يك برنامه ريزى داشته باشيد. همه شما. يا تدريس است. ياتبليغ است. يا برنامههاى تحقيقاتى است. يا نويسندگى است. به يك وسيله علم و دانشتان را برسانيد به تشنهها. مردمتشنه و نيازمند. اداى اين مسئوليت كنيد. اداى اين دين كنيد. و ببينيد سليقهتان به چه مىخورد. همان كار را كنيد.كسانى هستند كه منطق دانشجويان را خوب مىدانند و بلد هستند با منطق دانشجويان با دانشجويان صحبت كنند.براى دانشجويان برنامه ريزى كنند. كسانى زبان جوانان را مىدانند، نوجوانان را مىدانند، بزرگ سالان را مىدانند.اساتيد دانشجو را مىدانند، عوام را مىدانند. بالاخره هر كسى ذوقش و آگاهىاش بايد به كار بگيرد. و بتواند از اينمعلوماتش استفاده كند مخصوصاً در اين زمانى كه سيل تبليغات و هجوم تبليغات به همه جا سرايت كرده است. براىما خبر آوردند كه در قم در كتاب فروشىها كتابهاى كسروى را اورت دارند مىفروشند. قم در زمان طاغوت هم چنينكارى نمىكردند. تعجّب كردم. به يكى از رؤساى اين جا تلفن كرديم و گفت الان مىفرستيم همهاش را جمع كنند.ملاحظه كنيد. سيل تبليغات دشمن آمده است در خانه ما. گاهى با يك تلفن آدم مىتواند جلويش را بگيرد. خوببگيرد. شما هم مىتوانيد بكنيد. در نمايشگاه كتاب به ما خبر دادند كه كتابهاى ضدّ شيعه دارند مىفروشند. تهران.من گفتم تا نبينم نمىپذيرم. برويد بخريد بياوريد. وفتند چهارتايش را خريدند و آوردند. ديديم بعله. صد در صد ضدّشيعه. با بودجه جمهورى اسلامى و سوبسيت جمهورى اسلامى و كتابهاى ضدّ اسلامى را بياورند و ما صحبتكرديم با رئيس نمايشگاه. گفت، آقا الان به من فاكس كنيد اسم اين كتابها را. ما كوشش كرديم امّا يك دستهايىاست در كار. يك 5 تا ديگر هم خبر دادند غير از اين 4 تا. 9 تا را صورت داديم و فرستادند جمع كردند. كارى ندارم كهاين اقدام ما رو بنائى است، زير بنائى است، ريشهاى است، صورتى است، بالاخره به مقدار توان هر كسى بايد قدم رابردارد. نبايد بگويد نمىشود. حالا اين كافى نيست. حالا ريشهها را. خوب حالا ريشهها به جاى خود. صورتش كهمىتوانيم انجام بدهيم، انجام بدهيم ديگر. منظور اين است تا كجا دارد مىآيد. تا خانه كتاب ضدّ شيعه. توى عشر آلمحمّد عليهما الصّلاة و السّلام شهرستان قم كتابهاى ضدّ شيعه نه. ضدّ اسلام. كسروى مردى بود كه سدّ امام صادقكرد. قرآن را شديداً مورد تهاجم قرار داد. به سزاى اعمالش هم رسيد. ولى يك دستهايى دارند افكارى را زندهمىكنند. مراقب اين مسائل هم باشيد. هر كدامتان به اندازه توانتان. منطقى، مستدل از راهش، تا آن جايى كه مىتوانيد.كارى ندارد. ما اگر احساس مسئوليت همهمان بكنيم، هر كسى به سهم خودش، بنده به سهم خودم، كسان ديگرى بهسهم خودشان. شماها به سهم خودتان. بنابراين برنامه ريزى كردن براى اين امور را فراموش نكنيد و آخرين برنامهريزى كه بايد بكنيد غير از كسب علم و نشر علم و امر به معروف و نهى از منكر غير از اين سه، خود سازى. يك وقتمىبينيم آخر عمرمان شده است. تمام رذائل اخلاقى در وجودمان بوده است. با هيچ كدامش مبارزه نكرديم. چه وقتمىخواهيم حسد، كبر، دنيا پرستى، غرور، صفات ضميمه ديگر، چه وقت مىخواهيم با اينها مبارزه كنيم؟ دست بهكار بشويم. گاهى در تنهايى بنشينيد و نقاط ضعف خودتان را بينكم و بين الله ببينيد. بعداً هم كتابهاى اخلاقى را نگاهكنيد. راه چارهاش را ببينيد. چه كنيم نيّتهايمان خالص بشود؟ چرا اين همه دعا مىكنيم مستجاب نمىشود؟ چرازندگىها آلوده شده است؟ چرا زبانها، چشمها، گوشها، آلوده شده است؟ چرا؟ بنشينيم اينها را حساب كنيم.خودمان را اصلاح كنيم. تا راهرو نباشيم، كى راهبر شويم. اين هم يك مجال و فرصتى است فصل تابستان براى شما كهانشاء الله آن قسمت را هم انجام بدهيد. نكتهاى است كه آن هم عرض كنم و تمام كنم برويم سراغ اين آخرين مسأله كهگمان نمىكنم به آن مسأله بعدى اضافه بر اينها كه قول داده بودم برسيم. من يك آدرس هايى مىدهم انشاء الله. دوكتاب اخيراً از ما منتشر شده است يكى اخلاق در قرآن. جلد دوّم اخلاق در قرآن كتابى است به يك سبك تازه براىتحقيق، براى منبر، براى تبليغ، براى مناظره، براى خيلى چيزها و جلد دوّم شرح نهج البلاغه هم كه اگر در نوع خودشبى نظير نباشد، كم نظير هست. اين هم منتشر شده است. من طبق معمول سفارش كردم كه 200 نسخه از هر كدام را بانصف قيمت كه تفاوتش را ما بايد بدهيم يعنى من بايد تفاوتش را بدهم. با نصف قيمت 200 نسخه را در اختيار آنكسانى كه مىخواهند قرار بدهم از فردا مىتوانيد به مدرسه امير المؤمنين مراجعه كنيد. شرح نهج البلاغه 3000 تومانقيمت گذاشتند. 1500 تومانش را نخواهند گرفت از شما. اخلاق در قرآن را 1600 تومان قيمت گذاشتند. 800تومانش را نمىگيرند. با اين سوبسيت در اختيار آقايان گذاشته خواهد شد 200 نسخه.
سؤال؟ شما تشريف ببريد تا ببينيم چه مىشود. آن دفعه هم گفتيم 200 تا بعد مجبور شديم 400 300 تا شايد داديم.
سؤال؟ از فردا. مىترسم كه فيشهايش آماده نباشد. كتاب مجّانى فقر مىآورد. مىگويند مثل منبر مجّانى است. شروعرا اعلام مىكنند. الان من نمىتوانم دقيقاً بگويم. چون بايد مشورت كنيم با شوراى عالى حوضه و آن وقت بعد ازمشورت اعلام عمومى مىشود. شايد هم از رسانههاى گروهى هم بگويند.
خوب، مسأله 25 آخرين مسأله بوديم. بحث در اين بود كه در صحّت عقد اختيار شرط است. اختيار زوجين. بنابرايناگر هر دو يا يكى مكره بوده باشند، ازدواج باطل است. اين يك نكته است. نكته بعد اگر عقد المكره لحقح الاجازه والرّضا صحّ مثل عقد فضولى كه رضا و اجازه ملحق به آن مىشود صحيح است، اين هم صحيح است. ديروز عرضكرديم بسيار مناسب بود كه امام قدس الله سرّه الشّريف اين مسأله را در ابتداى عقد نكاح بيان مىفرمودند چون اينجزء شرايط عامّه است. عقل است و بلوغ است و قصد است و اختيار. بعضى از شرايط را آن جا گفتم اين هم در كنارآن بود مانعى نداشت. بهتر بود. حالا مشكلى هم ايجاد نمىشود. اين مسأله را غالب فقهاى ما در اين جا متعرّضنشدند. چرا؟ ظاهراً واضح بوده است. كه عقد مكره باطل است. بحث نكردند. بيشتر از همه جا در طلاق بحث كردند.حتّى در بيع هم به اندازه طلاق بحث نكردند. چون طلاق مكره، طلاق اكراهى خيلى است. اجبار مىكنند كسان زن اينمرد را كه اين زن را طلاق بدهد. طلاق اكراهى زياد است. از بيع مكره، از نكاح مكره بيشتر است. و لذا در بحث طلاقمفصّل بحث كرديم. براى اينكه بخواهيد آدرسش را پيدا كنيد مرحوم صاحب جواهر اوّل جلد 32 درباره طلاق است.طلاق مكره را مىگويد شايد 5 4 صفحه صحبت كند. شرايط عامّه را 4 تا را مىگويد. بلوغ، قصد، عقل، اختيار هر 4 تارا مفصّل مىگويد و اكراه را از همه مفصّلتر. آن جا بحثهاى اكراه را بيشتر مىتوانيد ببينيد. فقهاى پيشين هم در آن جابحث كردند درباره اين كه نكاح مكره درست نيست. باطل است و لو لحق الرّضا صحّح. در اين جا من يك كلامى ازشيخ طوسى نقل مىكنم كه اين كلام در كتاب الخلاف، كتاب الطّلاق مسأله 44 است. عبارت را دقّت كنيد كه مطلبمهمى است. طلاق المكره و اتقهوا و ساير العقود همه را مىگويد. طلاق المكره و اتقهوا و ساير العقود الّتى يكره عليهالا يقع منه. هيچ كدام اينها واقع نمىشود. همه اينها باطل است و به قال الشّافعى و مالك و الاوضاعى فقهاى عامّه غالباًهمين را عقيده دارند. عجيب اين است و قال ابو هنيفه و اصحاب طلاق المكره و اطاقه واقعٌ صحيح است. خلافچيزى كه همه عقلاى دنيا مىگويند. ولى يك توجيهى دارد كه من توجيهاش را عرض مىكنم. طلاق المكره و اطاقهواقعٌ بعد گفته است و كلّ عقدٍ يلحقه فسخٌ هر عقدى كه قابل فسخ باشد، مكرهش صحيح است. و كلّ عقدٍ يلحقهفسخٌ يعنى مكرهش صحيح است. طلاق مكره صحيح است و عقدى كه فسخ به دنبالش باشد، آن هم صحيح است.اگر ان اكراهٍ باشد.
سؤال؟ يلحقه فسخٌ يعنى بعداً مىشود مخالفت كرد. يلحقه فسخٌ. فسخ مىشود در آن راه پيدا كند. اين هم مكرهشصحيح است.
وامّا ما لا يلحقه فسخ مثل البيع و صلح و الاجاره اينها فسخ ندارد. بيع و صلح و اجاره فانّه اذا اكره عليه اگر اكراه كنمينعقد عقداً موقوفا. يعنى چه. يعنى ينعقد عقداً موقوفا. موقوف بر اجازه است. فان اجازها و الاّ بطل، فان اجازهاجزاى شرط حذف شده است. اجازها صحّت و الاّ بطل. بعدش مرحوم شيخ مىگويد، دليلنا اجماع الفرقة و اخبارهماجماع يكى، اخبار يكى، و اصالة البراء سه و...حديث رَفعاز طرق عامّه از اين عبّاس نقل مىكند نه از طرق خاصّه.خوبىاش به اين است كه از طرق عامّه نقل كرده است. تا به اينجا كلام خلاف را ديديم. امّا از آن چه استفاده كرديم.استفاده كرديم كه به اجماع همه علماء اسلام طلاق مكره و همچنين عقد مكره، نكاح مكره، ساير عقود مكره مؤثّرنيست. مگر اينكه يلحقها الاجازه جز ابو هنيفه. ما مىخواهيم اينجا يك توجيهى براى كلام ابو هنيفه بكنيم. ولو ابوهنيفه باشد. كه او هم مخالف نيست. چه مىگويد؟ مىگويد، طلاق كه دادى حقّ رجوع دارى. اكراهت كردند، خوببعد رجوع كن. اگر رجوع نكردى معلوم مىشود راضى هستى. طلاق كه دادى، معمولاً طلاق رجعى است. حقّ رجوعدارى...يعنى مىتوانى طلاق را به هم بزنى.
سؤال؟ اوّلش اكراه بوده است. ولى به صورت رجعى بوده است. مىگويد چون به صورت رجعى است، در ادامه اگرآمدى و فسخ كردى و رجوع كردى، معلوم مىشود به آن طلاق اكراهى راضى نيستى. اگر با توانائى بر رجوع، رجوعنكردى معنىاش اين است كه امضاء كرده است اين طلاق مكره را.
سؤال؟ مكره تا آخر...كمى است. نه. يلحقه فسخٌ معنىاش اين است كه تا آخر مكره نيست. ابو هنيفه فرض نكردهاست. حالا كه شما فرض كرديد، آن يك چيز ديگر است. ابو هنيفه مىگويد يلحقه فسخٌ بعداً مىتواند فسخ كند. اگربعداً مىتواند فسخ كند معنىاش اين است كه اكراه ادامه ندارد. اين را آوردم و يك مجهولى گفت بگو هى طالق اين همگفت زوجتى طالق. بعداً نگفت رجعة. خوب معلوم مىشود راضى شدى به اين طلاق.
سؤال؟ بعد رجوع مىكند. ابو هنيفه مىگويد من فرض كلامم جايى است كه مىتواند رجوع بكند...فرض كلام ابوهنيفه جايى است كه مىتواند رجوع كند. بنابراين آن هم مخالف نيست. وقتى بشكافيم، معلوم مىشود او هم در اينمسأله مخالف نيست. او هم مىخواهد بگويد طلاق اكراهى واقع شده است منتهى بعداً اجازه به آن خورده است وفسخ نكرده است، پس صحيح شده است. آن هم مخالف ما نيست. نه. ليس فيه فسخٌ ابو هنيفه مىگويد طلاق فيهفسخٌ يعنى طلاق رجعى...مال همه است. مال تمام عقود است. تمام عقودى كه فسخ دارد. با توجّه به اين نكته، احدىدر اين مسأله مخالف نيست.
سؤال؟ معنىاش اين است كه در اين هم فسخ واقع است. عقد به معنى اعم است. نه به معنى عقد مقابل...بگذرم.
على كلّ حالٍ، من مىگويم حدّاقل اين توجيه كه من مىكنم احتمالش كه هست. من كه مطمئن هستم منظورش ايناست. اگر اطمينان هم نداريد احتمال هم بدهيد بنابراين وجود مخالف در اين مسأله محرز نيست. نمىتوانيم بگويممسألهاى است كه كسى از اهل اسلام و علماء اسلام ولو اهل سنّت با آن مخالفت دارند. تا اينجا معلوم.
بنابراين مسأله ادّعاى اجماع در آن شده است. وامّا دليل ما در اين مسأله چيست. بهترين دليل ما در اين مسأله در درجهاوّل بناء عقلاء است. عقلاء چه آنهايى كه صاحب مذهب هستند، چه آنهايى كه فاقد مذهب هستند عقود و ايقائات رابدون اختيار معتبر نمىدانند. هر چيزى اجباريش را باطل مىداند. حتّى اقرار اجبارى، شهادت اجبارى، طلاقاجبارى، ازدواج اجبارى، بيع اجبارى در هيچ محكمهاى از محاكم دنيا شما پيدا نمىكنيد كه يك عقد اجبارى را گردنطرف بيندازند و او را در مقابل آن مسئول بدانند. اصلاً معاقده يعنى پيمانى كه بر اساس خواست درون، رضايت درماهيّت معاقده مىگويند...افتاده است. وقتى من راضى نيستم. چه عقدى؟ چه پيمانى؟ پيمان آن است كه از درونوجود من بجوشد. زبان كه نيست پيمان. الفاظ...ما فى الضمير است. اگر وقتى بگويم در درون دل من موافق با اونيستم، پيمانى با كسى نبستم. فعلى هذا اصلاً در ماهيت معاقده و معاهده رضايت ما مىگوييم خفته است و بدون آننه. شارع مقدّس هم اين را امضاء كرده است و بر اساس آن حكم كرده است فعلى هذا مسأله اختيار به عنوان يك شرطمسلّم در تمام عقود و ايقائات ثابت شد.
اضف الى ذالك دليل ديگرى كه آن حديث رَفع است. حديث رَفع دليل بسيار خوبى است. حديث مشهورى است كهاز طرق عامّه و خاصّه هر دو نقل شده است. فرمود رفع ما اكره عليه. در بعضى از نسخ رفع مستكره عليه. كه در اصولبحث كرديم. ما اكره عليه، مستكره عليه و در آن جا گفتهايم كه حديث رَفع شامل احكام تكليفيه و وضعيه هر دومىشود. هم مجازات و عقوبت برداشته مىشود با اكراه و هم احكام وضعيه از جمله طلاق و نكاح و بيع و اينها براىانسان افوا بالعقود نمىآورد. افوا ما عقود را رفع ما اكره عليه بر مىدارد. چرا؟ چون لسان حديث عام است. دليلى همنداريم به اينكه اختصاص به احكام تكليفيه و مجازات داشته باشد. مؤاخذه را بردارد. نه. آثار وضعيه را هم برمىدارددر زمينه اكراه. مخصوصاً اگر نظرتان باشد يك مؤيّد مهمى دارد شمول احكام وضعيه را مؤيّد مهمش در اصول گفتنددر وسائل بوده است. در كفايه بوده است. در درس خارج بوده است. مؤيّدش چيست كه شامل احكام وضعيه هممىشود؟ حديث معتبرى از امام صادق داريم كه سؤال كرد از طلاق اكراهى. فرمود پيغمبر فرموده است رُفِع ما اكرهعليه. امام صادق (ع) به حديث رَفع در نفى احكام وضعيه استدلال كرده است. حديث هم حديث معتبر است. اينبهترين مؤيّد. اگر كسانى شك هم داشته باشند كه آيا شمول احكام وضعيه دارد يا شمول احكام وضعيه ندارد، با ورودحديث معتبر از امام صادق (ع) مسأله حل است. شيخ انصارى هم نقل كرد اين حديث را. رجلٌ اكره على الحلفبالطّلاق و العطاب و صدقة ما يملك او...ذالك؟ قال، لا. قال، رسول الله (ص) رفع عن امّتى...و مستكره عليه يا مكرهعليه. خوب اين هم شاهد خوبى است براى مسأله ما.
پس مهم بناء عقلا است. با امضاء شرع. و مهم حديث رفع است با اين روايتى كه در ذيل حديث رفع آمده است ومسأله هم اجماعى است. آن هم مؤيّد بگيريد. دليل بگيريد.
سؤال؟ بله ممكن است اجماع مدركش اينها باشد. ما هم روى اجماع به عنوان مؤيّد تكيه مىكنيم. نه به عنوان دليل. بههر حال اين مسأله جاى چانه زدن ندارد. مهم فرع دوّم است. كه آيا اگر بعد راضى شد، صحيح مىشود يا نمىشود؟ دربيع، در طلاق، در نكاح، اكراهى واقع شد، ثمّ اجازه. ادّعا كردند به اينكه مسلّماً اشكالى ندارد. لو لحقح الرّضا كانصحيحاً.
سؤال؟ ما فعلاً داريم نكاح را مىگوييم. مرحوم صاحب جواهر جملهاى دارد كه من اين جمله را بخوانم. عقدٌ النّكاحيقف على الاجازه يعنى كدام عقد نكاح؟ يعنى فضولى. على الاظهر الاشعر بل المشهور شهرتاً عظيمه بين القدما والمتأخّرين بعد هم از مرحوم سيّد و مرحوم ابن ادريس نفى خلاف و اجماع نقل مىكند. از سيّد نقل اجماع، از ابنادريس در سرائر نفى خلاف. تنها كسى كه مخالفت از او نقل شده است كه گفته است فضولى است در عقد نكاح فايدهندارد، مرحوم شيخ در خلاف است. كه مىگويند او هم، شايد برگشته است. چون در كتابهاى ديگرش اجازه دادهاست. از فخر المحقّقين هم نقل كردند او هم شبهه دارد. غير از اين دو بزرگوار شيخ طوسى در خلاف كه احتمالاًبرگشته است و فخر المحققين غير از اين دو مخالف نقل نكردند. و حق با مشهور است. دليلتان چيست؟ كلام جواهردر جلد 29 صفحه 201. ولكن دليل ما در اين جا چيست؟ تمام ادلّهاى كه در بيع فضولى داريم، ادلّه عامّه نه خاصّهتمامش در اين جا است. و ما در انوار الفقه، كتاب البيع مفصّل در اين باره بحث كردهايم. ولى مشكلى كه در اين جاداريم يك نكته است. مشكل اين است كه عقد فضولى بايد انجام بشود تا بعداً اجازه بگيرد. آيا نكاح مكره مثل عقدفضولى است؟ و بعبارت الاخرى المكره له قصدٌ الى الانشاء ام لا؟ مكره بسا قصد انشاء ندارد. عقد فضولى كهمىگفتيم موقوف بر اجازه است يا نكاح فضولى. يك نفر رفته است از طرف من يك نكاحى خوانده است. او قصدداشته است. فضولى است. بحث در آن جايى است كه مكره است. از فضولى آن ورتر است. شخص فضولى يك نكاحانشاء جامع الاطرافى كرده بود. در انشاء و قصد انشائش مشكلى نبود. امّا مكره در انشائش مشكل دارد. آيا قصد دارد يانه؟ اين يك بحث مفصّلى دارد كه در طلاق مطرح كردند. در بيع مطرح كردند. حلّ المكره قصدٌ ام لا؟ يعنى قصدانشاء. يعنى قصد جدّى انشاء. ما در كتاب بيع گفتيم. ديگران هم در كتاب بيع گفتند. در كتابهاى ديگر هم گفته شدهاست كه مكره قصد دارد. راضى نيست. انشاء مىكند. وقتى مىگويد بعت، بعت مىگويد. قصد انشاء دارد. الفاظبيمعنا نمىگويد مكره. سه حالت دارد. يك الفاظ بى معنا. يك الفاظ معنا دار. يك الفاظ معنا دار با قصد رضا. مكرهمثل حاضر است. حل است. يعنى وقتى مىگويد بعت اشتريت حلّقت انكحت مثل آدمى است كه مىخواهد بلندگورا آزمايش بكند. يك، دو، سه، مىگويد. مثل آدمى است كه قصد لفظ دارد. قصد معنا دارد. مكره قصد معنا دارد.رضايت ندارد. فعلى هذا مكره رفت داخل در فضولى شد. حالا كه داخل در فضولى شد، عقد فضولى بعد از آنى كهاجازه آمد صحيح مىشود.
سؤال؟ هم قرينه داريم. هم دليل داريم. شخص مكره...نيست. عرض كردم مسألهاى است كه اگر عقدى واقع شد،دعوى در آن شد كه آيا دائم است، يا موقّت است؟ بعضى گفتند، حق با دوام است. بعضى گفتند، حق با مطعه است.بعضى گفتند باطل است نه مطعه. نه دائم. هيچ كدام. ما مىگوييم قدر متيقّن آن مطعه را مىگيريم. زائد بر آن نمىگيريم.اگر مىخواهيد درباره آن مسأله مطالعه كنيد، اين چند آدرس را كه مىگويم مطالعه كنيد. يكى كتاب مختلف علاّمهصفحه 564. دوّم ملحقات عروه جلد سوّم صفحه 181. سوّم مبانى آيت الله خويى جلد 1 صفحه 59. چهارم محذّبآقاى سبزوارى از معاصرين كه اخيراً مرحوم شدند، محذّب جلد 27 صفحه 162. اينها را مطالعه كنيد. و فتواى ما ايناست كه ما بايد به مطعه عمل كنيم. يعنى بگوييم عقد طابع مطعه است و دوام دليل مىخواهد. وصل الله على سيدنامحمّدٍ و آل الطّاهرين.
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...