رويش و ريزش گياهان
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً
قرآن كريم سوره مباركه كهف (18)، آيه 45
تلاوت آيه
و براى آنان زندگى دنيا را مَثَل بزن كه مانند آبى است كه آنرا از آسمان فروفرستاديم؛ سپس گياه زمين با آن درآميخت و « چنان » خشك گرديد كه بادها پراكندهاش كردند، و خداست كه همواره بر هر چيزى تواناست.
قرآن كريم سوره مباركه كهف (18)، آيه 45
ترجمه صوتي آيه به نثر
درختان
سرسبز:
اشاره به
حيات دنيوى.
درختان
خشكيده:
اشاره به
پايان حيات دنيوى.
شرح صوتي نقاشي
باغ سرسبزي كه تبديل به باغ خشكي ميشود:
اشاره به
زوالپذيري زندگي دنيا كه همچون برگ تقويمي پس از سبزي و خرمي آن، خشكي و مرگ
درميرسد.
نمايش فيلم ( 33k - 56k - 128k )
مشبه: زندگي دنيا.
مشبه به: آبي كه از آسمان فرومي ريزد و موجب رويش گياهان انبوه و متنوعي مي شود. به دنبال آن زمين سرسبز و آراسته مي شود اما پس از مدتي اندك همه گياهان مي خشكند و به وسيله باد به هر سو پراكنده مي شوند.
وجه شبه و توضيح: شايد توضيح و بيان چگونگي و به انجام رسيدن زندگي افراد گوناگون آن هم در شرايط مختلف امري محال باشد. اما قرآن كريم در اين آيه با بيان مثالي بسيار ساده و در عين حال جامع، مراحل زندگي انسان را به گونهي به تصوير مي كشد كه بري همه كس و در هر جايي قابل فهم و درك است.
دشتي وسيع در اوايل فصل بهار به واسطه باران الهي ، آب حيات مي نوشد و گياهان گوناگون و متفاوت، از هر روزنه زمين سر به در آوردهاند. گرمي آفتاب مشوّق تحرك و رشد و نمو هر چه بيشتر آنهاست. چيزي نمي گذرد كه تمام سطح زمين را پوشيده از گياهان پرطراوت و رنگارنگ مي بينيم و آنچنان حيات و نشاط در اين دشت خودنمايي مي كند، كه گويي هر جانداري به اميد زندگي ابدي در تلاش است. زندگي ادامه دارد و هر روز اين گياهان و رياحين ظريف و نورسته بزرگ و بزرگتر مي شوند و به تدريج گلهي زيبا و مفرح كه نشانه باروري و به ثمر نشستن اين گياهان است، سراسر دشت را فرامي گيرد. اما اين صحنه زيبا چند روزي بيش دوام نمي آورد و آن گلبرگهي زيبا و رنگارنگ ديري نمي پايد كه هر يك به دست قهار باد پاييزي از جا كنده و به دست نابودي و فراموشي سپرده مي شوند. آن گياهان شاداب يك به يك پژمرده و هر ذرّه از بقايي آنها به سويي پخش و ناپديد مي شود به شكلي كه اگر ناظري بي خبر از روزهي گذشته، گذرش بر اين دشت بيفتد، چنان مي انديشد كه گويي سالهاست غبار مرگ و نيستي بر آن نشسته است. آري ، چنين است ماجري زندگي . انسان غافل به موهوماتي فريبنده و جذاب دل مي بندد و هر چند صباحي از عمر خود را به نوعي ارزان مي فروشد. دوران كودكي را به بازي و دوران نوجواني را به لهو و سرگرمي مي گذراند، چندي نمي گذرد كه زيباپرستي و رفاهطلبي بر او چيره مي شود و دوره آخر را با تفاخر به آنچه تا كنون به دست آورده، از مال و ثروت و فرزندان و... سپري مي كند كه ناگاه كوس رحلت به صدا درمي آيد و بانگ مرگ به او نهيب مي زند و آنچنان بساط چند ساله او را كه با صرف سالها عمر به دست آورده برمي چيند و طومار اقبالش را در هم مي پيچد كه گويي چنين شخصي اصلاً وجود خارجي نداشته است. اين دنيي فاني بسان همان كشتزاري است كه چند روزي را به صاحبانش روي خوش نشان مي دهد و همه را مجذوب زيباييهي ظاهريش مي نمايد و آن افراد غافل نيز بري بهرهبرداري از آن، همه جور برنامهريزي مي كنند و هنگامي كه زمان بهرهبرداري مي رسد ناگاه همه برنامهها نقش بر آب مي شود و اين عروس زيباروي در آغوش داماد ديگري خفتد.
شرح صوتي مثل