فائز
(
Fā-'ez
)
رستگار، پيروز ، غالب
فائزه
(
Fā-'eze
)
زن رستگار، پيروز
فائض
(
Fā-'ez
)
فيض رساننده ، پيروز
فائق
(
Fā-'egh
)
برگزيده ، بهترين هرچيز ، چيره ، پيروز
فائقه
(
Fā'eghe
)
زني كه از حيث جمال بر همگان رجحان داشته باشد
فاتح
(
Fā-teh
)
گشاينده ، پيروز ، غالب
فاخته
(
Fākh-te
)
مرغي خاكستري رنگ با طوق سياه و خوش آواز
فاخر
(
Fākher
)
فخر كننده ، نيكو ، عالي ، گرانبها
فاخره
(
Fākhere
)
مؤنث فاخر
فارابي
(
Fārābi
)
منسوب به فاراب ، لقب ابونصر فارابي فيلسوف مشهور ايراني
فارِض
(
Fārez
)
آگاه به فرایض دینی ، پیر
فارعه
(
Fāre`e
)
نامي براي زنان عرب ، آبراهه بلند ، رودخانه
فارغ
(
Fāregh
)
فرصت يافتن ، سرور قلب ، باد سرد تابستان
فارِه
(
Fāre
)
زیرک و چابک، با نشاط
فارهه
(
Fārehe
)
دختر زيبا و بانمك ، دختر مليح
فاروق
(
Fāroogh
)
جداكننده حق از باطل ، عادل ، لقب عُمر خليفه دوم
فاسين
(
Fāsin
)
نام امير چوپانيان از توابع دارابگرد
فاضل
(
Fāzel
)
فزوني يابنده ، دانشمند
فاطِر
(
Fāter
)
آفریننده ، شکافنده ، آغاز کننده در کار
فاطمه
(
Fāteme
)
بریده شده از گناه
فاكهه
(
Fākehe
)
ميوه ، بار
فالحه
(
Fālehe
)
زن رستگار و نيكبخت
فالق
(
Fālegh
)
شکافنده ، شکافکوه
فاني
(
Fāni
)
زوال پذير ، دنيا
فانيد
(
Fānid
)
پانيذ ، شكر
فاکِه
(
Fāke
)
خنده رو ، خوشرو
فتا
(
Fatā
)
جوانی ، سخاوت ، بزرگواری
فتاح
(
Fat-tāh
)
گشاينده ، حاكم ، داور
فتان
(
Fat-tān
)
بسيار فتنه انگيز، بسيار زيبا و آشوبگر
فتانه
(
Fat-tāne
)
زن فتنه گر و دلفريب و زيبا
فتح
(
Fat-h
)
پيروزي ، تسخير كردن ، گشايش
فتح الله
(
Fat-hol-lāh
)
پيروزي از جانب خدا
فتحعلي
(
Fat-h`ali
)
پيروزي از جانب علي
فتنه
(
Fet-ne
)
آشوب ، آزمايش ، گمراه كردن ، جنگ ، ستيز
فتي
(
Fatā
)
جوان ، جوانمرد
فجر
(
Fajr
)
سفيدي آخر شب پگاه ، سوره هشتاد و نهم قرآن
فخار
(
Fakh-khār
)
بسيار فخر كننده
فخر
(
Fakhr
)
مباهات ، چيره شدن بر كسي در نبرد ، بزرگي نمودن
فخرالدين
(
Fakhred-din
)
چيره شونده در دين
فخرالزمان
(
Fakh-roz-zamān
)
افتخار زمان
فخرالسادات
(
Fakh-ros-sādāt
)
فخر و افتخار سادات
فخرالنساء
(
Fakh-ron-nesā'
)
باعث افتخار زنان
فخرگل
(
Fakh-re-gol
)
به كنايه نازيدن به زيبايي
فخري
(
Fakh-ri
)
منسوب به فخر ، نوعي انگور
فخريه
(
Fakhriye
)
فخرنامه ، نامه افتخار
فخيمه
(
Fakhime
)
زن بزرگ ، بزرگوار
فِداء
(
Fedā
)
بهای آزادی
فرائين
(
Farā'in
)
آيين باشكوه ، نام يكي از بزرگان ايران در زمان قباد ساساني
فراخته
(
Farākh-te
)
افراشته
فراد
(
Farād
)
فرید ، فردان
فرادي
(
Forādā
)
فرادا ، فردان ، يكان يكان
فراديد
(
Farā-did
)
پديده ، آشكار
فراديس
(
Farā-dis
)
فراگونه ، جمع فردوس ، بهشت ها
فرادين
(
Farādin
)
برتر دين
فراراد
(
Farā-rād
)
فراتر در آزادگي
فراز
(
Farāz
)
بلندي ، افراز، بالا ، باز، گشاده
فرازان
(
Farāzān
)
منسوب به فراز
فرازرو
(
Farāz-roo
)
گشاده رو ، خندان
فرازمان
(
Farāz-mān
)
حكم و فرمان ، فرمان علي
فرازنده
(
Farā-zan-de
)
بلند كننده ، گشاينده
فراس
(
Farās
)
از مسلمانان مهاجر آغاز اسلام
فراست
(
Farāsat
)
ادراك ، دريافت ، زيركي ، هوشياري
فِراق
(
Ferāgh
)
جدایی، دوری
فرامرز
(
Farā-marz
)
پسر رستم بن زاب ، آمرزنده و بخشنده دشمن
فرانك
(
Faranak
)
پروانه ، سياه گوش ، حيواني به اندازه سگ و به اندازه آهو ، نام مادر فريدون پادشاه پيشدادي
فراهين
(
Farā-hin
)
يكي از ايرانيان معروف در زمان قباد
فراويز
(
Farāviz
)
هر زيور و زينتي كه به در جامه بدوزند
فرايين
(
Farā-ien
)
شكوه و عظمت آيين
فربار
(
Far-bār
)
شأن و شوكت
فربخش
(
Far-bakhsh
)
شكوه بخش
فربد
(
Far-bod
)
نگهبان شكوه ، عظمت
فربن
(
Far-bon
)
شكوه بن ، شكوه بي انتها
فربود
(
Far-bood
)
راست و درست
فربين
(
Far-bin
)
شكوه بين
فرپاك
(
Far-pāk
)
شكوه فر
فرتاش
(
Far-tāsh
)
وجود در برابر عدم
فرتاك
(
Far-tāk
)
فردا ، آينده ، روز ديگر
فرج
(
Faraj
)
گشايش در كار، رفع اندوه
فرج الله
(
Farajol-lāh
)
گشايش خدا
فرجاد
(
Far-jād
)
دانشمند ، حكيم
فرجام
(
Far-jām
)
پايان ، عاقبت ، سود سعادت
فرجعلي
(
Faraj-`ali
)
ارجمند ، باارزش ، فرهمند
فرجو
(
Far-joo
)
جوينده فـّر و شكوه
فرجود
(
Far-jood
)
معجزه ، كرامت
فرجين
(
Far-jin
)
جد چهارم بخت النصر
فرچهر
(
Far-chehr
)
رخسار باشكوه و وقار
فرح
(
Farah
)
شادماني نمودن ، سرور
فرح اعظم
(
Farah-a`zam
)
بزرگترين شادي
فرح افزا
(
Farah-afzā
)
شادي افزا
فرح انگيز
(
Farah-angiz
)
شادي آور
فرح بخش
(
Farah-bakhsh
)
شادي بخش
فرح دخت
(
Farah-dokht
)
دختر شاد
فرح روز
(
Farah-rooz
)
شاد روز
فرح زمان
(
Farah-zamān
)
زمان شاد
فرح سيما
(
Farah-simā
)
شاد سيما
فرح نساء
(
Farah-nesā'
)
شادي زنان
فرح نوش
(
Farah-noosh
)
شادنوش ، به كنايه خوشگذران و طالب خوشي
فرحان
(
Far-hān
)
شادمان ، خوشحال
فرحت
(
Far-hat
)
شادي شاهانه ، شوخي ، تماشا ، مژدگاني
فرحزاد
(
Farah-zād
)
زاده شادي