• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

اين قسمت از چهارپايان و زراعت كه مخصوص بتهاست و سـهم آنها مى باشد بطوركلى براى همه ممنوع است , مگرآنهايى كه ما مى خواهيم و به پندار آنها تـنـهـا ايـن دسـتـه حـلال بود نه بر ديگران قسمتى از چهارپايان هستند كه سوار شدن بر آنها حرام است نام خدا را برقسمتى از چهارپايان نمى بردندوقالوا هذه انعام وحرث حجر لا يطعمها الا من نشا بزعمهم وانعام حرمت ظهورهاوانعام لا يذكرون اسم اللّه عليها در اين آيه و آيات بعد به چند قسمت از احكام خرافى بت پرستان كه حكايت از كوتاهى سطح فكر آنها مى كند اشاره شده است . نخست مى گويد بت پرستان مى گفتند: «اين قسمت از چهارپايان و زراعت كه مخصوص بتهاست و سـهم آنها مى باشد بطوركلى براى همه ممنوع است , مگرآنهايى كه ما مى خواهيم و به پندار آنها تـنـهـا ايـن دسـتـه حـلال بود نه بر ديگران »(وقالوا هذه انعام وحرث حجر لا يطعمها الا من نشا بزعمهم ).و مـنـظـورشان همان خدمه و متوليان بت و بتخانه بود, تنها اين دسته بودند كه به پندار آنها حق داشتند از سهم بتها بخورند.سـپس اشاره به دومين چيزى مى كند كه آنها تحريم كرده بودند و مى گويد:آنها معتقد بودند كه «قسمتى از چهارپايان هستند كه سوار شدن بر آنها حرام است »(وانعام حرمت ظهورها).بـعـد سـومـيـن قـسـمـت از احكام نارواى آنها را بيان كرده مى گويد: «نام خدا را برقسمتى از چهارپايان نمى بردند» (وانعام لا يذكرون اسم اللّه عليها).ايـن جمله ممكن است اشاره به حيواناتى باشد كه به هنگام ذبح تنها نام بت را بر آنها مى بردند و يا حيواناتى بوده است كه سوار شدن بر آنها را براى حج تحريم كرده بودند.عجيب اين است كه به اين احكام خرافى قناعت نمى كردند, بلكه «به خداافترا مى بستند و آن را به او نسبت مى دادند» (افترا عليه ).در پـايان آيه پس از ذكر اين احكام ساختگى مى گويد: «خداوند به زودى كيفرآنها را در برابر اين افترائات خواهد داد» (سيجزيهم بما كانوا يفترون ).

آنها گفتند: جنين هايى كه در شكم اين حيوانات است مخصوص مردان ما اسـت , و بر همسران ما حرام است ولى اگر مرده متولد شود, همگى در آن شريكندبه زودى خداوند كيفر اين گونه توصيفات آنها را مى دهداو حكيم و داناست وقالوا ما فى بطون هذه الا نعام خالصة لذكورناومحرم على ازواجنا وان يكن ميتة فهم فيه شركاسيجزيهم وصفهمانه حكيم عليم در اين آيه نيز به يكى ديگر از احكام خرافى بت پرستان در موردگوشت حيوانات اشاره كـرده مـى فـرمـايد: «آنها گفتند: جنين هايى كه در شكم اين حيوانات است مخصوص مردان ما اسـت , و بر همسران ما حرام است ولى اگر مرده متولد شود, همگى در آن شريكند» (وقالوا ما فى بطون هذه الا نعام خالصة لذكورناومحرم على ازواجنا وان يكن ميتة فهم فيه شركا).قـرآن به دنبال اين حكم جاهلى , با اين جمله مطلب را تمام كرده و مى گويد:«به زودى خداوند كيفر اين گونه توصيفات آنها را مى دهد» (سيجزيهم وصفهم ).و در پايان آيه مى فرمايد: «او حكيم و داناست » (انه حكيم عليم ).هم از اعمال و گفتار و تهمتهاى نارواى آنان باخبر است و هم روى حساب , آنها رامجازات مى كند .

كسانى كه فرزندان خود را از روى سفاهت و جهل كشتند,زيان كردنداينان آنچه را خدا به آنان روزى داده بود و مباح وحلال ساخته بود, بر خود تحريم كردند و به خدا افترا زدند كه خدا آنها را حرام كرده استآنها بطورمسلم گمراه شدندآنها هيچ گاه در مسير هدايت نبودهقد خسر الذين قتلوا اولادهم سفها بغير علم وحرموا ما رزقهم اللّه افترا على اللّه قد ضلواوما كانوامهتدين در تعقيب چند آيه گذشه كه سخن از قسمتى از احكام خرافى وآداب زشت و ننگين عـصر جاهليت عرب به ميان آورد, در اين آيه به شدت همه اين اعمال و احكام را محكوم كرده و با «هفت تعبير مختلف » در جمله هايى كوتاه امابسيار رسا و جالب , وضع آنها را روشن مى سازد.نخست مى گويد: «كسانى كه فرزندان خود را از روى سفاهت و جهل كشتند,زيان كردند» (قد خسر الذين قتلوا اولادهم سفها بغير علم ).هـم از نـظر انسانى و اخلاقى , و هم از نظر عاطفى , و هم ازنظر اجتماعى گرفتارخسارت و زيان گشتند و از همه بالاتر خسارت معنوى در جهان ديگر!.هـر يـك از ايـن تعبيرهاى سه گانه به تنهايى براى معرفى زشتى عمل آنها كافى است كدام علم و دانش اجازه مى دهد كه انسان چنين عملى را به عنوان يك سنت و يا قانون در جامعه خود بپذيرد ؟!.ايـنـجـاسـت كـه بـه يـاد گـفـتـار ابـن عباس مى افتيم كه مى گفت : اگر كسى بخواهدميزان عقب ماندگى اقوام جاهلى را بداند آيات سوره انعام (يعنى آيات فوق ) رابخواند.سـپـس قـرآن مى گويد: «اينان آنچه را خدا به آنان روزى داده بود و مباح وحلال ساخته بود, بر خود تحريم كردند و به خدا افترا زدند كه خدا آنها را حرام كرده است » (وحرموا ما رزقهم اللّه افترا على اللّه ).در ايـن جـمـلـه بـا دو تعبير ديگر اعمال آنها محكوم شده است , زيرا آنها نعمتى را كه خدا به آنان «روزى » داده بـود و حـتى براى ادامه حياتشان لازم و ضرورى بودبر خود تحريم كردند و قانون خدا را زير پا گذاشتند و ديگر اين كه به خدا «افترا»بستند كه او چنين دستورى داده است , با آن كه ابدا چنين نبود.و در پايان آيه با دو تعبير ديگر آنان را محكوم مى سازد, نخست مى گويد:«آنها بطورمسلم گمراه شدند» (قد ضلوا).سپس اضافه مى كند «آنها هيچ گاه در مسير هدايت نبوده اند» (وما كانوامهتدين ).

خداوند همان كسى است كه انواع باغها و زراعتها بادرختان گوناگون آفـريـده اسـت كـه بعضى روى داربستها قرار گرفته (و با منظره بديع ودل انگيز خود چشمها را متوجه خويش مى سازند, و با ميوه هاى لذيذ و پربركت كام انسان را شيرين مى كنند) و بعضى بدون احـتـيـاج به داربست بر سر پا ايستاده و سايه بر سر آدميان گسترده , و با ميوه هاى گوناگون به تغذيه انسان كمك مى كنندو همچنين درختان نخل و زراعت را آفريداين درختان از نظر ميوه و طعم با هم متفاوتندهمچنين زيتون و انارهم با يكديگر شبيهند و هم غيرشبيهاز ميوه آنهابه هنگامى كه به ثمر نشست , بخوريد ولى فراموش نكنيد كه به هنگام چيدن , حق آن را بايد ادا كنيداسراف نكنيد, زيرا خداوند مسرفان را دوست نمى داردوهوالذى انشا جنات معروشات وغير معروشات النخل والزرع مختلفااكلهوالزيتون والرمانمتشابهاوغير متشابه كلوا من ثمره اذا اثمر وآتوا حقه يوم حصاده ولا تسرفوا انه لا يحب المسرفين

يك درس بزرگ توحيد!.

در اين آيه به چند موضوع اشاره شده است كه هركدام در حقيقت نتيجه ديگرى است .نـخـسـت مـى گـويد: «خداوند همان كسى است كه انواع باغها و زراعتها بادرختان گوناگون آفـريـده اسـت كـه بعضى روى داربستها قرار گرفته (و با منظره بديع ودل انگيز خود چشمها را متوجه خويش مى سازند, و با ميوه هاى لذيذ و پربركت كام انسان را شيرين مى كنند) و بعضى بدون احـتـيـاج به داربست بر سر پا ايستاده و سايه بر سر آدميان گسترده , و با ميوه هاى گوناگون به تغذيه انسان كمك مى كنند» (وهوالذى انشا جنات معروشات وغير معروشات ).سپس اشاره به دو قسمت از باغها و جنات كرده , مى گويد: «و همچنين درختان نخل و زراعت را آفريد» (والنخل والزرع ).بـعـد اضافه مى كند كه : «اين درختان از نظر ميوه و طعم با هم متفاوتند» (مختلفااكله ) يعنى با ايـن كـه از زمين واحدى مى رويند هركدام طعم و عطر و خاصيتى مخصوص به خود دارند, كه در ديگرى ديده نمى شود.سـپـس اشـاره بـه دو قسمت ديگر از ميوه هايى مى كند كه فوق العاده مفيد وداراى ارزش حياتى هستند, و مى گويد: «همچنين زيتون و انار» را آفريد (والزيتون والرمان ).انـتـخـاب ايـن دو, ظـاهـرا به خاطر آن است كه اين دو درخت در عين اين كه ازنظر ظاهر با هم شباهت دارند, از نظر ميوه و خاصيت غذايى بسيار با هم متفاوتند.لذا بلافاصله مى فرمايد «هم با يكديگر شبيهند و هم غيرشبيه » (متشابهاوغير متشابه ).پس از ذكر اين همه نعمتهاى گوناگون پروردگار, مى گويد: «از ميوه آنهابه هنگامى كه به ثمر نشست , بخوريد ولى فراموش نكنيد كه به هنگام چيدن , حق آن را بايد ادا كنيد» (كلوا من ثمره اذا اثمر وآتوا حقه يوم حصاده ).و در پـايـان , فـرمـان مـى دهد كه «اسراف نكنيد, زيرا خداوند مسرفان را دوست نمى دارد» (ولا تسرفوا انه لا يحب المسرفين ).

خداوند كسى است كه از چهارپايان براى شما حيوانات بزرگ و باربر و حيوانات كوچك آفريداز آنچه خدا به شما روزى داده است بخوريدازگامهاى شيطان پيروى نـكنيد, كه او دشمن آشكار شماست ومن الا نعام حمولة وفرشاكلوا مما رزقكم اللّه ولا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين در اين آيه و دو آيه بعد در باره حيوانات حلال گوشت وخدمات آنها سخن مى گويد.نـخست مى گويد: خداوند كسى است كه از چهارپايان براى شما حيوانات بزرگ و باربر و حيوانات كوچك آفريد» (ومن الا نعام حمولة وفرشا).«فـرش » بـه هـمـان معنى معروف است , ولى در اينجا به معنى گوسفند و نظيرآن از حيوانات كوچك تفسير شده است . سـپـس چنين نتيجه مى گيرد, اكنون كه همه اينها مخلوق خداست و حكم آن به دست اوست , به شما اجازه مى دهد كه «از آنچه خدا به شما روزى داده است بخوريد» (كلوا مما رزقكم اللّه ).و بـراى تـاكيد اين سخن و ابطال احكام خرافى مشركان , مى فرمايد: «ازگامهاى شيطان پيروى نـكنيد, كه او دشمن آشكار شماست » دشمنى كه از آغازخلقت آدم با شما اعلان جنگ داده است (ولا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين ).

خداوند هشت جـفـت از چهارپايان را براى شما آفريد, ازگوسفند و ميش يك جفت (نر و ماده ) و از بز يك جفت (نر و ماده )از آنهاصريحا بپرس : آيا خـداونـد نرهاى آنها را حرام كرده يا ماده ها رايا حيواناتى كه در شكم ميشها يا بزهاى ماده است اگر راست مى گوييد و بر تحريم هر يك از اين حيوانات از روى علم و دانش دليلى داريد به من خبر دهيدثمانية ازواج من الضان اثنين ومن المعزاثنين قل الذكرين حرم ام الا نثيين اما اشتملت عليه ارحام الا نثييننبئونى بعلم ان كنتم صادقين در اين آيه به عنوان توضيح , قسمتى از حيوانات حلال گوشت وقسمتى از حيواناتى را كه هم باربرند و هم براى تغذيه انسان قابل استفاده اند, شرح مى دهد و مى گويد: «خداوند هشت جـفـت از چهارپايان را براى شما آفريد, ازگوسفند و ميش يك جفت (نر و ماده ) و از بز يك جفت (نر و ماده ») (ثمانية ازواج من الضان اثنين ومن المعزاثنين ).پـس از ذكـر ايـن چـهـار زوج بـلافاصله به پيامبرش دستورمى دهد كه «از آنهاصريحا بپرس : آيا خـداونـد نرهاى آنها را حرام كرده يا ماده ها را» ؟ (قل الذكرين حرم ام الا نثيين ) «يا حيواناتى كه در شكم ميشها يا بزهاى ماده است » (اما اشتملت عليه ارحام الا نثيين ).بعد اضافه مى كند: «اگر راست مى گوييد و بر تحريم هر يك از اين حيوانات از روى علم و دانش دليلى داريد به من خبر دهيد» (نبئونى بعلم ان كنتم صادقين ).

ازشتر, دو زوج (نر و ماده ) و از گـاو هـم دو زوج (نـر و مـاده ) قرار داديم , بگو: كداميك ازاينها را خدا حرام كرده است , نرها يا مـاده هـا را و يا حيواناتى كه در شكم شترها ياگاوهاى ماده است آيا شما شاهد و گواه اين مطلب بوديد, هنگامى كه خداوندشما را به اين موضوع توصيه كردچه كسى ستمكارتر است از آنها كه بر خدادروغ مى بندند تا مردم را از روى جـهـل گمراه سازند, مسلما خداوند هيچ گاه ستمگران را هدايت نخواهد كردومن الا بل اثنين ومن البقر اثنين قل الذكرين حرم ام الا نثيين اما اشتملت عليه ارحام الا نثيين ام كنتم شهدا اذ وصيكم اللّه بهذافمن اظلم ممن افترى على اللّه كذبا ليضل الناس بغير علم , ان اللّه لا يهدى القوم الظالمين در اين آيه , چهار زوج ديگر را بيان مى كند و مى فرمايد: «ازشتر, دو زوج (نر و ماده ) و از گـاو هـم دو زوج (نـر و مـاده ) قرار داديم , بگو: كداميك ازاينها را خدا حرام كرده است , نرها يا مـاده هـا را و يا حيواناتى كه در شكم شترها ياگاوهاى ماده است » ؟ (ومن الا بل اثنين ومن البقر اثنين قل الذكرين حرم ام الا نثيين اما اشتملت عليه ارحام الا نثيين ).حـكـم بـه حـلال بودن يا حرام بودن اين حيوانات تنها به دست خداوندى است كه آفريننده آنها و آفريدگار بشر و تمام جهان هستى است . در آيـه قبل تصريح شده بود كه هيچ گونه دليل علمى و عقلى براى تحريم اين حيوانات در اختيار مشركان نبود, و چون آنها ادعاى نبوت و وحى نيز نداشتند,بنابراين , احتمال سوم باقى مى ماند كه ادعا كنند به هنگام صدور اين فرمان , ازپيامبران الهى , حاضر و گواه بوده اند.لـذا مى فرمايد: «آيا شما شاهد و گواه اين مطلب بوديد, هنگامى كه خداوندشما را به اين موضوع توصيه كرد» (ام كنتم شهدا اذ وصيكم اللّه بهذا).و چـون جـواب ايـن سـؤال نـيـز مـنـفـى بوده , ثابت مى شود كه آنها جز تهمت وافترا در اين باره سرمايه اى نداشتند.لذا در پايان آيه اضافه مى كند: «چه كسى ستمكارتر است از آنها كه بر خدادروغ مى بندند تا مردم را از روى جـهـل گمراه سازند, مسلما خداوند هيچ گاه ستمگران را هدايت نخواهد كرد» (فمن اظلم ممن افترى على اللّه كذبا ليضل الناس بغير علم , ان اللّه لا يهدى القوم الظالمين ).از آيـه فـوق اسـتفاده مى شود كه دروغ بستن به خدا يكى از بزرگترين ستمهااست , ستم به مقام مقدس پروردگار, و ستم به بندگان خدا, و ستم به خويشتن !.

صريحا به آنها بگو: در آنچه بر من وحى شده هيچ غذاى حـرامى رابراى هيچ كس (اعم از زن و مرد, كوچك و بزرگ ) نمى يابم نخست اين كه مردار باشديا خونى كه از بدن حيوان بيرون مى ريزديا گوشت خوك همه اينها رجس و پـلـيدى است يا حيواناتى كه هنگام ذبح نام غيرخدا بر آنها برده شده است كسانى كه اضطرار پيدا كنند, گناهى بر آنها نيست , مشروط بر اين كه تنهابه خاطر حفظ جان باشد نه به خاطر لذت و يا حلال شمردن حرام الهى و نه زياد ازحد, بخورند, در اين صورت پروردگار آمرزنده مهربان , آنها را معاف خواهدساخت قل لا اجد فيما اوحى الى محرما على طاعم يطعمه الا ان يكون ميتةاو دما مسفوحااولحم خنزيرفانه رجساو فسقا اهل لغير اللّه به فمن اضطر غير باغ ولا عاد فان ربك غفور رحيم

بخشى از حيوانات حرام

بـراى روشـن ساختن محرمات الهى از بدعتهايى كه مشركان در آيين حق گذاشته بودند, در اين آيـه بـه پـيامبر(ص ) دستورمى دهد كه : «صريحا به آنها بگو: در آنچه بر من وحى شده هيچ غذاى حـرامى رابراى هيچ كس (اعم از زن و مرد, كوچك و بزرگ ) نمى يابم » (قل لا اجد فيما اوحى الى محرما على طاعم يطعمه ).مگر چند چيز «نخست اين كه مردار باشد» (الا ان يكون ميتة ).«يا خونى كه از بدن حيوان بيرون مى ريزد» (او دما مسفوحا).نه خونهايى كه پس از بريدن رگهاى حيوان و خارج شدن مقدار زيادى ازخون در لابلاى رگهاى مويين در وسط گوشتها باقى مى ماند «يا گوشت خوك » (اولحم خنزير) زيرا «همه اينها رجس و پـلـيدى است » و مايه تنفر طبع سالم آدمى و منبع انواع آلودگيها و سرچشمه زيانهاى مختلف (فانه رجس ).سـپـس بـه نوع چهارم اشاره كرده مى گويد: «يا حيواناتى كه هنگام ذبح نام غيرخدا بر آنها برده شده است » (او فسقا اهل لغير اللّه به ) كه از نظر اخلاقى و معنوى نشانه بيگانگى از خدا و دورى از مكتب توحيد است . بـنـابـراين , شرايط ذبح اسلامى , بر دوگونه است , بعضى مانند بريدن رگهاى چهارگانه و بيرون ريـخـتن خون حيوان , جنبه بهداشتى دارد, و بعضى مانند رو به قبله بودن و گفتن «بسم اللّه » و ذبح به وسيله مسلمان , جنبه معنوى . در پـايـان آيـه كـسـانى را كه از روى ناچارى و اضطرار, و نيافتن هيچ غذاى ديگربراى حفظ جان خـويـش , از اين گوشتهاى حرام استفاده مى كنند, استثنا كرده ومى گويد: «كسانى كه اضطرار پيدا كنند, گناهى بر آنها نيست , مشروط بر اين كه تنهابه خاطر حفظ جان باشد نه به خاطر لذت و يا حلال شمردن حرام الهى و نه زياد ازحد, بخورند, در اين صورت پروردگار آمرزنده مهربان , آنها را معاف خواهدساخت » (فمن اضطر غير باغ ولا عاد فان ربك غفور رحيم ).در حـقـيقت اين دو شرط براى آن است كه افرادى اضطرار را دستاويز براى تجاوز به حريم قوانين الهى نسازند.

بر يهوديان , هر حيوان ناخن دارى را حرام كرديم پيه و چربى موجود در بدن گاو و گوسفند را نيز بر آنهاحرام كرده بوديمچربيهايى كه در پشت اين دو حيوان قرار داردو چربيهايى كه در پهلوها و لابلاى امعا قرار گرفته و چربيهايى كه با استخوان آميخته شده است امابه خاطر ظلم و ستمى كـه مى كردند, از اين گونه گوشتها و چربيها كه مورد علاقه آنهابود به حكم خدا محروم شدند اين يك حقيقت است و ما راست مى گوييم وعلى الذين هادواحرمنا كل ذى ظفرومن البقر والغنم حرمنا عليهم شحومهماالا ما حملت ظهورهمااوالحوايااو مااختلط بعظم ذلك جزيناهم ببغيهموانا لصادقون

محرمات بر يهود.

در ايـن آيه اشاره به قسمتى از محرمات بر يهود مى كند تا روشن شود, كه احكام مجعول و خرافى بـت پـرسـتـان نـه با آيين اسلام سازگار است و نه با آيين يهود,(و نه با آيين مسيح كه معمولا در احكامش از آيين يهود پيروى مى كند) لذا نخست مى گويد: «بر يهوديان , هر حيوان ناخن دارى را حرام كرديم » (وعلى الذين هادواحرمنا كل ذى ظفر).بنابراين , تمام حيواناتى كه «سم چاك » نيستند اعم از چهارپايان يا پرندگان , بريهود تحريم شده بود.سـپس مى فرمايد: «پيه و چربى موجود در بدن گاو و گوسفند را نيز بر آنهاحرام كرده بوديم » (ومن البقر والغنم حرمنا عليهم شحومهما).و بـه دنـبـال آن , سـه مـورد را استثنا مى كند, نخست «چربيهايى كه در پشت اين دو حيوان قرار دارد» (الا ما حملت ظهورهما) «و چربيهايى كه در پهلوها و لابلاى امعا قرار گرفته » (اوالحوايا) «و چربيهايى كه با استخوان آميخته شده است » (او مااختلط بعظم ).ولى در پايان آيه تصريح مى كند كه اينها در حقيقت بر يهود حرام نبود, «امابه خاطر ظلم و ستمى كـه مى كردند, از اين گونه گوشتها و چربيها كه مورد علاقه آنهابود به حكم خدا محروم شدند» (ذلك جزيناهم ببغيهم ).و براى تاكيد اضافه مى كند: «اين يك حقيقت است و ما راست مى گوييم »(وانا لصادقون ).

اگر تو را تكذيب كـنند به آنها بگو: پروردگارتان رحمت وسيع و پهناورى داردمجازات او از جمعيت مجرمان دفع شدنى نيستفان كذبوك فقل ربكم ذورحمة واسعة ولا يرد باسه عن القوم المجرمين از آنـجـا كـه لـجـاجـت يـهود و مشركان روشن بوده و امكان داشته پافشارى كنند و پيامبر(ص ) را تكذيب نمايند, در اين آيه خداوند به پيامبرش دستورمى دهد كه «اگر تو را تكذيب كـنند به آنها بگو: پروردگارتان رحمت وسيع و پهناورى دارد» (فان كذبوك فقل ربكم ذورحمة واسعة ).و شـمـا را زود مـجازات نمى كند بلكه مهلت مى دهد, شايد از اشتباهات خودبرگرديد و از كرده خود پشيمان شويد و به سوى خدا باز آييد.ولـى اگـر از مـهـلت الهى باز هم سؤاستفاده كنيد, و به تهمتهاى نارواى خودادامه دهيد, بدانيد كـيـفـر خداوند قطعى است , و سرانجام دامان شما را خواهدگرفت , زيرا «مجازات او از جمعيت مجرمان دفع شدنى نيست » (ولا يرد باسه عن القوم المجرمين ).ايـن آيـه بـه خوبى عظمت تعليمات قرآن را روشن مى سازد كه بعد از شرح اين همه خلافكاريهاى يـهود و مشركان , باز آنها را فورا تهديد به عذاب نمى كند بلكه نخست با تعبيرهاى آكنده از محبت راه بـازگـشـت را به سوى آنها گشوده , تا تشويق شوند وبه سوى حق بازگردند, اما براى اين كه رحـمـت پـهـناور الهى باعث جرات و جسارت و طغيان آنان نگردد, و دست از لجاجت بردارند در آخرين جمله آنها را تهديد به مجازات قطعى خدا مى كند.

به زودى مشركان (در پاسخ ايرادات تو در زمينه شـرك و تـحـريـم روزيـهـاى حـلال ) چنين مى گويند كه اگر خداوند مى خواست نه ما مشرك مـى شديم و نه نياكان ما بت پرست بودند, و نه چيزى را تحريم مى كرديمبلكه جمعى از اقوام گذشته نيزهمين دروغها را مى گفتند ولى سـرانجام گرفتار عواقب سؤاعمالشان شدند و طعم مجازات ما را چشيدندبه آنها بگو: آيا راستى دليل قطعى و مسلمى بر اين ادعاداريد اگر داريد چرا نشان نمى دهيدشما بطور قطع هيچ دليلى بر اين ادعاها نداريد,تنها از پندارها و خيالات خام پيروى مى كنيدسيقول الذين اشركوا لوشا اللّه ما اشركنا ولا آباؤنا ولا حرمنامن شئ كذلك كذب الذين من قبلهم حتى ذاقوا باسناقل هل عندكم من علم فتخرجوه لناان تتبعون الا الظن وان انتم الا تخرصون

فرار از مسؤوليت به بهانه «جبر»!.

بـه دنبال سخنانى كه از مشركان در آيات سابق گذشت , در اين آيه اشاره به پاره اى از استدلالات واهـى و پاسخ آن شده است , نخست مى گويد: «به زودى مشركان (در پاسخ ايرادات تو در زمينه شـرك و تـحـريـم روزيـهـاى حـلال ) چنين مى گويند كه اگر خداوند مى خواست نه ما مشرك مـى شديم و نه نياكان ما بت پرست بودند, و نه چيزى را تحريم مى كرديم », پس آنچه ما كرده ايم و مـى گـويـيـم همه خواست اوست (سيقول الذين اشركوا لوشا اللّه ما اشركنا ولا آباؤنا ولا حرمنامن شئ ).مـشـركـان مـانـنـد بـسـيارى از گناهكاران مى خواستند با استتار تحت عنوان جبر ازمسؤوليت خلافكاريهاى خود فرار كنند در حقيقت آنها مدعى بوده اند سكوت خدادر برابر بت پرستى و تحريم پـاره اى از حيوانات , دليل بر رضايت اوست زيرا اگرراضى نبود مى بايست به نوعى ما را از اين كار باز دارد.امـا قـرآن در پـاسخ آنها به طرز قاطعى بحث كرده , نخست مى گويد: تنها اينهانيستند كه چنين دروغـهايى را بر خدا مى بندند «بلكه جمعى از اقوام گذشته نيزهمين دروغها را مى گفتند ولى سـرانجام گرفتار عواقب سؤاعمالشان شدند و طعم مجازات ما را چشيدند» (كذلك كذب الذين من قبلهم حتى ذاقوا باسنا).آنها در حقيقت با اين گفته هاى خود, هم دروغ مى گفتند و هم انبيا راتكذيب مى كردند, اگر او به اين اعمال راضى بود چگونه پيامبران خود را براى دعوت به توحيد مى فرستاد, اصولا دعوت انبيا خود مهمترين دليل براى آزادى اراده و اختيار انسان است . سـپـس مى گويد: «به آنها بگو: آيا راستى دليل قطعى و مسلمى بر اين ادعاداريد اگر داريد چرا نشان نمى دهيد» (قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا).و سـرانـجـام اضافه مى كند كه «شما بطور قطع هيچ دليلى بر اين ادعاها نداريد,تنها از پندارها و خيالات خام پيروى مى كنيد» (ان تتبعون الا الظن وان انتم الا تخرصون ).